کد خبر 1186466
تاریخ انتشار: ۹ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۱:۱۷

شاید کمتر نویسنده ای باشد که به مخاطبینش اجازه دهد از زندگی خصوصی او سر در بیاورند، اما غفار حدادی بدون هیچ ترسی این کار را انجام می دهد.

به گزارش مشرق، رضا شعبانی از فعالین حوزه کتاب در صفحه شخصی‌اش درباره صد و بیست و دومین کتابی که در سال ۹۹ خوانده است نوشت:

فائضه غفار حدادی بعد از نوشتن شش کتاب با موضوع دفاع مقدس و دو سفرنامه این بار دست به کار متفاوتی زد. ۲۹۸ روزنوشت از تاریخ ۳۰ بهمن ۹۸ تا یک دی ۹۹ با محوریت کرونا در یازده فصل محتویات کتاب جدیدش را تشکیل می دهد.


اگر بگویم انتخاب نوع نگارش کتاب شجاعانه بود پُر بیراه نگفته ام. اگر چه نویسنده در یکی از آثارش با عنوان "دهکده خاک بر سر" قطعاتی از پازل زندگی شخصی اش را نشان داده، اما در کتاب " به من دست نزن" از گوشه گوشه زندگی روزانه اش همراه با جزئیات پرده برداری می کند. شاید کمتر نویسنده ای باشد که به مخاطبینش اجازه دهد از زندگی خصوصی او سر در بیاورند، اما غفار حدادی بدون هیچ ترسی این کار را انجام می دهد.

خانواده پنج نفره نویسنده با آمدن کرونا اتفاقات بی سابقه ای را مثل همه افراد جامعه تجربه می کنند: ضدعفونی کردن یا شستن دست ها پس از لمس اشیاء ، مواد غذایی و ...، ماسک زدن، قرنطینه خانگی، رعایت فاصله اجتماعی، بسته شدن حرم ها، اماکن مذهبی، پاساژها و فروشگاه های مختلف، مجازی شدن مدارس و دانشگاه ها، منحصر به فرد بودن برگزاری مراسم شب های قدر و دهه اول محرم، خلوت شدن کعبه، از بین رفتن و متضرر شدن خیلی از مشاغل آزاد و... .

به این موارد، کرونا گرفتن خود نویسنده و خیلی از موارد جذاب دیگر را با چاشنی طنز و غم به موقع اضافه کنید.

دو وقفه ۷۸ روزه و دو ماهه در کتاب وجود دارد ( یعنی نویسنده در این مدت نمی نویسد). توقف اول را می توان به خاطر گذر از بحران و سازگاری مردم با کرونا و توقف دوم را به علت نترسیدن مردم از کرونا عنوان کرد.

در یک سالی که گذشت کمتر از تعداد انگشتان دو دست در مورد کرونا کتاب نوشته شده‌ است. هر نویسنده با یک زاویه دید خاص وارد میدان شده، اما می توان گفت‌ اگر کسی بخواهد صد سال بعد تحقیقی جامع در مورد این دوران انجام دهد، کتاب " به من دست نزن " به خاطر این که علاوه بر زندگی شخصی نویسنده، غالب اتفاقات یک ساله ایران و مسائل مهم جهان را در بر می گیرد مرجع خوبی به شمار خواهد آمد.

بُرشی از کتاب: عمیقاً نیاز دارم که فرشته‌ای به نام مامان آیفون بزند و بیاید خانه‌مان. غربت، چیز مزخرفی است به خدا. مخصوصاً وقتی که جاده‌ها بسته باشند. شبیه دختری در برلین غربی شده‌ام. بین سال های ۱۹۶۱ تا ۱۹۸۹. که خانه‌ی مادرم آن طرف دیوار حائل مانده و معلوم هم نیست که کی این دیوار لعنتی فرو بریزد.

کتاب: به من دست نزن
نویسنده: فائضه غفار حدادی
انتشارات: شهید کاظمی