کد خبر 1436381
تاریخ انتشار: ۲۴ آبان ۱۴۰۱ - ۲۲:۵۳

غربی‌ها به این نتیجه قطعی رسیده‌اند که باید هر طور شده، سر و ته این جنگ را به هم آورند و در این بین فقط «زمان» و «چگونگی» آن باقی مانده است.

به گزارش مشرق، جعفر بلوری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: درست ۲۶۵ روز از جنگ اوکراین می‌گذرد و طبق آخرین گزارش‌های رسمی که منتشر شده، چیزی بالغ بر ۲۰۰ هزار نظامی از دو طرف کشته شده و چند برابر این تعداد نیز زخمی شده‌اند.

این سوای از تلفات غیرنظامیان و خسارت‌های سنگین اقتصادی جنگ اوکراین است.خسارت‌ها نیز اگر محاسبه و اعلام شود، قطعا عدد حیرت‌انگیزی خواهد بود.

پیچیده‌ترین روش‌ها در این جنگ ترکیبی به کار گرفته شده و به شکل گسترده و عمیق همه حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، امنیتی، نظامی، اطلاعاتی، فرهنگی، رسانه‌ای، ورزشی و...را درگیر کرده است.

به دلیل همین خسارت بالا- که در ادامه آن را بیشتر باز خواهیم کرد- و صدالبته طولانی شدن جنگ، چند صباحی است خبرهای متفاوتی به گوش می‌رسد. خبرهایی که نشان می‌دهد، یکی از طرف‌های این جنگ، احتمالا آماده بالا بردن پرچم سفید به شکلی «آبرومندانه» و «توافقی» می‌شود.

شاید بتوان گفت مهم‌ترین، علنی‌ترین و واضح‌ترین این خبرها، به اظهارات «جیک سالیوان» مشاور امنیت ملی آمریکا خطاب به «ولودیمیر زلنسکی» کمدین سابق و رئیس‌جمهور فعلی اوکراین مربوط می‌شود که بنا بر اعلام دو روز پیش روزنامه آمریکایی «وال‌استریت ژورنال» حالتی «دستوری» داشته است.

این روزنامه به نقل از «منابع مطلع» نوشته جیک سالیوان «ضروری» بودن مذاکره با روسیه را به زلنسکی گوشزد کرده و گفته که او باید منطقی بوده و شبه‌جزیره کریمه را هم برای همیشه فراموش کند.

درست همزمان با انتشار این گزارش مهم، رسانه‌های آلمانی هم خبر مهم دیگری را منتشر کردند که به نوعی، همراستا با اظهارات «سالیوان» بود: اظهارات «اولاف شولتز» صدراعظم آلمان درباره لزوم مذاکره با روسیه.

این رسانه‌ها نوشتند شولتز هم از روسیه خواسته، خواسته‌هایش را لیست کند تا درباره آن بررسی‌های لازم صورت بگیرد. چند ساعتی نگذشته بود، که خبر مهم و مرتبط بعدی از راه رسید: دیدار «سرگئی ناریشکین»، رئیس سازمان اطلاعات خارجی روسیه و «ویلیام برنز» رئیس سازمان سیا در شهر آنکارا، پایتخت ترکیه درباره پیامدهای جبران‌ناپذیر ادامه این جنگ!

چرا وسط یک جنگ سرنوشت‌ساز و تمام‌عیار و مهم بین دو قدرت بزرگ- که به اعتقاد بزرگ‌ترین استراتژیست‌ها سرنوشت نظم جهانی به نتیجه آن گره خورده است- مذاکره و گفت‌وگو این‌قدر مهم شده است؟ و چرا اوکراین مثل مثلا دو ماه پیش، روی پیش‌شرط‌های سفت و سختش پافشاری نمی‌کند؟ آیا حرکت به سمت «حل کردن این بحران با مذاکره،» به معنای «ترجیح مذاکره به ادامه جنگ» نیست؟ و سؤال مهم بعدی این که، چرا کشورهای درگیر، دیگر جنگ نمی‌خواهند؟

همان‌طور که در ابتدای این یادداشت نوشتیم، «طولانی شدن جنگ» یکی از مهم‌ترین دلایل این چرخش آشکار است. جنگ خیلی بیش از آن که طرفین تصور می‌کردند طولانی شده است.

برای فهم درست این گزاره به یاد بیاورید، غربی‌ها آن‌قدر برای پایان این جنگ لحظه‌شماری می‌کردند که یک هفته پس از آغاز آن گفتند، روسیه شکست خورد. آنها تصورشان بر این بود که پوتین آمده تا ظرف چند روز قال قضیه را بکند! این شاید، مهم‌ترین اشتباه محاسباتی غرب در جنگ اوکراین بود.

نتیجه طبیعی طولانی‌ شدن جنگی به این بزرگی، بالا رفتن هزینه‌هاست. نگاهی به اوضاع این روزهای کشورهای اروپایی به خوبی گویای این هزینه‌هاست.

به جرأت می‌توان گفت جنگ اوکراین ظرف کمتر از یک سال، روی سبک زندگی غربی‌ها هم اثر گذاشت. گرایش به کِرم و حشره‌خواری، زندگی با یک لامپ، ۵۰۰ برابر شدن قبوض برق و گاز و هجوم مردمان کشورهایی مثل آلمان به بریدن درخت‌ها و شکستن نیمکت‌های پارک‌ها جهت تهیه هیزم، نگرانی مقامات انگلیس درباره افزایش خودکشی، افزایش سرقت و آدم‌کشی، استحمام بدون آب گرم، لزوم شست‌وشوی فقط ۳ یا ۴ نقطه از بدن در حمام، تبلیغ برای خوردن غذای کپک‌زده و این اواخر، سه

و یا حتی چهار شغله شدن مردم برای تامین هزینه‌های زندگی و حتی رواج خون‌فروشی، از جمله این تغییرات است. وقتی سبک زندگی و فرهنگ در بازه زمانی چند ماهه تغییر می‌کند یعنی، فشار به‌شدت بالاست.

در چنین فضایی به‌ویژه وقتی افق روشنی درباره سرنوشت و نتیجه جنگ در دسترس نیست، طبیعی است که حل بحران از طریق مذاکره -ولو با تحت فشار قرار دادن اوکراین برای رها کردن بخشی از سرزمینش- اولویت یابد! غربی‌ها نمی‌خواهند یا بهتر است بگوییم نمی‌توانند بیش از این تحمل کنند و به قول ستون‌نویس روزنامه آلمانی «زوددویچه سایتونگ» که از مونیخ به‌روزرسانی می‌شود: «اروپا دیگر خسته شده و دیگر نمی‌تواند آن انسجام اولیه را در برابر تحریم‌های ضدروسی حفظ کند.»

پاسخ بعدی به «توان هسته‌ای» طرفین جنگ مربوط می‌شود. هم روسیه و هم آمریکا و هم برخی از کشورهای غربی دارای سلاح‌های اتمی‌اند.

سلاح‌هایی که «مرد چاق»(بمبی که ناگاساکی را ویران کرد) در برابر آن شبیه به شوخی است. برخی کارشناسان غربی پیش از این هشدار داده‌اند، از آنجایی که طرفین جنگ دارای چنین توانایی‌هایی هستند، نباید هیچ‌یک به نقطه‌ای برسند که، برای نجات خود مجبور به استفاده از این سلاح‌ها شوند.

معنای دیگر این هشدار این است که، هیچ‌یک از طرفین نباید به‌طور کامل و صددرصد شکست بخورد یا احساس شکست کند چرا که در چنین حالتی، ممکن است برای نجات خود به سمت استفاده از این سلاح‌ها پیش برود.

شاید بد نباشد بدانید که، گفت‌وگوهای «ویلیام برنز» رئیس سازمان سیا با «سرگئی ناریشکین»، رئیس سازمان اطلاعات خارجی روسیه، دقیقا در همین زمینه بوده است! آنها نگرانند جنگ به این سمت حرکت کند.

حرکت جدی طرفین به سمت مذاکره هیچ معنای دیگری ندارد جز این که، ادامه جنگ دیگر به صرفه نیست مخصوصا برای کشورهای اروپایی. این جنگ، فقط زیرساخت‌های این کشور وابسته به غرب را نابود نکرد، فقط سبک زندگی اروپایی‌ها را زیرورو نکرد و چالش اقتصادی انگلیس را به ناتوانی در تامین تخم‌مرغ مورد نیاز مردم، تنزل نداد.

این جنگ بُرنده‌ترین ابزار غرب یعنی تحریم‌ها را هم کُند کرد. وقتی رسانه‌های غربی می‌نویسند که دولتمردان‌شان در حال دور زدن تحریم‌های خود به‌ویژه در حوزه انرژی هستند، وقتی بلومبرگ اعلام می‌کند، تحریم‌هایی که غرب علیه روسیه وضع کرده درست مثل یک بومرنگ به خود غرب بازگشته، وقتی مجارستان بدون اطلاع اتحادیه اروپا وارد مذاکره با روسیه برای تامین انرژی می‌شود که تحریم شده، یعنی، این ابزار کُند شده است.

حرکت جدی غرب به سمت «مذاکره با روسیه» و واداشتن اوکراین و آن کُمُدین یهودی به بی‌خیال شدن خاک کشورش، یک دلیل بسیار مهم دیگر هم دارد و آن چیزی نیست جز «زمستان سخت»ی که در راه است.

کمی بیشتر از یک ماه به رسیدن فصل سرما باقی مانده است. زمستانی که دمایش در برخی از این کشورها مثل خود اوکراین، تا منهای ۳۰ درجه پایین می‌آید.

رسانه‌های غربی می‌گویند از چند هفته پیش، نگرانی از «زمستان بی‌گاز» در کشورهای سردسیر اروپا تا آنجا افزایش یافته که برخی از مردم شروع به مهاجرت کرده‌اند! بله درست شنیدید، «مهاجرت از ترس سرما» به کشورهای گرمتر اروپا مثل اسپانیا. اگر تمام خسارت‌ها و هزینه‌هایی که در بالا تنها به گوشه‌ای از آنها اشاره شد را اگر به کناری بگذاریم، همین «زمستان سخت» به تنهایی برای واداشتن غربی‌ها به حل این بحران با مذاکره کافی است.

احتمالا ادامه این وضع برای غربی‌ها غیرممکن خواهد بود. اگر سران این کشورها هم بخواهند به جنگ ادامه دهند، مردم اجازه ادامه این جنگ را نخواهند داد.

اکنون که در حال مطالعه این یادداشت هستید، بسیاری از کشورهای غربی، درگیر بزرگ‌ترین و طولانی‌ترین اعتصاب‌ها و تظاهرات با هدف فشار به دولتمردان برای لغو تحریم انرژی روسیه هستند.

نفت و گاز دزدی از یمن و سوریه و برخی کشورهای آفریقایی هم تاکنون برای غرب کارگشا نبوده، که اگر بود، این طور برای مذاکره (کوتاه آمدن) به اوکراین فشار وارد نمی‌کردند. فلذا اگر طی هفته‌های پیش رو شنیدید، «اوکراین[آمریکا] پرچم سفید را بالا آورد» اصلا تعجب نکنید.

غربی‌ها به این نتیجه قطعی رسیده‌اند که باید هر طور شده، سر و ته این جنگ را به هم آورند و در این بین فقط «زمان» و «چگونگی» آن باقی مانده است.