کد خبر 1262447
تاریخ انتشار: ۱ شهریور ۱۴۰۰ - ۱۱:۳۶

محسن کدیور بعد از تنفیذ ریاست‌جمهوری در دوازدهم مرداد ۱۴۰۰ یادداشتی را تحت عنوان «فصل سرد حاکمیت در ایران» منتشر کرده و نتیجه یکدست شدن حکومت را سقوط جمهوری اسلامی می‌داند.

به گزارش مشرق، ابوذر غفاری‌راد طی یادداشتی در روزنامه وطن امروز نوشت:

آغاز قرن جدید با یک رویداد سیاسی بزرگ در عصر جمهوری اسلامی در ایران مصادف شده است. اهمیت این رخداد سیاسی به اندازه‌ای است که نمی‌توان از حواشی قبل و بعد از آن براحتی عبور کرد. انتخابات همیشه برای ملت و دولت جنبه حیثیتی داشته؛ هم از جهت داخلی هم از منظر بین‌المللی.  انتخاباتی را برگزار می‌کنیم و تا ۴ سال در مقابل بازیگران عرصه سیاست در جهان پز می‌دهیم و از آن به عنوان ابزار قدرتمند ملت خود یاد می‌کنیم. انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ از جهات مختلف واکنش‌هایی را نسبت به عوامل اجرایی و نظارتی و کاندیداهای آن به وجود آورده است که مورد نقد و بررسی جریانات مختلف سیاسی قرار گرفته است. 

برخی روشنفکران نیز نقدهای رادیکالی بر این انتخابات ارائه کردند. یکی از این شخصیت‌ها محسن کدیور است که بعد از تنفیذ ریاست‌جمهوری در دوازدهم مرداد ۱۴۰۰ یادداشتی را تحت عنوان «فصل سرد حاکمیت در ایران» منتشر کرد و نتیجه یکدست شدن حکومت را سقوط جمهوری اسلامی می‌داند که در مدت زمان کوتاهی محقق خواهد شد. 

در این نوشته، تحقق مدل حاکمیت مردم‌سالاری دینی، بیانیه گام دوم انقلاب، مدیریت جهادی و اقتصاد مقاومتی که جزو برنامه‌ها و وعده‌های رئیس‌جمهور است، در قالب عباراتی غیرممکن معرفی شده و به صورت تلویحی مورد استهزا قرار گرفته است. 

اینکه وعده‌های رئیس‌جمهور منتخب در قالب این اصول و مبانی انقلاب عملی می‌شود یا خیر مورد بحث ما نیست، بلکه ما در صدد هستیم به صورت کوتاه با یادآوری مبانی اندیشه‌ای کدیور یادداشت او را مورد نقد قرار دهیم. 

۱- یادداشت آقای کدیور صرفا یک ماهیت ژورنالیستی دارد و فاقد ماهیت علمی است. جنس این نوشته بی‌شباهت به تحلیل‌های دهه ۷۰ نیست؛ زمانی که سخن از بن‌بست حکومت با ولایت فقیه می‌زدند. 

۲- عنوانی که آقای کدیور به کار می‌برد (فصل سرد حاکمیت یکدست) از ۲ منظر قابل تامل است.

الف) این عنوان غیریت‌ساز است، به عبارت دیگر سعی می‌کند بخشی از جمعیت سیاسی کشور (اصلاحات) را در مقابل نظام قرار دهد و به صورت تلویحی این جریان سیاسی را خارج از دایره نظام و انقلاب و مجموعه حاکمیت تعریف کند. 

ب) آقای کدیور در صدد است از این عنوان تصویری خشونت‌آمیز ارائه دهد، گویا قرار است در سال‌های پیش رو حقوق اساسی افراد و آزادی‌های مشروع آنها سلب شود و حکومت یکدست به‌جای اینکه جامعه مطلوب به وجود بیاورد، می‌خواهد به صورت توتالیتر جامعه را اداره کند و هیچ ارزشی برای افراد جامعه قائل نشود. 

۳- در بخشی از یادداشت، آقای کدیور رئیس‌جمهور را «معاون اجرایی» رهبری می‌داند؛ این سخنی است که از دهه ۷۰ تاکنون در قالب‌های مختلف بیان کرده‌اند و همیشه معتقد بودند کانون اصلی اقتدار در جمهوری اسلامی ولایت فقیه است و نهادهایی چون مجلس و ریاست‌جمهوری، عناصر صوری دموکراسی هستند، در واقع کدیور معتقد است آنچه در جمهوری اسلامی در حال وقوع است یک دموکراسی صوری و به عبارت دیگر شبه‌دموکراسی است و آنچه از سخنان کدیور و همفکرانش در دهه ۷۰ استفاده می‌شود منظور از دموکراسی صوری همان حکومت الیگارشیک است که نهادهای دموکراتیک در آن به صورت ظاهری وجود دارند.

۴- مقایسه اشتباه و نتیجه‌گیری غلط: کدیور ساختار سیاسی جمهوری اسلامی را همانند ساختار سیاسی پهلوی می‌داند و بعد از مقایسه این ۲ نظام هر دو را غیردموکراتیک می‌داند و اصل را بر این می‌گذارد که جمهوری اسلامی مردم‌سالار نیست و فقط از نمادهای دموکراتیک بهره می‌برد و جمهوری اسلامی را همانند حکومت پهلوی یک حکومت مطلقه می‌داند، لذا با این مقایسه معتقد است یکدست شدن حکومت به همان دلیل منجر به سقوط جمهوری اسلامی می‌شود که حزب رستاخیز سال ۵۳ با هدف یکدست کردن حکومت پهلوی زمینه فروپاشی آن را در سال ۵۷ به وجود آورد.

۵- آنچه از این یادداشت برداشت می‌شود این است که کدیور همانند همفکران خود (سروش و بشیریه) تاکید ویژه‌ای بر تجددگرایی دارد به همین خاطر است که مفاهیمی مانند بیانیه گام دوم انقلاب یا مردم‌سالاری دینی را فاقد اهمیت می‌داند. 

ایدئولوژی آقای کدیور اساسا دربردارنده تجددگرایی و پساتجددگرایی است و اندیشه‌های سنتی و انقلابی در محدوده ذهنی آنها جایگاهی ندارد، اگر چه زمانی مفهوم اسلام تجددگرایانه را مطرح کردند و هدف‌شان این بود که اسلام را متناسب با نظام و باورها و ارزش‌های مدرنیسم غربی تفسیر کنند.

۶- از ۲ دهه پیش تاکنون آقای کدیور طرفدار ایده جهانی شدن است، حتی اگر جهانی شدن منجر به اقتدار نظام سلطه باشد، چرا که معتقد است با جهانی شدن مشروعیت سیاسی نظام از بین خواهد رفت به همین خاطر آرمان و الگویی به نام حکمرانی دینی را فاقد ارزش می‌داند و جزو نکات محوری وی محسوب می‌شود.

۷- به طور کلی در اندیشه کدیور دموکراسی زمانی محقق می‌شود که منافع آنها تحقق یابد. ایشان که یکدست شدن قدرت را مقدمه سقوط جمهوری اسلامی می‌داند نباید فراموش کند که روزگاری در ایران افتخار می‌کردند که تمام ارکان قدرت در اختیار خودشان است و با تئوری فتح سنگر به سنگر در صدد حذف ولی‌فقیه از جمهوری اسلامی بودند. 

۸- آنچه عیان است، آقای کدیور همانند برخی دیگر از همفکران خویش درگیر شبه‌مساله‌ها شده است و همان‌گونه که مخالفان‌شان را در تمام امور متهم به توهم توطئه می‌کنند، ظاهرا خودشان نیز در این یادداشت درگیر توهم اندیشه‌ای شده‌اند و حقیقت مسائل را نمی‌خواهند بپذیرند اگر نه آقای کدیور بهتر از هر کسی نسبت به اصول قانون اساسی و شأن و جایگاهی که قانون اساسی برای رئیس‌جمهور قائل است، آگاهی دارد.