سران اصلاحات به این باور رسیده‌اند که با کنار کشیدن از سیاست در پروژه رادیکال شدن اصلاحات شریک نشده و هزینه آن را پرداخت نکنند. این کنار کشیدن سیاسی میانه‌روها مقدمه پایان کار احزاب رادیکال است.

سرویس سیاست مشرق- زمستان سال ۱۳۸۷ اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت (طیف لیبرال) در خیابان سمیه جمع شده تا با شکوری راد عضو ارشد حزب منحله مشارکت دیدار کنند، در آن جلسه شکوری راد رو به دانشجویان تندرو می‌گوید: میان ما و شما فاصله زیادی است؛ روزگاری تحکیم وحدت جای خط امامی‌ها بود؛ شما آنجا را محفل جوجه فکولی های لیبرال کرده‌اید! پس از مجادله‌ای طوفانی میان طرفین دانشجویان از دفتر حزب مشارکت بیرون آمده و در بیانیه‌ای نوشتند که تاریخ‌مصرف اصلاحات به سر آمده و باید طرح جدیدی درانداخت! البته چرخ روزگار به‌گونه‌ای چرخید که چند ماه بعد سران مشارکت و پیاده‌نظام آمریکایی در فتنه ۸۸ به یکدیگر پیوند خورده و مواضع آن‌ها به یکدیگر نزدیک شد. پس‌ازآن ماجراجویی خیابانی هشت‌ماهه حزب مشارکت منحل شده و هر یک از بازیگرانی میدانی مسیر جداگانه‌ای از هم را انتخاب کردند.

آخرین راهکار معنا بخشیدن به حضور اصلاح‌طلبان در سیاست را یک حزب اصلاح‌طلب با انتخاب یک دبیر کل جدید آزموده است. در آخرین نشست شورای مرکزی حزب اتحاد (شعبه سیاسی حزب چریکی و منحل شده مشارکت) خانم آذر منصوری به‌عنوان دبیر کل انتخاب شد.

ماجرای انتخاب منصوری جالب‌توجه است، او زنی خانه‌دار و سنتی در پیشوای ورامین است که به ناگهان توانسته از سد ژنرال‌های اصلاح‌طلب عبور و به دبیر کلی برسد. اتحادی‌ها می‌گویند به تقلید از حزب دموکرات آمریکا و باهدف توجه بیشتر به سهم زنان در سیاست آذر منصوری را به‌عنوان نفر اول تشکیلات انتخاب کرده‌اند. اما واقعیت آن است که انتخاب منصوری به سمت دبیر کلی تندروترین حزب اصلاح‌طلب اتفاقی و یا براثر باورمندی سران حزب به سهم زنان در سیاست نیست! کما اینکه پیش‌ازاین فریاد اعتراض زنان در هنگام بستن لیست‌های اختصاصی توسط خاتمی در شب انتخابات مجلس و شوراها همیشه بلند شده و با فریاد هیس و دعوت به سکوت از سر مصلحت از سوی مردان اصلاح‌طلب روبرو گردیده‌اند.

روایت است که دریکی از جلسات سال ۹۵ برای بستن لیست انتخابات مجلس در تهران (معروف به لیست امیدی‌ها)در ابتدا قرار بود که سهم برابری میان مردان و زنان ایجادشده و نام ۱۵ زن در برابر ۱۵ مرد از جلسه نهایی شورای عالی سیاست‌گذاری خارج شود؛ اما در ساعت آخر این عدد به ۱۰ و مدتی بعد به ۸ نفر تقلیل یافت؛ بعدها خبر رسید که یکی از اصلاح‌طلبان که سابقه وزارت در کابینه خاتمی را هم داشته تهدید کرده است که در صورت برابری در تعداد زنان و مردان لیست جداگانه داده و با تمسخر گفته است که قرار نیست «مجلس زنانه» تشکیل شود!

دست اصلاح‌طلبان خالی است!

به باور بسیاری انتخاب آذر منصوری به‌عنوان نفر اول حزب اتحاد ملت پیش از آن‌که نشانه توجه اصلاح‌طلبان به حضور سیاسی زنان در جامعه باشد؛ حاکی از دست‌های خالی آن‌ها برای ادامه حیات است. واقعیت آن است که سبد سیاسی اصلاح‌طلبان به‌شدت خالی‌شده و آن‌ها دچار بیماری نازایی سیاسی شده‌اند.

پس از کارنامه ضعیف اصلاح‌طلبان در مجلس دهم محمدرضا عارف رئیس فراکسیون امید اعلام کرد که لیست امیدی‌ها پس از ورود به مجلس راهشان را از او جدا کرده و هر یک به سمت و سویی رفته‌اند، پس از بیان این اظهارات یکی از نویسندگان سابق روزنامه صبح امروز نزدیک به سعید حجاریان در یادداشتی تند نوشت: واقعیت آن است که اصلاحات نیاز به مهره استخوان‌دار دارد. ما نیاز به لیدری داریم مانند الگوی ناطق نوری، که با جنباندن ریش و عمامه خط بدهد، در انتهای این یادداشت آمده است: یادمان باشد که از صدر تا ذیل سیاست اصلاح‌طلبان احتیاج به آدم‌های بزرگ دارد با کوتوله‌های سیاسی نمی‌توان نفس کشید!

اما در آستانه انتخابات ریاست جمهوری احزاب اصلاح‌طلب یکی پس از دیگری دچار زلزله سیاسی شده و نیروهای درجه‌ دو جای ژنرال‌های ۵ ستاره قدیمی را می‌گیرند! از حذف عارف، لاری و انحلال شورای سیاست گذرای پیش از انتخابات تا اخراج منتجب نیا از حزب جمهوریت و کنار گذاشته شدن کرباسچی از کارگزاران نشانه‌ای بر این ماجراست.

برخی آگاهان سیاسی اعتقاد دارند که به‌زودی حتی افرادی چون خاتمی و مرعشی نیز از گود بیرون می‌روند. به نظر می‌رسد که اصلاح‌طلبان نشان دار به تفسیری عجیب و مهم از فضای سیاسی و اجتماعی ایران رسیده‌اند. آن‌ها پس از شکست در انتخابات و رأی کم‌تر از ۲ میلیونی نامزد اصلی به این نتیجه رسیده‌اند که مردم دیگر تحمل اتمسفر اصلاحات را ندارند؛ از سویی کارنامه و عملکرد نامطلوب روحانی نیز به‌حساب اصلاح‌طلبان نوشته‌شده است؛ در چنین فضایی اقدامات کلاسیک به ثمر بوده و فضا باید رادیکال شود! اما این رادیکال شدن به معنای انشقاق در جبهه اصلاحات است.

 اخیراً محمدرضا تاجیک از تئوریسین‌های جریان اصلاحات در گفتگویی به‌پیش بینی آینده جریان اصلاحات پرداخته است. تاجیک در مصاحبه با وب‌سایت جماران گفته است که اصلاح‌طلبی در آینده دچار انشقاق می‌شود، بخشی رادیکال شده و برخی دیگر محو و از فعالیت سیاسی دور می‌شوند.

ازاین‌رو افرادی چون میردامادی؛ خانیکی و شکوری راد به حاشیه رفته و جای آن‌ها مهره‌ها اغلب درجه سوم چون منصوری و اشخاصی از جنس او می‌گیرند. پیش‌ازاین نشانه‌هایی از بروز رادیکالیسم در اصلاح‌طلبان به‌ویژه حزب اتحاد قابل‌مشاهده بود. استعفای دست جمعی شاخه‌های استانی و جدا شدن سرشاخه‌های خیابانی به اعتراض به کم‌کاری؛ محافظه‌کاری و اوپورتونیسم شرحی بر این ماجراست.

جدایی ژنرال‌ها از مداخله خیابانی

سران اصلاحات به این باور رسیده‌اند که با کنار کشیدن از سیاست در پروژه رادیکال شدن اصلاحات شریک نشده و هزینه آن را پرداخت نکنند. این کنار کشیدن سیاسی میانه‌روها مقدمه پایان کار احزاب رادیکال است. با توجه به آنتالپی کشور تندروها از حداقل ارتباط با جامعه برخوردار بوده و خودبه‌خود حذف می‌شوند. این حذف شدن در چند مرحله چون محدود شدن، خانوادگی شدن و روزمرگی درونی قابل پیش‌بینی است.

دفتر حزب منحله مشارکت در خیابان سمیه

با کنار رفتن چپ‌های ستادی کهنه‌کار و پایین کشیده شدن تابلو توسط آن‌ها، عناصر باقی‌مانده در هسته سخت اصلاحات به‌تدریج گرایش‌های فرقه‌ای پیداکرده و کادرسازی را محدود و سخت‌تر خواهند کرد. سعید حجاریان در یادداشتی نوشته است که شرط ورود به فرقه شورشی‌ها آن است که عضو سه شرط را رعایت کند. اول آنکه اصلاح‌طلب باید فداکار باشد؛ دوم آنکه حاضر باشد برای منافع جمعی ایثار کرده و درنهایت بپذیرد که کادر حرفه‌ای شود. چنین تصویرسازی از فعالیت حزبی بی‌شباهت به کادر سازی‌های گروهکی در دهه شصت نیست، از درون پلنوم های درونی این احزاب محدود درنهایت فرمان جنگ خیابانی در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ صادر گردید.

به اعتقاد اصلاح‌طلبان رادیکال آینده کشور به شورش‌های کور گره خواهد خورد؛ ازاین‌رو باید افرادی رهبری جبهه اصلاحات را بر عهده بگیرند که دل به دریا زده و خود را آغشته به حوادث کنند. انتخاب فردی چون آذر منصوری در قامت دبیر کل حزب اتحاد به آن معناست که تابلو حزب در اختیار فردی قرارگرفته است که پیش‌ازاین به‌صورت علنی و بدون حساسیت پیام تحریم انتخابات داده است، پس می‌تواند ضربات ناشی از جنگ با نظام را نیز تحمل کرده و به رویدادهای سخت‌تر تن دهد.

  هسته سخت اصلاحات باهدف باروری بیشتر به سمت خشونت زیرپوستی متمایل شده‌اند، تجربه به ما می‌گوید به‌زودی این خوددرگیری هزینه سنگین به روی دست اصلاح‌طلبان خواهد گذاشت؛ محفلی که قرار بود از سر ناتوانی در تأثیرگذاری بر افکار عمومی به‌روزتر شود؛ حالا در آستانه پرتگاه قرار دارد!

برچسب‌ها