پس از فرار تحقیرآمیز تروریست‌های سنتکام از فرودگاه کابل ضعف راهبردی آمریکایی‌ها در منطقه بیش از گذشته عیان شده است.

سرویس سیاست مشرق- احتمالاً این دست جملات را از زبان مقامات آمریکایی زیاد شنیده‌اید که پنجره دیپلماسی برای همیشه باز نیست و یا آنکه همه گزینه‌ها روی میز است. رابرت مالی نماینده ویژه وزارت خارجه آمریکا در امور ایران و لوید آستین وزیر دفاع این کشور ازجمله افرادی هستند که در هفته‌های اخیر ذات واقعی یانکی‌ها را نمایش داده و به تعبیر خودشان ایران را تهدید کرده‌اند.

به عقیده آگاهان منطقه هر چه به تاریخ دور هفتم مذاکرات هسته‌ای در شهر وین نزدیک شویم؛ این دست مانورهای سیاسی با چاشنی تهدید نظامی بیشترازسوی واشنگتن تکرار می‌شود زیرا آمریکایی‌ها دچار «به‌هم‌ریختگی راهبردی» در برابر اقتدار جمهوری اسلامی ایران شده‌اند.

آمریکایی‌ها در دو دهه گذشته همه ابزارهای ممکن برای مهار مقاومت را آزمایش کرده و هر بار دست از پا درازتر عقب‌نشینی کرده است. بنیادی کارنگی در گزارشی از وضعیت موجود نوشته است: چند دهه استفاده کاخ سفید از ابزارهایی چون تحریم؛ تهدید و ترور بی‌نتیجه بوده و ایرانی‌ها (مقاومت منطقه) روزبه‌روز بزرگ‌تر شده و غیرقابل‌مهارترند.

زاویه ای از بهم ریختگی راهبردهای امنیتی آمریکا

نیویورک‌تایمز شرح جالب از سرگردانی استراتژیک این روزهای آمریکایی‌ها دارد. این روزنامه می‌نویسد: مقام‌های آمریکایی به همتایان اسراییلی خود گفته‌اند که حملات مرتب به تأسیسات هسته‌ای ایران شاید ازنظر تاکتیکی رضایت‌بخش باشد، اما درنهایت نتیجه معکوس داشته، چراکه ایران تأسیسات خود را سریع‌تر و پیشرفته‌تر از قبل بازسازی کرده است. در ادامه این گزارش آمده است باید قبول کنیم که ایرانی‌ها تهدید را به فرصت تبدیل می‌کنند؛ آن‌ها هر بار که ضربه خوردند قوی‌تر شده و با فشار بیشتر به صحنه بازگشته‌اند.

این گزارش با ذکر مثال‌های از چند عملیات خرابکارانه از سوی صهیونیست‌ها می‌نویسد: اسرائیل در ترور دانشمندان هسته‌ای چون شهید محسن فخری زاده و خرابکاری در برخی از سایت‌های هسته‌ای ایران نقش داشته است. این دست عملیات کور نه‌تنها تأثیری در پیشرفت برنامه هسته‌ای ایران نداشته بلکه توانمندی فنی و دانش بومی تهران را برای بازسازی سریع و پیشرفته‌تر بالا رفت؛ در این خصوص می‌توان به افزایش سطح غنی‌سازی اورانیوم به ۶۰ درصد و استفاده از سانتریفیوژهای پیشرفته‌تر پس از خرابکاری عوامل تل‌آویو در نطنز و سایت تسا کرج اشاره کرد.

پس از فرار تحقیرآمیز تروریست‌های سنتکام از فرودگاه کابل ضعف راهبردی آمریکایی‌ها در منطقه بیش از گذشته عیان شده است. دوربین رسانه‌های بین‌المللی سرشکستگی و فرو ریختن هیمنه پوشالی ارتش آمریکا را ثبت و در برابر چشم جهانیان به نمایش گذاشت. بسیاری متوجه شدند که اقتدار ببر آمریکایی‌ها پوشالی بوده و واقعیت‌های میدانی با فیلم‌های فرازمینی در هالیوود تفاوت اساسی دارد. به باور بسیاری آمریکایی‌ها پس از ۲۰ سال اشغال منطقه مجبور شدند شکست میدانی را علنی کرده و بازی باخته را بپذیرند.

مجله نیوزویک پس از دومینو ضربات به پیکره ارتش آمریکایی‌ها نوشت: آیا بایدن پیام خروج از فرودگاه کابل؛ حمله به پایگاه تنف در سوریه؛ پایگاه عین الاسد و الحریر در عراق را می‌شنود؟ آیا ضرورت خروج زودتر آمریکا از سوریه و عراق را درک کرده است؟ آمریکا به بهانه داعش می‌خواست نفوذ ایران را مهار کند؛ اما شکست خورد و  ایران تقویت شد. با حملات پیاپی به نیروهای آمریکا، سؤال بزرگی پدید آمده؛ آیا مهار ایران ارزشش را داشت؟ پاسخ به این سؤال را مقامات پنتاگون به‌خوبی می‌دانند؛ درست در ساعتی که ترامپ ایران را به حمله در ۵۲ نقطه تهدید کرد، ژنرال ۵ ستاره الکساندر میلی در مقاله‌ای نوشت: پنتاگون دکمه اتمی را دست رئیس‌جمهور آمریکا نخواهد داد؛ اشاره فرمانده آمریکایی به آن بود که ضربه به ایران در آن سطح تاوان سنگینی برای آن‌ها خواهد داشت.

پاسخ تلنگر؛ ضربه سخت است

یک ضرب‌المثل لاتین می‌گوید: اثر انعکاس نور از تابش مستقیم آن دردناک‌تر است. مقامات آمریکایی پس از ۲۰ سال ماجراجویی عبث در منطقه به‌خوبی دریافته‌اند هزینه ایجاد پناهگاه جاسوسی در کنار مرزهای ایران بسیار سنگین است. موسسه امور عمومی و بین‌الملل واتسون در دانشگاه براون در گزارشی نوشته است که هزینه جنگ آمریکا در افغانستان از پاییز ۲۰۰۱ تا پایان سال ۲۰۲۰ در حدود ۲.۲۶ تریلیون دلار بوده است. صرف پول‌های هنگفت و عدم دستاوردهای لازم باعث شد تا آمریکایی‌ها دچار سرگردانی راهبردی در منطقه شوند.

اخیراً فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران از ۹ ضربه سنگین و راهبردی جمهوری اسلامی ایران به آمریکایی‌ها رونمایی کرده است؛ باید توجه کرد که این  سیلی‌ها سنگین را ارتش تروریستی آمریکا فقط در دریا و در آب های نیلگون خلیج فارس خورده است! گزارش این زخم کاری و عمیق به دشمن شگفت‌انگیز بوده و فراتر از حد تصور و ارزیابی آن‌هاست.

اما سؤال مهم آن است که چرا در آستانه مذاکره با ۱+۴ دشمن باوجود آگاهی از نتیجه تهدیدهای بی ثمر؛ باز هم به تئوری چماق و هویج روی آورده و از سویی در بحرین؛ تهران را تهدید کرده و در واشنگتن رژیم صهیونیستی را از رویارویی با جمهوری اسلامی ایران منصرف می‌کند؟

دو سناریو برای این موضوع قابل‌ تصور است:

۱- آمریکایی‌ها به‌صورت آماتوری به مذاکرات وین پا نهاده و به‌خوبی می‌دانند که دیپلمات‌های ایرانی تسلیم تله «توافق موقت» نخواهند شد. تیم بایدن به این نتیجه قطعی رسیده است که تهران زیر بار هیچ پیشنهادی جز رفع همه تحریم‌ها نرفته و گزینه دیگری برای احیای برجام وجود ندارد. تا زمانی که کاخ سفید به ساعت صفر در سال ۲۰۱۵ بازنگردند، نه امکان ورود به مذاکرات را دارند و نه حق بیان پیشنهادهای جدید را خواهند داشت. از این‌رو با دادن پالس‌های مثبت ازجمله برداشته شدن گزینه تهدید نظامی راه را برای خود هموار می‌کنند. در تهران به‌خوبی می‌دانیم که واشنگتن توان استفاده از چماق را نداشته و روغن ریخته شده را نذر بی‌جهت کرده است.

۲- سناریو دوم قابل‌توجه‌تر است. آمریکایی‌ها به‌شدت نگران آن هستند که هدایت و مدیریت اقدامات کور رژیم صهیونیستی به‌پای آن‌ها نوشته شود. فرمانده تروریست‌های سنتکام در پایگاه تنف اخیراً گفته است که ضربه کاری در این پایگاه را پاسخ ایران به حملات صهیونیست‌ها در سوریه می‌داند. این فرمانده نظامی گفته است که پهپادها مملو از بلبرینگ و ترکش بوده و آشکارا به‌قصد ضربه فرستاده‌شده بودند و آن‌ها تاوان اقدامات تل‌آویو را می‌دهند.

 آمریکایی‌ها دچار آشفتگی شدید امنیتی شده‌اند. تهدیدات وزیر دفاع آمریکا در نشست منامه در بحرین پیش از آنکه ناشی از عمق راهبردی آن‌ها در مقابله با مقاومت منطقه باشد؛ تنها تاکتیکی با مصرف داخلی در برابر انتقادات سنگین رقیب در حزب جمهوری‌خواه است. می‌توان تعطیل شدن میز ایران در سازمان سیا و دوری از «جنگ مستقیم» و توسل به «جنگ سایه» بخش از راهبردهای امنیتی اخیراً در دولت بایدن ارزیابی کرد.

این آشفتگی راهبردی در امنیت خارجی منحصر به آمریکایی‌ها نیست؛ رژیم صهیونیستی نیز در وضعیت آچمز قرار داشته و دندان نشان دادن آن‌ها نشانه قوتشان نیست. شبکه صهیونیستی آی ۲۴ در گزارشی نوشته است: ایرانی‌ها سال‌هاست به لایه‌های مختلف اطلاعاتی اسرائیل نفوذ کرده‌اند. قدرت سایبری پیشرفته ایران، با قدرت سایبری آمریکا مقایسه می‌شود.

توان سایبری تنها نمای ساختمان «قدرت هوشمند» جمهوری اسلامی ایران در منطقه است. در ارزیابی‌های خارجی نقطه قوت رژیم صهیونیستی در آسمان ذکر شده است. نکته قابل‌توجه آنکه مقاومت مردمی در آخرین رویارویی در سرزمین‌های اشغالی با کمترین امکانات بازوی استراتژیک دشمن (در آسمان) را هدف قرار داده و آن را قطع کرد. روزنامه یدیعوت اخرونوت می‌نویسد: مقاومت اسلامی ارتش اسرائیل را در آسمان فلج کرد؛ جایی که انتظار داشتیم دست بالا را در آن داشته باشیم. این روزنامه نوشت: اگر نتانیاهو طرح آتش‌بس را نمی‌پذیرفت پناهگاه‌ها زیرزمینی محل دفن ۸ میلیون صهیونیست می‌گردید. در این جنگ ۱۲ روزه سنگرهای اجتماعی رژیم صهیونیستی تا سطح پایین آمدن آستانه تحملش مورد ارزیابی قرار گرفت.

توان سایبری و موشکی مقاومت باعث شد برای اولین بار پس از سال ۱۹۷۷ «دکترین بگین» کارایی خود را به‌صورت کامل از دست داد. بر اساس این نظریه اسرائیل تمام تلاش خود را به کار می‌بندد تا بازیگر منطقه‌ای دیگری هرگز به ظرفیت بازدارنده فراتر از رژیم صهیونیستی دست نیابند.

 فادی ابوشخدیم شهید راه مسلح شدن کرانه باختری

هرقدر که آمریکایی‌ها دچار سردرگمی راهبردی در منطقه شده‌اند، از آن‌سو رژیم صهیونیستی نیز دچار فرسایش شده است. این وضعیت روزبه‌روز هزینه بیشتری به دشمن تحمیل می‌کند. عملیات استشهادی شهید فادی در بیت‌المقدس نمونه‌ای قابل‌توجه از این ادعاست. پیام این عملیات کوچک اما پربهره را شاید تحلیلگران به‌خوبی درک نکرده باشند اما سردمداران رژیم صهیونیستی خوب می‌دانند که با این عملیات بازی به مرحله جدیدی وارد شده است. از امروز اسرائیل خطر مسلح شدن تمام کرانه باختری را بیخ گوش خودش حس کرده است.