به گزارش مشرق، موضعگیری ایران در جنگ اوکراین اولین نمونه آشکار از کاربرد «سیاست خارجی متوازن» در عرصه دیپلماسی کشور که بارها از سوی وزیر امور خارجه کشورمان دکتر حسین امیرعبداللهیان بر آن تاکید شده، است.
جمهوری اسلامی ایران از یک سو ریشه مداخله روسیه در اوکراین را به دخالتهای معادله غرب در گسترش ناتو به شرق و منطقه نفوذ سنتی روسیه در «خارج نزدیک» و تهدید امنیتی برای این کشور ارتباط داده و از سوی دیگر خواهان توقف سریع جنگ و کاهش تنش در منازعه و یافتن یک راه حل صلحآمیز در چارچوب قواعد حقوق بینالملل شده است؛ چنین سیاستی به «بیطرفی فعال» در ادبیات روابط بینالملل تعریف میشود که بر پایه آن یک کشور تنش و رقابتهای قدرتهای درگیر در یک بحران را به نفع تأمین امنیت نسبی و منافع پایدار ملی خود خنثی میکند. رای ممتنع ایران در مجمع عمومی سازمان ملل متحد یک نمونه از بهکارگیری سیاست خارجی «هوشمند» و واقعگرایی برآمده از منافع ملی کشور است.
به واقع، بحران اوکراین یک تهدید فوری امنیت و منافع ملی برای سیاست خارجی ایران نیست چون ایران با اوکراین مرز مشترک ندارد که تداوم جنگ و سیل مهاجرتها و آوارگان به سمت ایران سرازیر شود. حجم مبادلات اقتصادی ایران با اوکراین نیز قابل توجه نیست، هرچند تهدید روسیه به قطع صدور انرژی به اروپا حتی به اهمیت ایران در عرضه انرژی به کشورهای اروپایی می افزاید. نهایتا اینکه این جنگ در حوزه نفوذ سنتی ایران یعنی غرب آسیا (خاورمیانه) اتفاق نمیافتد و بیشتر منازعه بین قدرتهای بزرگ برای تعیین دامنه نفوذ و تاثیرگذاریهای ژئواستراتژیک بر روندها و معادلات سیاست جهانی خود است.
اما چون دو طرف درگیر در بحران، یعنی روسیه و معادله غرب (آمریکا و اروپا و متحدانش مثل ژاپن، کره و ...) با دو موضوع اصلی و جاری سیاست خارجی ایران یعنی مذاکرات هستهای پیش رو و سیاست منطقهای ایران از جمله در بحران سوریه، بحران افغانستان و بحران قرهباغ ارتباط مستقیم دارند، موضوع برای ایران نیز حائز اهمیت شده و بنابراین کشورمان در عمل نمیتواند یک کشور بیطرف به معنای سنتی آن باشد؛ بهویژه که توجه کنیم ایران با در پیش گرفتن سیاست «منطقهگرایی» و تقویت روابط با حوزه «همسایگی» و ادغام اقتصادی و ترانزیتی برای رشد اقتصادی خود توجه خاصی به «اتحادیه اقتصادی اورآسیا» و عملیاتی شدن ابتکار اقتصادی «کریدور شمال-جنوب» دارد که روسیه در آنها نقش کلیدی دارد.
واقعیت این است که ایران با روسیه در جلوگیری از گسترش ناتو و نفوذ معادله غرب به حوزه شرق مدیترانه که شامل منطقه اورآسیا، شامات، خلیج فارس، آسیای جنوبی و افغانستان میشود، منافع مشترک دارد. موضوع وقتی بیشتر اهمیت مییابد که معادله غرب دائما صحبت از ضرورت تشکیل یک «ناتوی عربی» متشکل از رژیمهای محافظهکار عربی با مشارکت کشورهای غربی میکند که عملا در تضاد مستقیم با منافع ژئوپلتیک ایران در حوزههای نفوذ سنتی خود در منطقه قرار میگیرد.
سیاست غرب در خاورمیانه بعد از تحولات عربی به گونهای بوده که سعی کرده با کمک متحدین منطقهایاش حکومتهای طرفدار خود را در محیط ژئوپلتیک و همسایگی ایران در عراق، سوریه، لبنان، یمن، افغانستان و ... روی کار بیاورد.
از این لحاظ، غرب با سیاستهای تخاصمی و ایجاد ناامنی استراتژیک، ایران را وادار به انتخاب دوستانی میکند که با غرب در تضاد هستند. بنابراین وقتی صحبت از دستدرازی ناتو به مناطق شرقی است، ایران در معادله شرق قرار میگیرد اما وقتی صحبت از روابط دوجانبه با اوکراین و رعایت قواعد بینالمللی در پرهیز از جنگ و خشونت است، ایران کاملا بیطرف و در چارچوب منافع ملی خود عمل میکند، چون اوکراین یک کشور دشمن برای ایران نیست و بیثباتی وجنگ در منطقه به هرشکلی در نهایت به ضرر امنیت ملی کشور است.
واقعیت این است که ایران یک کشور مستقل و یک قدرت منطقهای است که بیشترین اهمیت را به حلقه اول سیاسی- امنیتی و اقتصادی خود در محیط همسایگی و منطقه بزرگتر غرب آسیا در خلیج فارس، عراق و شامات، افغانستان و آسیای جنوبی، آسیای مرکزی و قفقاز و حوزه خزر میدهد.
جبر تاریخی ناشی از تنهایی استراتژیک و موقعیت ویژه ژئوپلتیک، ایران را به سمت پیگیری یک سیاست مستقل و متوازن سوق میدهد. روسیه و معادله غرب باید این مساله را درک کنند. از این لحاظ، اتصال احتمالی مذاکرات هستهای به موضوع جنگ اوکراین از سوی روسیه که در محافل رسانهای در قالب «گروکشی روسیه» مطرح میشود، فاقد ارزش استراتژیک و بیمعنا بوده، چون به سرانجام رساندن توافق هستهای به نفع روسیه است. فراموش نکنیم که روسیه نیز در هر حالتی به ایران به عنوان دروازه ورود سیاسی-امنیتی و اقتصاد ترانزیتی به خاورمیانه نیازمند است.
بیطرفی فعال در قالب یک سیاست متوازن سه جنبه دارد: نخست، مستقل بودن که به معنای پرهیز از ورود به منازعه قدرتهای بزرگ است. به عبارت دیگر، چنین سیاستی این پیام را به دو طرف میدهد که موضعگیری کشورمان به بهای منافع یکی از طرفهای درگیر نیست.
دوم، نقش سازنده، ایران به هر حال درک میکند که در یک محیط ناامن قرار دارد. از این رو برای حفظ ثبات که لازمه توسعه اقتصادی کشور است و همچنین جلوگیری از افزایش نقش بازیگر خارجی (اعم از غرب یا روسیه) در محیط سیاسی-امنیتی که در نهایت منجر به تضعیف نقش منطقهای ایران میشود، بهطور طبیعی و در هر شرایطی نیاز به ایفای یک نقش سازنده دارد.
سوم، عملگرا بودن، بدین معنا که ایران سعی در سازگاری بحرانها با محیط ژئوپلتیک و تأمین منافع ملی خود دارد و تنها بر اساس اصول و ارزشهای ثابت و کلان استراتژیک خود اقدام میکند.
از لحاظ سابقه تاریخی نیز ایران در سه بحران طی دو دهه گذشته نوعی سیاست «بیطرفی فعال» را از خود بروز داده است. نخست، در جنگ اول خلیج فارس و حمله عراق به کویت طی ۱۹۹۰-۱۹۹۱، ایران با اتخاذ سیاست بیطرفی فعال هم اقدام رژیم بعثی صدام را محکوم کرد و همزمان سعی کرد آسیبهای امنیتی ناشی از حمله آمریکا به عراق به منافع خود را خنثی سازد.
در بحران افغانستان در سال ۲۰۰۱، ایران ضمن اعلام بیطرفی در جنگ، با آمریکا در جهت سرنگونی طالبان همکاری نسبی کرد، اما در شرایط پسامنازعه و طولانی شدن حضور آمریکا در افغانستان و تهدیدهای ناشی از آن، برای امنیت ملی کشور، به تقویت گرایشهای ضد آمریکایی در این کشور روی آورد که در نهایت منجر به خروج آمریکا از افغانستان بعد از بیست سال شد.
در بحران سال ۲۰۰۳ عراق هم ایران ضمن حمایت از سرنگونی صدام، بیطرفی خود را با هدف خنثی کردن تهدید آمریکا و در جهت تامین منافع خود در در روند بحران در پیش گرفت و سعی کرد تا مدیریت شرایط پسامنازعه روند دولتسازی در عراق را به نفع تامین امنیت و منافغ ملی خود دنبال کند.
اکنون پیروی از سیاست «بیطرفی فعال» در جنگ اوکراین به دو طرف درگیر در بحران یعنی روسیه و معادله غرب این پیام را میرساند که ایران یک بازیگر مستقل منطقهای با اهداف تاثیرگذاری بر مسائل سیاسی-امنیتی و اقتصادی منطقه خود است و بیجهت در بحرانهای درگیر نمیشود که که به نفع یا ضرر طرفهای درگیر در بحران باشد؛ چنین سیاستی با رویکرد سیاست خارجی دولت رئیسی که مبتنی بر سیاست متوازن، هوشمند و دیپلماسی پویا است نیز همخوانی دارد.