نمایش فاطمه برش­‌هایی از زندگی حضرت فاطمه زهرا(س) است که به صورت هنری و فاخر ارائه شده است. در این نمایش چیزی به نام دیالوگ وجود ندارد یا اگر هم هست بسیار کم و جزئی است.

به گزارش مشرق، معمولاً وقتی با آدمهای «تئاتر نبین» تئاتر تماشا میکنم حرص میخورم. «تئاتر نبین» یعنی آدمهایی که خیلی اهل تماشای تئاتر و نمایش نیستند و فقط در مواقع خاص پا به سالن نمایش می‌گذارند. مثلاً یک بار که به تماشای یک نمایش قهوه‌خانه‌ای رفته بودم، برای اولین‌بار آرزو کردم که ایکاش مرد بودم. نمایش درباره «ترنا بازی» بود و از اول تا آخر اجرا بیش از بیست‌سی‌بار «یاعلی و صلوات» بر زبان بازیگرها جاری شد. مرشد و چند نفر از بازیگران اصلی مرتب رو به تماشاچیان اجرا می‌کردند و این یعنی طلب مشارکت از تماشاچیان. یعنی هروقت که بازیگران یاعلی گفتند تماشاچیان هم همراهی کنند و سالن را بلرزانند. و هروقت که صدای صلوات شنیدند صلوات بفرستند. اما از در و دیوار صدا بیرون میآمد از تماشاچیان نه! تماشاچیان فقط اصل «سکوت» هنگام تماشای نمایش را رعایت کرده بودند. البته شاید دلیل همراهی نکردن تماشاچیان به خاطر ژست روشنفکریشان بود نه ناآشنایی با آداب نمایش یا شاید... به هرحال دوست داشتم مرد بودم تا بازیگران را همراهی میکردم و بقیه را هم وادار به همراهی...

البته آن نمایش اولین و آخرین نمایشی نبود که موقع اجرا حرص خوردم. همین چندساعت پیش (یعنی ساعت شش غروب روز سوم دیماه) موقع تماشای نمایش «فاطمه» هم حرص خوردم. مثلاً به خاطر زنگ تلفنهایی که خاموش نشده بودند یا به خاطر دوربینی که دقیقاً جلوی من کاشتند و خانمی که وسط اجرا مدام به دوربین سر میزد و مانع دید من میشد. موقع ورود به سالن کلی ذوق کرده بودم که بهترین صندلی سالن نصیبم شده. صندلی هم با صحنه فاصله مناسب داشت و هم در مرکز سالن بود و هم جایی که هیچ صندلی و سری مقابلم نبود که مانع دیدم بشود. اما دوربین مذکور ذوقم را کور کرد. ستون فقراتم کج شد آنقدر که سر و گردن و کمرم را به سمت راست کشیدم. مخصوصاً صحنه اول که بازیگران کل صحنه را پر کرده بودند. نمایش فاطمه از آن نمایشهای متفاوت بود.(است) یک «لکچر پرفورمنس» و به قول خودشان «خطابه اجرا». یعنی ارائه هنری یک موضوع که در اغلب مواقع تماشاچیان نیز در اجرا مشارکت داده می‌شوند. مثل نمایشی که بازیگر از تماشاچی طلب فندک میکند یا... البته مشارکت تماشاچی الزامی نیست ولی حضور بازیگران بین تماشاچیان یک ساختارشکنی نسبت به نمایشهای رئال است. مثل شیطان در نمایش فاطمه که اجرایش را از سالن شروع کرد و چندبار بین تماشاچیان حضور پیدا کرد و من مدام منتظر بودم با یکی از حاضران در سالن وارد گفتگو شود. و شاید میشد نان‌هایی که موقع خروج از سالن بهمان تعارف کردند را توی سالن بگردانند. البته اگر تعداد تماشاچیان کمتر بود.

نمایش فاطمه برش‌هایی از زندگی حضرت فاطمه زهرا(س) است که به صورت هنری و فاخر ارائه شده است. در این نمایش چیزی به نام دیالوگ وجود ندارد یا اگر هم هست بسیار کم و جزئی است. بارِ کلامی نمایش روی دوش مونولوگ است. یعنی دیالوگ طولانی یک جانبه و بدون رفت و برگشت. به جز شیطان به گمانم همه صداها ضبط شده بودند و بازیگران لب میزدند. صداهای ضبط شده دو مزیت داشت. اول اینکه بازیگران همه تمرکزشان را روی اجرا میگذارند و درگیر حفظ کردن دیالوگ نمی‌شوند. چون بار نمایشهای فیزیکی و زبان بدن در این نمایش بسیار مهم است. از طرفی صداها رسا و سینمایی به گوش مخاطب میرسند. البته گویندگان در سه یا چهار مورد آکسان‌گذاری را رعایت نکرده بودند که در حجم یک کار هفتاد دقیقه‌ای به چشم نمی‌آمد و تشخیصش نیاز به یک گوش آزموده داشت. یکی دیگر از نقاط قوت نمایش، تعدد بازیگران حرکات نمایشی بودند که در طول نمایش مدام در حال تعویض لباس بودند. گاهی در نقش فرشته، گاهی در نقش زنان شعب ابیطالب و گاهی در نقش شیاطین یا سربازان دشمن و... تعویض لباس در فاصله چند دقیقه و مداوم یکی از پرچالشترین بخشهای یک اجراست. حداقل بیست نفر که هربار باید با لباسهای همشکل در صحنه حاضر می‌شدند و حرکات نمایشی هماهنگ اجرا می‌کردند. حتماً یکنفر در پشت صحنه مسئول هماهنگی این بخش است که اگر یادداشت من را میخواند: «خدا قوت». گرچه همه عوامل نمایش شایسته شنیدن خدا قوت هستند اما یک خدا قوت هم تقدیم به طراح لباس این کار. در بسیاری از نمایش‌ها بازیگران از ابتدا تا انتها فقط با یک دست لباس در صحنه حاضر می‌شوند که آن هم اغلب نیاز به طراحی خاصی ندارد. اما به نظرم برای این کار حداقل بیست مدل لباس طراحی شده بود. شاید خیلی هم بیشتر. زیباترین لباس، لباس بازیگر حضرت خدیجه(س) در اولین صحنه حضورش بود و لباس بهشتی بازیگر نقش حضرت زهرا(س). و خلاقانه‌ترین لباس هم بال جبرئیل که در صحنه آخر انگار که از جبر یل جدا شده بود.

موسیقی در هنرهای نمایشی از مهمترین ارکان آن است که در این کار هم به شایستگی و هماهنگ با حرکات نمایشی از آن استفاده شده بود. اما در پایان هر صحنه و زمان تعویض دکور موزیک به یکباره قطع و ارتباط مخاطب با صحنه منفصل می‌شد. ایکاش برای وصل قطعه‌های موسیقی به هم یک موزیک میانی کوتاه هم در نظر گرفته می‌شد تا ارتباط کامل مخاطب با اثر حفظ شود.

نمایش فاطمه برشهایی از زندگی حضرت فاطمه(س) است به علاوه تک‌گویی‌های شیطان که یکی از بهترین بازیگران صحنه بود. شاید میشد برخی از صحنه‌ها را حذف و صحنههای دیگری را اضافه کرد گرچه بخشی از این موضوع به سلیقه مربوط است. چون مثلاً یکی از دوستانم با صحنه احد ارتباط برقرار نکرده بود دوست دیگرم این صحنه را بیش از صحنه‌های دیگر پسندیده بود. صحنهای که یک غافلگیری هم برای تماشاچیان داشت. یک چیزی شبیه چشم‌بندی. و چشم‌بندی مگر جز پرت کردن حواس تماشاچی است؟ کاری که بازیگران در صحنه احد به خوبی از پس اجرای آن برآمدند.

تماشای این نمایش من را یاد صحنه‌های آشنای نمایشی انداخت که چندسال پیش دیده بودم. آن هم نه یک بار بلکه سه بار. نمایشهای خوب را باید بیش از یکبار دید. یک سوژه‌ به ظاهر تکراری که با هنر هنرمندان تبدیل به یک اثر فاخر شده و فقط کمتر از پانزده روز روی صحنه میرود. دوست دارم حداقل یکبار دیگر این اثر درخشان را تماشا کنم و دوباره ایستاده تشویقشان کنم. و ایکاش اینبار که برای تماشا میروم همه، هنرمندان این اثر را ایستاده تشویق کنند و من را حرص ندهند. و شما هم اگر نشسته‌اید بایستید و زنان هنرمند سرزمینم را ایستاده تشویق کنید.

فاطمه سلیمانی ازندریانی