به گزارش مشرق، اوایل آبان مرد جوانی به پلیس مراجعه کرد و از سرقت خانه مادرش خبر داد و گفت: «مادرم پیر است و نمیتواند به تنهایی کارهایش را انجام دهد. از آن جا که من و خواهر و برادرهایم نمیتوانستیم هر روز به او سر بزنیم، تصمیم گرفتیم برایش پرستار بگیریم تا این که در فضای مجازی با آگهی یک پرستار خانگی مواجه شدیم که نرخ دستمزد پایینتری نسبت به سایر پرستاران داشت و در نهایت این خانم جوان را استخدام کردیم.»
او ادامه داد: همه چیز خوب بود تا این که امروز هر چه با مادرم تماس گرفتم پاسخ نداد، نگرانش شدم و خودم را به خانه اش رساندم اما کسی در را باز نکرد، مادرم نمیتواند بهخوبی راه برود و از طرفی به پرستارش سفارش کرده بودیم هر زمان که خواست مادرم را بیرون ببرد به ما خبر دهد. نگران شدم و با کلیدی که داشتم وارد شدم. به محض ورود با خانهای بههم ریخته و مادرم که بیهوش روی صندلی افتاده بود، مواجه شدم. طلا و وسایل باارزش خانه به سرقت رفته بود و از شهناز، پرستار مادرم خبری نبود.
او را به دکتر رساندم و به ما گفتند که مادرم با داروی بیهوشی مسموم شده است.با شکایت مرد جوان، تحقیقات برای شناسایی پرستار جوان آغاز شد. در نخستین گام مأموران به بررسی مدارک شهناز پرداختند اما مشخص شد که مدارک جعلی بوده است.
بررسیها برای شناسایی پرستار قلابی ادامه داشت و مأموران در این مدت با شکایتهای مشابه دیگری مواجه شدند. تمامی مال باختگان با دیدن آگهی استخدام این پرستار خانگی که حقوق دریافتی پایینتری از حد معمول داشت با او تماس گرفته و استخدامش کرده بودند اما بعد از چند روز، پرستار خانگی با دادن غذا و آب میوههایی که با داروی بیهوشی مسموم شده بود، پیرزن و پیرمردها را بیهوش کرده و وسایل خانه را به سرقت برده بود.
تحقیقات پلیسی ادامه داشت تا این که چند روز قبل صدای فریادهای کمک پیرزنی، اهالی ساختمانی در شمال تهران را از خانههایشان بیرون کشید.زن همسایه درخواست کمک داشت و مدام فریاد میزد که پرستارم میخواهد مرا بکشد. با حضور همسایگان، پرستار جوان بازداشت شد و پیرزن تنها در تحقیقات گفت: دخترم صبح سر کار میرود و شب برمی گردد، به همین دلیل من در خانه تنها هستم. دخترم برای این که تنها نباشم و کسی کارهایم را انجام دهد، برایم پرستاری پیدا و او را استخدام کرد. شهناز دختر مهربان و خوبی به نظر میآمد اما من به هر غریبهای شک دارم. از طرفی در روزنامهها و سایتهای خبری خوانده بودم که بعضی از این پرستارها سارق هستند.
او ادامه داد: به همین دلیل به رفتارهای شهناز اعتمادی نداشتم، هر غذایی هم درست میکرد میگفتم خودش اول بخورد بعد من میخوردم. روز حادثه برایم آب میوه میریخت که دیدم چیزی داخل آن ریخت.من هم به روی خودم نیاوردم و زمانی که پرستار به اتاق خواب رفت، فوراً آب میوه را دور ریختم و خودم را به خواب زدم. همانطور که حدس میزدم شهناز سارق از آب درآمد و وقتی دید من خوابیدهام به سراغ کشوی طلاها رفت. من هم سریع خودم را به راه پلهها رساندم و از همسایهها کمک خواستم.
با توجه به شیوه و شگرد زن جوان، این احتمال از سوی کارآگاهان مطرح شد که شهناز همان سارق سریالی زنان و مردان کهن سال است.بنابراین شاکیها با شهناز روبه رو شدند و زمانی که او را شناسایی کردند، زن سارق ناچار به سرقتهای سریالی اعتراف کرد.
او در تحقیقات گفت: وضع مالی خوبی نداشتم و دنبال راه چارهای بودم. یک روز که سوار مترو شده بودم، متوجه دو زن میان سال شدم که با هم مشغول صحبت بودند.یکی از آن ها برای دیگری تعریف کرد که پرستاری استخدام و پرستار با آب میوه مسموم او را بیهوش و طلاهایش را سرقت کرده است. حرفهای زن میان سال، جرقهای در ذهن من زد و با خودم گفتم میتوانم با این شیوه و شگرد پولدار شوم.از طریق یکی از دوستانم، مردی را پیدا کردم که مدارک جعلی میفروخت. مدارک هویتی را از او خریداری کردم و با همان مدارک بهعنوان پرستار مشغول کار شدم.
به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت، پرستار جوان در اختیار پلیس قرار داده شد. تحقیقات برای شناسایی سایر مال باختگان احتمالی، ادامه دارد.