به گزارش مشرق، نشست «شناخت نفس انسان: پاسخ به سوال دنیا چیست؟» جمعه شب ۲۹ مردادماه با سخنرانی لیلا مجدانی، دکترای جامعه شناسی زنان و خانواده و به همت خانه قرآن و عترت سیده نفیسه برگزار شد.
در ادامه متن سخنان وی را میخوانید:
خداوند در قرآن کریم فرموده است: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ؛ که ما انسان را در نیکوترین صورت (در مراتب وجود) بیافریدیم. سپس به کیفر کفر و گناهش به اسفل سافلین جهنم و پستترین رتبه امکان برگردانیدیم. مگر آنان که ایمان آورده و نیکوکار شدند که به آنها پاداش دائمی بهشت ابد عطا کنیم.» (تین/ ۴، ۵ و ۶) گاهی اوقات به محض اینکه بیمار میشویم و مثلاً تب کرده یا چشممان درد میکند سعی میکنیم خودمان را به پزشک برسانیم اما گاهی روحمان درگیر رذایل مختلفی شده و مثلاً دچار حسادت و بدبینی و سایر رذیلتها شده و وقتی ما از آن خبر دار شدیم وقت و انرژی لازم را به کار نمیگیریم تا آن را رفع کنیم.
گاهی اوقات مشاهده میکنیم فرزند ما دچار بیماری شده و برای او گریه میکنیم یا به وی دارو میدهیم و از شب تا صبح بالای سر او مینشینیم و اشک میریزیم. اینها به این دلیل است که توجه ما بیشتر به لذتهایی است که در این دنیا وجود دارد و در این صورت از احسن تقویم و از آن هدفی که خداوند در خلقت ما داشته فاصله گرفتهایم.
دلایل پیوند روح و جسم
شما یک دانه سیب را در نظر بگیرید که به خودی خود چیزی نیست اما این دانه سیب وقتی کاشته شده و پرورش داده میشود، از داخل آن، ریشه، تنه، برگ، گل و شکوفه و میوه بیرون میآید؛ میوهای که اتفاقاً در داخل آن دانههای دیگری نیز قرار دارد. مراد ما از این مثالها این است که برای اینکه خداوند رشد انسان را به منصه ظهور برساند باید این ظرفیت را در درون چیزی قرار دهد که اتفاقا شاید از نظر مادی بسیار به درد نخور باشد لذا خداوند برای این که بتوانند روح انسان را تحول ببخشد و ابزاری در اختیار انسان قرار دهد که به پیشرفت برسد این روح را به این جسم پیوند داده است وگرنه خود ما به تنهایی امکان رشد روح را نداشتیم.
از این روست که انسان باید به جایی برسد که فاصلهای با خداوند نداشته باشد اما این دنیا آنقدر ما را درگیر خودش میکند و مثلاً غذای خوب و خواب راحت و جای راحت به جسم خود میدهیم که ما را از این مسیر دور میکند و اتفاقاً آنهایی که توانستهاند مراتب رشد را به شکل عجیب طی کنند و به مراتب اعلای دین برسند از کسانی بودهاند که به دنیای خودشان سخت گرفتهاند و مثلا خوب نخوردهاند، خوب نخوابیدهاند، دائماً مشغول کار کردن بودهاند، از این جسم کار کشیدهاند و نگذاشتهاند که این جسم به راحتی عادت کند، چون اگر جسم در این دنیا به راحتی عادت کند فراموش میکنیم که ابزار در دست ماست و باید از آن کار بکشیم اما چون شناخت لازم و کافی نداریم و نمیدانیم دنیا پستترین و نازلترین چیز است لذا به میزان زیادی وقت خود را صرف رسیدگی به جسم و بدن خود و سایر امور دنیوی میکنیم و از توجه به تعالی روح خود فاصله میگیریم.
این نکته را هم لازم است اشاره کنم که خداوند میفرماید ما انسان را در بهترین حالت آفریدیم اما گاهی خودِ انسانها مسیر گمراهی را طی میکنند و از راه حق فاصله میگیرند. در واقع عمل صالح همان چیزی است که همانند دانه سیب، ما را تبدیل به ریشه، ریشه را تبدیل به تنه، تنه را تبدیل به برگ و برگ را تبدیل به گل و گل را تبدیل به میوه میکند. این میوهای که اتفاقاً دانههای جدید سیب را در درون خود دارد، نهایت توان یک درخت است. حال ما هم برای اینکه این مسیر را طی کنیم باید روحی را که خداوند در این جسم قرار داده را به حد اعلی برسانیم.
راه تعالی روح
برای رساندن روح به حد اعلی هیچ راهی نداریم غیر از اینکه با عمل صالح و نیک، آن را به منصه ظهور برسانیم. اتفاقاً عمل صالح و عمل نیک نیز در گروه سختگیری به جسم خود ماست. گاهی من یک بشقاب غذا دارم و دوست دارم همه غذای خودم را به طور کامل بخورم و در واقع دنیای پستِ من از من این را میخواهد اما اگر ملاک را رشد خود قرار دهیم و بخواهیم عمل صالح انجام دهیم تمام توجه خود را معطوف به غذا نمیکنیم. گاهی اوقات پیش میآید که افرادی را میبینیم و میگوییم از حیوان هم پستتر هستند چراکه چنین افرادی در واقع حاضر نیستند راحتی بدن خود را در راستای عمل صالح صرف کنند.
اولین گام برای شناخت خداوند، خودشناسی است و باید این معرفت اتفاق بیفتد چرا که اگر خودشناسی حاصل نشود، شناخت خداوند هم حاصل نخواهد شد و انسان در پایینترین مرحله خلقت و آفرینش باقی خواهد ماند. خودشناسی و خداشناسی حتی ابزاری برای رسیدن به عبادت هم هست. در جلسات و کلاسهای اینچنینی معمولاً به افرادی که در مراحل اولیه طی کردن این نوع کلاسها هستند توصیه میشود برای اینکه به یک مبحث ورود پیدا کنند، اول حتماً باید تعریف درستی از مبحث خود ارائه دهیم چراکه اگر ما به یک تعریف صحیح از مطلب نرسیم، هرگز نمیتوانیم نسبت به آن موضوع مطالب و اطلاعات دقیقی پیدا کنیم.
چه میزان به جسم خود بها بدهیم؟
فرض کنید تعریف ما از عبادت، نماز و روزه است اما استادی که به ما درس میدهد یا همکلاسی ما، تعریف دیگری از عبادت دارند لذا باید بتوانیم به تعریفی مشترک برسیم و اگر مبنایی برای این تعریف مشترک نداشته باشیم و نتوانیم مرجعی را به عنوان نقطه شروع مباحث خود در نظر بگیریم که مورد قبول همه ما باشد به نتیجه مورد نظر دست پیدا نخواهیم کرد.
نکته مهمی که نباید فراموش کرد این است که به محض اینکه جوهر وجودی انسان یعنی روح از وی گرفته شود، دیگر انسان نیست بلکه به آن جسد میگویند لذا اگر انسان ارزش پیدا میکند به این علت است که در جسم آن، روح وجود دارد و به محض اینکه روح از آن جدا شود باید در زیر خاک دفن شود چراکه دیگر هیچ ارزشی ندارد، به همین علت است که گفته میشود به این جسم اهمیتی ندهید مگر آنجایی که بتوان به عنوان یک ابزار از آن استفاده کرد. اتفاقاً در ماه رمضان میبینیم که خداوند میفرماید برای اینکه بتوانید این جسم را سالم نگه دارید، از آن خوب کار بکشید و کمتر بخورید تا این جسم شما سالم بماند. در سیره اهل بیت(ع) هم میبینیم که اهل خوردن و خوابیدن زیاد و تن پروری و سایر چیزهایی که امروزه بسیاری از ما به آن میپردازیم نبودند بلکه صرفاً در حدی به جسم خود میپرداختند که سلامت آن حفظ شده و فراموش نکنند که جسم آنها صرفاً یک ابزار و وسیله است.
البته معتقدم حتماً باید جسم خود را دوست داشته باشیم اما تمام هم و غم ما این باشد که بگوییم این اصل نیست بلکه باید در حد خودش به آن بها دهیم. جسم صرفاً یک مَرکَب است و ما باید سوارِ آن را اصل بگیریم لذا نباید اینقدر این مَرکَب را فربه کنیم که قادر به حرکت نباشیم یا آنقدر هم آن را لاغر نکنیم که اصلاً پای حرکت نداشته باشد لذا اصل، روح است و جسم ما ابزاری برای تعالی این روح است.
منبع: ایکنا