اعمال تحریم‌ نفتی برای جلوگیری از صادرات نفت از ایران به چین نه تنها به گزینه‌ای برای اعمال فشارآمریکا به ایران تبدیل شده است بلکه به نوعی تحریم آمریکا علیه چین نیز محسوب می‌شود.

به گزارش مشرق، در گزارش‌های قبلی پرونده «معمای شرقی» به صورت گذرا به این موضوع اشاره شد که در سال‌های اخیر تحولات بین‌المللی به گونه‌ای رقم خورده که منافع بلندمدت ایران و چین به صورت همسو با یکدیگر و در تقابل با آمریکا قرار گرفته است و این موضوع سبب شد چینی‌ها حتی بعد از بی‌مهری دولت یازدهم و دوازدهم همچنان سطح روابط خود با ایران را در حد معقولی حفظ کنند. در این گزارش به بررسی دقیق‌تر منافع مشترک ایران و چین در شطرنج تعاملات جهانی می‌پردازیم و به این سوال پاسخ می‌دهیم که اساسا کدامیک از تحولات جهانی ایران و چین را هم‌مسیر کرده است؟

بیشتر بخوانید:

مشتریان نفت ایران بازگشته‌اند

در سطح کلان شاید اصلی‌ترین دلیلی که منجر به همگرایی خواسته یا ناخواسته ایران و چین می‌شود قرار گرفتن هر دو کشور در بلوک مقابل آمریکا است. در حال حاضر واشنگتن به این جمع‌بندی رسیده که چین، خطر اصلی یا خطرناک‌ترین کشور جهان برای به چالش کشیدن برتری صد ساله آمریکا است. از تهدید در حوزه فناوری و تولید ناخالص داخلی گرفته تا هجوم یوآن به عنوان رقیب دلار به عنوان یک ارز بین‌المللی و بقیه شاخص‌ها.

در واقع هم‌اکنون هیچ اولویتی برای آمریکا مهمتر از مسئله مهار چین نیست و این موضوع بارها در اسناد امنیت ملی آمریکا تکرار شده است. اتفاقا مهار ایران نیز به عنوان بخشی از پرونده آمریکا برای مهار چین تعریف شده است. به بیان دیگر تقابل سیاسی جمهوری اسلامی ایران و آمریکا، تنها دلیل آمریکا برای اعمال تحریم‌های اقتصادی علیه ایران نیست بلکه این تحریم‌ها بخشی از پازل آمریکا برای مهار چین نیز می‌باشد.

اما اینکه چه وابستگی‌های متقابلی بین ایران و چین تحت تاثیر تحولات جهانی ایجاد شده که در سطح کلان این دو کشور را در بلوک مقابل آمریکا قرار داده است، موضوعی پیچیده‌ای است که سعی می‌شود مهم‌ترین موارد آن مورد بررسی قرار گیرد. در این بین دو مورد از مهم‌ترین دلایلِ همگرایی ایران و چین به حوزه نفت و انرژی و حوزه ترانزیت بین‌المللی و تحولات پیرامون آن برمی‌گردد.

*رمزگشایی از منافع مشترک نفتی ایران و چین در تقابل با تحریم‌های نفتی آمریکا

طبق پیش‌بینی مراکز معتبر بین‌المللی در سال‌های آینده نیاز کشورهای چین و هند و کشورهای غیر OECD به نفت و گاز افزایش خواهد یافت و آمریکا و اروپا و کشورهای عضو OECD از نظر مقداری استفاده از این سوخت‌ها را کاهش خواهند داد. بنابر پیش‌بینی شرکت اگزون موبیل سهم چین از مصرف نفت و گاز دنیا اکنون ۲۶ درصد بوده و در سال ۲۰۵۰ به ۳۲ درصد افزایش پیدا می‌کند.

همچنین بررسی رویکرد عرضه و تقاضا برای کشورهای تولیدکننده و مصرف‌کننده عمده سوخت‌های فسیلی به این صورت است که چین دارای رشد تقاضای انرژی صعودی تا سال ۲۰۴۰ خواهد بود و متوسط سالانه ۱.۱ درصد افزایش سهم از تقاضای انرژی جهانی را به خود اختصاص می‌دهد. بزرگترین مصرف‌کننده‌ی انرژی جهان در سال ۲۰۴۰ چین هست و وابستگی به واردات نفت اکنون در چین ۶۷ درصد هست که در سال ۲۰۴۰ این میزان به ۷۶ درصد افزایش پیدا می‌کند.

در نتیجه طبق پیش‌بینی‌های صورت گرفته یکی از چالش‌های پیش‌روی چین در آینده مربوط به تامین انرژی‌های فسیلی موردنیاز خود از جمله نفت است. اما همزمان با افزایش وابستگی چین به نفت که عمدتا نیز از منطقه خلیج فارس تامین می‌شود، وابستگی آمریکا به نفت خلیج فارس رو به کاهش بوده و به صفر رسیده است.

واقعیت این است که در طول ده سال گذشته و از سال ۲۰۱۰ به این سو با انقلاب تولید نفت و گاز از منابع غیرمتعارف «شیل نفت» و «شیل گاز» وابستگی غرب و در رأس آن آمریکا به نفت وارداتی به خصوص نفت خاورمیانه به شدت کاهش یافته است. بازتاب این مساله به خوبی در روابط آمریکا با کشورهای خاورمیانه قابل مشاهده است. به عنوان مثال عربستان سعودی روزانه کمتر از ۱۰۰ هزار بشکه نفت به آمریکایی‌ها می‌فروشد و این میزان هم‌اکنون به صفر میل کرده است.

بدین ترتیب تحولات بازار نفت شرایطی را ایجاد کرده است که در پرونده آمریکا برای مهار چین، ایجاد محدودیت در واردات نفت موردنیاز چین از خلیج فارس به یکی از سیاست‌های اصلی آمریکا تبدیل شود. در این راستا تحریم نفت ایران و جلوگیری از صادرات نفت از ایران به چین نه تنها به گزینه‌ای برای اعمال فشار به ایران تبدیل شده است بلکه به نوعی تحریم آمریکا علیه چین نیز محسوب می‌شود، زیرا با این کار تنوع مبادی واردات نفت به چین کاهش یافته و امنیت انرژی این کشور با اعمال تحریم‌ها علیه ایران دچار تهدید می‌شود.

یعنی ما با شرایطی مواجه هستیم که حتی فارغ از نزاع بین ایران و آمریکا، چین به دلیل افزایش نیاز به نفت در آینده به دنبال تنوع‌سازی در مبادی صادرات نفت موردنیاز است و از طرفی آمریکا در جهت مهار چین و جلوگیری از تبدیل شدن این کشور به قدرت اول دنیا به دنبال ایجاد تهدید در تامین انرژی این کشور از طریق محدودیت در مبادی صادرات نفت به این کشور است. بدین صورت منافع بلندمدت ایران که برای اداره اقتصاد خود به صادرات نفت و ارز حاصل از آن نیاز دارد با منافع چینی که در مسیر تبدیل شدن به قدرت یک دنیا به نفت و منابع هیدروکربوری بیشتری از مبادی متنوع نیاز دارد، همسو با یکدیگر و در خلاف جهت منافع آمریکا قرار گرفته است.

*هدف آمریکا از تحریم نفتی ایران، اعمال تهدید بر امنیت انرژی چین است

در این راستا مجید شاکری کارشناس اقتصادی با اشاره به پیوند منافع بین ایران و چین در تقابل با آمریکا می‌گوید: «رفتار ایران با آمریکا اثرگذاری جدی‌ای بر رفتار آمریکا با ایران ندارد، بلکه از دید آمریکا یکی از جدی‌ترین مسائل مرتبط با ایران، کاهش تسهیم صادرات نفت به چین است. یعنی آمریکا به دنبال این است که تا حد ممکن از تنوع مبادی صادرات نفت به چین کاسته شود».

وی افزود: «صادرات نفت ایران به چین نقشی را در تنوع مبادی و کنترل ریسک مبادی چین ایفا می‌کند که در رفتار عربستان با چین و در رفتار روسیه با چین اثر جدی می‌گذارد. ضمن اینکه ایران یک گزینه جدی برای حل موضوع انتقال نفت عراق به چین نیز است. افرادی که از نزدیک مسئله تحریم‌ها را دنبال می‌کنند به این موضوع اذعان کرده‌اند که از سال ۹۸ به بعد دیگر تحریم‌های نفتی آمریکا، نه بر صادرات نفت ایران بلکه بر واردات نفت ایران به چین است. یعنی گویا آمریکا واردات نفت توسط چین را تحریم کرده است».

شاکری اظهار داشت: «یعنی شما فرض کنید که کشور در حالت خودکفایی مطلق قرار دارد، به طوریکه اعمال تحریم‌های نفتی بر ایران هیچ تاثیری بر اقتصاد ایران نداشته باشد. با این فرض باز هم نباید انتظار داشته باشیم که آمریکا دست از تحریم بردارد، زیرا ایالات متحده به دلایلی غیر از موضوع پایداری و ناپایداری اقتصاد ایران، تحریم‌ها را اعمال کرده است و به دنبال کاهش تسهیم چین از واردات نفت از کشورهای مختلف است».

همچنین محمدرضا اکبری مدیر گروه نفت اندیشگاه تحلیلگران انرژی در این باره می‌گوید: «یکی از ویژگی‌های خاص کشور چین نیاز شدید این کشور به انرژی و مواد خام و نیمه‌خام است. میزان تقاضا نفت این کشور روزانه حدود ۱۴ میلیون بشکه است و میزان نفت تولیدی آن روزانه ۴ میلیون بشکه می‌باشد. لذا این کشور نیاز به واردات ۱۰ میلیون بشکه نفت در روز را دارد که این میزان معادل ظرفیت ۱۰ درصد نفت خام تولیدی در دنیا است».

وی اظهار داشت: «از طرف دیگر با توجه به رقابت تجاری سنگین کشور چین با آمریکا و حتی اتحادیه اروپا و سلطه مسائل سیاسی بر بازار نفت خام و استفاده ابزاری آمریکا از سلاح نفت علیه رقبای سیاسی و تجاری خود، چین همیشه به دنبال متنوع کردن منابع تامین‌کننده انرژی خود بوده است. بنابراین کشوری مانند ایران همیشه یک گزینه جذاب برای تامین امنیت پایدار انرژی چین حتی در شرایط تحریمی می‌تواند باشد و چینی‌ها می‌دانند که در صورت بازی با ایران در بزنگاه‌های سیاسی شریان انرژی کشورشان از طرف آمریکا دچار تهدید جدی می‌شود».

*طرح استراتژیک جاده ابریشم چین بدون ایران ناقص می‌ماند

هر چند تامین انرژی آینده برای چین به یکی از اصلی‌ترین دلایل همگرایی با ایران در تقابل با آمریکا تبدیل شده است، اما صادرات نفت ایران به چین تنها موضوعی نیست که سرنوشت این دو کشور را بهم گره زده است. یکی دیگر از موضوعاتی که چینی‌ها را به ایران نیازمند کرده است مربوط به احداث پروژه جاده ابریشم چین به اروپا است.

جاده ابریشم جدید یکی از کریدورهای ترانزیتی مهم ریلی است که از کشور ما نیز می‌گذرد و چین را به اروپا وصل می‌کند. کشور چین برای توسعه راه ابریشم و تکمیل یک کمربند-یک راه در حال سرمایه‌گذاری‌های میلیارد دلاری در کشورهای مختلف از جمله کشورهای همسایه ما است و حتی تاکنون ۲ قطار باری آزمایشی از چین تا ایران سیر کرد و در واقع خط متصل است. البته برای ایجاد این جاده ابریشم مسیر کریدور ترکیه-چین نیز وجود دارد که طولانی‌تر و پرهزینه تر از کریدور ایران است. در نتیجه ایران اقتصادی‌ترین مسیر برای اتصال چین به اروپاست.

اما علیرغم نیاز دو کشور برای تکمیل این پروژه، در طول ۸ سال گذشته، دولت ایران، چین را از مبادلات خود در سطوح مدیریتی و وزارتی حذف کرده‌ و چینی‌ها هم کاملاً این موضوع را متوجه شده‌اند. همانطور که گفته شد با روی کار آمدن دولت یازدهم، به تدریج تمرکز نگاه دولت به غرب، تعاملات اقتصادی ایران با چین را به حاشیه راند، به عنوان مثال مقرر بود راه‌آهن رشت - آستارا با سرمایه‌گذاری چین جلو برود، اما پس از برجام دولت این پروژه را از چینی‌ها گرفت و تلاش کرد آن را به ایتالیایی‌ها تقدیم کند اما کشور ایتالیا هم به تعهدات خود عمل نکرد.

در این راستا علی ضیایی کارشناس حوزه ترانزیت بین‌الملل با اشاره به تمایل چینی‌ها به عبور مسیر جاده ابریشم از ایران می‌گوید: «طبق برنامه‌ریزی چین قرار بر این بود که در پروژه جاده ابریشم جدید، بندر گوادر مرکز دریایی نظامی چین شود و بندر چابهار مرکز تجارت اقتصادی چین باشد، یعنی اصل مبادلات از چابهار انجام شود و توسط بندر گوادر هم از نظر نظامی پشتیبانی شود و این جایگاه بسیار مهمی برای ایران بود اما بندر چابهار دقیقاً به دست رقیب چین یعنی کشور هند سپرده می‌شود».

وی در ادامه توضیح داد: «حالا که چین به سمت بندر چابهار ما آمده و نتیجه نگرفته است خوب قطعاً به سراغ مسیرهای دیگر می‌رود، ما هفت سال است چین را معطل کرده‌ایم و این کشور هم شاید کل مبادلات و راهبردهای خود را هفت سال نگه ‌ندارد تا دولت ما عوض شود و «قوه عاقله» بر سر کار آید».

همچنین فریدون برکشلی کارشناس اقتصاد بین‌الملل نیز درباره نیاز چین به ایران در جاده ابریشم جدید و لزوم تسریع طرف ایرانی برای استفاده از ظرفیت ایجاد شده می‌گوید: «تردیدی نیست که طرح استراتژیک جاده ابریشم چین، بدون ایران ناقص است. چین به ایران نیازمند است. برای چین، جمهوری اسلامی ایران یک بسته است. یعنی ایران برای چین یک تعریف استراتژیک جامع الاشرایط دارد. این بسته شامل نفت و انرژی ایران، موقعیت ژئواستراتژیک و درگیری ایران با آمریکا است».

وی در ادامه اظهار داشت: «در ماجرای امضای سند همکاری ۲۵ ساله بین ایران و چین، چین در بهترین موقع به سراغ ایران آمده و خواهان برقراری روابط استراتژیک است. آنچه که مابین ایران و چین می‌گذرد و منجر به برقراری روابط استراتژیک شده است ناظر به این موضوع است که هر دو کشور به دنبال راهی برای گریز از تهدید و فشار آمریکا هستند. ایران و چین هم هر دو به دنبال منافع بلندمدت خویش هستند».

در مجموع در این گزارش به بررسی مهمترین تحولاتی پرداختیم که منافع ایران و چین را به صورت خواسته یا ناخواسته در کنار هم و در تقابل با آمریکا قرار داده است. گره‌خوردگی منافع ایران با چین ظرفیت بزرگی را برای ایجاد و تعمیق پیوندهای استراتژیک بین دو کشور ایجاد کرده است که در صورت تیزهوشی مقامات دولتی ایران این موضوع می‌تواند به اهرمی برای بی‌اثر کردن تحریم‌های آمریکا علیه ایران تبدیل شود. 

منبع: فارس