سرویس جنگ نرم مشرق - مؤسسه واشنگتن در مقالهای به قلم دیوید پولاک عضو ارشد این اندیشکده آمریکایی نوشت: هفته گذشته سه غافلگیری بزرگ در جنگ جاریِ نه چندان در سایه میان اسرائیل و ایران اتفاق افتادند. غافلگیری نخست، یک عملیات خرابکاری بود که تقریباً بطور قطع توسط اسرائیل علیه تأسیسات غنیسازی اورانیوم به شدت حفاظتشده ایران در نطنز به اجرا گذاشته شد. غافلگیری دوم و تعجببرانگیزتر، پذیرش آشکار این عملیات نزد آمریکا بود، حتی با اینکه آمریکا اعلام کرده که «مذاکرات تنها مسیر رو به جلو است». غافلگیری سوم که بیش از همه تعجببرانگیز بود، پاسخ نسبتاً خویشتندارانه ایران به دو غافلگیری اول بود.
مخاطبان گرامی، محتوا و ادعاهای مطرحشده در این گزارش، صرفاً جهت تحلیل و بررسی رویکردها و دیدگاههای اندیشکدههای غربی منتشر شده است و ادعاها و القائات احتمالی این مطالب هرگز مورد تأیید مشرق نیست.
آمریکا و اسرائیل مشغول اجرای بازی «پلیس خوب/پلیس بد»
به باور نویسنده این سه چرخش جدید و عمده در کنار هم نشان میدهند که آمریکا و اسرائیل اکنون با موفقیت مشغول اجرای رویکرد کلاسیک «پلیس خوب/پلیس بد» در مواجهه با ایران هستند. بطور قطع، طی ماههای پیش رو شاید چرخشهای بیشتر و ناخوشایندتری نیز در قالب این ماجرا شاهد باشیم. با این حال، نگاهی اجمالی به این سه رویداد جدید نشان میدهد که در حال حاضر ورق ناغافل به ضرر تهران برگشته است.
هماهنگی آمریکا و اسرائیل
اندیشکده واشنگتن در ادامه این مقاله نوشت: این امر ما را به سمت غافلگیری دوم هدایت میکند که همانا واکنش آمریکا به حادثه مزبور یا عدم واکنش مشهود این کشور نسبت به آن است. تا همین حالا، آمریکا و اسرائیل رایزنیهای نزدیکی با یکدیگر در خصوص ایران داشتهاند، اما مشخص است که این دو بر سر تمایل آشکار دولت بایدن نسبت به بازگشت به برجام با هم اختلافنظر دارند. جن ساکی سخنگوی کاخ سفید نیز فوراً اعلام کرد که آمریکا در جدیدترین عملیات در نطنز «دست نداشته است». در نتیجه، برخی میپنداشتند که آمریکا یک موضع منفی در قبال آن و بطور کلی حتی شاید در قبال سیاست اسرائیل اتخاذ خواهد کرد.
اما این دقیقاً همان چیزی بود که اتفاق نیفتاد. در عوض، یک روز پس از حادثه نطنز، جیک سالیوان مشاور امنیت ملی آمریکا یکبار دیگر به صورت آنلاین با همتای اسرائیلی خود ملاقات کرد و سپس این بیانیه را صادر نمود: «آقای سالیوان بر تعهد تزلزلناپذیر دولت بایدن ـ هریس در قبال امنیت اسرائیل و اطمینان از عدم دستیابی ایران به سلاح هستهای تأکید کرد.» گذشته از این، در قالب جمله پایانی این بیانیه که به نحوی غیرعادی ماهیت شخصی و تمجیدآمیز داشت، «آقای سالیوان از بازدید مئیر بن شبات همتای اسرائیلی خود از واشنگتن تا قبل از پایان ماه جاری جهت رایزنیهای بعدی به گرمی استقبال کرد.» واژه نطنز یا هر چیزی شبیه آن بطور کاملاً واضح جایش در بیانیه مزبور خالی بود.
عملیات نطنز برای تقویت موضع آمریکا در مذاکرات هستهای بود
در بخش دیگری از این گزارش آمده است: دلیل تن دادن آمریکا به جدیدترین اقدام مخفیانه اسرائیل ضد ایران چه چیزی است؟ پاسخ این سؤال ما را به سمت خرابکاری سایبری استاکسنت در نطنز حدود یک دهه پیش میبرد. دولت اوباما نه تنها عملیات مذکور را تائید کرد، بلکه عملاً در کنار اسرائیل در آن شرکت داشت. تفکر ورای آن عملیات، همچون حالا، تقویت موضع آمریکا در مذاکرات هستهای با تهران و در عین حال اجتناب از پیکار نظامی خطرناک، آشکار، و تمام و عیار با ایران بود. با این حال، اینبار تا به اینجای کار به نظر میرسد آمریکا و اسرائیل یاد گرفتهاند که: بهتر است هر دو از جروبحث علنی بر سر مفاد هرگونه توافق جدید (یا تجدید توافق قبلی) با ایران اجتناب ورزند.
توافق همچنان محتمل است
این امر در نهایت ما را به سمت غافلگیری سوم رهنمون میسازد: پاسخ تحریکآمیز و در عین حال محدود ایران به حادثه نطنز که نشان میدهد توافق همچنان محتمل است. ایران نخست برخی شروط جدید برای مذاکرات اعلام کرد ــ اما مذاکره را مردود ندانست. این کشور سپس افزایش سطح غنیسازی اورانیوم از ۲۰ درصد به ۶۰ درصد را به بهانه نیازهای پزشکی اعلام کرد ــ اما از انتقامجویی نظامی چیزی نگفت. حتی افزایش سطح غنیسازی نیز با وجود آنکه توجه برخی از ناظران بینالمللی را به خود جلب کرده است، مدت زمان مورد نیاز برای انجام انفجار آزمایشی را چندان کوتاه نمیکند و از مدت زمان مورد نیاز ایران جهت دستیابی به یک سلاح هستهای قابل شلیک تقریباً به هیچوجه نمیکاهد. عملیات جدید در نطنز این مدت زمان را تقریباً بطور قطع به میزان چشمگیری طولانیتر ساخته است.
اسرائیل زمان بیشتری جهت مذاکره بر سر یک توافق قابل قبول خرید
این اندیشکده آمریکایی در پایان گزارش خود اینچنین نتیجهگیری کرد که اسرائیل موفق شده آمریکا و دیگران را از مدت زمان بیشتری جهت مذاکره بر سر یک توافق قابل قبول با ایران برخوردار سازد و از فشارها در این زمینه بکاهد. علیرغم همه اینها، دورنمای نهایی چنین توافقی هنوز قطعی نیست و چالشهای ناگوار ناشی از دیگر تهدیدات غبرهستهای که ایران متوجه منطقه و فرتر از آن میکند نیز همچنان پابرجا هستند. ایران شاید غافلگیریهای خود را در آستین داشته باشد. اما سه رویداد غافلگیرکننده هفته گذشته حکایت از آن دارند که منافع مشترک آمریکا، اسرائیل، و همسایگان عرب ایران شاید در مقایسه با گذشته فرصت بهتری را جهت حصول موفقیت نهایی رقم بزنند.
درباره نویسنده: دیوید پولاک عضو ارشد اندیشکده واشنگتن است و تمرکزش بر روی تکاپوی سیاسی کشورهای خاورمیانه قرار دارد. او مدیر پروژه فکره در مؤسسه واشنگتن است. دکتر پولاک سابقاً مشاور ارشد خاورمیانه در وزارت امور خارجه آمریکا بود. او در سال ۲۰۰۲ عهدهدار این منصب شد. او در منصب مزبور توصیههای سیاستمحور در خصوص دموکراسی و اصلاحات در منطقه ارائه میکرد و تمرکزش بر روی حقوق زنان بود. او همچنین به راهاندازی ابتکار ۱۵ میلیون دلاری وزارت امور خارجه موسوم به ابتکار دموکراسی زنان عراقی و شورای زنان آمریکایی ـ افغانستانی کمک کرد و مستقیماً با کنشگران در سطح خاورمیانه همکاری داشت. دکتر پولاک بین سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ در دیگر مناصب مرتبط با رایزنی سیاستی در وزارت امور خارجه فعالیت میکرد و در مناصب مذکور با امور مربوط به جنوب آسیا و خاورمیانه سروکار داشت. او از جمله به مدت چهار سال کارشناس منطقهای کادر برنامهریزی سیاستهای وزیر امور خارجه بود. او قبل از آن رئیس پژوهشهای خاور نزدیک/جنوب آسیا/آفریقای آژانس اطلاعات آمریکا بود و در آنجا بر مطالعه دولت درباره افکار عمومی، نگرش نخبگان، و محتوای رسانهای در سه منطقه مذکور نظارت داشت. دکتر پولاک همچنین بهعنوان استاد مهمان در دانشگاه هاروارد و استادیار دانشگاه جورج تاون فعالیت کرده است. درباره مؤسسه واشنگتن: اندیشکده سیاست خاور نزدیک واشنگتن از کمیته روابط عمومی آمریکا و اسرائیل مشتق گردیده و یکی از اندیشکدههای بانفوذ آمریکا به شمار میرود. اعضای این اندیشکده طی سالها از مجموعهای از سیاستهای جنگطلبانه و «حامی اسرائیل» حمایت کردهاند. این اندیشکده یکی از بخشهای اصلی «لابی اسرائیل» به شمار میرود. لابی اسرائیل متشکل از مجموعهای از گروههای سیاستی و حمایتی است که خودشان را وقف پیشبرد رسالت اسرائیلمحور آمریکا در خاورمیانه کردهاند. بسیاری از اندیشمندان کنونی و سابق اندیشکده سیاست خاور نزدیک واشنگتن از نزدیک با نومحافظهکاری در پیوند هستند و این اندیشکده عموماً حامی سیاستهای «جنگ علیه تروریسم» بوده که توسط گروههایی نظیر اندیشکده امریکن انترپرایز و اندیشکده بنیاد دفاع از دموکراسیها ترویج داده شدهاند. ایران و تلاشها جهت یافتن راهحلهای دیپلماتیک برای برنامه هستهای این کشور از دغدغههای اصلی مؤلفان اندیشکده سیاست خاور نزدیک واشنگتن بودهاند. بسیاری از دستاندرکاران اندیشکده از رویکرد دولت آمریکا انتقاد و عموماً استدلال کردهاند که آمریکا باید در بیان خواستههای خود تهاجمیتر عمل کند، حتی با اینکه بسیاری از ناظران استدلالشان این است که چنین رویکردی هرگونه دستاورد دیپلماتیک را از بین خواهد برد. اندیشکده سیاست خاور نزدیک واشنگتن در سال ۱۹۸۵ توسط چند نفر از اعضای اصلی کمیته امور روابط عمومی آمریکا و اسرائیل (آیپک) از جمله مارتین ایندیک و باربی واینبرگ تأسیس شد. ایندیک که بعدها مشاور رئیسجمهور بیل کلینتون شد، ظاهراً احساس میکرد اعتبار ایپک بهعنوان یک گروه لابی جانبدار از توانایی آن جهت ارائه پژوهشهای «معتبر» کاسته است. ایندیک یکبار در این باره توضیح داد: «تصویری که میخواهم ارائه دهم این است که ما دوست اسرائیل هستیم، اما به شکل متوازن و واقعبینانه دست به پژوهشهای معتبر درباره خاورمیانه میزنیم.» انگیزه اولیه جهت ایجاد نهادی نظیر اندیشکده سیاست خاور نزدیک واشنگتن ظاهراً از طرف استیو روزن رئیس سابق ایپک بود. ام جی روزنبرگ در خصوص دفاع رابرت ساتلوف از تصمیم دولت اوباما مبنی بر انتصاب دنیس راس و دیگر همکاران اندیشکده/ایپک به مناصب مهم تصمیمگیری در امور خاورمیانه نوشت: «ساتلوف وانمود میکند که نمیداند اندیشکده سیاست خاور نزدیک واشنگتن توسط ایپک ایجاد شده است. شاید دلیلش آن است که وقتی استیو روزن اعلام کرد قصد دارد نهادی منشعب از ایپک ایجاد کند که کار آیپک را انجام میدهد اما مستقل به نظر میرسد، ساتلوف در اتاق حضور نداشت. طبق بیانیه رسالت اندیشکده سیاست خاور نزدیک واشنگتن، این اندیشکده با هدف «پیشبرد درک متوازن و واقعبینانه از منافع آمریکا در خاورمیانه و ترویج سیاستهایی که منافع مذکور را تضمین میکنند» ایجاد گردیده است. دو پژوهشگر به نامهای جان مرشایمر و استیون والت در مقاله سال ۲۰۰۶ خود درباره تأثیر «لابی اسرائیل» بر سیاست خارجی آمریکا استدلال کردند که اندیشکده سیاست خاور نزدیک واشنگتن از جایگاه کانونی در دستگاه حمایتی «حامی اسرائیل» در واشنگتن برخوردار است. آنها در این باره نوشتند: «این لابی در سال ۱۹۸۵ اندیشکده مختص خود را ایجاد کرد و مارتین ایندیک به تأسیس اندیشکده سیاست خاور نزدیک واشنگتن کمک کرد.» اگرچه این اندیشکده پیوند خود با اسرائیل را کماهمیت جلوه میدهد و مدعی است که دیدگاه «متوازن و واقعبینانهای» در قبال مسائل خاورمیانه ارائه میدهد، اما اندیشکده مزبور توسط افرادی تأسیس شده که عمیقاً متعهد به پیشبرد رسالت اسرائیل هستند.» |