تک‌تیرانداز، یک فیلم اکشن و قهرمان‌پرور جنگی، دربارۀ رسول زرین است، شهیدی که اسفند ۱۳۶۲ در عملیات خیبر به شهادت رسید؛ فیلمی قصه‌گو، خوش‌ساخت و تماشایی. هرچند که مخاطبان مشکل‌پسند را قانع نمی‌کند.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق ـ فیلم تک‌تیرانداز کمتر از دو ماه قبل، در جشنواره سی و نهم فیلم فجر رونمایی شد و قبل از اکران در سینما، عصر پنجشنبه ۵ فروردین از شبکه سوم سیما پخش شد. به همین مناسبت نقد آن، تقدیم خوانندگان می‌شود.

*****

تک‌تیرانداز محصول بنیاد روایت فتح و انجمن سینمای دفاع مقدس است؛ پنجمین فیلم علی غفاری در مقام کارگردان که معروف‌ترین فیلمش استرداد (۱۳۹۱) قصه‌ای را در تاریخ معاصر روایت می‌کرد. فیلمنامه تک‌تیرانداز، توسط بهنام علیزاده و رضا خمسه نوشته شده است. آنها پیش از این، یکی دو سریال تلویزیونی را نویسندگی کرده‌اند و تک‌تیرانداز، نخستین فیلمنامه سینمایی آنها محسوب می‌شود.

 این فیلم ۱۰۵ دقیقه‌ای، در تیر ۱۳۹۹ کلید خورد و بعد از دو ماه فیلمبرداری در شهرک دفاع مقدس، به تدوین رسید و مراحل پس تولید را تا جشنوارۀ فجر ادامه داد و روز پانزدهم بهمن در برج میلاد رونمایی شد.

خلاصه داستان

رسول زرین (کامبیز دیرباز) تک‌تیرانداز ایرانی، امان از عراقی‌ها می‌گیرد. صدام، عده‌ای از تک‌تیراندازان خارجی را برای شکار او استخدام می‌کند، اما آنها موفق نمی‌شوند. او عاقبت توسط توپخانۀ عراق شهید می‌شود.

نقد و نظر

این فیلم اکشن و قهرمان‌پرور جنگی، دربارۀ رزم شهید زرین در دوران دفاع مقدس است، شهیدی که اسفند ۱۳۶۲ در عملیات خیبر به شهادت رسید. فیلم خوشبختانه قصه‌گو، خوش‌ساخت و تماشایی است. هرچند که مخاطبان مشکل‌پسند را قانع نمی‌کند.

علی غفاری بعد از استرداد (۱۳۹۰)، فیلم ابوزینب (۱۳۹۳) را در مورد یکی از شهدای لبنان ساخت. سپس عمدۀ وقتش را در تلویزیون با ساخت سه فصل سریال بچه مهندس ‌گذراند. حالا او بیش از همه تکنیک خود را در کارگردانی اولین اثر جنگی‌ای که ساخته است، به رخ می‌کشد.

تک‌تیرانداز، یک فیلم استاندارد در تکنیک و کارگردانی است که عموم مخاطبان را راضی می‌کند. اما شاید نتوان آن را اثری مطلوب در ژانر دفاع مقدس قلمداد کرد. زیرا که فیلم، بیش از آنکه روایتگر جبهه‌های نبرد هشت ساله و مجاهدان فی سبیل الله باشد، به فیلم‌های هالیوودی شباهت برده است.

عراقی‌ها در این فیلم، همچون فیلم‌های بیست سال قبل تصویر شده‌اند؛ خشن، انتقامجو و حتی شرابخوار. اگرچه افرادی ظاهر الصلاح نیز در میان آنها یافت می‌شوند. از جمله عبدالقادر (حسین پوریده) که رسول از کشتن او صرف نظر می‌کند.

 صدام برای سر این تک‌تیرانداز ایرانی، جایزه تعیین کرده است. مسئول عملیات به نام قیوم راشد (عبدالرضا نصاری) ناکام می‌ماند. سپس نقشه‌ای دیگر طراحی می‌کنند تا رسول را به جبهۀ عراق بکشانند. و همین ماجرا باعث فروپاشی جبهۀ دشمن و شهادت رسول می‌شود. علی‌رغم آنکه بعثی‌ها دوست داشتند که رسول را با سلاحی مشابه به شهادت برسانند، اما او در نهایت توسط توپخانۀ عراق شهید شد.

وقایع این بخش، البته داستان‌پردازی شده است. البته شهادت رسول با توپخانه دشمن، واقعی است. همچنانکه رو در رو شدن رسول با قیوم راشد نیز عملاً اتفاق افتاده است. شلیک راشد، لالۀ گوش راست رسول را شکافت، مجروحیتی که اثر آن را در عکس‌های شهید زرین نیز می‌توان دید. اما رسول، دشمن را کشت (در فیلم اما زخمی می‌کند).

فیلم توسط بنیاد روایت فتح و انجمن سینمای دفاع مقدس ساخته شده است. به وقت تماشا، به این می‌اندیشیدم که اگر سید مرتضی آوینی این فیلم را می‌دید، چه مواجهه‌ای با آن داشت. از مجموع یادداشت‌های سینمایی آقا سید مرتضی و فیلم‌های مستندی که ساخته، می‌توان فهمید که او به سینمای باهویت و خاص ما علاقمند بود و با غیر آن، مخالفت می‌ورزید. لذا مکرراً علیه آرنولد بازی در سینمای دفاع مقدس، سخن می‌گفت و قلم می‌زد.

درست هم هست. قهرمان‌های ما باید متناسب با فرهنگ خاص ایرانی تصویر شوند، چنانکه در همین فرهنگ، زیسته و بالیده‌اند. یکی از موارد ضعف فیلم، این است که شخصیت‌ها به درستی معرفی نمی‌شوند. تازه در تیتراژ پایانی است که می‌توان فهمید نقش حسین با بازی امیررضا دلاوری، در واقع شهید حسین خرازی بوده است! یعنی اغراق در فیلم تا آنجا است که آفتابی همچون حسین خرازی را در برابر شهید زرین، بی‌فروغ جلوه داده. مخصوصاً که انتخاب بازیگران و گریم آنها نیز به نقش‌های اصلی شباهت ندارد.

جناب کارگردان در کنفرانس مطبوعاتی، خبر داد که زندگی رسول در اصفهان و شغل لباس فروشی او، در فیلمنامۀ اولیه وجود داشت اما ما آن را حذف کردیم. چون فقط مقطع رزم‌آوری رسول مد نظر ما بود! این انتخاب به دلایل مختلف، خطای فاحشی بوده است. مثلاً اینکه به آیۀ «ما رمیت إذ رمیت» که در فیلم هم به آن اشاره می‌شود، معنای بهتری می‌بخشید. خاص بودن رزمندگان ایرانی در این نبود که به مورچه‌ها غذا بدهند (چنانکه در فیلم می‌بینیم)، این کار را چه بسا قاتلان جنگ ویتنام و قتل عام کنندگان مردم عراق و افغانستان بهتر از ما بتوانند انجام دهند تا نفس لوامۀ خود را فریب بدهند که انسان‌های خوبی هستند. حیات خاص رزمندگان ما در این است که انسان‌هایی خداترس و معمولی هستند، اما با هوش اعطایی خداوند است که بر دشمن و تجهیزات او غلبه یافته‌اند. ۷۰۰ شلیک موفق توسط شهید زرین، مایۀ برتری او نیست. این شهید نزد خدا به سبب قتل دشمنان اسلام، تقرب دارد.

یکی از چیزهایی که سید مرتضی در مستندهای روایت فتح مرتباً بر آن تأکید داشت، این است که رزمندگان دفاع مقدس، آدم‌هایی معمولی هستند. مثلاً در مستند شب عاشورایی (۱۳۶۴) با یک بقال و یک کشاورز مصاحبه می‌شود و سید مرتضی در نریشن، تأکید دارد که این مجاهدان، از بچه‌ محله‌های من و تو هستند که تعلیمات پیشرفته جنگی ندیده‌اند.

یکی دیگر از مشخصات مجاهدان راه خدا این است که با کشتن دشمن، به خداوند تقرب پیدا می‌کنند. چنانکه حضرت امیر(ع) در نهج البلاغه می‌فرماید که ما با کشتن اقوام مشرک خود و دفاع از پیامبر اکرم، به خداوند تقرب می‌جستیم (خطبۀ ۱۹۲). در زمانی که سربازان امریکایی با بیماری‌های روحی و قساوت قلب به امریکا برمی‌گردند (چیزی که در فیلم‌هایی مانند اولین خون (۱۹۸۲) تصویر شده)، رزمندگان اسلام به قلب‌هایی رقیق‌تر دست می‌یابند و پاک و زلال می‌شوند.

 

می‌خواستم بگویم که جناب غفاری در انتخاب این موضوع، تحت تأثیر فیلم تک‌تیرانداز امریکایی (۲۰۱۴) ساختۀ کلینت ایستوود بوده است. اما ای کاش دوستان ما از آن فیلم امریکایی می‌آموختند که باید به خانواده و انگیزه‌های رزمندگان نیز بپردازند. فیلم ایستوود، قصۀ کریس کایل با ۱۶۰ شلیک موفق در عراق است. اما ماجرای مرگ او، با یک جمله در تیتراژ پایانی گفته می‌شود تا به قهرمان بودن او خدشه‌ای نشود! اما حقیقت آن است که کریس کایل مانند قابیل، به مرگ مفاجات مرد. اگرچه حضرت آدم، قابیل را قصاص نکرد اما خداوند حکیم، یک مرگ ناگهانی برای او تقدیر کرده بود. قابیل سال‌ها بعد، زمانی که بی‌سر و صدا به یک مرد کور نزدیک می‌شد، توسط عصای آن نابینا کشته شد. کریس کایل نیز با شلیک یک تفنگدار دریایی در امریکا، به هنگام آموزش دادن به وی کشته شد. قاتل، یکی از همان دیوانه‌های بازگشته از جنگ عراق بود که به آسیب‌های روانی مبتلا شده‌اند.

آنچه برای مردم دنیا جذابیت دارد، حیات طیبۀ خاص رزمندگان اسلام است. اسپیلبرگ در نجات سرباز رایان (۱۹۹۷) از زندگانی ما ایرانی‌ها تقلید کرده و لذا است که در آن فیلم، باسمه‌ای جلوه می‌کند که یک مادر چهارمین فرزندش را به جبهه اروپا فرستاده باشد. در تک‌تیرانداز امریکایی نیز، شرکت همزمان دو برادر در جنگ عراق، مضحک جلوه می‌کند. اما در دفاع مقدس ما، چیز غریبی نبود. یا آنچه بهروز افخمی در مورد فیلم ۱۹۱۷ (۲۰۱۹) ساختۀ سام مندس می‌گوید که از دیده‌بان حاتمی‌کیا اقتباس شده، و بعید هم نیست.

به امید فیلم‌های بهتر و باهویت ایرانی که حیات طیبۀ رزمندگان اسلام را با تکنیک‌های وطنی تصویر کنند، چیزی شبیه به ماجرای نیمروز (۱۳۹۵) که از مستندهای روایت فتح الگوبرداری کرده است.

عوامل فیلم تک‌تیرانداز

کارگردان: علی غفاری

تهیه کننده: ابراهیم اصغری

نویسندگان: بهنام علیزاده، رضا خمسه

مدیر فیلمبرداری: سعید براتی

تدوین: حسن ایوبی

موسیقی متن: احسان بیرقدار

مدیر تولید: عباس دقاقی

صدابردار: شهرام متولی‌باشی

طراحی و ترکیب صدا: حسین ابوالصدق

طراح چهره‌پردازی: محسن ملکی

طراح جلوه‌های ویژه میدانی: ایمان کرمیان

طراح جلوه‌های ویژه بصری: محمد عبدی

طراح صحنه: حبیب کریم‌زاده

طراح لباس: بهزاد آقابیگی

دستیار کارگردان: مجید کرباسیان

عکاس: آرش شاه‌محمدی

دستیار تهیه: جواد اصغری

مشاور اجرایی: مهرداد خوشبخت

امور رسانه‌ای: زهرا دمزآبادی

مجری طرح: آفر فیلم

محصول بنیاد فرهنگی روایت فتح

۱۰۵ دقیقه

** امیر اهوارکی