کد خبر 1396574
تاریخ انتشار: ۱۸ تیر ۱۴۰۱ - ۰۸:۰۰

رشد حیرت‌انگیز نهاد دانش، ساخته شدن کتابخانه‌های متعدد، و رواج «وقف علمی»، در ایرانِ قرون چهارم و پنجم شرایطی ایجاد کرد که پیشتازی تمدنی فارسی‌زبانان را از شرق هند تا غرب اروپا طی شش سده رقم زد.

به گزارش مشرق، آنچنان که آمد، در این پرونده بررسی «چیستی جهاد سازندگی»، در مقام یک الگوی خوش‌ساخت نهادی، در میان نهادهای قابل تکثیر انقلاب اسلامی، مدنظر است. چرا به این پرداختیم؟ زیرا در مرحلۀ سوم از سیر «تمدن‌سازی اسلامی»، شناخت و ارتقاء نهادی دستگاه‌های جمهوری اسلامی (به‌اصلاح دولت‌سازی اسلامی)، موضوعیت دارد؛ و برای نیل به این هدف هم، طبعاً شناخت اصل «چیستی تمدن اسلامی» موضوعیت دارد. لذا چندی در شماره‌های پیشین، و اندکی در شماره‌های پسین، ابعاد و اکناف تمدن فرهمند و عالمگیر «ایران اسلامی»   توضیح داده شده و خواهد شد. تمدنی که گسترش  و اتساع آن را از پیگیری توسعۀ سرزمینی «زبان پارسی» سراغ می‌توان گرفت؛ زبانی که بخصوص طی نیمۀ دوم از هزارۀ اول اسلامی، از شرق دور و کرانه‌های اقیانوس آرام در شرق چین، تا سواحل اقیانوس اطلس شمالی در اروپای غربی، رواجی گسترده و قابل اعتنا داشته است.

این همه التزام به شناخت ابعاد این تمدن در این پرونده، به این دلیل است که بدون درک درست از بستر و محمل شکل‌گیری این فرهنگ و این تمدن، انحراف جدی در شناخت و بعدتر اعوجاج در نهادسازی و توسعۀ نهادی حول الگوی مفهومی جهادسازندگی رخ خواهد داد. مخاطب منصف، با بررسی این پرونده اذعان می‌کند که در تندباد ادراک‌سازی غرب ــ با محوریت نژادانگلوساکسون ــ مردم ایران  از گذشتۀ باشکوه خود در دوران اسلامی، که تمدنی فروزان و عالم‌گیر را رقم زد، بی‌خبر و بی‌اطلاع هستند. «تمدن ایران اسلامی»، این دُرّ گرانبها و این گنجینۀ بی‌منتها، مفهوم بلندی است که گرچه با نفْس و جان شریف مردم این سرزمین آغشته و ممزوج است اما در پس حملۀ همه‌جانبۀ غرب به ایران، در لایه‌های زیرین تاریخ، مکتوم و مغفول مانده و در درازنای خواب عمیق پانصد سالۀ مردمان غرب آسیا به فراموشی سپرده شده است. تصویر درست از این مفهوم، نشانگر ابَرتمدنی قویم، عریق و پرمایه است.  

اوج‌گیری تمدن ایران اسلامی، در پی نهضت علمی در جهان اسلام

پس از روی کار آمدن علویان طبرستان در نیمۀ سدۀ سوم، و حکمرانی آنان بر مناطق محدودی از شمال ایران کنونی، سده‌های چهارم و پنجم قمری، مصادف با حاکمیت چند خاندان مهم بر ایران بزرگ است؛ از سویی سلسلۀ شیعیان زیدی، با نام آل‌بویه [۱] بر نقاط گسترده‌ای از شمال، مرکز و غرب، و از سوی دیگر سامانیان [۲] بر نواحی شرقی ایران کنونی و افغانستان تا آسیای میانه مسلط‌ بودند. بعدها (۳۴۴ ق / ۹۷۵ م) غزنویان قلمرو سامانیان را تصاحب کردند و حکومت آنان تا اواخر سدۀ ششم هجری ادامه یافت.   این دو سده آغاز دورانی است که در اثر شکوفایی بی‌نظیر تمدن اسلامی در ایران، اصطلاحاً ــ و به غلط ــ به «رنسانس اسلامی» مشهور شده است. در این میان نقش بویه‌گان، جدی‌تر و قابل توجه‌تر از سامانیان است. این را از وزن حضور دانشمندان در قلمرو هر خاندان می‌توان دریافت.

علم‌دوستی حاکمان در سده‌های ۴ و ۵ قمری

گذشته از اینکه این شکوفایی علمی، ریشه در تعالیم و شبکه‌سازی گستردۀ ائمۀ طاهرین ــ علیهم‌السلام ــ داشت، عمیقاً متأثر از نقش مردم و نیز کنش فعال حاکمان آن عصر بود. [۳] برخی فرمانروایان آل‌بویه، خود از مشاهیر فضلای عصر خود بوده‌اند؛ مشهورترین آنها «عضدالدوله دیلمی» [۴] است که برای اندیشمندان مقرری و حقوق ثابت تعیین کرده بود؛ [۵] شیخ مفید [۶] در دولت او منزلتی گران‌قدر داشت و عضدالدوله بارها به دیدار او می‌شتافت؛ ساخت بیمارستان عضدی در بغداد، بازسازی حرم امیرالمؤمنین، بارگاه سیدالشهدا، مضجع شریف حرم امامان کاظمین و نیز ائمۀ عسکریین ــ علیهم‌السلام ــ و همچنین کشیدن اولین حصار دور شهر مدینه از اقدامات مهم دیگر عضدالدوله است. سجستانی [۷] در ستایش فضای ایجاد شده در دوران عضدالدوله می‌نویسد:

«این پادشاه، سزاوار آن است که تمام خلق و خاصّه اهل دانش و فرهنگ، او را تمجید و برای بقای ملکش دعا کنند.»[۸]

بزرگان عصر

بسیاری از فضلا و علمای بزرگ این دوره، تا هم‌اکنون تکرار نشده‌اند و مانند آنها نیامده است. جالب اینکه برخی از آنان تا مقام صدارت برکشیده شده و منصوب شدند، برای مثال در این دوران سید رضی [۹]  گردآورندۀ نهج‌البلاغه،   قاضی‌القضات حکومت آل‌بویه بود؛ همچنین ابن‌سینا [۱۰] چندی در این دوره ردای وزارت بر تن کرد. از دیگر بزرگان این عصر می‌توان به سید مرتضی [۱۱]، شیخ طوسی [۱۲]  (بنیان‌گذار حوزۀ هزارسالۀ نجف)، شیخ صدوق [۱۳]، ابن جنید اسکافی [۱۴]، استخری جغرافی‌دان [۱۵]، ابوالوفای بوزجانی [۱۶]، النسوی [۱۷] و المجوسی [۱۸] اشاره کرد. در این میان شخصیت‌های دیگری مانند ابوریحان بیرونی [۱۹]، خواجه نظام‌الملک طوسی [۲۰]، حکیم عمر خیام [۲۱] و امام محمد غزالی [۲۲] ــ که بسیاری از آنان با دربار حاکمان ارتباط نزدیکی داشتند ــ را نیز نمی‌توان از نظر دور داشت.

هیچ دوره‌ای در تاریخ ایران بزرگ، و شاید در کل جهان (جز دورۀ متأخر غرب، که در آن هم رشد یک وجهیِ تکنیکی برای اهداف اقتصادی در انقلاب پروتستان به هنجار تبدیل شد) وجود ندارد که نهاد علم و دانش چنین رشد حیرت‌انگیزی را تجربه کرده باشد، و اندیشمندان علوم مختلف، با چنین سرعتی و تراکمی حضور داشته باشند.

نقشۀ تهیه شده توسط استخری

کتابخانه‌های آباد

این دوره همچنین عصر ایجاد کتابخانه‌های بزرگ در ایران اسلامی است؛ از آن جمله می‌توان به کتابخانۀ عظیم عضدالدوله در شیراز [۲۳]، کتابخانۀ صاحب بن عباد در ری [۲۴]، کتابخانۀ ابوالفضل بن العمید در ری [۲۵] و کتابخانۀ حبشی در بصره [۲۶] اشاره کرد.   گذشته از کتابخانه‌های عمومی، برخی از امرای این دوران نیز در زمرۀ فرهیختگان و دارای کتابخانه‌های معظم اختصاصی بوده‌اند. طرفه اینکه برخی از این کتابخانه‌ها با نگهداری نفایس فرهنگی و هنری، کارکرد موزه‌های امروزی را به خود گرفته بودند. [۲۷]  

اپیدمی «وقف علمی»

در این دوره یک «نهضت علمی فرهنگی فراگیر» خصوصاً برای آموختن علم در مدارس، نظامیه‌ها، دارالعلم‌ها، رصدخانه‌ها، خانه‌های علما و حتی مساجد برپا شده بود. همه‌گیری فرهنگِ استفادۀ گسترده از نهاد «وقف» برای اعتلای دانش، نشانگر آن است که مردم ایران اسلامی، در این زمان تا چه اندازه شیفتۀ علم‌اندوزی هستند. جرجی زیدان [۲۸] در این زمینه می‌نویسد:

«نظام‌الملک اولین کسی بود که در اواسط قرن پنجم هجری به‌واسطه‌ی تأسیس مدارس در ممالک اسلامی شهرت یافت و در بغداد و اصفهان و نیشابور و هرات و غیره مدارسی ساخت، و همۀ این مدارس، بخصوص مدرسۀ بغداد به نام وی «مدرسۀ نظامیه» خوانده می‌شد. نظامیۀ بغداد در سال ۴۵۷ هجری به امر نظام‌الملک و به‌دست ابوسعید صدفی در کنار دجله بنا شد و بازارها و کاروانسراها و ده‌ها در اطراف دور و نزدیک مدرسه خریداری و وقف مدرسه گردید، [۲۹] به‌طوری‌که هزینۀ آن به شصت هزار دینار رسید. این مدرسه به یکی از مراکز مهم علمای اسلام بدل شد و رجال بزرگی از آن مدرسه بیرون آمدند.»[۳۰]

در ادامه زیدان به نقش مهم وقف در بالندگی و گسترش کتابخانه‌ها می‌پردازد و اشاره می‌کند که بسیاری از دانشمندان آن عصر یک نسخه از تألیفات خود را وقف برخی کتابخانه‌ها می‌کرده‌اند. [۳۱]

جمع‌بندی

فراگیری فرهنگ علم‌خواهی و دانش‌طلبی در قرن‌های ۴ و ۵ هجری، به‌سرعت مایۀ لازم برای رشد و تعالی تمدن ایران اسلامی را مهیا کرد و موجب شد قلمرو و عمق نفوذ فرهنگ اسلامی و ایرانی گسترشی عجیب و باورناپذیر پیدا کند.

هم از این رو است که ابَرتمدن ایران اسلامی، در پهنۀ تاریخیِ هشتصد تا یک‌هزار ساله، در اقطاب عالم، لااقل از اقصی نقاط هندوستان بزرگ (از کشورهای میانمار و بوتان و بنگلادش و نپال کنونی، یعنی از آن‌سوی کلکته در خلیج بنگال، و در جوار جنوبی رشته‌کوه‌های هیمالیا) تا قلب اروپا (یعنی آن‌سوی شبه‌جزیرۀ بالکان، از آلبانی تا دروازه‌های وین، ونیز و از شمال تا حوالی کیف اوکراین) و از ماوراءالنهر و قفقاز تا سواحل مدیترانه و کرانه‌های اطلس، چنان ریشه دوانده بود که برای طبقات بالادست، سیاسیون و اندیشمندان ــ تا خود پادشاهان ــ در این اعصار طولانی، سخن گفتن و شعر سرودن و تقریر کتب دانشی و نامه‌نگاری دیوانی به زبان فارسی جزو مفاخر و مایۀ مباهات بوده است؛   چیزی ریشه‌دارتر از آنچه اکنون دربارۀ زبان انگلیسی می‌بینیم.

نکتۀ قابل ذکر اینکه گسترش قلمرو این تمدن عموماً به‌دست ترکان انجام شد و ایرانیان در یورش به سایر ممالک کمترین نقش را ایفا کردند؛ لکن زبان دیوانی و رسمیِ تقریباً تمامی این ترکان – از گورکانیان در هند تا سلاجقه و آل‌عثمان در آناتولی و شرق اروپا – طی حدود یک هزاره، همواره پارسی بوده، و همزمان با توسعۀ جغرافیایی ترکان، به گسترش تمدنیِ «تمدن ایران اسلامی» منجر می‌شده است.

در بخش بعدی از این پرونده، به نفوذ زبان فارسی در هندوستان بزرگ خواهیم پرداخت.

پی‌نوشت‌های مهم زیر را ببینید

[۱] - آل‌بویه یا بوییان یا بویه‌گان (۳۲۰-۴۴۷ ق / ۹۳۲-۱۰۵۵ م) این سلسله بر نقاط مرکزی و غربی ایران فعلی و همچنین بر عراق حکومت می‌کردند.   این سلسله برخاسته از نفوذ زیدیه بر مناطق شمالی ایران بود. در این زمینه می‌توان به نقش علویان که در سال ۲۵۰ قمری (مقارن ۸۶۴ میلادی) توسط داعی کبیر - حسن بن زید بن محمد بن اسماعیل بن زید بن حسن - تأسیس شد اشاره کرد. او در مقاطعی علاوه بر گرگان، بر قزوین، زنجان، سمنان و ری نیز سیطره داشته است.

[۲] - سامانیان (۲۶۱–۳۹۵ ق / ۸۷۴–۱۰۰۴ م) این سلسله بر نواحی شرقی و شمال شرقی ایران، شامل خراسان، هیرکان، مکران، سیستان، خوارزم و کرمان و به مرکزیت بلخ و سپس بخارا حکومت کردند. (برگرفته از: ویکی‌پدیا و منابع دیگر؛ رؤیت: ۹۷.۰۵.۲۷)

[۳] - نگاه کنید به: حسینیان مقدم، حسین و دیگران، تاریخ تشیع ۲، ص ۷۱.

[۴] - عضدالدوله ابوشجاع پناه‌خسرو (فناخسرو) دیلمی (۳۲۴–۳۷۲ ق / ۹۳۶–۹۸۳ م)

[۵] - نگاه کنید به: فقیهی، علی‌اصغر، آل بویه، ص ۵۳۰ / حسینیان مقدم، حسین و دیگران، همان، ص ۷۳.

[۶] - محمد بن محمد بن نعمان بن عبد السلام بن جابر بن نعمان بن سعید بن جبیر، ملقب به شیخ مُفید و معروف به ابن المعلّم (۳۳۸–۴۱۳ ق / ۹۴۸–۱۰۲۲ م)؛ سرآمد علما و مرجع تامّ شیعه در عصر خود بوده است. از شاگردان او می‌توان به سیدمرتضی و سید رضی (گردآورنده نهج‌البلاغه)، نجاشی، ابوالفتح ‌کراچکی، ابوعلی جعفر بن سالار و شیخ طوسی نام برد. شیخ طوسی در «الفهرست» درباره او می‌نویسد:

«محمد بن محمد بن نعمان، معروف به ابن‌المعلم (ابوالعلی معری این لقب را به وی داده)، از متکلمان امامیه است. درعصر خویش ریاست و مرجعیت شیعه به او منتهی گردید. در فقه و کلام بر هر کس دیگر مقدم بود. حافظۀ خوب و ذهن دقیق داشت و در پاسخ به سؤالات حاضرجواب بود. او بیش از ۲۰۰ جلد کتاب کوچک و بزرگ دارد.»

[۷] - محمد بن طاهر بن بهرام سِجِستانی (سیستانی)، اندیشمند و فیلسوف فرزانۀ سدۀ چهارم هجری قمری،   که مقارن فارابی و شیخ‌الرئیس می‌زیسته ‌است.

[۸] - نگاه کنید به: حسینیان مقدم، حسین و دیگران، همان، ص ۷۲.

[۹] - ابوالحسن محمد بن الحسین بن موسی، معروف به سید رضی و شریف رضی، فقیه و ادیب برجستۀ شیعه و گردآورندۀ نهج‌البلاغه است. (۳۵۹-۴۰۶ ق / ۹۷۰-۱۰۱۶ م) پدر و مادرش هر دو از سادات گرانقدر بودند؛ ‌ نسب او از سمت پدر با پنج واسطه به امام کاظم ــ علیه‌السلام ــ و از سمت مادر با ۶ واسطه به سیدالساجدین ــ علیه‌السلام ــ می‌رسد. شیخ مفید «کتاب‌النساء» را برای مادر سید نوشت و در مقدمۀ این کتاب از او با خطاب  «بانوی محترم» یاد کرده‌ است. (امین عاملی، سید محسن، پیرامون نهج البلاغه، جلد ۹ صفحه ۲۰) سیدرضی میان مردم و اندیشمندان عصر خود بسیار قابل احترام بوده است. ثعالبی در وصف سید می‌نویسد:

«تازه‌ وارد ۱۰ سالگی شده بود که به سرودن شعر پرداخت. او امروز سرآمد شعرای عصر ما و نجیب‌ترین سروران عراق و دارای شرافت نسب و افتخار حسب، و ادبی ظاهر و فضلی باهر و خود دارای همه خوبی‌هاست». (ابومنصور عبدالملک ثَعالِبی، یتیمة الدهر، ج ۳، ص ۱۳۱)

خطیب بغدادی می‌نویسد:

«رضی کتاب‌هایی در معانی قرآن نگاشته‌ که مانند آن کمتر یافته می‌شود». (احمد بن علی الخطیب، تاریخ بغداد، ج ۲، ص ۲۴۶)

[۱۰] - ابوعلی حسین بن عبدالله بن حسن بن علی بن سینا، مشهور به ابوعلیِ سینا، ابن‌سینا و شیخ الرئیس (۳۵۹-۴۱۶ ش / ۹۸۰-۱۰۳۷ م) از برجسته‌ترین و تأثیرگذارترینِ فیلسوفان و دانشمندان‌ ایران‌زمین است.

[۱۱] - ابوالقاسم علی بن حسین بن موسی (۳۵۵-۴۳۶ ق / ۹۶۵-۱۰۴۴ م) برادر سیدرضی و از علمای برجستۀ شیعه است.

گویند شیخ مفید در رؤیا دید که فاطمه زهرا حسنین را پیش او آورده است و می‌فرماید: «یا شَیخ عَلِّمهُما الفقه» (به ایشان فقه آموز). فرداصبحِ همان شب، فاطمه مادر سید مرتضی و سید رضی، دو پسر خود را که در آن موقع خردسال بوده‌اند پیش شیخ آورده. فاطمه مادر کودکان، همان عبارت مذکور در رؤیا را به زبان آورده گفت: «ای شیخ ایشان پسران من‌اند، این‌ها را پیش تو آورده‌ام که فقه تعلیمشان دهی»   (ریحانة الادب، ج ۴، ص ۱۹۰ و رجال نجاشی، ص ۲۶۱). همچنین خوانساری، صاحب روضات می‌نویسد: ابوسعید محمد بن حسین وزیر القادر بالله (خلافت ۳۸۱–۴۲۲) در سال ۴۲۰ قمری بیمار شد. شبی در خواب دید که علی بن ابی‌طالب به او می‌فرماید: «به علم‌الهدی بگو برای تو دعا کند تا از بیماری بهبود یابی.» وزیر گفت: «ای امیرالمؤمنین، علم‌الهدی کیست؟» فرمود: «علی بن حسین موسوی است.» چون از خواب برخاست، نامه‌ای به سید مرتضی نوشت که برای او دعا کند و در آن نامه او را علم‌الهدی (پرچم هدایت) خواند. سید مرتضی ابتدا از قبول این لقب امتناع می‌ورزید تا آن که خلیفه پیام فرستاد که شایسته است لقبی را که جدت داده ‌است بپذیری و ابا نکنی. القادر بالله حکم رسمی کرد که همه چه دیوان‌سالاران دربار و چه عامه مردم او را با این لقب بخوانند و این گونه ملقب به «علم الهدی» گردید. (روضات، خوانساری، ص ۵۷۵)

[۱۲] - محمد بن حسن طوسی معروف به شیخ طوسی و شیخ‌الطائفه (۳۸۵-۴۶۰ ق / ۹۹۵-۱۰۶۷ م) از بزرگان شیعه و پایه‌گذار حوزه علمیه نجف است. مرجعیت وی ــ پس از وفات سید مرتضی به سال ۴۳۶ ــ مقارن با حوادث بزرگی همچون حملۀ ترکان سلجوقی به بغداد، در سال ۴۴۷ و انقراض حکومت شیعی آل‌بویه است. فرزندان و تبار شیخ نیز از فضلای عصر خود بوده‌اند؛ معروف است که با فتاوای او تا ۸۰ سال پس از وفاتش مخالفت نمی‌شده است. او صاحب بیش از ۵۰ اثر سترگ در فقه، تفسیر، رجال، حدیث، کلام، ادعیه و زمینه‌های دیگر است.

[۱۳] - ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق و اِبنِ بابُوَیْه (۳۰۵-۳۸۱ ق / ۹۹۱-۹۱۸ م) اندیشمند برجستۀ شیعه، و استاد سیدمرتضی و شیخ مفید است. شیخ طوسی در «الفهرست» تألیفات او را بالغ بر ۳۰۰ مورد می‌داند. (الفهرست، ص ۲۰۴) النجاشی نیز ۱۹۸ کتاب از وی نام برده ‌است (رجال النجاشی، ص ۳۸۹–۳۹۲). شیخ صدوق در قم به‌دنیا آمد و در ری (ابن‌بابویه) به خاک سپرده شد. پیکر مطهر او پس از ۹۰۰ سال، در سال ۱۲۳۸ کاملاً سالم یافته شد. فتحعلی شاه قاجار، به همراه جمعی از بزرگان ــ از جمله حاج‌آقا محمد آل آقا کرمانشاهی، میرزا ابوالحسن جلوه و علامه سید شمس‌الدین محمود مرعشی نجفی ــ بر مرقدش حاضر شدند. مرحوم آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی در این زمینه نقل کرده: پدرم، علامه سید محمود مرعشی نجفی می‌فرمودند: «من دست آن بزرگوار را بوسیدم و دیدم که تقریباً پس از نهصد سال که از مرگ و دفن شیخ صدوق می‌گذرد، دست ایشان، بسیار نرم و لطیف بود».

[۱۴] - ابوعلی محمد بن احمد کاتب اسکافی معروف به اِبْنِ جُنَیدِ اِسْکافی، (اسکاف، منطقه‌ای بین بصره و نهروان است) از بزرگان فقها و متکلمان شیعه و استاد شیخ مفید است. تاریخ تولد و وفات او نامعلوم است. تولد او را کمی پیش از ۳۰۰ قمری (۹۱۳ م) و وفات او را ۳۸۱ قمری (۹۹۱ م) نوشته‌اند. اسکافی و نیز و ابن ابی عقیل عمانی به «القَدیمَین» (دو فقیه دوران قدیم) معروفند. علامه سید محمدمهدی بحرالعلوم درباره وی می‌گوید: «او از برجستگان امامیه و افاضل قدمای شیعه و در علم و فقه و ادبیات و تصنیف از همه نیکوتر و دقیق‌تر است. وی متکلم، محدث، فقیه، ادیب و دارای وسعت علم بوده و در فقه، کلام، اصول، ادبیات، نگارش و سایر زمینه‌ها دارای تألیف است» (بحرالعلوم، الفوائد الرجالیه، ج ۳، ص ۲۰۵ و ۲۰۶). نجاشی در «رجال» او را با منزلت، جلیل‌القدر و ثقه می‌داند. (نجاشی، رجال نجاشی، ۱۳۸۵ ق، ص ۳۸۵) علامه حلی درباره او می‌نویسد: «او شیخ امامیه و دارای تألیفات نیکوست و در میان اصحاب ما بامنزلت، موثق و جلیل‌القدر است و آثار فراوان دارد» (علامه حلی، خلاصة الاقوال، ۱۹۶۱ م، ص ۲۴۵). ابن ادریس حلی نیز معتقد است: «این مرد، جلیل‌القدر و دارای جایگاهی بلند است» (حلی، السرائر، ۱۲۷۰ ق، ج ۱، ص ۴۳۰). شهید اول در «ذکری‌الشیعه» او را از بزرگان علما شمرده و مراسیل او را به‌دلیل وثاقتش معتبر دانسته است. (شهید اول، ذکری‌الشیعه، ۱۲۷۲ ق، ص ۲۵۳) شهید ثانی‌ نیز در تمجید از ابن‌جنید می‌نویسد: «در تحقیق و موشکافی میان متقدمان کم‌نظیر است و هر کس از گفتار او این امر را در می‌یابد» (شهید ثانی، مسالک‌الافهام، ج ۲، ص ۲۶۵).

[۱۵] - ابواسحاق ابراهیم بن محمد فارسی اصطخری یا استخری (تاریخ مرگ: ۳۴۰ ه. ق/۹۵۱ م یا ۳۴۶ ه. ق/۹۵۷ م) جغرافی‌دان برجستۀ ایرانی. وی برای ترسیم نقشۀ راه‌ها از اقیانوس اطلس تا هند را پیمود و نقشه‌هایی تهیه کرد. کتاب «صورالاقالیم» یکی از آثار شگفت‌ اوست که در سال ۱۸۳۹ در آلمان هم به چاپ رسید؛ استخری در این کتاب در مورد جغرافیای عربستان، شمال آفریقا، خلیج فارس، اندلس، مصر، شام، بیت‌المقدس، خوزستان، فارس، کرمان، سند، آذربایجان، ارمنستان، طبرستان، دیلم، دریای خزر، خراسان، سیستان، ماوراءالنهر با رسم نوزده نقشه بحث کرده ‌است.

[۱۶] - ابوالوفا محمد بن محمد بن یحیی بن اسماعیل بن عباس (۳۲۸ - ۳۸۸ قمری / ۹۴۰ - ۹۹۸ میلادی) ریاضی‌دان و منجم بزرگ ایرانی است (بوژگان، یکی از مناطق حومۀ تربت‌جام امروزی است). چندی از قضایا و برهان‌های مثلثات امروزی منتسب به او است؛ بوزجانی همچنین روی آثار اقلیدس، ارشمیدس، هرون اسکندری، تئودوسیوس، بطلمیوس و پاپوس متمرکز بوده است. دهانۀ یکی از آتشفشان‌های ماه به‌نام او نام‌گذاری شده است.

[۱۷] - اِبْن رُمَیح، ابوسعید احمد بن محمد (د ۳۵۷ ق /۹۶۸ م)، محدث، حافظ و فقیه نخعی نَسَوی (از اهالی نسا، شهری نزدیک شرمقان در خراسان بزرگ آن زمان) است. وی بسیار پرسفر بود و از جمله مدتی را در صعدۀ یمن حدیث می‌گفت. در سفر حج، در جحفه بدرود حیات گفت و به خاک سپرده شد.

[۱۸] - علی بن عباس مجوسی اهوازی، از بزرگترین روانشناسان و پزشکان حاذق قرن چهارم هجری است. (سال مرگ نامعلوم است؛ اما تا سال ۳۸۳ ق/ ۹۹۳ م زنده بوده‌است) مجوسی پزشک شخصی عضدالدوله دیلمی و همچنین شاغل در بیمارستان عضدی بغداد بود. «کتاب ملکی» او دو نوبت ــ در سال‌های ۱۰۸۷ و ۱۱۲۷ میلادی ــ به لاتین ترجمه شد. وی آناتومی، فیزیولوژی، بیماری‌های روانی و علوم اعصاب را در این کتاب بحث کرده است. وی نخستین پزشکی است که بیماری‌های روانی مانند خودبیمارانگاری، کما، همی‌پارزی، مننژیت، یادزدودگی، خستگی و اندوه عشق را مورد بحث قرار داده است.

[۱۹] - ابوریحان محمد بن احمد بیرونی (زادۀ ۱۴ شهریور ۳۵۲ خورشیدی/ ۹۷۳ م، کاث، خوارزم – درگذشتۀ ۲۲ آذر ۴۲۷ خورشیدی/ ۱۰۴۸ م، غزنین) دانشمند و ریاضی‌دان، ستاره‌شناس، تقویم‌شناس، انسان‌شناس، هندشناس، تاریخ‌نگار، گاه‌نگار، و طبیعی‌دان برجستۀ خوارزمی ایرانی، وهمه‌چیزدان در سده‌های چهارم و پنجم هجری است. بیرونی را از بزرگترین دانشمندان مسلمان و یکی از بزرگ‌ترین دانشمندانِ فارسی‌زبان در همۀ اعصار می‌دانند. همچنین او را پدرِ انسان‌شناسی و هندشناسی می‌دانند. او به زبان‌های خوارزمی، فارسی، عربی، و سانسکریت مسلط بود و با زبان‌های یونانی باستان، عبری توراتی و سُریانی نیز آشنایی داشت.

[۲۰] - ابوعلی حسن پسر علی پسر اسحاق توسی، شناخته شده به خواجه نظام‌الملک توسی (۴۰۸ - ۴۸۵ قمری / ۱۰۱۸ - ۱۰۹۲ میلادی) وزیر مقتدر سلجوقیان طی سه دهه، که مدارس نظامیه را پایه‌گذاری کرد.

[۲۱] - غیاث‌الدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خَیّام نیشابوری (۴۲۷ - ۵۱۰ شمسی/ ۱۰۴۸-۱۱۳۱ م)

[۲۲] - ابی حامد محمد بن محمد الغزالی الشافعی، ملقب به حجت‌الاسلام زین‌الدین الطوسی و امام محمد غزالی (۴۵۰ — ۵۰۵ ق/ ۱۰۵۸-۱۱۱۱)

[۲۳] - «مقدسی» از علمای قرن چهارم از کسانی است که کتابخانۀ عضدالدوله را در شیراز مشاهده کرده و از کتاب‌ها، تصاویر، نقشه‌ها و نفایس دیگر آن بهره گرفته است. وی دربارۀ کتابخانۀ مذکور چنین می‌گوید: «در ساختمان بزرگ عضدالدوله در شیراز محلی به کتابخانه اختصاص دارد و چند تن از افراد مورد اعتماد شیراز به عنوان وکیل و خازن، در آن به خدمت اشتغال دارند، هر کتابی که تا زمان عضدالدوله دربارۀ هر علم یا هر چیز نوشته شده در این کتابخانه موجود است. محل کتابخانه بنایی طولانی است که در هر طرف آن مخزن‌هایی قرار دارد. کتاب‌های مربوط به هر علم و فن در حجرۀ جداگانه‌ای نهاده شده است. فهرست‌هایی ترتیب داده‌اند که نام کتاب‌ها در آن ثبت شده است. دربان‌ها جلوی در کتابخانه گماشته شده و فقط به افرادِ با عنوان، اجازه ورود می‌دهند» (فقیهی، علی‌اصغر، همان، ص ۵۳۳).

[۲۴] - این کتابخانه از معروف‌ترین کتابخانه‌ها در آن زمان بوده که میزان کتاب‌های آن به صد بار شتر می‌رسید. این کتابخانه در ری واقع شده بود. طبق گفته خود صاحب، شمارۀ کتاب‌های کتابخانۀ او دویست و شش هزار مجلد بوده است. بسیاری از آثاری که در این کتابخانه بود. از آثار فلسفی و کلامی و شیعی بود، که متأسفانه توسط سلطان محمود غزنوی، پس از سقوط شهر در سال ۴۲۰ از بین رفت (فقیهی، علی‌اصغر، همان، ص ۵۳۴ و جعفریان، رسول، همان، ص ۱۶۱).

[۲۵] - این کتابخانه هم در ری بود که بنابر نوشتۀ مسکویه دانشمند برجسته ــ که به مدت هفت سال کتابدار آنجا بود ــ در آن کتابخانه، کتاب‌هایی در خصوص هر علم و هر نوع از انواع حکمت و ادب، وجود داشت. هنگامی که به خانه او حمله شده بود اوّلین سؤال او از کتاب‌هایش بود وقتی از سلامت آنها آگاه شد به از دست رفتن اموالش اهمیتی نداد (همان، ص ۵۳۵ - همان ص ۱۶۱).

[۲۶] - این کتابخانه متعلق به فرزند معزالدوله بود و در بصره شهرت بسزایی داشت. در این کتابخانه‌ حدود پانزده هزار کتاب جلد شده و جلد نشده وجود داشت. (جعفریان، رسول، همان، ص ۱۶۱)

[۲۷] - جعفریان، رسول، همان، ص ۱۶۱.

[۲۸] - جُرجی زیدان (۱۸۶۱، بیروت در حکومت عثمانی- ۱۹۱۴، قاهره) مورخ، نویسنده و روزنامه‌نگارمسیحی و عرب‌زبان است. او عضو لژ فراماسونری بود و در مقطعی نیز به‌عنوان افسر امنیتی در ارتش بریتانیا خدمت کرد. زیدان آثار متعددی در زمینۀ تمدن اسلامی دارد که بسیاری از آنها دچار انحرافاتی است؛ از جمله می‌توان به دورۀ ۵ جلدی «تاریخ تمدن اسلامی» اشاره کرد.   زیدان در کتاب «تاریخ ادبیات عرب» مدعی شد شیعیان آثار مکتوب قابل توجهی در علوم اسلامی ارائه نکرده‌اند. به این گفتار ــ که با موجی علیه شیعیان همراه شده بود ــ توسط سه تن از بزرگان شیعه پاسخ درخور توجه داده شد. علامه محمدحسین کاشف الغطاء، «النقود و الردود» را در رد و نقد مطالب زیدان منتشر نمود. علامه سید حسن صدر نیز در «تأسیس الشیعه الکرام لعلوم» تعریضی بر او نوشت؛ اما مهمترین پاسخ مربوط به علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی است که در مجاهدتی شگرف، نزدیک به ۶۰ هزار عنوان کتاب شیعی را در کتابخانه‌های سراسر سرزمین‌های اسلامی فهرست و معرفی کرد. وی به این ترتیب توانست کتاب‌شناسی بزرگ شیعه از صدر اسلام تا آن تاریخ را در یک دورۀ ۳۰ جلدی تحت عنوان «الذریعه الی تصانیف الشیعه» عرضه کند. این تتّبع، خود منشأ خیر فراوان در بازشناسی کتب مهجور شیعه گردید.   اما نکته جالب در اینجا، اذعان جرجی زیدان به گستردگی خاص مدرسۀ نظامیه بغداد است.

[۲۹] - شگفت‌آور است که مساحت این مدرسه تا چه حد بوده که برای احداث آن «بازارها و کاروانسراها و ده‌ها در اطراف دور و نزدیک مدرسه خریداری و وقف مدرسه گردید.»

[۳۰] - جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلامی، ترجمه علی جواهرکلام، امیرکبیر، تهران ۱۳۴۴، ص ۶۲۷

[۳۱] - همان ص ۶۳۰

منبع: تسنیم