آتابای با المان‌هایی مثل برده‌داری جنسی پنهان شخصیت اصلی، تغییر مناسبات اجتماعی و اشاعه‌ روابط ممنوعه‌، پس‌مانده سینمایی سریال‌های استانبولی است.

سرویس فرهنگ وهنر مشرق -«نیکی‌کریمی» در مقام کارگردان با ۵ فیلم صاحب کارنامه‌ای پر فراز و فرودی است.«یک شب»، «چند روزبعد»، «سوت پایان» از آثار بسیار متوسط کریمی محسوب می‌شوند که در امتداد امواج اجتماعی مد شده در سینما ساخته شدند.  در کارنامه او «شیفت شب» برخلاف سه فیلم قبلی یک سنت‌شکنی محسوب می‌شود و یکی از آثار برجسته کریمی در سینمای تک ساحتی ژانروطنی «سینمای اجتماعی» است.

«شیفت شب» فیلمی  است که قواعد ملودرام را به خوبی رعایت می‌کند و به سینمای معمولی طبقه متوسط ایران شباهت پیدا نمی‌کند و با دقت در جزئیات، به اثری قابل  اعتنا در کارنامه‌اش تبدیل می‌شود. اوج گرفتن کریمی پس از «شیفت‌شب» امری قابل پیش‌بینی بود.

 فیلم «آتابای» منهای فصل اعتراف کاراکتر یحیی و صحنه‌های مکرر نوشیدن، می‌توانست به فیلمی قابل اعتنا از کریمی تبدیل شود اما ماحصل فیلم با همه ویژگی‌های خاص روایی و بصری تبدیل به پس‌مانده‌ای سینمایی از سریال‌های ترکی می‌شود.

 شخصیتی که درام را زمین می‌زند

روایت «آتابای» درباره مردی اقتدارگرا در روستای پیرکندی شهرستان خوی روابط اجتماعی بسیار محدودی دارد و با سرخوردگی‌های اجتماعی خویش دست‌به گریبان است. کاظم که نامش را به «آتابای» تغییر داده بسیار ضعیف و ترسو است اما در روایت فیلم شمایل اقتدارگرایانه‌ای دارد.او شیفته این شمایل خودساخته‌ای کاملا پوشالی و  نارسیسیستی خجالتی است  که برای خودش ساخته و به همین دلیل علاقه‌مند است او را آتابای(به معنی بزرگ) صدا کنند. 

این علاقه‌مند بودن به اقتداگرایی با ساختار روانی شخصیت با جزئیاتی که در روایت ارائه‌می‌شود، وجه تعارضات فراوانی دارد.   او آنقدر احساس ضعف شخصیتی دارد که در دوران دانشجویی از ابراز علاقه به همکلاسی‌اش به نام سیما پرهیز کرده و تجربه این شکست عاطفی، بر ضعف‌های او دلالت دارد.

خودکشی خواهرش «فرخ‌لقا»، مراقبت هیستریک و پدرگونه از خواهرزاده‌اش آیدین و رفتار پرخاشجویانه در مقابل پدرش دلالت بر ضعف‌های گسترده شخصیتی او دارد و تبدیل به جنون‌های آنی می‌شود. او  می‌خواهد همین رفتار را به خواهرزاده‌اش حقنه کند.

با این همه زنی در زندگی او هست که  بزنگاه‌های سخت عاطفی از او به عنوان برده جنسی استفاده می‌کند و تعادلات روانشناختی این شخصیت را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.کاظم روستازاده  در برابر شهرنشین‌ها از ضعف شخصیتی برخودار است که این ضعف با شرایط فعلی اجتماعی برای مخاطب امروزی معنی خاصی ندارد.

چون بر اساس استدلال‌های دراماتیک فیلم تفکیک مرزهای فرهنگ شهرنشینی و روستانشینی تقریبا محو شده و بهره‌مندی آتابای از امکاناتی ویژه و انتفاع مالی بیشتر این ضعف شخصیتی را در نسبت با اقتداگرایی ظاهری‌اش تحت الشعاع قرار می‌دهد. جمع‌بندی رفتاری و شخصیتی این کاراکتر علی الخصوص فردیت ضعیف  در برابر جنس مخالف شهرنشین، به تجمیع بروز واکنش‌های خارج از چهارچوب تعریف شده روایت منجر می‌شود.

آتابای  تمایلی به ازدواج با دختران روستایی محل زندگی‌اش ندارد و با انتخاب سیما، دختر مردی که باغ خواهرش را خریده می‌خواهد عقده‌های روانی خویش را ترمیم کند و کاشت‌های داستانی قابل اعتنایی برای هموار شدن چنین طریقت داستانی هموار نیست.

با این همه رنج درونی کاظم تمایل دارد او را در روستا آتابای صدا کنند و این پارادوکس‌های فراوان که دامنه متناقضی از خشم و عطوفت را در برمی‌گیرد از او یک کاراکتر باورپذیر نمی‌سازد.

غلبه بر معرفت زیستی سنتی

تبارشناسی نوعی غلبه بر زندگی سنتی در متن فیلم وجود دارد که کلید این ماجرا را می‌توان در انتخاب زبان ترکی فیلم و اعترافات یحیی جستجو کرد.

آتابای تصور می‌کند که خواهرش فرخ‌لقا به خاطر ازدواج اجباری با پرویز (مردی همسن و سال پدر آتابای) اقدام به خودسوزی کرده است و این بخشی از مرارت‌های فردی اوست که از قضا  به پررنگ‌ترین دغدغه کاراکتر آتابای تبدیل می‌شود.

پس از فوت همسر یحیی او به همراه آتابای به گشت و گذاری دونفره می‌روند و پس از آنکه حسابی می‌نوشند یحیی اعتراف می‌کند که او پس از ازدواج خواهرش با پرویز ملاقات‌‎های مکرری با خواهر متاهل او داشته و پس از آنکه یحیی اقدام به ازدواج می‌کند او دست به خودسوزی می‌زند.

در حالیکه خانواده و اهالی روستا تصور می‌کنند دلیل خودسوزی فرخ‌لقا به ازدواج مجدد شوهرش اوست اما اعترافات یحیی روایت را وارد مسیر تازه‌ای می‌کند. یکی از نقطه عطف‌های «آتابای» اعتراف یحیی به عشق فرخ‌لقا و دلیل خودسوزی اوست.

 یحیی به عنوان دوست صمیمی آتابای از قدیم الایام عشق فرخ‌لقا را در سینه داشته و هر دو دلداده‌ی همدیگر بوده‌اند. یحیی در گپ و گفت‌های خودمانی‌اش با آتابای پرده از رازی بزرگ برمی‌دارد و از رابطه‌اش با فرخ‌لقا پس از ازدواج می‌گوید. آتابای تا اینجای ماجرا از دیدارهای مخفیانه‌ی یحیی و فرخ‌لقا خبر داشته و صحبت‌های بعدی اوست که آتش را بر جان آتابای می‌اندازد. در حالیکه آتابای شوهر فرخ‌لقا را مقصر اصلی خودسوزی خواهرش می‌داند، یحیی می‌گوید که فرخ‌لقا پس از ازدواج یحیی دست به خودسوزی زده است.

وقتی یحیی این اعترافات در حالت مستی  بر زبان می‌آورد با حالت‌ها خاصی حسی که جواد عزتی می‌تواند مخاطب را سمپات کند، رازهای گذشته این کاراکتر افشا می‌شود. فرخ‌لقا کاراکتری است که در فیلم حضور ندارد و و پرسوناژی است که مرگ دردآوری داشته و کارگردان در شرایطی که یحیی همسرش را از دست داده با ظرافت‌های بصری و روایی، عشق ممنوعه این دو نفر را جاودانه می‌کند.

عمومیت پیدا کردن خیانت در روایت‌های سینمای با دستمایه قرار دادن طبقه متوسط شهری در سستی پیوندهای اجتماعی دهه ۹۰ تاثیری شگرف داشت.آتابای را می‌توان نخستین فیلم غیرشهری برشمرد که به عشق‌های ممنوعه تعمیم به گروه‌های اجتماعی روستایی برده و چنین روابطی را تقدیس می‌کند. با این شرایط باید منتظر سست شدن پیوندهای اجتماعی و برجسته شدن عشق‌های ممنوعه با جغرافیای غیرشهری باشیم. «آتابای» با تطهیر کردن یحیی در پاساژهای روایی دیگری سبکی مرسوم سریال‌های استانبولی را دنبال می‌کند، آنهم با محوریت قرار داد عاشقی که برای از دست دادن عشق ممنوعه‌اش غمگین است و در روایت آتابای تلاش ویژه روایی حول تقدیس کاراکتر یحیی حرکت می‌کند.

 خط اصلی فیلم عاشقانه آتابای با المان‌هایی مثل برده‌داری جنسی  پنهان شخصیت اصلی، تغییر مناسبات اجتماعی و اشاعه‌ روابط ممنوعه‌، پس‌مانده سینمایی سریال‌های استانبولی است.