کد خبر 1211686
تاریخ انتشار: ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۱۶:۰۸

یکی از علما در قم درخواست کرد تلویزیون به این مساله ورود کند. ایشان اعلام کرد طبق اطلاعی که دارند پدیده جن‌گیری در سطح کشور زیاد شده است و خانواده‌ بسیاری از این طریق آسیب دیده‌اند.

به گزارش مشرق، روح، جن، مرگ، دنیای پس از مرگ، شیطان و… همه جزو پدیده‌هایی هستند که پس از قرن‌ها که بشر به علم و اطلاعات و دانش مجهز شده است باز هم از میزان رازآمیز بودن و ابهام آن‌ها کاسته نشده است و شاید بیشتر از علم و دانش اتکا به امر قدسی بوده است که بهتر توانسته کم و کیف جهان پیچیده عالم معنا را برای بشر بازگشایی کند. با این حال همین عالم رازآمیز و پیچیده و ناشناخته همواره چون سیبی در دستان آدم و حوا بوده است که اگر هم از طرق غیرصحیح از آن منع شده بیشتر و حریص‌تر به آن گرایش پیدا کرده است تا بتواند به دریافت‌هایی شخصی و تجربی به آنچه ندیده یا جهل داشته است برسد.

همین کشش کنجکاوی برانگیز بشر باعث شده است که طی یکی دو دهه اخیر که علم و دانش بیشتر رشد کرده است، انسان متمدن نه تنها از خرافات فاصله نگیرد بلکه جلوه‌های مدرن تری به آن ببخشد و با انواع عرفان‌های کاذب و نوظهور به سمت نادیده‌ها قدم بگذارد. پدیده‌هایی که اینقدر مساله انسان امروز شده است که دیگر غرب و شرق ندارد و هرکسی بنا به منطق فازی، فهمی و زاویه‌ای از آن را به شکلی که خود دریافت کرده است با مخاطبش به اشتراک می‌گذارد.

همین است که فیلم و سریال‌ها و آثار نمایشی غربی و هالیوودی و حتی آثار هند و شرق و عرب هر یک به نوعی ملغمه‌ای از این دیدگاه‌های التقاطی را عرضه کرده و با انواع رسانه‌های مدرن بسط و توسعه‌اش داده‌اند. در چنین فضای رازآلودی نسبت به پدیده‌هایی که نمی‌توان با منطق دو دوتا چهار تا و با چشم جان از آنها حرف زد قطعاً چالش بزرگی است در این وادی قدم گذاشتن و البته به همین میزان سکوت کردن هم چالش بزرگ‌تری است و به نوعی میدان دادن است به تفکرات غلط.

تلویزیون دهه ۸۰ سعی کرد با سریال‌هایی که در همان دوره با عنوان «ماورایی» باب شد نگاهی به این پدیده‌ها داشته باشد. تا هم از عالم غیب و معنا و اخلاق و دین حرف زده باشد و هم از آنچه که برای بشر ناشناخته است کمی رمزگشایی کند.

ساخت سریال‌های ماورایی که با اقبال مخاطبان و حتی سازندگانش مواجه شد موجی بود که با سریال «کمکم کن» قاسم جعفری و با نگاهی به برزخ شکل گرفت و بعد با سردمداری علیرضا افخمی در نگارش و کارگردانی و مشاوره چنین آثاری تا یک دهه پیش رفت و به آثار در یاد مانده‌ای چون «او یک فرشته بود»، «اغما»، «روز حسرت»، «سقوط یک فرشته» و… رسید.

هر یک از این سریال‌های رمضانی هم در زمان پخش با چالش‌ها و واکنش‌های متفاوتی رو به رو بود و اگرچه باور کلی نسبت به آنها مثبت بود اما مخالفان و موافقانی هم داشت. با این حال تولید آخرین سریال‌هایی مثل «پنج کیلومتر تا بهشت» و ناتوانی در انعکاس درست ماجرای زندگی پس از مرگ و کما که باعث شد نوجوانی برای تجربه این شیوه از زندگی خودکشی کند و حاشیه‌هایی که برای این سریال‌ها به وجود آمده بود پرونده «ماورایی‌ها» را تا سال‌ها بست درحالیکه این بیشترین و پررنگ‌ترین مدلی است که تلویزیون در این سال‌ها برای پرداخت به عالم معنا به آن ورود کرده است و حتی پس از آن هم کمتر برنامه‌ای در این باره ساخت یا پخش کرد.

روح، جن، مرگ، دنیای پس از مرگ، شیطان و… همه جزو پدیده‌هایی هستند که پس از قرن‌ها که بشر به علم و اطلاعات و دانش مجهز شده است باز هم از میزان رازآمیز بودن و ابهام آن‌ها کاسته نشده است و شاید بیشتر از علم و دانش اتکا به امر قدسی بوده است که بهتر توانسته کم و کیف جهان پیچیده عالم معنا را برای بشر بازگشایی کند. با این حال همین عالم رازآمیز و پیچیده و ناشناخته همواره چون سیبی در دستان آدم و حوا بوده است که اگر هم از طرق غیرصحیح از آن منع شده بیشتر و حریص‌تر به آن گرایش پیدا کرده است تا بتواند به دریافت‌هایی شخصی و تجربی به آنچه ندیده یا جهل داشته است برسد.

همین کشش کنجکاوی برانگیز بشر باعث شده است که طی یکی دو دهه اخیر که علم و دانش بیشتر رشد کرده است، انسان متمدن نه تنها از خرافات فاصله نگیرد بلکه جلوه‌های مدرن تری به آن ببخشد و با انواع عرفان‌های کاذب و نوظهور به سمت نادیده‌ها قدم بگذارد. پدیده‌هایی که اینقدر مساله انسان امروز شده است که دیگر غرب و شرق ندارد و هرکسی بنا به منطق فازی، فهمی و زاویه‌ای از آن را به شکلی که خود دریافت کرده است با مخاطبش به اشتراک می‌گذارد.

همین است که فیلم و سریال‌ها و آثار نمایشی غربی و هالیوودی و حتی آثار هند و شرق و عرب هر یک به نوعی ملغمه‌ای از این دیدگاه‌های التقاطی را عرضه کرده و با انواع رسانه‌های مدرن بسط و توسعه‌اش داده‌اند. در چنین فضای رازآلودی نسبت به پدیده‌هایی که نمی‌توان با منطق دو دوتا چهار تا و با چشم جان از آنها حرف زد قطعاً چالش بزرگی است در این وادی قدم گذاشتن و البته به همین میزان سکوت کردن هم چالش بزرگ‌تری است و به نوعی میدان دادن است به تفکرات غلط.

تلویزیون دهه ۸۰ سعی کرد با سریال‌هایی که در همان دوره با عنوان «ماورایی» باب شد نگاهی به این پدیده‌ها داشته باشد. تا هم از عالم غیب و معنا و اخلاق و دین حرف زده باشد و هم از آنچه که برای بشر ناشناخته است کمی رمزگشایی کند.

ساخت سریال‌های ماورایی که با اقبال مخاطبان و حتی سازندگانش مواجه شد موجی بود که با سریال «کمکم کن» قاسم جعفری و با نگاهی به برزخ شکل گرفت و بعد با سردمداری علیرضا افخمی در نگارش و کارگردانی و مشاوره چنین آثاری تا یک دهه پیش رفت و به آثار در یاد مانده‌ای چون «او یک فرشته بود»، «اغما»، «روز حسرت»، «سقوط یک فرشته» و… رسید.

هر یک از این سریال‌های رمضانی هم در زمان پخش با چالش‌ها و واکنش‌های متفاوتی رو به رو بود و اگرچه باور کلی نسبت به آنها مثبت بود اما مخالفان و موافقانی هم داشت. با این حال تولید آخرین سریال‌هایی مثل «پنج کیلومتر تا بهشت» و ناتوانی در انعکاس درست ماجرای زندگی پس از مرگ و کما که باعث شد نوجوانی برای تجربه این شیوه از زندگی خودکشی کند و حاشیه‌هایی که برای این سریال‌ها به وجود آمده بود پرونده «ماورایی‌ها» را تا سال‌ها بست درحالیکه این بیشترین و پررنگ‌ترین مدلی است که تلویزیون در این سال‌ها برای پرداخت به عالم معنا به آن ورود کرده است و حتی پس از آن هم کمتر برنامه‌ای در این باره ساخت یا پخش کرد.

* یعنی احضار روح به هیچ شکلی امکان‌پذیر نیست؟ چون بسیاری ادعاهایی در این باره دارند و حتی بعضاً با کاغذ و مراسم‌های این چنینی سعی دارند ارواح را احضار کنند.

در شرایط معمول و به صورت عادی تقریباً بعید است چنین چیزی و ارتباط با ارواح درگذشتگان فقط در شرایط خاص رخ می‌دهد که نوع ارادی آن فقط توسط اولیای بزرگ الهی امکانپذیر است و آن هم اصلاً به حدی کم است که تقریباً باید نزدیک به صفر دانست و صدالبته احضار به معنای اینکه افراد عادی مراسمی برگزار کنند و با مدیوم بازی و کاغذ و نعلبکی و اشیای این چنینی همه اینها یا شیادی و تفریحات توخالی است و یا در واقع می‌تواند احضار شدن شیاطین فریبکار باشد. اما برای انسان‌های عادی ارتباط با روح همیشه ناخواسته و ناگهانی و خارج از کنترل است. مانند برقرار شدن ناخواسته ارتباط بین روح شهید با اعضای خانواده و یا دوستانش که اتفاقاً در همین فصل دوم مورد مهمی از این حالت را داریم و این هم با تاکید عرض می‌کنم که نه ارادی است و نه در اختیار فرد.

احضار روح حقیقی اصولاً با معانی مرسوم و رایج تفاوت بسیار دارد. به طور مثال اگر کسی عارف بالله و خداشناس یا از اولیای خدا باشد به فضل پروردگار و حین زندگی روزمره‌اش و بر اساس مصلحت و حکمت مشخصی ممکن است پیش آید و آن هم بدین گونه است که خداوند چشم او را باز کند و روح کسی را در کنار خود ببیند. اما همین اتفاقات هم به خواست خدا و بر اساس حکمت است وگرنه اینگونه نیست که اولیای خدا نیز بی علت و از سر سرگرمی ارواح را فراخوان کنند و اجابت هم بشود. لذا حسب مطالعه و تحلیل (و نه حسب تجربه شخصی) علم‌الیقین دارم اینها که دیده و شنیده می‌شود عموماً جن‌گیری است و حاضران این جلسات فریب خورده و به قول محاورات رایج سرکار هستند و احضار روح به این معنای رایج اصلاً امکانپذیر نیست.

روح می‌تواند برای علما و عرفای والاضمیر و افراد متصل به حق که دیده جانشان به برزخ گشوده شده بنا به علل بالایی و ضروریات علوی خود به خود پدیدار شود و حضور یابد تا مشکلی یا نیازی را در جهت تعالی آن انسان یا دیگر انسان‌ها رفع کند و این اتفاق هم اینگونه نیست که او اراده کند و بشود بلکه یکطرفه و از آن سوست، یعنی خداوند است که می‌خواهد و بدون خواست این فرد می‌شود.

البته تمام این قواعد برای معصومین تفاوت دارد و ایشان چه در قید کالبد جسمانی باشند یا نه ارتباطشان با ملک و ملکوت همیشه برقرار است. به طور خلاصه افراد به جلساتی موسوم به احضار روح حتی فکر هم نکنند و خود را از معرض فریب خوردن و گمراهی نجات دهند. زیرا این حضور خود به خودی و آن سویی، با احضار که در واقع به معنای استحضار از باب استفعال و طلب است فرق دارد. و احضار روح و امثال آن فریبی بیش نیست و خطرناک و مخرب است برای حال انسان‌ها.

* گفتید سریال‌های تلویزیون در فضای ماورایی را دنبال نکرده‌اید. فکر می‌کنید چقدر این سریال‌ها توانسته‌اند یا می‌توانند مخاطب را در فضای جن و روح و احضار و… آگاه کنند؟

بله. سریال‌های اخیر را ندیده‌ام اما یک نکته لازم است تاکید کنم که اکثر فیلم و سریال‌های ماورایی ایرانی به لحاظ «فرم» اشتباهات بسیار دارد. یک دفتر صد برگ بردارید و با تاکید از صبح تا شب روی آن این واژه «اشتباه» را بنویسید تا پر شود. زیرا این آثار از حیث فرم پدیده‌ها و فعل و انفعالات آنجایی غالباً ضعف جدی در پژوهش دارند و کارگردان نمی‌داند در واقعیت در آن فضا چگونه است؛ بیشتر این سریال‌ها نیز در فرم، مستقیم یا غیرمستقیم از فیلم و سریال‌های هالیوودی الگو می‌گیرند و از پدیداری و پدیدار روح تا شیوه حرکت و جا به جایی آن و دیگر موارد همه و همه و… شبیه آثار هالیوودی است. هالیوود سال‌ها به این موضوع پرداخته و مابقی سینماها و تلویزیون‌های دنیا هم دنباله‌رو و مستقیم یا غیرمستقیم کپی‌بردار آنها شده‌اند و اتفاقاً در این میان همان هالیوود در برخی آثارش اندکی رگه‌هایی از پژوهش هم دیده می‌شود که نشان می‌دهد گاهی از مستندات و محتوای تجربه‌های نزدیک به مرگ استفاده می‌کنند، اما دیگران که کپی بردار آنها شده‌اند همان اندک مقدار پژوهش را هم در آثارشان ندارند و در آثارمان نداریم.

* می‌توانید از این موارد هالیوودی به صورت مصداقی یاد کنید؟

یک مصداق از ضعف‌ها را عرض کنم. برای مثال روح وقتی از بدن خود بیرون می‌رود اصلاً تعجب نمی‌کند ولی ما می‌بینیم که بازیگران هالیوودی که نقش روح را دارند در لحظه خروج از بدن تعجب می‌کنند و چشمشان گشاد می‌شود و همین اشتباه در آثار ما هم تکرار می‌شود یا مثلاً می‌بینید یک روح برای جابه‌جا شدن در سطح شهر سوار ماشین می‌شود و این اشتباهات از دکور تا قصه در همه چیز مشاهده می‌شود. به علت وجود اینگونه اشتباهات پرشمار است که اصلاً تحمل دیدن این فیلم و سریال‌ها را ندارم.

* معمولاً این آثار ساخته می‌شوند تا مخاطب را برحذر دارند اما اگر مخاطب بیشتر به احضار روح و جن کنجکاو شود و معکوس آن اتفاق بیفتد چه؟

اگر کاری در تلویزیون یا سینما ساخته شود که نشان دهد احضار روح ممکن و شدنی است و فرم برنامه این ایده را به مخاطب القا کند که تو می‌توانی با طریقی روح احضار کنی می‌تواند تاثیری منفی داشته باشد. شخصاً ارتباط زیادی دارم با هزاران خانواده‌ای که عزیز از دست داده‌اند و به درمان سوگ نیاز دارند و تا سال‌ها آرزو دارند عزیز خود را حتی شده یک بار دیگر ببینند. اگر به طریقی این خانواده‌ها مجاب شوند که احضار روح ممکن هست، چه بسا بازار اینگونه جلسات مخرب و زیان‌آور که منجر به گمراهی و احضار ناخواسته جن هست شدت بگیرد.

* فکر می‌کنید چرا هنوز تب احضار روح و جن و حل مشکلات به وسیله موجودات غیرارگانیک در جامعه بالاست و رسانه چقدر می‌تواند در این موارد به مخاطب آگاهی دهد؟

متاسفانه یک دهه است که مردم به خاطر مشکلات زیاد اقتصادی، اجتماعی و عاطفی در مواردی همچون تحصیل و شغل و ازدواج و امثال آن… برای حل مشکلاتشان رو به چنین راهکارهایی می‌آورند. هر زمان در جامعه‌ای مشکلات زیادی ایجاد شود که افراد توانایی حل آنها را به شیوه منطقی پیدا نکنند آزمودن راهکارهای ماورایی هم بالا می‌رود. رفتن سراغ این راهکارها علاوه بر کشور ما در کشورهایی مانند ایتالیا، هند، کشورهای عربی و حتی در بخش‌هایی از آمریکا بالاست. با این حال این شبه راهکارها نه تنها مشکلات را حل نمی‌کند بلکه مخاطرات جدید هم ایجاد می‌کنند. از شیادی و کلاهبردی و اخاذی مالی گرفته تا اتفاقات بدتر.

اتفاقاً چندی پیش برای تحقیقاتی برای برنامه «زندگی پس از زندگی» خدمت یکی از علما در قم رفته بودیم و این شخص عالم درخواست داشت که تلویزیون به این مساله ورود کند. من دلیلش را پرسیدم و او اعلام کرد طبق اطلاعی که دارند پدیده جن‌گیری در سطح کشور زیاد شده است و خانواده‌های بسیاری از این طریق آسیب دیده‌اند. زیرا جن گیرهایی که شیاد و کلاهبردار هستند به یک نوع ضرر مالی و اقتصادی و آبرویی می‌زنند و اقلیتی هم اگر نوعی از ارتباط با جن را داشته باشند آسیب‌های بزرگ‌تر و خطرناک‌تر می‌زنند.

وقتی می‌خواهید با عالم بیرون از ماده و برزخ ارتباط بگیرید مثل این است که در یک زیردریایی باشید و بعد بخواهید زیر آب در دریایی عمیق، دیواره زیردریایی را سوراخ کنید. به محض اینکه با این موجودات ارتباط گرفته شود دیگر انتخاب با شما نیست و نمی‌توان گفت به طور مثال هر وقت می‌خواهم سوراخ زیردریایی را می‌بندم چون فشار آب بسیار بالاست و به سرعت به داخل می‌زند. اگر کسی هم ارتباطش با جن برقرار شود چون به طریق غیرخدایی است دیگر پایان این ارتباط، کار خود شما نیست.

شروع کننده شمایید اما پایان دهنده معلوم نیست شما باشید. این را هم باید دانست آن بخش از قوم جن که خوب هستند موظف و متعهدند با انسان‌ها ارتباط نگیرند. بنابراین نوعاً ارتباطی که با قوم جن از سوی انسان‌ها برقرار شود بد است و خوب نیست. این کارها مثل باز کردن در قفس شیر درنده و بلکه بدتر از آن است. عموماً آنچه که از جلسات احضار می‌شنوید و مثلاً می‌بینید روح کسی را احضار می‌کنند، او اطلاعاتی می‌دهد و گاه از غیب می‌گوید و امثال آن… همه اینها ارتباط‌گیری با جن شرور و فریبکار است.

* و رسانه چقدر یا به چه شکلی می‌تواند در این مقوله تاثیرگذار باشد؟ که نه بر طبل خرافات بکوبد و نه سرپوش گذاری کند.

پرداختن رسانه‌ای به موضوع جن و مضرات و آسیب‌های آن و برحذر داشتن مردم از ارتباط‌گیری با این موجودات خطرناک اگرچه ضروری و مفید است اما اگر بنا باشد در قالب مستند علمی (و نه داستانی) باشد زیرسازی و آماده سازی وسیعی در جامعه داخل و خارج نیاز دارد. زیرا ما کشوری هستیم که به لطف خدا در پی بنیان نهادن تمدن سازی اسلامی و وسعت دادن به این تمدن هستیم. تمدن سازی ملزوماتی دارد و یکی از ملزومات آن است که شما بتوانید نوعی گفتمان با جهان ایجاد کنید؛ در چنین گفتمانی نمی‌توان در گام‌های نخست برخی حرف‌ها را در تعاملات بین‌المللی بیان کرد.

فعلاً سطح پذیرش جامعه در سطح اولیه‌ای است که توانسته بپذیرد که به شکل خیلی جدی و پژوهشی یک مستند ترکیبی (گفتگوی استودیویی- بیرونی) از سیمای جمهوری اسلامی ایران در ۶۰ قسمت ساخته شود که در آن درباره عالم روح انسانی و حضور فرشتگان سخن گفته می‌شود. یعنی از سه قبیله انس و جن و ملک. فعلاً ظرفیت پذیرش جامعه رسانه درباره انس و ملک است. معلوم نیست تا چند دهه یا چند سال دیگر جامعه جهانی و ایرانی به خود اجازه خواهد داد که درباره موجودات غیرارگانیک و غیبی با نام جن سخن بگوید. موجودی که بارها و بارها در قرآن کریم به آن اشاره شده و آشکارترین و اصلی‌ترین دشمن انسان یعنی ابلیس و دنباله‌هایش از همین قبیله هستند.

به طور خلاصه به خاطر نبود سطح ظرفیت کافی در جامعه داخل و خارج درباره دشمن شماره یک بشر که بسیاری علما کتاب نوشته‌اند، فعلاً نمی‌شود برنامه‌های دشمن شناسی تولید کرد. این را هم اضافه کنم که بنده شخصاً در این باره اطلاعات تخصصی ندارم و لذا تمایل یا آمادگی برای تولید برنامه‌ای با این موضوع را هم ندارم و اگر قرار باشد در آینده کار بشود قرعه به نام محققان دیگر می‌بایست بخورد طبیعتاً.

* و این پرداخت جهانی درباره موجودات غیرارگانیک غیر از فیلم و سریال‌های ماورایی است؟

بله بحث بنده درباره مستندهای جدی و علمی است نه فیلم سینمایی و سریال‌های داستانی چون در تمام دنیا به صورت داستانی در این باره تا دلتان بخواهد آثاری در خصوص جن تولید کرده‌اند. که هیچیک ادعای واقعی ندارد و مبنای همه سرگرمی و تفنن است؛ چیزی که به آن Entertainment میگویند.

* فکر می‌کنم در حوزه مستندات و تجربیات نزدیک به مرگ هم باز هم اروپا و امریکا حدود ۲۰ سال پیش آثاری ساخته‌اند که شبکه یک هم چند سال پیش دوبله‌هایی از آنها را نمایش داد.

اولین مستندی که درباره تجربه نزدیک به مرگ ساخته شد به حدود ۴۵ سال پیش تعلق دارد که از طرف اروپا و امریکا تولید شده که حدود ۲۴ سال پیش دوبله و از شبکه یک پخش شد. اما ما در داخل تازه الان داریم به طور جدی و با مستندات و تحقیقات عمیق می‌گوییم روح وجود دارد. برای ایران می‌بایست دوران گذاری شکل بگیرد تا موضوع در سطح جامعه عادی سازی شود و ما بتوانیم بیان کنیم که در ساختار فرهنگی ایرانی هم مبحث تجربه‌های نزدیک به مرگ وجود دارد.

به لطف خدا تا الان در حد خوبی پذیرش ایجاد شد و فصل یک برنامه «زندگی پس از زندگی» که سال گذشته پخش شد در حال حاضر ترجمه شده و به زبان عربی از شبکه الکوثر پخش می‌شود که باید به پخش اسپانیایی و انگلیسی هم برسیم. وقتی این گفتمان سازی نشر یابد می‌توانیم وارد مباحث دیگر هم بشویم. آن وقت می‌توان بعد از اینکه اکثریت ناباوران هم پذیرفتند که روح وجود دارد، گام به گام به دیگر پدیده‌های عالم غیب اشاره کرد و از فرشته و ملک و نظام پاداش و جزا هم دقیق‌تر صحبت کرد.

* البته در مورد جن هم آنها سال‌ها پیش فیلم و سریال سازی را شروع کرده‌اند.

بله البته در این زمینه هم منظورم آثار داستانی نیست. بلکه از «دانش تجربی» یا آنچه که آنها به آن معتقدند یعنی «scientific» سخن می‌گویم چون آنها فقط چیزی را علم می‌دانند که تجربه باشد. برای همین است که در «زندگی پس از زندگی» هم از تجربه نزدیک به مرگ حرف می‌زنیم تا با پارادایم‌های رایج ِ دانشگاهی ِ فردی که از غرب تجربه گرا آمده حرف زده باشیم. وقتی گفتمان مشترک باشد و از تجربه‌ها سخن گفته شود آنها هم سکوت می‌کنند و مخالفتی ندارند. پس اگر روح را با فضای اسلامی تبیین کنیم می‌توانیم وارد پدیده‌ها و موجودات دیگر شویم. آنجا می‌توان از این دسته سومی سخن گفت که برخی از پژوهشگران امریکایی هم در گزارش‌هایشان ارائه کرده‌اند و به همان‌ها هم حمله شده است درحالیکه همان مفاهیم را در آثار سرگرمی و نمایشی خود وارد کرده‌اند.

* شما در سخنان خود بارها روی تجربه و مستندات تاکید کردید و در برنامه «زندگی پس از زندگی» هم سراغ همین تجربه‌های عینی و واقعی رفتید. یک سوال که ممکن است برای هر کسی پیش بیاید این است که به طور مثال چگونه از واقعی بودن صحبت همین افراد که از تجربه مرگ و عوالم پس از مرگ سخن می‌گویند، اطمینان حاصل می‌کنید؟ و چگونه به این خروجی‌ای رسیدید که روی آنتن می‌بینیم؟

ببینید برای مثال در همین فصل دوم، این سی و چند نفر از میان بیش از ۱۵۰۰ نفر انتخاب شدند که اینها براساس دسته بندی‌های مختلف ارزیابی می‌شوند. برخی از این افراد تجربه‌ای نزدیک به مرگ داشته‌اند اما ممکن است این تجربه عمیق نباشد و به طور مثال شخص می‌گوید صرفاً از بدن خود بیرون آمده و یک بار هم به جسم بازگشته است. یا شخصی داریم که جسمش روی تخت خوابیده بوده روح او نشسته و از خروج خود ترسیده و در عین حال دلش برای بستگان سوخته و دوباره به جسم بازگشته است. خب این تجربه بسیار سطحی است و از برنامه کنار گذاشته می‌شود.

* و شما چطور اینها را دسته بندی می‌کنید؟

ما چند نوع تجربه نزدیک به مرگ داریم برخی تجربه‌هایی است که صرفاً ابراز شده است و دوم تجربه‌ای است که اثباتی و احصایی است و در مرحله بعد افراد مورد نظر ما از بین کسانی هستند که تجربه‌های آنها اثبات می‌شود. از بین تجربه‌های اثبات شده باز ملاک‌هایی برای انتخاب داریم؛ افرادی که تجربه آنها از عمقی برخوردار باشد که این عمق باید هم در فرم و هم در محتوا باشد و مثلاً از حیث محتوایی نوعی آموزندگی در تجربه وجود داشته باشد. به طور مثال یک نفر ممکن است بگوید از بدن بیرون رفتم و کنار خیابان ماشین‌ها و رفت و آمدها را می‌دیدم. این تجربه تنها آموزه‌ای که دارد همین است که عالم غیب و روح وجود دارد اما آموزه‌های اضافه‌ای ندارد.

ما نیاز به آموزه‌هایی افزون بر این داریم که عالم غیب وجود دارد. بنابراین تجاربی را انتخاب می‌کنیم که در زمینه‌ی سبک زندگی و مسایل اخلاقی هم آموزندگی‌هایی دارد که قطعاً اثبات عالم غیب را هم در خود دارد و «چون که صد آمد نود هم پیش ماست» پس یک اولویت همین آموزه‌هاست. دوم اینکه کسانی باشند که یک تحول شخصیتی در آنها رخ داده باشد. بعد از این به غربال مرحله چهارم می‌رسیم یعنی از میان کسانی که تجربه شان ثابت شده و عمق و آموزه دارد به افرادی می‌پردازیم که از هر حیث مناسب حضور در برنامه هستند. به طور مثال تجربه تکراری نباشد یا بتواند خوب بیانش کند و… یا حتی مثلاً در زندگی‌اش رفتاری داشته است که به این تجربه منجر شده است. البته معمولاً کمتر تجربه گری پیدا می‌شود که آنچه تجربه‌های خوب دارند او یکجا همه را داشته باشد و به هر حال ما هم دستمان بسته است که بتوانیم سی تجربه ششدانگ پیدا کنیم. به هر حال دست ما نیست که خدا چه کسانی را به دنیا برگردانده باشد و گاه تجربه گری تجربه‌اش عمیق است اما از نظر فرم یا بیان یا تصویر نقاط قوتی ندارد. یا برعکس.

* چقدر ممکن است با چالش مواجه باشید که این افراد را مجاب کنید حرفشان را بزنند؟

فرآیند انتخاب هم برای بنده چالش است و هم برای آنها. یک مورد این است که ممکن است از قضاوت بترسند و دیگران به سخن آنها شک کنند که درست می‌گوید. ممکن است در این میان عده‌ای هم خلاف واقع حرف بزنند که البته ما همه چیز را بررسی می‌کنیم. با این حال از میان کسانی که راست می‌گویند نوعی دسته بندی داریم که فرد ممکن است یا به شکلی واقعی تجربه کرده باشد یا خواب دیده باشد و یا بیماری ذهنی داشته باشد. هر سه دسته راست می‌گویند حتی کسی که بیماری ذهنی دارد و توهم دارد هم راست می‌گوید یعنی قصد دروغگویی ندارد. اما در دسته بندی ما انواع تجربه‌های آنها متفاوت می‌شود. غیر از اینها عده‌ای هم هستند که خلاف واقع می‌گویند و آنها برای دیده شدن ممکن است دست به این کار بزنند.

* و شما خواب و توهم را کنار می‌گذارید تا به موردهای واقعی تجربه مرگ برسید؟

بله

* چه مسیری را برای این راستی‌آزمایی باید پیش ببرید؟

مصاحبه با هر یک از اینها حداقل چهار بار انجام می‌شود که هر بار بیش از دو ساعت با آنها صحبت شده است و گاهی تا حدود ۶ ساعت هم رسیده است که در یک جلسه با یک نفر سخن گفته‌ام. مصاحبه استودیویی که مخاطبان عزیز می‌بینند مصاحبه پایانی ماست و پیش از آن چندین مصاحبه دیگر انجام می‌شود. در مصاحبه‌ای هم که دوربین ما را در منزل فرد می‌بینید آن هم مصاحبه ما قبل آخر است و این طور نیست که آن هم اولین مصاحبه ما با فرد تجربه‌گر باشد.

* گاهی هم در تدوین می‌بینیم با شخصی مصاحبه می‌کنید و بعد میان صحبت او کات می‌خورد با دکتر و پزشک بیمارستان حرف زده می‌شود تا صحت این سخنان بیان شود.

ما صحت این مطالب را سنجیده‌ایم اما در زمانی که سخن او به جایی می‌رسد که ذهن مخاطب نیاز به سند دارد سخنان پزشک را به عنوان اسناد را برای مخاطب می‌آوریم. مثلاً فردی از تجربه مرگ و مشاهده همزمان آدم‌ها و مکان‌ها می‌گوید اینکه او مرده و دیده است که مثلاً در همان لحظه مرگ فلان شخصی در شهری دیگر در منزل خود چه می کرده و ما می‌رویم با همان افراد گفتگو می‌کنیم و تایید آنها را می‌گیریم. البته این را بگویم که گاه ما پزشک را نمی‌بینیم اما تجربه تایید شده و ما فقط اسناد را برای مخاطبان ارائه می‌کنیم.

* چقدر این افراد فراوانی دارند و چقدر راحت توانستید این افراد را پیدا کنید؟

بیش از شش سال است روی این سوژه تحقیق می‌کنم. اولین بار از یکی از دوستانم در یک گروه تلگرامی در فضای مجازی که بیش از پنج هزار پزشک در آن حضور داشتند درخواست بنده را مطرح کرد تا از طریق پزشکان بتوانم این افراد را پیدا کنم. در این درخواست اعلام کرده بودم که محقق هستم و روی این سوژه یعنی تجارب نزدیک به مرگ کار می‌کنم. واکنش‌های جالبی هم به همراه داشت یکی از

از اعضای محترم آن گروه پزشکی در آنجا با شوخی و طعنه بیان کرد که خیلی‌ها هم هستند که می‌گویند کره زمین گرد نیستند آیا ما باید با این افراد هم همکاری پژوهشی داشته باشیم؟ عده دیگری هم هستند که چنین واکنش‌هایی داشته و دارند.

* و منظور آن پزشک این بود که تجربه نزدیک به مرگ وجود ندارد؟

بله. برخی پزشکان محترم به جای اینکه پا پیش بگذارند و به اسناد و مدارک ما توجه و بلکه ما را همراهی و کمک کنند آن را خرافه می‌دانند. و البته پزشکان روشن فکر و پاک نهاد بسیاری هم هستند که همراهی و همیاری می‌کنند این پژوهش‌ها را و از تعصب علمی یا مذهبی خالی هستند. به هر حال در چنین فضایی نمی‌توان به راحتی از همه ی جامعه پزشکی کمک گرفت. یک معضل دیگر هم این هست که این مبحث هنوز در دانشکده‌های پزشکی تدریس و حتی در حد یک پاراگراف در کتب رسمی به آن اشاره‌ای نمی‌شود و به نوعی تابوست چراکه مرتبط با روح است.

به صورت ساختاری نمی‌توان وارد درس‌های پزشکی غربی شود زیرا آنها می‌گویند اگر هم قرار باشد علمی به آن بپردازیم مربوط به حوزه روان شناسی است و وقتی سراغ روان شناسی بروید براساس دانش روانشناسی رایج دانشگاه‌ها، ابداً روح و وجود روح را به رسمیت نمی‌شناسند. با این حال خدا را شکر در ایران و جغرافیایی که زندگی می‌کنیم که برخی پزشکان معتقد هستند که غیر از علوم مسائل دانشگاهی، علوم دینی را هم قبول دارند.

مثل اتفاقی که برای یکی از سوژه‌های ما رخ داد و بعد هم رییس دانشگاه علوم پزشکی اراک با استناداتی آن را تایید کرد. آنها خیلی همکاری و همراهی کردند و اصلاً برنامه را هم که دیده بودند خودشان سر ذوق آمده بودند. با این حال فرایند تحقیق میدانی بنده بیش از ۶ سال طول کشیده و بر آن اساس از سال ۱۳۹۵ یک کانال تلگرامی دارم که از همان زمان نامش «زندگی پس از زندگی» بوده (به نشانی zamaniNDE). و علاوه بر این برای نخستین بار در تاریخ ایران یک همایش دانشگاهی در این زمینه در دانشگاه یزد با حضور دانشجویان و استادان برگزار کردیم و در ادامه تبدیل به زنجیره‌ای از همایش‌ها شد و تا کنون در استان‌های مختلف و شهرهای بزرگ تا قبل تولید و ساخت فصل یکم برنامه پانزده مورد همایش دانشگاهی برگزار کرده‌ام که طی این همایش‌ها تجربه گران و جدیدی را به تدریج پیدا کردم.

* نکته عجیبی در میان افرادی که با آن‌ها برخورد داشتید، دیده‌اید؟

آنچه که برای مردم و مخاطب عجیب است «مشاهده همزمان فیزیکی» است که این اصطلاح را مانند بسیاری از اصطلاحات دیگر شخصاً ایجاد کرده‌ام و منظور از آن حالتی است که روح تجربه‌گر از بدنش بیرون رفته و همزمان با مرگ کلینیکی در بخش دیگری از همین دنیای فیزیکی اتفاقاتی فیزیکی را مشاهده کرده و بعداً دیگران هم تایید کرده‌اند. این بخش برای مخاطب جذاب است و ما در همین فصل دوم تجربه گری داریم که هفت نفر شاهد دارد که در مدتی که ایشان در کما بوده و روحش جدا شده این هفت نفر را در مکان‌های مختلف دیده و به هرکسی با جزئیات کامل گفته بود که ایشان چه می‌کرده‌اند.

* چرا برخی از این‌ها که تجربه مرگ دارند همین مشاهدات همزمان فیزیکی را دارند و برخی تونل و نور و فرشته مرگ را می‌بینند؟

و البته برخی هم هر دو تجربه را دارند. برخی در دنیای فیزیکی سیر می‌کنند. بعضی در دنیای غیرمادی و بعضی هم در هر دو.

منبع: مهر