به گزارش مشرق، کمتر از یک هفته از انتشار کتاب سفید وزارت دفاع ژاپن می گذرد- گزارش سالانه ای درباره اوضاع جهان از نقطه نظر فرماندهی نظامی این کشور.
اما امسال این گزارش ۴۴ صفحه ای به واسطه نوع نگاه و لحنی که در قبال چین- قدرت سنتی دنیای ایندوپاسیفیک- اتخاذ شده؛ بیش از هر زمان دیگری توجه رسانه ها را به خود جلب کرد و البته در این میان، تصویر جلد کتاب نیز که یکی از جنگاوران دنیای قدیم ژاپن را نشان می دهد؛ به خودی خود خبرساز است چرا که خاطرات تلخ امپراتوری ژاپن را که مردم چین و شبه جزیره کره علاقه ای به مرور آن ندارند؛ دوباره زنده می کند.
وزارت دفاع ژاپن در گزارش سالانه خود، درباره برتری جویی نظامی چین و قدرت نمایی این کشور در دریاهای چین جنوبی و شرقی هشدار داده و مدعی است که فعالیت های پکن به دغدغه ای بزرگ برای کشورهای منطقه ایندوپاسیفیک و جامعه بین الملل تبدیل شده است.
اگرچه استفاده چندباره از عبارت «دغدغه بزرگ» در جای جای کتاب سفید آن هم در قبال حریف قدرتمندی مثل چین به خودی خود چالش برانگیز است؛ اما آنچه در لابلای صفحات این گزارش خودنمایی می کند؛ جسارتی است که ژاپن در گره زدن امنیت ملی خود به امنیت تایوان به خرج می دهد!
تایوان در پازل تمامیت ارضی چین
این نخستین بار است که وزارت دفاع ژاپن در این گزارش سالانه که به تائید «یوشیهید سوگا» نخست وزیر این کشور رسیده است؛ به صراحت قید می کند که «ثبات تایوان برای منافع و امنیت ژاپن مهم است»!
قطعاً وقتی مسئله ای یک باره آنقدر مهم می شود که از آن با عنوان دغدغه امنیتی نام می برند؛ بیش از گذشته در آن دقیق می شوند و برای همین هم هست که ژاپنی ها به قول خودشان می خواهند با «حس بحران» به این قضیه نگاه کنند.
از نظر ژاپن، قضیه تایوان از آن جهت مهم است که این جزیره خودمختار نزدیک زنجیره جزایر اوکیناوا در منتهی علیه غربی مجمع الجزایر ژاپن قرار دارد. این طور توجیه می شود که تهدید شدیداللحن پکن مبنی بر دفاع از حق حاکمیت تاریخی خود بر تایوان حتی به قیمت توسل به گزینه نظامی، می تواند آرامش منطقه را به هم بریزد.
از سوی دیگر، با تشدید تنش میان واشنگتن-پکن بر سر موضوع تایوان، توکیو که با آمریکا پیمانی دفاعی دارد؛ بیش از پیش به خود جسارت ورود به این مسئله را می دهد تا آنجا که اوایل ماه جاری میلادی، «تارو آسا» معاون نخست وزیر ژاپن مدعی شد که این کشور باید در همراهی با واشنگتن، مانع از تهاجم پکن علیه تایپه شود!
تندی این اظهارنظر تارو آسا فوراً در مواجهه با اخطار چین که گفت «مراقب عواقب حرف هایتان روی رابطه پکن-توکیو» باشید؛ به این جمله معقولانه که «مسئله تایوان باید از طریق مذاکره حل شود»، کاهش پیدا کرد.
اما این ادعای اخیر هم مانع از آن نشده که ژاپن در کتاب سفید امسال، تایوان را از نقشه چین جدا کند! در گذشته، تایوان به عنوان منطقه ای از چین در نقشه این کشور جای داشت.
همچنین در گزارش نظامی ژاپن، از دریای چین جنوبی به عنوان یکی از اصلی ترین حوزه های رقابت آمریکا-چین نام برده شده و اتهام ایجاد بی ثباتی در این منطقه هم به پکن نسبت داده می شود.
ناگفته نماند که تایوان تکه مهمی برای به هم ریختن پازل «چین واحد» است که انسجام آن خط قرمز پکن تلقی می شود حال آنکه آمریکا در سیاست چرخش به ایندوپاسیفیک که لازمه آن مهار قدرت یابی چین در قرن ۲۱ است؛ روی تحریک تمایلات جریان های جدایی طلب مناطق تابع این کشور نظیر تایوان، هنگ کنگ و تبت حساب ویژه باز کرده است.
برای دهه های متمادی، رؤسای جمهور آمریکا به اصل چین واحد و تعهد به عدم برقراری رابطه دیپلماتیک مستقل با تایوان به عنوان بخشی از تمامیت ارضی چین پایبند بودند. اما از دوره ریاست جمهوری ترامپ به این سو، با شدت گرفتن سیاست چرخش به ایندوپاسیفیک، شاهد رنگ باختن این تعهد بودیم تا آنجا که هفته گذشته، برای نخستین بار یک هواپیمای نظامی آمریکا با پرواز از پایگاه نظامی این کشور در اوکیناوا، برای نیم ساعت در فرودگاه تایوان به زمین نشست تا پیام دیپلماتیک آمریکا را تحویل مقامات تایپه بدهد!
به این ترتیب، ژاپن با میزبانی از نظامیان آمریکایی خواسته یا ناخواسته در تنش میان واشنگتن-پکن گیر افتاده و از مدت ها پیش به موجب معاهده همکاری های نظامی که با آمریکا دارد، طرف خود را انتخاب کرده است.
اما سوال این است که قید و بندهای قانون اساسی ژاپن به این کشور اجازه بازی با دم اژدها را می دهد؟
طرح نمادین روی جلد
از تایوان که بگذریم؛ موضوع دیگری که درباره کتاب سفید ژاپن سوال برانگیز شده؛ طرح روی جلد آن است. سال های قبل، این جایگاه به تصاویری از تسلیحات، اعضای نیروهای مسلح یا نهایتاً کوه فوجی اختصاص می یافت حال آنکه تصویر فعلی حسی جنگ طلبانه را القا می کند. تصویر «پیکارجویی از عهد باستان که سوار بر اسب، رو به آینده یکه تازی می کند». ذهن ناخودآگاه به سمت دوره سلطه امپراتوری ژاپن کشیده می شود که با خاطرات اشغال شبه جزیره کره، حمله به چین و جنگ جهانی دوم گره خورده است- یعنی قبل از ماجرای انفجار هیروشیما و تسلیم ژاپن در برابر آمریکا.
سوال این است که آیا ژاپنی ها با این تصویر نمادین به دنبال بازتعریف جایگاه خود در سطح جهانی هستند؟ خودشان می گویند که این تصویر نماد دفاع و حراست از تمامیت ارضی است و تهاجمی تلقی نمی شود به ویژه آنکه این مرد جنگاور مسلح نیست و لگام اسب خود را کشیده است. اما چینی هایی که از بیرون به قضیه نگاه می کنند، آن را نشانه ای مبنی بر تمایل ژاپن برای دور شدن از منشور صلح و احیای امپراتوری در راستای تامین منافع آمریکا می دانند.
حتی گفته می شود که توکیو قصد دارد از افزایش ملی گرایی در میان جوانان، به عنوان وسیله ای برای دور شدن از منشور صلح استفاده کند.
قانون اساسی ژاپن که پس از شکست در جنگ دوم جهانی توسط حاکمان آمریکایی به این کشور تحمیل شد؛ ظاهراً ماهیتی کاملاً صلح آمیز دارد. این منشور صلح در سال ۱۹۴۷ به تصویب پارلمان ژاپن رسید و از آن زمان مشمول اصلاحات چشمگیری نشده است.
در ماده نهم قانون اساسی ژاپن به صراحت قید شده که این کشور برای همیشه از ورود به جنگ و استفاده از نیروی نظامی برای حل مناقشات بینالمللی خودداری میکند.
این بخش از قانون اساسی ژاپن همچنین به توکیو اجازه تشکیل ارتش به معنی مرسوم آن در دیگر کشورها و ساماندهی نیروی زمینی، دریایی، هوایی و یا دیگر نیروهای بالقوه جنگی را نمیدهد. با این وجود، ژاپن به عنوان یکی از متحدین آمریکا در طول جنگ سرد، برای مقابله با تهدیدهای احتمالی اقدام به سازماندهی یک بازوی نظامی موسوم به «نیروهای دفاع ملی» کرد تا در صورت لزوم بتواند از آن استفاده کند.
اما به تدریج، با داغ شدن مباحثات پیرامون مهار برنامه موشکی-هستهای کره شمالی، قدرتیابی چین و همچنین احیا قدرت نظامی روسیه، ژاپن هم در راستای همگامی با واشنگتن و تاکید بر شعار «همه گزینهها روی میز است»؛ به دنبال راهی برای تهاجمی کردن ارتش این کشور برآمد.
ژاپنیها در توجیه اقدام خود میگویند اگرچه در حال حاضر، هیچ تهدید جدی بهویژه از سوی چین علیه آنها مطرح نیست اما در درازمدت قدرتیابی نظامی و اقتصادی پکن میتواند به تغییر تصویر جهان منجر شود.
چندجانبه گرایی در جدال با چین
اما از مسئله تایوان، طرح روی جلد و مناقشات دریای چین جنوبی که بگذریم، در کتاب سفید ژاپن به سرمایه گذاری در عملیات های چندجانبه هم اشاره شده است به این معنا که برای دفع هرگونه تهدیدی، علاوه بر آمریکا، ژاپن به مجموعه ای از دوستان هم فکر متوسل خواهد شد. این همکاری در قالب گروه کواد متشکل از آمریکا، استرالیا، ژاپن و هند نمود پیدا می کند حال آنکه شامل رزمایش هایی با کشورهای اروپایی هم می شود.
این تغییری چشمگیر در مقایسه با وقتی است که ژاپن فقط روی اتحاد با واشنگتن حساب باز می کرد و گمان می رود که آغازگر واگذاری نقشی جدید به این کشور در سطح بین الملل باشد.
از سوی دیگر، چندین صفحه از کتاب سفید هم به افزایش توانمندی های ژاپن در عرصه های سایبری و به ویژه فضایی اختصاص یافته که زمانی صحبت از آنها تابو محسوب می شد. این اقدام با توجه به ایجاد واحد های فرماندهی فضایی از سوی آمریکا، فرانسه، انگلیس و آلمان قابل تأمل است.