به گزارش مشرق، فراتر از همه زشتیهای انسانی جنگ اوکراین، همچون بهکارگیری خشونت فزاینده علیه غیرنظامیان، از بین رفتنِ زیرساختها، قربانی و آواره شدن یک ملت برای دستیابی به اهداف ژئواستراتژیک کشورها (چه از سوی روسیه، چه آمریکا)، تقویت اصل ناکارآمد اعمال انواع تحریم علیه کشورها برای دستیابی به اهداف سیاسی از سوی معادله غرب و...، که البته از سوی جریان اصلی رسانهای غرب بهطور گسترده و هدفمند علیه روسیه تبلیغ میشود، یک واقعیت را هم نباید کاملا نادیده گرفت و آن اینکه این جنگ دریچههای جدیدی برای ظهور یک «اتحاد آسیایی» با مشارکت ایران-روسیه-چین و حتی هندوستان و ترکیه ایجاد کرده و در نهایت میتواند با بهکارگیری سیاست «بیطرفی فعال» و یک دیپلماسی «هدفمند»، «پویا» و «متوازن» فرصتی برای پیشبرد منافع کشورمان باشد.
بسیاری از تحلیلگران دلیل اصلی حمله نظامی روسیه به اوکراین را بهمنظور جلوگیری از گسترش ناتو و نفوذ غرب به مرزهای «خارج نزدیک» روسیه در اورآسیا و شرق مدیترانه میدانند اما نتیجه این جنگ، بیش از هر چیز بر جایگاه اروپا در معادله سیاست جهانی تاثیرگذار خواهد بود.
بیتردید پیروزی روسیه در این جنگ، وابستگی غیرقابلجایگزین انرژی و مواد معدنی اروپا به روسیه را افزایش خواهد داد؛ امری که آمریکا به شدت مخالف آن بوده و همه ابزارهای خود را بر عدم وقوع آن به کار خواهد گرفت.
در مقابل، معلق ماندن جنگ و دستیابی به یک توافق آتشبس بین روسیه و اوکراین - که احتمال آن بیشتر است - با تداوم اعمال تحریمهای سخت اقتصادی علیه روسیه، منجر به تشدید شکافهای سیاسی-امنیتی و تضادهای ژئوپلتیک در معادله غرب و شرق خواهد شد که به هیچ عنوان خواهان عقبنشینی از مواضع خود نیستند چون سرنوشت این جنگ سرآغازی برای تغییر در پارادایمهای سیاست جهانی به نفع یا ضرر معادله شرقی یا غربی خواهد بود.
در این میان، چین که خواهان عقب راندن آمریکا از صحنه سیاست جهانی و دستیابی به مشارکت مطلوب خود از سهم قدرت در سطح بینالمللی است، بیتردید از بازوی نظامی روسیه برای تشدید افول قدرت آمریکا در صحنه سیاست جهانی استفاده خواهد کرد و بهطور حتم، ولو بهطور چراغ خاموش، حمایت همه جانبهای از روسیه در جهت برآورده کردن نیازهای اقتصادی و مالی ناشی از تحریمهای اقتصادی غرب علیه روسیه به عمل خواهد آورد.
از یک نگاه واقعگرایانه، چین به ایفای نقش فعال روسیه در صحنه سیاست جهانی برای تقویت جایگاه خود نیازمند است. در این وضعیت، فرصت جدیدی برای شکلگیری یک اتحاد آسیایی بین ایران-روسیه-چین پدید میآید که کانون آن بر ثقل ژئوپلتیک ایران در اتصال مناطق شرق مدیترانه، روسیه، اورآسیا به مناطق جنوبی خلیج فارس، هندوستان و آسیای جنوبی و از آن طریق چین است.
منطق چنین اتحاد آسیایی متمرکز بر «زنجیره انتقال منطقهای کالاها»، «دیپلماسی ترانزیتی» و شکلگیری «سیاست کریدورهای اقتصادی جدید» است.
تشدید تحریمهای اقتصادی و مالی علیه روسیه و ایجاد سد اوکراین برای جلوگیری از افزایش نفوذ روسیه به سمت اروپا در جبهه غرب، الگوی تبادل اقتصادی و مالی و صدور انرژی روسیه به سمت جنوب و شرق تغییر خواهد کرد. در این معادله، چین برنده اصلی خواهد بود، چون بدون درگیری نظامی با غرب و از طریق بازوی نظامی روسیه، سرمایههای جهانی و جریان انتقال انرژی، تبادل کالا و نیروی کار را با شتاب بیشتری به سمت شرق سوق داده و از این طریق روند تضعیف آمریکا در معادلات جهانی را تشدید میکند.
در چنین شرایطی، فرصت جدیدی برای ایران بهوجود میآید تا با استفاده از برتری ژئوپلتیک خود در نقطه ثقل اتصال زیرسیستمهای منطقهای، روند انتقال کالاها و انرژی در نقاط شرقی با روسیه و چین را تسریع کند.
همزمان، این تحول به همکاری ایران و روسیه در حوزه انتقال انرژی از مناطق جنوبی و خلیج فارس به شرق و حتی اروپا منجر میشود. ضمن اینکه با تغییر الگوی مصرفی انرژی اروپا، ایران با یک برنامه بلندمدت و هدفمند و از طریق بسترسازی زیرساختهای خود میتواند بخشی از انرژی اروپا را تامین کند.
فعالسازی «کریدور شمال-جنوب» که زنجیره انتقال منطقهای کالاها و انرژی بین روسیه، ایران و هند را تسریع میکند، مهمترین فرصت برای فعالسازی دیپلماسی اقتصادی ایران در حوزه همسایگی و مناطق بکر و دستنخورده مسیرهای اصلی و فرعی آن در عراق، سوریه، لبنان و افغانستان است.
فرصت دیگر برای ایران «پیوند موضوعی» بحران اوکراین و ایجاد فضاهای جدید برای ایفای نقش روسیه در محیط ژئوپلتیک خود است.
از نظر روسها اگر روسیه قادر به صدور نفت خود نباشد، بقیه هم نمیتوانند این کار را انجام دهند. این به نوعی یادآور سیاست اعمال تحریم نفتی ایران از سوی غرب است که با واکنش مشابه کشورمان مواجه شد.
در همین راستا و در شرایط ضرورت، ایفای نقش روسیه در معادلات صلح اعراب و اسرائیل و بحرانهای منطقهای مثل سوریه، لیبی و یمن احتمالا و به منظور سازگاری با محیط جدید ژئوپلتیک دچار تحول خواهد شد. روسیه حتی میتواند در سیاستهای تهاجمی رژیم اسرائیل در بحران سوریه و پروندههای منطقهای این رژیم با ایران که تاکنون حالت بیطرفی سنتی داشته، خارج و متمایل به ایران شود.
سفر اخیر امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه به مسکو بیانگر این واقعیت است که رویکرد روسیه به امضای توافق هستهای مثبت بوده و همزمان ایران و روسیه (و چین) در رفع تحریمهای اقتصادی و مواجهه ژئواستراتژیک با غرب منافع و هدف مشترکی پیدا میکنند.
ایران حتی در شرایط تشدید منازعه ژئوپلتیک روسیه و غرب که بسیار محتمل است، میتواند به دلیل موقعیت ژئوپلتیک خود در دسترسی به نقاط کلیدی اتصال منطقهای، محلی برای تحریمگریزی روسیه باشد. ضمن اینکه جنگ اوکراین با همه ابعاد ژئواستراتژیک مربوط به یک منازعه غربی-شرقی، مشکلات مربوط به سیل پناهندگان به اروپا و کشورهای همسایه اوکراین، به اولویت معادله غرب تبدیل شده و از این لحاظ میتواند به تسریع روند مذاکرات هستهای برای بستن پروندههای جانبی کمک کند.
تشدید تضاد استراتژیک روسیه و غرب در صورت مغلوبه شدن جنگ اوکراین، بر اهمیت استراتژیک نقش ایران در معادلات منطقهای و سیاست جهانی به ویژه برای چین، روسیه و اروپا میافزاید.
در نهایت، ایران نقش کلیدی در تکمیل این زنجیره «اتحاد آسیایی» در حال ظهور خواهد داشت. این اتحاد که در قالب ایران-روسیه-چین در حال شکلگیری است، میتواند به هندوستان و ترکیه هم تعمیم یابد. از این طریق، یک معادله شرقی در برابر معادله غربی شکل میگیرد که در نهایت به برقراری توازن قدرت متناسب در صحنه سیاست جهانی منجر میشود.
این تحول، هژمونی معادله غرب بر روندهای سیاسی-امنیتی و اقتصادی را که بعد از جنگ جهانی دوم بر آن حاکم بوده، به چالش میکشد.
برای یک قدرت مستقل منطقهای همانند ایران، تحولات جدید ژئوپلتیک در صحنه سیاست جهانی، همچون جنگ اوکراین بین قدرتهای بزرگ، فرصتهای جدیدی ایجاد میکند تا سهم خود از مشارکت در موضوعهای منطقهای و جهانی را تثبیت و افزایش دهد.
باید توجه داشته باشیم که تضاد ژئواستراتژیک ایران و معادله غرب، حتی در صورت یک توافق هستهای، در آینده ادامه خواهد داشت؛ چون تجربه تاریخ روابط بینالملل به ما میآموزد که یک قدرت مستقل منطقهای برای حفظ منافع ژئوپلتیک خود در چالش مداوم با قدرتهای بزرگ در ابعاد متفاوت باقی میماند.