به گزارش مشرق، دوازدهمین سلسله نشستهای «عصرانه کتاب» با موضوعِ نقد و بررسی کتابِ «صباح» روایتی از «قهرمانهای زن ایرانی»، با حضور فاطمه دوستکامی، نویسنده کتاب و محمد قاسمیپور، منتقد و پژوهشگر حوزهی ادبیات پایداری در مرکز مطالعات راهبردی ژرفا برگزار شد.
فاطمه دوستکامی اصلیترین انگیزه خود از خلق چنین اثری را، در وهلهی اول اهمیت ضبط و ثبت خاطرات و روایات دفاع مقدس و همچنین وجود شخصیتِ بزرگی همانند خانم وطنخواه دانست و عنوان کرد: «متأسفانه در سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی بهخاطر جریانهایی که کشور درگیر آن بود و جهاد سازندگی خیلی فرصت شناخت و پردازش نسبت به این موضوع نبود؛ اما خوشبختانه چند سالی هست که بحث جریان دفاع مقدس و پرداختن به زیباییها و اتفاقهایی که در آن سالها افتاده، مورد توجه قرار گرفته است. چرا که ضبط و ثبت خاطرات دفاع مقدس بهعنوان تاریخ پر افتخار این سرزمین خصوصاً بعد از انقلاب اسلامی اتفاق ارزشمندی است که با گذشت سالها بیشتر به نشانههای مهم و تأثیرگذار این وقایع بتوانیم پی ببریم.» در ادامه نویسنده کتاب صباح افزود: «شاید بهترین خاطرات دوران نوجوانی من، به لحظاتی گره خورد که با آثار منتشر شده در این حوزه آشنا و مأنوس شدم. همانطور که در مقدمه نوشتم، در کتاب «دا» با شخصیتِ خانم وطنخواه آشنا شدم و حضور او در موقعیتهای حساس، تعیینکننده و جسارت و شجاعتشان، این شخصیت را برای من جذاب کرد. بهطوری که جویا شدم و دیدم که حدود ۶۰ بار اسم ایشان در کتاب «دا» برده شده است. در نهایت با تلاشهای خانم سیده اعظم حسینی، سرکار خانم وطنخواه حاضر به مصاحبه شد و من با وجود اینکه در آن زمان مشغول کار دیگری بودم، اما به دلیل علاقه شخصیام کار را با خانم وطنخواه آغاز کردم.»
نویسنده در مورد شخصیت اصلی و قهرمان بودن وطنخواه در این اثر اظهار کرد: «چون راوی وطنخواه است و از قاب نگاه او جریان روایت شده، میشود گفت که شخصیت اصلی و قهرمان این روایات خانم وطنخواه هست. آن هم در یک فریمی (قاب) از خرمشهر بزرگ قبل و بعد از اِشغال. هرچند که او با وجود سن کم (۱۹ سال) یک شخصیت متین و مستندی نسبت به اتفاقات خرمشهر است؛ یعنی خیلی از عزیزانی که همرزم او و امدادگر بودند، وطنخواه را یک منبعی میدانند برای چک کردن مسایل مهمی که در جنگ اتفاق افتاده است.»
خانم دوستکامی در ادامه صحبتهای خود در خصوص خانم وطنخواه، «شجاعت» این بانو را مثالزدنی خواهد و گفت: «سالهای زیادی زمان برد تا من قانع بشوم که چرا وطنخواه در آن برهه از جنگ در خط مقدم بود! مدام به او میگفتم که شما آنجا که در تیررس دشمن هست، چه کار میکردید؟ این سؤال شاید به این خاطر بود که من در آن لحظه حضور نداشتم و موقعیت و فضا را درک نکردم و او تلاش میکرد که برای علت حضورش، توضیحات و توصیفاتی به من بدهد و مثالهایی بزند.» نویسنده کتاب صباح چندین عامل را برای دیر نوشته شدن روایت وطنخواه دخیل دانست و بیان کرد: «اولاً بعد از جنگ وطنخواه جزو جنگزدهها بود، شناسنامه و حتی عکسی از کودکی و ... نداشت. دیگر اینکه تا سالها درگیر مشکلات عدیدهای چون بیماری پدر، کمبود درآمد و ... بود. دوماً کسانی که باید به این خانوادهها توجه میکردند، توجه نکرده و این خانواده مورد بیمهری قرار گرفت که موجب تکدر خاطرش شد. همچنین موجی که به بحث روایت روایها میپرداخت، موج طولانی و مدتداری نبود و از مهمترین علت تمایل نداشتن وطنخواه به مصاحبه بود تا اینکه در سال ۸۸ او اظهار داشت که اتفاقاتی را میبینند که منجر به برعکس جلوه دادن روایات شده و به قول حضرت آقا دارد جای جلاد و شهید عوض میشود، پس سکوت را جایز ندانست.»
نویسنده درباره مشکلات و دشواریهای کار کتاب عنوان کرد: «من بهلحاظ زمانی تحت فشار نبودم و نوشتن اثر ۱۰ سال طول کشید. متأسفانه در دیدگاه اکثر ناشران ساعات طولانی مصاحبهها معنایی ندارد و ضدارزش محسوب میشود. بهطوری که در برخی از جاها به من خرده میگرفتند. در صورتی که انجام مصاحبههای طولانی اولاً انسی بین نویسنده و راوی ایجاد میکند و دوماً شیوه پرسش نویسنده برای راوی و ادبیاتش برای نویسنده جا میافتد.»
دوستکامی در خاتمهی سخنانش به مناسب سومین سالگرد شهید مقاومت حاج قاسم سلیمانی و همراهان عزیزشان خاطرهای در خصوص مواجهه و توجه شهید ابومهدی المهندس به کتاب «صباح» اشاره کرد و گفت: «با شهادت شهید سلیمانی دچار خسران شدیدی شدم. صبح روز بعد از شهادت، همراه با سید اعظم حسینی، به منزل شهید ابومهدی المهندس رفتیم. من بهعنوان هدیه، کتاب «صباح» را بردم. بهمحض ورود دیدم که دختر کوچک شهید، کوثر، کت و لباس شهید را پوشیدند و کتاب «صباح» به دست در گوشهی پذیرایی خوابیدند. خواهر بزرگتر، او را بیدار کرد و گفت تا صبح کتاب را بغل کردی و اشک ریختی، حالا بلند شو که بابا برات مهمون فرستاده. (خانواده نمیدانستند که من نویسنده کتاب هستم.) جالب بود که در نمایشگاه کتاب خود شهید کتاب را تهیه کرده تا نیمه خوانده بود و کتاب را بهعنوان یک هدیه فرهنگی برای عقد، تقدیم دخترش کوثر کرده بود و یک یادداشت مفصل هم برای او نوشته بود. شهید در یادداشت از دخترشان خواسته بود که کتاب را بخواند و این زن صابره و مجاهده را الگوی زندگی خودت قرار بدهد.»
محمد قاسمیپور در ادامهی این نشست با بیان اینکه «صباح» بهسراغ نقشآفرینی یک دختر جوان غیرنظامی رفت است، بیان کرد: «یکی از ویژگیهای خوب کتاب صباح پرداختن به نقشآفرینی افرادی است که در حوزه دفاع مقدس در معیارهای جهانی به آنها میگویند غیرنظامی. در استانداردهای نظامی جهان یک زن جوان غیرنظامی هیچ مسئولیتی در جنگ ندارد. اثر از آن لحاظ که بهسمت نقشآفرینی دختر جوان غیرنظامی رفته، کار ارزندهای است.» این منتقد حوزهی ادبیات پایداری افزود: «دومین ویژگی اثر، صداقت راوی است که به نقشآفرینان و همراهان همسن خودش پرداخته است. ویژگی دیگر اینکه ما به کرات و به وفور در متن آدمهایی را میبینیم که آنها در واقع ستارههای آسمان گمنامی و شهادتطلبی و ایثارگری ما هستند و بسیاری از مردها و زنانی که به شهادت رسیدند، در این کتاب هستند و با راوی رابطه دارند از جمله؛ شهید جهانآرا، شهید سیدمجتبی هاشمی، و ... که ما آنها را خوب نشناختیم و کتاب باب آشنایی با این بزرگواران را برای ما فراهم کرده است. امتیاز دیگر کار فراوانی خاطرات، برشها و فرازهایی است که این ارزش مستقل را دارند که در فرآوردههای ادبی و هنری مثل سینما و تلویزیون و حتی رمان مورد استفاده قرار بگیرند.» قاسمیپور با بیان اینکه یک اثر میتواند تصویر خوبی از زن ایرانی را به مخاطب ارائه بدهد، گفت: «ما متأسفانه در سالهای آغازین و نسلی که نهضت انقلاب اسلامی را در سال ۵۷ به نتیجه رساند، به فاصله کوتاهی بعد از آن در دفاع مقدس نقشآفرین شدند، لذا در انتقال تجربیات فرهنگی چندان قوی عمل نکردیم. در جنگ پشتیبانی عمدتا بر دوش بانوان بود. اعم از مادران و همسرانی که فرزندان و شوهران خود را راهی جبهه کردند و آنهایی که در حوزه جهادگری و پشتیبانیهای مختلف امدادرسانی و پرستاری کردند و.... اینها دقیق روایت نشده و تجربیات بین نسلی هم در انتقال نسل به نسل کمرنگ شد. تکنولوژی امروز باعث شد که نقل سینه به سینه اتفاق نیفتد. حال با گذشت چند نسل طبیعتا کتاب میتواند مؤثر و شناسا باشد.»
این پژوهشگر حوزه مقاومت با اشاره به تربیت خانوادگی راوی بیان کرد: «ویژگی خاصی در وجود وطنخواه بهعنوان قهرمان اصلی داستان وجود داشت که میتوانست صحنههای جنگ را درک و لمس کند. این امر ریشه در نوع تربیت خانوادگی او دارد به ویژه دوره کودکی و نوجوانی راوی که بخش قابل توجهی و او سیر آفاق و انفسی خوبی داشته است چرا که علاوه بر تجربه زندگی در اقصی نقاط کشور فضای مطالعاتی و کارهای جمعی در برهه انقلاب داشتند.» محمد قاسمیپور دربارهی پیشنهاد مدیریتی در تولید آثار حوزه پایداری، «صباح» را در ذات خود کاری گروهی معرفی کرد و گفت: «اگر هر سازمان و ناشری بخواهد به این عرصه ورود کند باید دنبال ساختن یک کار گروه قوی و تخصصی باشد. یک محقق تنها نمیتواند به همه ابعاد وقوف پیدا کند. پس پیشنهادم تربیت افراد متخصص برای این کار است. کار موسمی نیست بلکه بلند مدت هست. به تعبیر مقام معظم رهبری ما باید خودمان را برای یک کار ۵۰ ساله آماده کنیم. در این مدت فرد پژوهشگر باید به صورت تیمی و مشاورهای در طیفهای مختلف نظامی، جغرافیایی و ... پشتیبانی بشود.»
قاسمیپور درباره پر مخاطب شدن چنین کتابهایی بیان داشت: «یکی از مراحل جدی شکوفایی و تولد بهینه و درست یک کتاب، مرحله بعد از انتشار است که تا حدود زیادی از دست نویسنده خارج و این امر مربوط به کارفرما و ناشر کتاب است. متأسفانه ما در ایران همه جوش و خروشمان تا زمان رونمایی کتاب است و بعدش تلاشی از سوی نهادها برای شناساندن اثر به مخاطب صورت نمیگیرد. از بدشانسیهای کتاب صباح همراه بودن آن با چند اثر دیگر در روز رونمایی در حوزه هنری بود که سبب شد کتاب آن طور که باید، دیده نشود و مهمتر از آن نبودِ کتاب صباح در دو دورهی نمایشگاه کتاب در سالهای کرونا بود که عامل دیگری برای دیده نشدن کتاب بود.» در پایان نیز قاسمیپور پیشنهاد خود را به خانم دوستکامی جهت بهتر شدن روند جذب مخاطب به کتاب صباح گفتند و افزود: «پیشنهادم این است روی کتاب دوباره یک ویرایش صورت بگیرد و سبک و سیاق پژوهش آن تقویت بشود.»
گفتنی است سلسله جلسات عصرانه کتاب به همت میز کتابِ اندیشکده هنر و رسانه، مرکز مطالعات راهبردی ژرفا با دبیری مهدی مرادی برگزار میشود.