کد خبر 120436
تاریخ انتشار: ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۱ - ۱۴:۴۱

احمد ناطقی عکاس فاجعه حلبچه با انتقاد از وضعیت تأسف‌بار نگهداری نگاتیوها و عکس‌های انقلاب و دفاع مقدس گفت: برای چاپ کتاب صدای سکوت به آرشیو عکس‌های حلبچه مراجعه کردم که به من گفتند برخی از نگاتیوها گم شده است!

به گزارش مشرق به نقل از فارس، احمد ناطقی متولد 1337 در تهران است و دانش‌آموخته رشته کارگردانی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران که در سال 1382 موفق به دریافت درجه دکترای هنر شد.

او عکاسی را از دهه پنجاه در نوجوانی آغاز کرد و از سال 1362 به عنوان رئیس اداره عکس خبرگزاری جمهوری اسلامی مشغول کار شد و در طول 8 سال جنگ تحمیلی ایران و عراق،‌آثار بسیاری را به ثبت رساند و مجموعه عکس‌های او از بمباران شیمیایی شهر حلبچه در سال 1366 یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین آثار او محسوب می‌شود که از شهرت جهانی برخوردار است.

ناطقی در سال 1369 وارد حوزه هنری شد و جشنواره بین‌المللی عکس کودک و نوجوان را پایه‌گذاری کرد و به مدت 7 دوره دبیر این جشنواره بود. او طراح اصلی و بنیان‌گذار خانه عکاسان ایران و انجمن عکاسان فردا است که تا پائیز 1384 نیز مدیریت خانه عکاسان ایران و عضویت شورای ارزشیابی هنرمندان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را برعهده داشت.

او در سال 1379 اولین نمایشگاه انفرادی خود را با موضوع مستند اجتماعی با عنوان «تولد در زندان» برپا کرد که کتاب آن با همین عنوان توسط خانه عکاسان ایران، چاپ و منتشر شد.

پس از آن کتابی نفیس از مراسم «حج» در عربستان را به نام «مشق عشق» منتشر کرد.

آخرین نمایشگاه وی به صورت خیابانی، بدیع و شگفت انگیز 21 سال پس از فاجعه حلبچه در سال 2009 میلادی در همان محل وقوع حادثه برگزار  شد که با استقبال و شگفتی اهالی حلبچه و رسانه‌ها مواجه شد.

احمد ناطقی در سال 1385 به عنوان چهره ماندگار جنگ شناخته شد و در سال 1388 نیز نشان عالی هنرهای تجسمی ایران را دریافت کرد.

گفت‌وگوی ما را با این عکاس باتجربه می‌خوانید:

آقای ناطقی شما دانش‌آموخته کارشناسی کارگردانی تئاتر هستید اما به صورت حرفه‌ای وارد این هنر نشدید و بیشتر به کار عکاسی به ویژه عکاسی خبری پرداختید، چه رابطه ای میان رشته تحصیلی و کار حرفه‌ای شما وجود دارد؟

من عکاسی را از اواسط دهه پنجاه شروع کردم البته نه به صورت حرفه‌ای. برای ادامه تحصیلات به دو رشته بسیار علاقه‌مند بودم، یکی پزشکی و دیگری تئاتر؛ در کنکور سراسری سال 57 در رشته پزشکی ارتش قبول شدم و علیرغم علاقه‌‌ای که به این رشته داشتم به دلیل موقعیت انقلاب و دستور حضرت امام ( ره) مبنی بر عدم همکاری با ارتش، از ورود به دانشگاه انصراف دادم.

در طول جریان انقلاب به صورت غیر حرفه‌ای عکاسی می‌کردم و با شروع جنگ تحمیلی به عنوان رزمنده راهی جنگ شدم.

در سال 64 در رشته تئاتر در دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شدم تا این که به عنوان رئیس اداره عکس، درخبرگزاری جمهوری اسلامی مشغول به کار شدم، علاقه‌مندی من در عکاسی مستنداجتماعی بود اما با توجه به موقعیت شغلی، ناگزیر به کار خبری بودم، بنابراین بیشتر، بخشی از برنامه‌هایی را که به نگاه هنرمندانه می‌انجامید مثل عکاسی جنگ، زلزله، سیل ، ورزشی و از این مقولات را برای عکاسی انتخاب می‌کردم.

توضیح ندادید که چرا در زمینه تئاتر وارد کار حرفه‌ای نشدید؟

من تفکرات و اعتقادات خاص خودم را داشتم به همین دلیل انجام کار گروهی و انتخاب همکاران همفکر آن هم در حوزه تئاتر بسیار سخت بود و همین موضوع موجب شد تا من روی عکاسی تمرکز کنم.

با این وجود من دو نمایشنامه برای کودکان نوشتم که در آن زمان جایزه برتر دانشجویان سراسر کشور را به خود اختصاص داد و من آن دو نمایشنامه را کارگردانی کردم و مدت‌های زیادی روی صحنه بود.

عکاسان خبری امروز با این مشکل مواجه هستند که هیچ قانونی در راستای اهمیت حضور آن‌ها در مناطق بحرانی وجود ندارد و بارها با آن‌ها برخورد شده و اجازه عکاسی به آن‌ها نداده‌اند آیا در دوران جنگ تحمیلی هم به همین منوال بود یا آن که ضرورت ثبت تصاویری از مظلومیت ایران در جنگ تحمیلی ایجاب می‌کرد تا شرایط سهل‌تری برای اعزام عکاسان و خبرنگاران در نظر گرفته شود؟

ستاد تبلیغات جنگ به عنوان متولی فرهنگی جنگ در دوران دفاع مقدس، محل حوادث را به چند رینگ یا حلقه تقسیم‌بندی کرده بود که رینگ یک، محل اصلی حادثه مثل اصابت بمب یا موشک بود،‌ رینگ دو منطقه حفاظتی و....... به همین ترتیب؛ من در آن دوران کارت رینگ یک بمباران را داشتم که تلاش می‌کردم در نخستین دقایق حادثه در محل حاضر باشم و عکاسی کنم اما نیروهای انتظامی که اصلا کارت و مجوز و.... برایشان معنی نداشت، اجازه عکاسی به من نمی‌دادند و مرا می‌گرفتند و داخل ماشین می‌انداختند و زمانی که تمامی آثار اولیه حادثه از بین می رفت. به من اجازه عکاسی می دادند و این یعنی پوچ.

این یک نوعی بی کفایتی محض در مدیریت خبری بود که تا امروز هم همین فاجعه در سیستم مدیران و متولیان فرهنگی ما ادامه دارد.

اصلا معلوم نبود و نیست  این کارت‌ها که هیچ ارزشی برای آن قائل نیستند چرا صادر می شود ؟! هنوز هم که نزدیک به 30 سال از آن زمان گذشته است، همچنان این اتفاقات تکرار می‌شود. هنوز هم کارت‌ها و مجوزهایی برای عکاسان صادر می‌شود اما آن قدر بی ارزش است که حتی یک شهروند معمولی هم به خود اجازه می‌دهد که با عکاس برخورد کند و جلوی کارش را بگیرد.

در دیگر کشورهای دنیا برای این مشکل چه راه‌کاری دارند؟ آیا قانونی برای عکاسی دارند؟

در دنیا عکاسی کردن قاعده و قانون دارد؛ به طور مثال کسی که نمی‌خواهد از او عکس گرفته شود، عدم رضایتش را اعلام می‌کند و هیچ عکاسی اجازه ندارد از او عکس بگیرد. اما اگر این فرد در یک تظاهرات خیابانی شرکت کرده باشد دیگر نمی‌تواند به عکاس بگوید که از او عکس نگیرد چون در یک اجتماع عمومی ظاهر شده است و در معرض هزاران دوربین قرار دارد. اما در ایران اصلاً هیچ قانون و قاعده‌ای برای عکاسی وجود ندارد و هر کس به خودش اجازه می‌دهد که مانع کار یک عکاس شود.

آیا تاکنون آژانس‌های خبری، رسانه‌ها، مطبوعات و یا انجمن‌های عکاسی گرد هم جمع شده‌اند که همه با هم یک بیانیه بدهند و از نمایندگان مجلس بخواهند، برای  این مشکل چاره اندیشی کنند و یک قانون مشخص ارائه کنند که دیگر عکاسان خبری ما در حین انجام وظیفه کتک نخورند؟

البته از همه این ها مهمتر خود عکاسان هستند که متاسفانه ابتدا به فکر منافع خودشان هستند. کدام عکاس به این دلیل که حقش را نداده‌ا‌ند یا اجازه عکاسی نداده‌اند، کنار کشیده است و چند عکاس دیگر در همراهی با او دست از کار کشیده است!؟

چه کسی باید برای این مشکل چاره اندیشی کند؟ عکاسان؟ رسانه‌ها؟ نمایندگان مجلس یا متولیان فرهنگی؟

رسانه‌ها که خودشان عکاسان را برای پوشش تصویری یک اتفاق اعزام می‌کنند،‌ با وجودی که با این مشکل مواجه بوده‌اند اما  تا کنون این دغدغه را نداشته‌اند که به فکر چاره اندیشی باشند، همایشی برگزار کنند و درباره این مشکل بزرگ با مسئولان و متولیان فرهنگی کشور گفت وگو کنند. آنها می توانند در قالب یک برنامه آموزشی و علمی  از طریق تلویزیون و سایر رسانه‌های گروهی،حقوق مردم و عکاسان را آموزش بدهند به مردم اعلام کنند که اگر کسی در یک اجتماع عمومی ظاهر شود، حق ندارد بگوید عکس من را نگیر، اگر در خیابان به عنوان یک رهگذر در حال عبور هستید این حق را دارید که اجازه ندهید از شما عکس بگیرند اما در یک راهپیمایی این اجازه را ندارید و هزاران قاعده و فرهنگ دیگر،‌اما متاسفانه هیچ کس نیست که در این زمینه اطلاع رسانی کند.

به نظر شما چرا عکاسان ما در رویدادهای بین‌المللی حضور ندارند و هیچ گاه این الزام وجود نداشته است که ما یک رخداد بین‌المللی را از زاویه دید عکاسان ایرانی تصویر کنیم؟

اولا متولیان ما نتوانسته اند برای این هنر تاثیرگذارجایگاه مناسبی ایجاد کنند، ثانیاً دلایل سیاسی متعددی این کار را سخت می‌کند که البته به شرط توجه مسئولین غیر ممکن نیست، ثالثاً جامعه هنری، خصوصاًعکاسی، این معضل را دارد که هیچ عکاسی، دیگری را تایید نمی کند و تنها خود را بهترین عکاس می پندارند وطبیعتا وقتی ما برای خودمان ارزش و اعتباری قائل نیستیم چگونه دیگران آن را می پذیرند؟

رسانه‌های خبری ما چه اندازه با مقوله عکس و مفاهیم آن آشنایی دارند؟ آیا هوشمندانه از تصاویر و عکس‌ها استفاده می‌کنند؟

رسانه های خبری نیاز به مشاوره در زمینه عکاسی دارند اما اغلب معتقدند که خودشان متخصص عکس هستند و نیازی به مشاوره ندارند.

البته در کشور ما خیلی از متولیان و حتی مردم فکر می‌کنند در همه زمینه‌ها صاحب نظر هستند و هیچ نیازی به مشورت و حتی آموزش ندارند.

درحالی که می‌توان درمیان عکس‌های خبرگزاری‌ها،‌اشکالات و ایرادهای فاحش عکاسی را دید. عکس‌هایی که برخلاف موازین و ارزش‌های نظام جمهوری اسلامی ایران اطلاع‌رسانی کرده و ناخواسته از سر بی دانشی از سوی همین خبرگزاری‌های داخلی منتشر شده  که مورد سواستفاده رسانه‌های غربی قرار گرفته است،‌ عکس‌هایی که مفهوم آن دقیقا توهین به نظام اسلامی و مقدسات و آرمانهای نظام جمهوری اسلامی است. این در حالی است که تمام رسانه‌های دنیا با همین رسانه عکس تلاش کرده‌اند تا در راستای سیاست‌های خودشان اطلاع رسانی کنند اما ما به دلیل بی درایتی و عدم دانش لازم در زمینه عکاسی نتوانسته‌ایم از مقوله عکس در راستای سیاست‌های کشورمان بهره برداری کنیم.

اغلب متولیان رسانه‌ای و فرهنگی از این مهم که عکسهای بسیاری در تاریخ وجود دارد که مناسبات و تحولاتی را در روند مسائل اجتماعی، سیاسی فرهنگی و جنگهای جهان رقم می‌زند، کاملا بی اطلاعند.

وضعیت امروز عکاسی خبری را در ایران به لحاظ حرفه‌ای چگونه ارزیابی می‌کنید؟

به جرأت می ‌توان گفت، درصد بالایی ازعکاسان رسانه‌های ما عکاس حرفه‌ای به شمار نمی‌آیند و مهمترین دلیل این اتفاق هم عدم آشنایی سردبیران نسبت به مقوله عکس است؛ چون عکس خوب را نمی شناسند.

دبیران عکس معمولا براساس تسلط و آشنایی لازم و کافی به کار عکاسی انتخاب نمی‌شوند و این زنجیره‌ معیوب از عکاس تا متولیان فرهنگی کشور به هم پیوسته است، اما متأسفانه این حرفها که بعضاً به عنوان خط قرمز مطرح می شوند هم به جایی نمی‌رسد چرا که متولیان ما در برابر این مسائل و انتقادات واکسینه شده‌اند.

اما با این وجود بسیاری از عکاسان ایرانی توانسته‌اند جوایزی را از مسابقه‌های معتبر عکاسی در سطح بین‌المللی دریافت کنند،  نظرتان در این باره چیست؟

بسیاری از این مسابقات و جشنواره‌های عکس را که عکاسان ما  برای پذیرفته شدن در آن سینه چاک می کنند،‌اساسا قبول ندارم.

بسیاری از این مسابقات اهدافی مغایر با اعتقادات و آرمان‌های ما دارند. به طور مثال «ورلد پرس فتو» که یک مسابقه خبری حرفه‌ای در جهان شناخته شده و از اعتبار زیادی هم برخوردار است، اساسا سیاسی است و اهداف صهیونیستی را دنبال می‌کند و اغلب متولیان فرهنگی بدون اطلاع از زیرساخت‌ها و خروجی چنین مسابقاتی حتی خودشان نیز مبلغ آن می‌شوند، حالا اگر خیلی از عکاسان ما هم برای حضور درآن برسر و سینه بزنند هیچ تعجبی نیست.

بسیاری از عکاسان معروف و خوب ایرانی در آژانس های عکس خارجی مشغول کارند و بسیاری هم آرزو دارند روزی به این آژانس‌های خارجی بپیوندند، نظرتان درباره کار آن‌ها چیست؟ آیا به موفقیت بیشتر آن‌ها کمک کرده است؟

برخی ازعکاسانی که از ایران رفتند و به آژانس های خارجی پیوستند، در ایران عکاسان موفقی بودند و همین هوش و پتانسیل عکاسان ایرانی باعث شده است که از موفقیت نسبی در این آژانس های خارجی برخوردار باشند. اما برخی از این عکاسان در عین اعتبار و شهرتی که دارند، به نظر من اصلاً عکاسان خوبی نیستند. به هر حال آژانس‌ها برای آن که عکس‌های مورد نظرشان را داشته باشند دلار هزینه می کنند و عکاس هم در عین داشتن دیدگاه باید چیزی را بگیرد که آنها می خواهند نه آنچه را که خود می پسندد ویا قبول دارد و به همین دلیل هم برخی از عکاسان جوانی که جذب آژانس‌ها شده اند صرفاً در قبال دلارهایی که می گیرند عکاسی می کنند و خودشان را فراموش کرده اند. هنرمند حرفه ای کسی است که دیدگاه خود را تثبیت کرده باشد و خودش را به این دلارها نفروشد.

یعنی معتقدید عکاسانی که برای این آژانس‌ها کار می‌کنند خودشان را به دلارهای آنها فروخته‌اند؟

خیل عظیمی از عکاسان ایرانی را می توان نام برد که به راحتی مزد گرفتند و برای این آژانس‌های خارجی عکس گرفتند، وقتی هم بررسی می‌شود‌،‌ می‌بینیم آنها عکاسان خوبی بودند و از زمانی که شروع به عکاسی برای این آژانس های خبری خارجی کردند، عکاسان بدی شده‌اند. به این دلیل که آژانس خارجی نگاه عکاس را نمی خواهد، بلکه آن چه را که بر اساس سیاست‌های خود دنبال می کند، از عکاس می‌طلبد، حال ممکن است این نگاه منفی یا جانبدارانه باشد. البته باید تأکید کنم که مزد گرفتن و عکاسی کردن بد نیست اما مزدور بودن اتفاق بدی است.

عکاس حرفه‌ای نگاه خاص و ویژه خود را به ماجراها دارد که از آن‌ها عکاسی می‌کند و آن عکس را می فروشد اما حاضر نیست بر اساس دیدگاهی مغایر با تفکرات و عقایدش عکاسی کند.

خوب این اتفاقی است که در همه جا رایج است،‌هر آژانس خبری سیاست‌های خاص خودش را دنبال می کند؟ چه تفاوتی می کند در ایران باشد یا خارج از ایران؟

بله اما میان این دو تفاوت هست. کسی که در آژانس بین المللی به عنوان سردبیر است،‌ دانش وآگاهی دارد ، خط قرمزها را می شناسد؛ با سیاست ومسائل اجتماعی کاملاً آشناست و می داند کدام عکاس را با چه دیدگاهی باید به خدمت بگیرد؛ او تاثیر یک عکس در افکار عمومی را می شناسد، ولی اغلب مدیران رسانه‌های ما نسبت به تأثیر عکس بی اطلاعند و اساساً براین دانش هیچ تسلطی ندارند و صرفاً بر اساس تصورات خود عمل می‌کنند. عکسها را به قشنگی و زشتی دسته بندی می کنند. حال آنکه گاهی عکس‌ها ممکن است کاملاً‌ برخلاف آرمان‌ها و دیدگاه‌های سیاسی و اعتقادی ما باشد و این مسئله بارها در رسانه‌های ما اتفاق افتاده است.

البته ضرورتی هم ندارد که همه مدیران فرهنگی ما الزاما با عکس به صورت حرفه‌ای آشنایی داشته باشند ولی می‌توانند از کارشناسان عکس در این زمینه استفاده کنند؟

درست است، می توانند از مشاوران و متخصصان عکس استفاده کنند اما متاسفانه همین مدیران اعتقاد دارند که خودشان همه چیز را درباره عکس می‌دانند و این ادعای پوچی است که نتیجه‌اش همین می‌شود که امروز در رسانه‌هایمان می‌بینیم.

وضعیت تدریس عکاسی به ویژه عکاسی خبری در دانشگاه‌ها به چه صورت است؟

بسیار تأسف انگیز است و به شدت با علم روز دنیا فاصله دارد.عکاسان ما این را از ذهنشان بیرون کنند که ما در زمینه عکس خیلی حرفه‌ای هستیم.

البته بسیاری از عکاسان ما هم عکاسی نخواندند ولی عکاسان خوبی هستند؟

خوب چه کسی این را تشخیص می‌دهد؟ چه کسی به این اهمیت می‌دهد که در دانشگاه ما به جای آن که آثار «رابرت کاپا» را به عنوان عکاسی جنگ تحلیل کنند ، آثارکسی مثل «علی فریدونی» را که به اعتقاد من بالاتر از بسیاری از عکاسان جنگ در جهان است آنالیز کنند؛  آیا کسی که باید این را تشخیص بدهد خودش دانش و سواد این تشخیص را دارد؟

از نظر شما عکاس خبری حرفه ای کیست و چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟

امروز دو نوع برداشت از عکاس حرفه‌ای است یکی آن که عوام به یک عکاس خوب می‌گویند حرفه‌ای، دیگر آن که از حرفه عکاسی درآمد کسب می‌کند. در حوزه ژورنالیست به اعتقاد من عکاس حرفه‌ای کسی است که بر اساس نوع نگاه و تفکر خودش عکاسی کند و عکسش بدون کم و کاست در رسانه‌ها چاپ و منتشر شود. اما اکنون در آژانس‌های خبری رسم بر این است که به جای خریداری عکس،‌ خود عکاس را می‌خرند تا بر اساس دیدگاه و سیاست‌های آن آژانس عکاسی کند. خوب پس حقوق معنوی یک عکاس مؤلف چه می‌شود؟ اگر قرار است عکاس هیچ نقشی در اثرش نداشته باشد، خوب یک راننده آژانس محترم هم می‌تواند این کار را انجام دهد و نیازی به حضور یک عکاس در محل نیست، دوربین دیجیتال است و روی چند فریم در ثانیه تنظیم می شود، کافی است دست را روی دکلانشور بفشارد و بعد به لطف رایانه محترم و فتوشاپ گرانقدر هرچه می خواهند از وسط حافظه دوربین بیرون بکشند. عکاسان امروز ما هیچ نقشی در رسانه‌ها ندارند. ما عکاس حرفه‌ای و ژورنالیستی نداریم چون برای عکاس قیمت تعیین می‌شود و با همان قیمت هم او را می‌خرند. در حالی که اثر هنرمند قابل خرید و فروش است نه خود هنرمند.  این مشکل ابتدا ضعف فردی عکاسان ما و پس ازآن عادت ناشایست مدیران فرهنگی ماست.

آیا دوربین‌های دیجیتال کمکی به رشد عکاسی حرفه ای ما کرده است؟

من تابع تکنولوژی هستم، وقتی آنالوگ بود به صورت آنالوگ عکاسی می کردم و وقتی دیجیتال به عرصه آمد از این امکان  استفاده کردم. متأسفانه اغلب عکاسان امروز از دوربین دیجیتال و امکانات آن به عنوان ابزاری برای رفع معایب خودشان استفاده می کنند، در حالی که ما باید از این فرصت و امکانات، برای تفکر در ثبت متفکرانه و هنرمندانه یک اثر بهره ببریم.

به اعتقاد شما عکاسی خبری هنر است؟ چون برخی از عکاسان خبری معتقدند که هنرمند نیستند بلکه تنها یک عکاس خبری هستند؟

عکاسی در انواع خود یک هنر به شمار می آید هرچند که در گونه‌های متفاوت آن درصد و کیفیت خلق هنری اثر متفاوت است اما آنچه که به عنوان یک ثبت ساده به نام عکس خبری و یا تبلیغی منتشر می کنند می تواند ربطی به هنر عکاسی نداشته باشد چرا که به فرمایش حضرت امام (ره): «هنر عبارت از دمیدن روح تعهد در انسان است» لذا عکاس خبری هم که می باید در دمیدن روح تعهد کارساز باشد اگر این وظیفه خطیر را صورت ندهد طبیعتا در دسته همان تکنسین ها قرار می گیرد نه هنرمند.

بازگردیم به دوران مدیریت شما در خبرگزاری ایرنا که همزمان با دوران جنگ تحمیلی بود، وضعیت نگهداری عکس‌ها و اسناد تصویری دوران انقلاب و دفاع مقدس در آن زمان چگونه بود؟

در سال 63 که وارد ایرنا شدم نگاتیوها را می‌بریدند سه تا سه تا و در پاکت روی هم می‌گذاشتند. تعدادی از اسکن نگاتیوهای خودم از دوران جنگ به دستم رسیده است، آن قدر خط و خش دارد که برای درست کردن یک فریم از آن مجبور به 8 ساعت کار می‌شوم.

من دو دوره در ایرنا در بخش عکس مشغول به کار بودم. در دوره اول ‌وضعیت بسیار افتضاح و آشفته بود لذا تلاش کردم که عکس‌ها و اسناد تصویری دوران انقلاب و جنگ را از وضعیت موجود خارج کنم و ضمن جلوگیری از پراکندگی و آسیب پذیری، مانع خروج آنها از خبرگزاری شوم و در دوره بعد سعی در مکانیزه کردن بایگانی داشتم اما در کمتر از 18 ماه ناگزیر به ترک مجدد آنجا شدم.

در مدیریت بعدی نگاتیوها را برای اسکن و مکانیزه کردن به شرکتی سپردند که انگار فقط برای عقد این قرارداد تأسیس شده بود و پس از دریافت هزینه هنگفت و عجیب و غریب، نگاتیوها را به قول بچه‌ها با گونی از خبرگزاری خارج کردند و بعد آن را با آسیب فراوان و البته به صورت کاملاً غیر حرفه‌ای و حتی کم ارزش باز گرداندند؛ که شرح این خسارت سنگین و غم بی مسئولیتی را باید از زبان همکاران زحمتکش ایرنا شنید.

به عنوان مثال برای چاپ کتاب «صدای سکوت» نیاز به چند عکس رنگی حلبچه که خودم عکاسی کرده بودم داشتم، وقتی مراجعه کردم به راحتی به من گفتند که بخشی از این نگاتیوها نیست. فاجعه حلبچه که به عنوان مهم‌ترین فاجعه قرن بیستم از آن یاد می‌شود، نگاتیوهایش گم شده است! من اگر از آن عکس نداشتم امروز هیچ سندی از آثار این خبر عظیم وجود نداشت.

عکس‌ها و نگاتیوهایی که در اختیار خبرگزاری‌هاست،‌ آیا عکاسان آن می‌توانند به راحتی از این آرشیو استفاده کنند؟

آن زمان که در ایرنا کار می‌کردیم به این صورت بود که این نگاتیوها در مالکیت خبرگزاری بود و هر عکسی که عکاسش برای نمایشگاه یا چاپ کتاب می‌خواست به او داده می‌شد، اما امروز که دوران دیجیتال است و قابلیت اسکن وجود دارد، این امکان در اختیار عکاسان گذاشته نمی شود.  من به عنوان عکاسی که هزاران فریم عکس در این خبرگزاری دارم، باید بابت هر فریم آن مبلغ زیادی را درقبال یک نسخه اسکن شده آن بپردازم در حالی که من به عنوان مؤلف دارای حقوق معنوی این عکس ها هستم،‌ آن ها نه خودشان کاری برای این تصاویر و اسناد مهم دوران انقلاب و دفاع مقدس می کنند و نه به دیگران این امکان را می‌دهند.

وقتی وارد خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران شدید،‌ شما به عنوان یک عکاس حرفه‌ای چه اقداماتی را در بخش عکس انجام دادید؟

در حوزه عکاسی، هیچگاه نگاه حرفه‌ای و ژورنالیستی نداشتیم و هنوز هم نداریم. قبل از ورود من به خبرگزاری جمهوری اسلامی به گواه شاهدانی که هنوز هستند،‌ واحد عکس خبرگزاری هیچ سامانی نداشت. به خصوص نگهداری نگاتیوها، عکس‌ها و اسناد تصویری دوران انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی ، در بدترین شکل ممکن بود و اولین اقدام من پس از ورود به واحد عکس خبرگزاری، ساماندهی این نگاتیوها و اسناد تصویری بود که سعی کردم آن را مکانیزه کنم هرچند ناتمام ماند. از سوی دیگر سعی کردم کلاس‌هایی را در زمینه عکاسی برای عکاسان خبرگزاری برگزار کنم که به دلیل عدم استقبال مدیریت و همچنین همکاران خبرگزاری،‌فقط برای مدت کوتاهی برگزار شد و ادامه نیافت. به هر حال با توجه به فشار مدیریت برای اعمال نظر در مباحث حرفه ای و حقوق پرسنل به دلیل عدم توانایی در احقاق حقوق پرسنلم آنجا را رها کردم.

در آن زمان حاکمیت علم بر عکاسی کم رنگ بود و هنوز شکل آکادمیک نداشت. اما امروز هم با وجود گذشت این همه از تأسیس دانشکده‌های عکاسی به دلیل سست بودن زیر ساخت‌های آموزشی در دانشگاها ، حتی اغلب دانش آموختگان رشته عکاسی در رسانه‌ها از دانش لازم به عنوان یک عکاس خبری برخوردار نیستند.

مشکلات و دانش عکاسی ژورنالیستی در آن تاریخ با امروز به غیر از تبدیل دوربین‌های آنالوگ به دیجیتال، تفاوت چندانی نکرده است و امروز هیچگونه تحولی درسطوح دانشگاهی و متولیان فرهنگی را شاهد نیستیم.

این رسانه‌ها که عکس‌ها و تصاویر مهمی از دوران انقلاب و دفاع مقدس دارند حتی به انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس هم که بانی ساماندهی این اسناد تصویری شده است، این اجازه را نمی‌دهند که آثارشان را با دی پی آی بالا اسکن کند و به خودشان بازگرداند و خودشان به صورت غیر حرفه ای دست به این کار زده اند؟

من همان زمان که در خانه عکاسان ایران بودم به مسئولین گفتم که ما این امکان را داریم که نگاتیوهای انقلاب و دوران جنگ تحمیلی را در دو نسخه اسکن کنیم و هزینه‌های آن را هم تقبل می کنیم ولی اجازه ندادند.

باید از آنها پرسید که چگونه این اسناد و تصاویر مهم تاریخ ایران را انبار کرده اید و کاری هم برایش انجام نمی دهید؟ هیچ کس به این موضوع اهمیت نمی دهد. من در چند عملیات مهم از جمله عملیات کربلای 5 شملچه، والفجر 8 فاو و والفجر 10 حلبچه شرکت داشتم ‌بروید بینید چه بلایی سر نگاتیوهایش آمده است.

چرا اسناد مهم هشت سال دفاع مقدس که خونها بابت آن داده شده و عکاسان زیر بمباران و آتش دشمن این جان فشانیها را ثبت کرده اند باید با این وضعیت نابسامان و اسفناک نگهداری شود؟ هیچ کس پاسخگو نیست.

خانه عکاسان را شما بنیان‌گذاری کردید اما بعد از 17 سال از آن بیرون آمدید چرا؟

خانه عکاسان را که بنا گذاشتنم، 17 سال خون دل خوردم تا به یک مرکز تخصصی تبدیل شود؛ مرکزی که به عنوان حرفه‌ای‌ترین مرکز عکاسی ایران به شمار می‌آمد اما به دلیل آن که مدیریت وقت با موضوع عکاسی و حتی هنر کاملاً بیگانه بود و اعمال غیر حرفه‌ای را از من می‌خواست؛ ناگزیر با توجه به اعتقاد ولایی، باید اطاعت می‌کردم و این مغایر با حرفه‌ای بودن من بود، لذا از مسئولیت خود استعفا دادم.

سرنوشت انجمن عکاسان فردا چه شد؟

انجمن عکاسان فردا مجموعه ای خاص از عکاسان جوان جسور و معتقد بود و جوانان 17 تا 22 سال در آن فعالیت داشتند و ما به نوعی کادرسازی می کردیم ‌اما به دلیل عدم حمایت متولیان فرهنگی ، مشکلات مالی جوانان و درگیر شدن آنان با مسائل زندگی، این جمع تداوم نیافت. اما خروجی چند دوره  انجمن شامل تعدادی عکاس و هنرمند توانا و همچنین جوانانی مؤثر در رأس برخی از مسولیت‌ها راضی کننده است.

و سرانجام جشنواره عکس کودک که پایه‌گذار آن هم شما بودید و ادامه نیافت؟

جشنواره عکس کودک اولین جشنواره بین المللی در تاریخ عکاسی ایران بود که دو دوره داخلی و 5 دوره  بین المللی برگزار شد و برای دوره آخر مسئولان حوزه هنری وقت اعلام کردند:  برای این کار مهم پول نداریم و به همین سادگی تعطیل شد، در حالی که حضور 44 کشور جهان در حوزه عکاسی کودک و نوجوان، این جشنواره را به مرکزی معتبر تبدیل کرده بود.

در حال حاضر به چه کاری مشغول هستید؟

الان ناشر هستم و بیشتر به کارهای خودم می پردازم. 20 سال در خدمت عکاسان بودم و فرصت سامان دهی به آثار خودم را نیافته بودم و الان به لطف بی کفایتی برخی از مسئولان و متولیان این موقعیت نصیبم شده است.

در حوزه نشر مشکلی برای انتشار عکس‌هایتان نداشتید؟

حوزه  نشر هم مشکلات و مسائل خودش را دارد. برای تمدید مجوز باید سه ماه بدوید، مدت اعتبار آن یک سال است یعنی از شش ماه دیگر دوباره باید دنبال تمدید باشید، کجای دنیا این گونه است؟

برای گرفتن مجوز انتشار یکی از کتاب‌هایم با عنوان «تولد در زندان»، با موضوع جالبی مواجه بودم ؛ در حالی که قریب به 15 کارشناس مسائل هنری مطرح و درجه 1 کشور اعم از نویسنده، شاعر، نقاش، فیلسوف، روانشناس و عکاس  در تأئید این آثار مطالبی را نوشته اند و من در مقدمه این کتاب و موضوعیت آن در رابطه با فروپاشی هویت انسان امروز مطالبی را نوشته بودم، دستور به حذف 15 عکس از  49 عکس کتاب داده بودند که واقعا خنده دار است.

درباره کتاب عکس حج هم توضیح دهید؟ با توجه به منعی که برای عکاسی از مراسم حج در آن زمان وجود داشت چگونه عکاسی کردید؟

بر اساس تقاضای بعثه مقام معظم رهبری در سازمان حج در سال 82 این مراسم عظیم را عکاسی کردم. 40 روز مداوم قریب به روزی 15 ساعت کار می کردم، شرایط عکاسی بسیار سخت بود چرا که اولا محرم بودم، ثانیا ممنوعیت در آن زمان خیلی جدی بود.

هنگام رمی جمرات جلوی چشم من 250 نفر بر اثر فشار جمعیت مرده بودند و پلیس در حال جمع آوری اجساد آنها بود . شاید این سوژه یکی از مهمترین و پردرآمدترین سوژه ای بود که آنجا می توانستم عکاسی کنم؛ اما تصور نیمه کاره ماندن عکاسی حج به عقلانیت حرفه‌ام کمک کرد تا از این کار پر خطر و پرسود پرهیز کنم.

این کتاب به گواهی اسناد موجود و کتابخانه های سراسر جهان و همچنین نقطه نظرات جمعی از کارشناسان هنری سطح اول کشور به عنوان یکی از نفیس ترین کتابهای تاریخ عکاسی حج در جهان به شمار می آید. اما با کمال تأسف نشر مشعر در سازمان حج، ضمن عدم رعایت ابتدایی ترین حقوق مؤلف، هیچگاه به توزیع صحیح این کتاب و انتشار مجدد آن نه فکر کرد و نه عمل.

برای آینده چه برنامه‌ای دارید؟

برنامه‌ای را برای جوانان در حوزه نشر دارم که در زمان خودش اعلام می کنم و در حال آماده سازی انتشارکتابی از عکس‌های خودم مربوط به دوران جنگ تحمیلی هستم .البته چند پروژه مستند اجتماعی و کتابی مربوط به عتبات در دست دارم که انشالله آن ها را هم به‌زودی منتشر می‌کنم.