کد خبر 1262773
تاریخ انتشار: ۲ شهریور ۱۴۰۰ - ۰۹:۳۴

علامه محمدرضا حکیمی از آن دست متفکرانی بود که در چهارراه آراء و عواطف گوناگونی قرار گرفت که دامنه آن از امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری تا طیف موسوم به روشنفکران دینی گسترده می‌شود.

به گزارش مشرق، در هر دوره تاریخی انسان‌های نادری هستند که زیست فردی و سلوک اندیشگی آنان به گونه‌ای است که توجه متفکران و صاحب‌نظرانی از طیف‌های متنوع فکری و اجتماعی را بر می‌انگیزند و در معرض آراء و اندیشه‌های متفاوت و گاه متضادی قرار می‌گیرند.

علامه محمدرضا حکیمی در روزگار ما بدون شک یکی از آن دست متفکران ژرف‌اندیشی بود که در چهارراه آراء و عواطف گوناگونی قرار گرفت.

حضرت امام(ره) در نامه‌ای که آن را از شهر نجف برای علامه حکیمی ارسال کرده‌اند، ایشان را با عنوان احترام آمیز "جناب مستطاب ثقة الاسلام آقای حکیمی - دامت افاضاته" مورد خطاب قرار داده و می‌خواهند بر ضرورت آگاه کردن مسلمانان و آحاد جامعه به وسیله زبان هنر اهتمام بورزد (صحیفه امام؛ جلد ۲، ص ۲۵۳-۲۵۴) و  دکتر علی شریعتی نیز او را با عنوان "برادرم، مرد آگاهی و ایمان، اخلاص و تقوی، آزادی و ادب، دانش و دین، محمدرضا حکیمی" یاد می‌کند و از وی می‌خواهد که "وصایت شرعی" آثارش را بر عهده بگیرد.

مقام معظم رهبری نیز در پیام تسلیت خودشان حکیمی را "رفیق دیرین" خود نام بردند.

به راستی راز این حجم از توجه گرایشات مختلف فکری به آن مرحوم در چیست؟

پرویز خرسند، نویسنده و روزنامه‌نگار که علامه محمدرضا حکیمی در دهه ۴۰ شمسی بر کتاب او با عنوان "آنجا که حق پیروز است" مقدمه‌ نوشته و در آن "وظیفه‌یابی و درک عمیق"اش را ستوده، در این باره می‌گوید: حسّ دینی و استقلال فکری حکیمی از همان آغاز در آثار و افکار استاد حکیمی پیدا بود و همین‌ها به او ارج و منزلتی می‌داد که از سنین جوانی دیگران او را به چشم استادی فاضل و اندیشمندی عمیق می‌نگریستند.

وی ادامه می‌دهد علامه حکیمی در مقدمه زیبایی که بر کتاب من نوشتند از عباراتی استفاده کرده‌اند که امروز که نگاه می‌کنم می‌بینم بیش از هر چیز درباره خودشان صادق است چون کمتر نویسنده و اندیشمندی هست که در اولین اثر خود رو به معنویات کرده باشد و واکنش‌ها را به هیچ نگرفته، همگام با عواطف جوشنده و خامه‌ی سحرانگیز خود افکار را به جایی که حق پیروز است توجه داده باشد و تا پایان نیز بر همان عهد استوار بماند. اما راز توجه وسیع طیف‌های متنوع فکری به حکیمی را باید به شیوه زیست و نحوه سلوک اجتماعی و سیاسی وی نسبت داد چون به نظر من حکیمی، عدم وابستگی و تعلق خاطر خودش به هر آنچه انسان و عدالت اسلامی را نفی می‌کند، در عمل به اثبات رسانده بود و این امر نادر و البته جذابی است که بحقّ در چشم دیگران احترام و خضوع را برمی‌انگیزد.

در زیر مروری اجمالی داریم بر سیر زندگی و  آراء علامه محمدرضا حکیمی از منظر برخی از اندیشمندان و متفکران:

محمدرضا حکیمی (زاده ۱۴ فروردین ۱۳۱۴ در مشهد - درگذشته ۳۱ مرداد ۱۴۰۰ در تهران) فقیه، متفکر و نویسندهٔ ایرانی بود. از وی با عناوینی چون "علّامه"، "استاد"، "فیلسوف عدالت" و "مرزبان توحید" یاد می‌شود. کتاب الحیاة وی که یک دائرةالمعارف اسلامی است، از شهرت و اعتبار خاصی در جهان اسلام برخوردار است.

    مقام معظم رهبری در بخشی از خطبه‌های نمازجمعه خودشان به تاریخ ۸ فروردین ۱۳۶۰ با اشاره به این اثر اظهار داشتند: من در همین‌جا از فرصت استفاده می‌کنم و از گردآورندگان این کتاب قیمتی که به نام "الحیاة" نامگذاری شده است به مناسبت جمع‌آوری گنجینه‌های گران‌بهای فرهنگ غنی اسلامی سپاسگزاری کنم و از همه فضلا و نویسندگان و محققان علوم اسلامی جداً و مصرانه تقاضا می‌کنم که در این دوران شکوفایی اسلام به تحقیق و پیگیری منابع فرهنگ اصیل اسلامی بپردازند.

"فریاد روزها" همواره در صدای حکیمی موج خواهد زد

سید ابوالقاسم حسینی (ژرفا)، نویسنده و محقق حوزوی در یادداشتی به مناسبت ارتحال استاد محمدرضا حکیمی می‌نویسد: او جهانی از اندیشه و حکمت را در دو کلمه خلاصه کرد: "توحید و عدل" و به راستی موحد زیست و به عدل، مستقیم ماند: کوله‌بارش همیشه بر دوش، با رختی ساده و بساطی اندک، بی‌ تکلفِ القاب و عناوین، ابوذرسان زیست و یک عمر از عدالت گفت ...

حکیمی در تراز برترین عالمان دانش دین جای داشت. اگر به رتبه‌ها و مشغله‌های سنتی حوزه علمیه گره می‌خورد، نامش در قله مرجعیت ثبت می‌شد. اگر به مناصب حکم و حکومت روی خوش نشان می‌داد، سهمی سترگ برای خود دست و پا می‌کرد. اگر به کنگره‌ها و انجمن‌ها گوشه چشمی نشان می‌داد، نام و نشانش شرق و غرب جهان را می‌آکنْد. اما حکیمی، دریای حکمت بود. دریای حکمت، آلوده‌ی این جوی‌ها نمی‌شود؛ که اگر می‌شد، دیگر نمی‌توانست از "الحیاة" ـ زیستنِ خالص ـ بگوید و بنویسد.

حکیمی حتی عبا و قبا را ردای تن نکرد تا به آزادی و آزادگی، از "اصلاح روحانیت" سخن بگوید. زیر بار هیچ شهرت و شهوتی نرفت تا بتواند "تعهد و مسئولیت" را به امانت و اصالت، فریاد بزند. مهم نیست که تریبون داشت یا نداشت. مهم نیست که دار و دسته‌ای داشت یا نداشت. حتی مهم نیست که یک دفتر و دستک ساده داشت یا نداشت. مهم این است که دین را برای انسان ـ آری برای انسان ـ فهمید و دید و تپید و تراوید. حتی همین "درد انسان" بود که او را به سوی "تفکیک" کشاند؛ که دید این مکاتب درآمیخته با سوداهای شرقی و غربی، همواره آدمی را سر در هوا نگاه می‌دارند و نیازهای او برای زیستن در همین زمین سراسر فقر و بی‌عدالتی و ستم و تبعیض را پاسخ نمی‌گویند. عرفان و فلسفه و کلام و فقه و اصول، برای او معنایی جز زیستن "مِنهای فقر" نداشت.

و دریای حکمت، هیچ‌گاه از خروش باز نخواهد ماند. "فریاد روزها" همواره در صدایش موج خواهد زد و "بیدارگران اقالیم قبله" با هر نفس او "سرود جهش‌ها" را همراه با "سپیده‌باوران" تا آستانه‌ی "خورشید مغرب" امتداد خواهند داد.

مکتب تفکیک در آینه نگاه استاد

علامه حکیمی را همچنین به عنوان بنیادگذار و مهم‌ترین مروّج مکتب تفکیک می‌شناسند و عمده نقدها و نظریاتی هم که درباره اندیشه‌های وی صورت می‌گیرد، حول اصول موضوعه همین مکتب است اما غالباً تقریری که از آن می‌شود، با آنچه در حقیقت مراد علامه حکیمی است، منطبق نیست. حکیمی خود در توضیح این مسئله می‌نویسد: مکتب تفکیک، مکتبی غیر از مکتب معارف اهل البیت صلوات الله علیهم نیست. هرگز توهم نشود که مکتب معارف خراسان یا مکتب تفکیک یک ایده و عقیده جدید و یک نحله مستقل و ابداعی است که در قبال مکاتب دیگر از جمله مکتب اهل البیت باشد...

منظور از مکتب تفکیک، شیوه پسندیده فقهای آگاه و دانشمندان درد آشنای تشیع است که طبق وظیفه مرزبانی، حدود و ثغور مسائل عقیدتی را مشخص کرده، ایتام آل محمد (صلوات الله علیهم) را در عصر غیبت با سرچشمه زلال معارف حقّه یعنی (قرآن و روایات) آشنا می‌کنند و از سقوط در مکتب‌های التقاطی و ساخته بشری چون "فلسفه" و "عرفان مصطلح" باز می‌دارد.

دکتر ابراهیمی دینانی در معرفی و نقد مکتب تفکیک در کتاب ماجرای فکری فلسفی می‌گوید: در جهان اسلام آنچه در این جریان فکری به‌طور عام و کلی مطرح می‌شود این است که بین حقایق دینی که از طریق وحی الهی نازل می‌شود با آنچه محصول اندیشه بشری به‌شمار می‌آید، تفاوت و تفکیک قائل شویم و آن‌ها را با یکدیگر مخلوط نسازیم. البته این ادعا به‌طور عام و کلی اختصاص به یک گروه و جماعت مخصوص نداشته و همه اندیشمندان اسلامی خود را با آن موافق و هماهنگ نشان می‌دهند.

کمتر کسی می‌شناسیم که با خلط و در هم آمیختن میان تعلیمات پیغمبران و علوم بشری نظر مساعد و موافق داشته باشد. به این ترتیب تفکیک، به معنی جدا کردن میان وحی الهی و دانش‌های بشری مورد انکار هیچ‌یک از اندیشمندان اسلامی نبوده و از قرون اولیه اسلام نیز مورد توجه قرار گرفته‌ است. با این همه عنوان "مکتب تفکیک" با یک سلسله ویژگی‌های و خصوصیاتی که به طرز فکر و نوع اندیشه طرفداران آن مربوط می‌شود، بسیار جدید و کم‌سابقه است. چیزی حدود نیم قرن است که این جریان فکری در خراسان به منصه بروز و ظهور رسیده و به تدریج طرفداران بیشتری پیدا کرده‌ است.

استاد حکیمی در ساحل سرودن

عموم کسانی که با استاد حکیمی آشنایی دارند وی را به عنوان اندیشمندی دینی و متفکری صاحب نظر در حوزه معارف شیعی می‌شناسند که در ۲۳ سالگی از آقابزرگ‌طهرانی اجازه نقل حدیث گرفته بود و از همان دوران، سری پرشور داشت و در راه تحقق عدالت مبارزه می‌کرد اما شاید جالب باشد که بدانیم استاد حکیمی که مهدی اخوان‌ثالث او را "سربدار امروز خراسان" نامیده بود، ادیبی برجسته و شاعری باذوق نیز بود و دیوان اشعار او نیز با عنوان "ساحل خورشید" منتشر شده است.

ابیات زیر بخشی از منظومه بلند این اندیشمند شهیر اسلامی درباره امام زمان(عج) است که به "سیدحسن نصرالله" تقدیم شده:

ای سرّ توحید ازل، در طالع تقدیرها

ای نور ذات جلوه‌گر، در جلوه‌ها، تصویرها

در ذات ذرّات جهان، هر دم ز تو تأثیرها

ای آفتاب، ای آفتاب، از خلق پنهان تا به کی

عالم سیه، از بس ستم، این خلق، پنهان تا به کی

ای از افق‌های قِدَم، تابیده‌ای بر کائنات

اندر بیان تو بود، آیات حق را بینات

ای بینات حق و عدل، ای رایت راه نجات

ای آفتاب، ای آفتاب، از خلق پنهان تا به کی

مقهور افکار قرون، آیات قرآن تا به کی

ای عالم ایجاد را، حکمت تویی، حشمت تویی

ای خلق را از سوی حق، نعمت تویی، رحمت توئی

ای آفتاب، ای آفتاب، از خلق پنهان تا به کی

عالم سیه، از بس ستم، این خلق، پنهان تا به کی...

نامه به فیدل کاسترو

استاد محمدرضا حکیمی در سال ۱۳۸۱ در نامه‌ای ۱۸ صفحه‌ای به رئیس جمهور وقت کوبا، فیدل کاسترو ، به تشریح و تبیین اصول متعالی و حیات بخش دین مبین اسلام و قرآن حکیم پرداخت. حکیمی در این نامه بر اشتراکات موجود میان اندیشه‌هایشان در حوزه عدالتخواهی اشاره کرده و گفته بود، اهمیت توجه به این مفهوم در نظام‌های فکری، از ضروریاتی است که به هیچ‌وجه نمی‌توان آن را نادیده گرفت.

چندی بعد فیدل کاسترو به نامه علامه حکیمی پاسخ داد و اظهار امیدواری کرد تا حکیمی به کوبا برود. کاسترو در این نامه نوشته بود: برای دکتر محمدرضا حکیمی، با سلامی دوستانه از کوبا؛ جایی که با افتخار امید دیدار ایشان را دارد. فیدل کاسترو.

رحلت "رفیق دیرین" رهبری

استاد محمدرضا حکیمی سرانجام در شامگاه ۳۱ مرداد ۱۴۰۰ به دلیل عوارض ناشی از کرونا و کهولت سن، بر اثر ایست قلبی درگذشت. انتشار خبر درگذشت این عالم فرزانه موجی از واکنش‌ها را برانگیخت.

مقام معظم رهبری در پیامی درگذشت این عالم و متفکر برجسته را تسلیت گفتند. در این پیام آمده است: با تأسف و تأثر خبر درگذشت عالم و متفکّر برجسته جناب آقای محمدرضا حکیمی قدّس‌الله‌نفسه را دریافت کردم. ایشان دانشمندی جامع، ادیبی چیره‌دست، اندیشه‌ورزی نوآور، اسلام‌شناسی عدالت‌خواه بودند. ایشان عمر را فارغ از آرایه‌ها و پیرایه‌های مادی در خدمت معارف والای قرآن و سنّت گذرانده و آثاری ارزشمند از خود به جا نهادند.

بهره‌گیری از محضر پر فیض و نفس گرمِ استادان معرفت و معنویت در مشهد مقدس، ذخیره‌ای از توکل و تعبّد و غنای نفس در دل و جان این شخصیت عزیز به جا نهاده بود که تا آخر عمر با برکتش وی را استوار می‌داشت. این‌جانب فقدان اندوهبار این رفیق دیرین را به خاندان مکرّم حکیمی و بازماندگان به ویژه برادر بزرگوار ایشان و نیز به همه‌ دوستان و علاقه‌مندان آن مرحوم تسلیت عرض می‌کنم و رحمت و مغفرت الهی را برای وی مسألت می‌نمایم.

منبع: تسنیم

برچسب‌ها