نویسنده کتاب«بر مدار مزار» گفت: هر کس دیگری هم این کتاب و خاطرات را می‌خواند، این اسم به ذهنش می‌رسید. اینکه مزار حاج قاسم، نقطه‌ای بود که از کل کشور که همه خود را به آنجا می‌رساندند.

به گزارش مشرق، آئین رونمایی کتاب «بر مدار مزار» با حضور فروغ زال نویسنده کتاب، سیده فاطمه مطهری مدیر نشر مکتب حاج قاسم، صابر جعفری استاد جامعه‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی و سمیه جمالی مجری‌کارشناس در کتابفروشی به‌نشر (تهران) برگزار شد.

در ابتدای این نشست، سیده فاطمه مطهری؛ مدیر انتشارات بنیاد مکتب حاج قاسم با تقدیر از انتشارات راه یار گفت: این انتشارات با جمع آوری خاطرات مردمی از شهادت حاج قاسم سلیمانی کار بسیار بزرگی انجام داده است برخی از این عناوین درباره مردم استان‌هایی است که مراسم تشییع حاج قاسم در آن شهرها برگزار شده است و برخی هم شهرهای دیگر که این اتفاق در آنجا رخ نداده.

وی افزود: خیلی برای من جالب بود که مثلاً در استان چهارمحال و بختیاری که نه در خود استان، مراسم تشییع انجام شده و نه در استان‌های اطرافش استانی بوده که مراسم آنجا باشد، ولی در کتاب مربوط به خاطرات این استان، خاطراتی را می‌بینیم که مردم خودشان را به تشییع رساندند و یا برنامه‌هایی که برای شهادت حاج قاسم گرفته بودند. همان‌قدر که ثبت این خاطرات برای الان ما مفید هست، قطعاً برای آیندگان هم مفید خواهد بود. این کار، همان لزوم روایتی هست که مقام معظم رهبری چند بار در حوادث مختلف تأکید کرده‌اند. یک‌بار هم درباره اهمیت این مسئله، این‌طور گفتند که «جای جلاد و شهید عوض نشود» ثبت این خاطرات مردمی، در همین راه است که برای آیندگان ما بماند و بدانند که چه اتفاقی و چه مسئله بزرگی در سال ۹۸ اتفاق افتاد.

مطهری در ادامه درباره اهمیت خاطرات مربوط به مردم کرمان گفت: این بزرگواران برای جمع‌آوری خاطرات مردم، در مزار حاج قاسم در گلزار شهدای کرمان حضور داشتند و خاطرات مردمی را که به گلزار مراجعه می‌کردند، گردآوری می‌کردند. اگر کتاب را مطالعه بکنید می‌بینید که بعضی از زائران، نصفه‌شب آمدند یا یک ساعت خاص یعنی اصلاً زمان معینی هم برای این کار نداشته و همان طور که در مقدمه کتاب هم آمده، حضور مردم بر سر مزار حاج قاسم، یک حضور مداوم هست.

وی با اشاره به عکس‌های کتاب افزود: این عکس‌هایی که کنار روایت‌ها آمده است، باعث می‌شود که مخاطب خودش را در آن فضا تصور کند. مخصوصاً برای من و امثال من که هنوز سر مزار حاج قاسم نرفته‌ایم و آن فضا را درک نکرده‌ایم.

مطهری ضمن اشاره به بخشی از خاطرات گفت: یکی از این روایت‌ها درباره آقایی بود که از شهرهای شمالی بودند که موقع شهادت حاج قاسم ایشان شیراز بودند و بعد خودشان را برای تشییع به کرمان می‌رساند، ولی متوجه می‌شود که تشییع، چند روز دیگر هست، برمی‌گردد شهر خودش و دوباره در زمان تشییع، خودش را به کرمان می‌رساند، با خواندن این روایت‌ها متوجه می‌شویم که حاج قاسم چه شخصیتی بوده است که این قدر جذبه داشته. برای من خیلی جالب هست که حاج قاسم را شاید تا ۵ سال قبل‌تر از این ماجراها، خیلی‌ها نمی‌شناختند، در جریان جنگ سوریه بود که ایشان را شناختند، همان سال‌ها بود که یکی از یا نشریات خارجی درباره حاج قاسم مطلبی نوشته بود. فکر کنم آن موقع، اگر از ۹۰ درصد ایرانی‌ها می‌پرسیدید، اصلاً نمی‌دانستند قاسم سلیمانی کیست، اینکه در این مدت، چه اتفاقی افتاد که حاج قاسم این قدر برای مردم مهم شد، همیشه برای من یک چیز عجیب بوده است.

مدیر نشر مکتب حاج قاسم ددرباره آثار منتشرشده درباره حاج قاسم و تأثیر منفی عجله ناشران در انتشار این کتاب‌ها گفت: در این سه سال ۷۵۰ عنوان کتاب در درباره حاج قاسم سلیمانی توسط ناشران مختلف منتشر شده است. یک‌سری از آن‌ها این مسئله درباره‌شان صدق می‌کند و این را باید از ناشر پرسید و البته خیلی از این کتاب‌ها هم قوت بالایی دارند؛ ما خیلی خوشحال هستیم که علاوه بر نشر مکتب حاج قاسم، ناشران دیگر هم در این باره فعال هستند، نمی‌توانم بگویم حق موضوع ادا می‌شود چرا که واقعاً هرچه جلوتر می‌رویم بیشتر متوجه می‌شویم چقدر شخصیت حاج قاسم عظیم بوده و تلاش می‌کنیم که بخشی از زندگی و شخصیت ایشان را ثبت و به مردم معرفی کنیم.

نمونه‌ای از هویت خاص ایرانی‌ها

صابر جعفری، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی نیز در سخنانی در این مراسم اظهار داشت: اگر بخواهم از منظر جامعه‌شناسی به این کتاب بپردازم، جای گپ‌وگفت بسیاری است ولی من درواقع دو محور را برای گفت‌وگو انتخاب کرده‌ام. البته پیش از ورود به کتاب، یک بحثی هست راجع به پیشگفتار ناشر که بسیار پیش‌گفتار عالمانه‌ای است که در آن، راجع به تیپ شدن آدم‌ها بحث شده که این مسئله را نتیجه‌ی بی‌توجهی به حاشیه‌ها می‌داند. اشاره شده است که این کتاب و این ژانر و کارهایی ازاین‌دست، تلاشی هستند برای این‌که بتوانند تفاوت‌های هویتی ما ایرانی‌ها را با دیگر ملت‌ها بتوانند نشان بدهند چراکه اگر جزئیات گفته نشوند، برجستگی‌ها و تمایزها از بین می‌روند.

وی افزود: توجه به سرشت متفاوت ملت‌ها از دیرباز محل درنگ جامعه شناسان بزرگی بوده است که خواستگاه و تبار شرقی و غربی دارد؛ این پرسش که سرشت یک ملت مثل آلمان و تمایز آنچه چیزی است، دل‌مشغولی بسیاری از متفکرین بوده و جایی که می‌توانستند این تفاوت را پیدا کنند، درواقع تاریخ بوده است. پرسش آن‌ها این بود که چگونه می‌شود امر منحصربه‌فرد را صورت‌بندی کرد و فردیت آن را از آن نگرفت. پرسشی که از نگاه متافیزیسین ها و فلاسفه، چیزی شبیه به تمنای محال است که بخواهیم روایت کنیم، صورت‌بندی مفهومی کنیم واقعیتی را و به‌رغم آن، فردیت و منحصربه‌فردی آن را از دست ندهیم. بسیاری از فلاسفه راجع به این مسئله درنگ و اندیشه کردند و دست‌آخر آن مفر و بزنگاهی که بتوانند به این تمنای محال پاسخ بدهند را جایی جز زیبایی‌شناسی پیدا نکردند. رفتن سراغ به ویژگی‌های منحصربه‌فرد جامعه‌ی ایرانی در کوچه‌پس‌کوچه‌های تاریخ، راهی جز زیبایی‌شناسی و ژانر ادبی، چه در فرم نوشته، برداشت‌های داستانی یا در صورت نقاشی یا سایر فرم‌های ادبی و زیبایی‌شناسی نمی‌تواند داشته باشد.

گسستنِ عهدِ پدری و ایجاد «عهدِ انقلاب»

این استاد دانشگاه گفت: ماه‌ها بود که درگیر یک پژوهشی راجع به تاریخ ایران بودم و در آن پژوهش در کنار همکارانم داشتیم سه قشر متفاوت جامعه ایرانی را علی‌الخصوص از جنبه‌ی مؤلفه‌های دینی مورد کندوکاو قرار می‌دادیم. در دهه منتهی به انقلاب اسلامی درصدد یافتن سرشت متفاوت این جامعه‌ای که انقلاب از دلِ آن سر برآورد، می‌کاود. روایت‌ها مثل همین روایت‌هایی که در این کتاب شاهد آن هستیم این‌قدر متکثر بودند که تن به صورت‌بندی مفهومی نمی‌دادند، یعنی از منظر یک جامعه‌شناس که غایت او رسیدن به یک صورت‌بندی نظری و تجمیع روایت‌ها در غالب یک پیکره‌ی واحد است، این روایت‌ها آن‌قدر متشتت و متنوع بودند که تقریباً داشت قرین با ناامیدی می‌شد؛ تا این‌که یک سرنخ خیلی عجیب‌وغریبی در این پژوهش توجه بنده را به خودش جلب کرد که با همکاران پژوهشی در میان گذاشتیم و دوباره این روایت‌ها را از این منظر مورد بازخوانی قرار دادیم.

وی افزود: این سرنخ، این بود که در دل تمامی تنوع‌هایی که وجود داشت، یک امر واحد به طرز عجیب‌وغریبی، خودنمایی می‌کرد آن‌هم این بود که جامعه ایرانی، حتی در دوره‌ی پادشاهی پهلوی هم، یک درون‌مایه‌ی اخلاقی بسیار جدی را داشت دنبال می‌کرد. ما اسم این درون‌مایه اخلاقی را گذاشته‌ایم «عهدِ پدر»، مراد از عهد پدر برخلاف نظریه‌های متعارف شرق شناسانه‌ای که جوامع شرقی را پاتریمونیال یا استثمارشده توسط پدر معرفی می‌کنند؛ حاکی از یک نوع پیمان مودتی بود بین پدر و فرزندان خودش، بین پدر و خانواده‌ای که به تعبیری بر آن حکم‌فرمایی می‌کند در این رابطه و نسبت اتفاقاً این عهد و پیمان نه تنها محدودکننده نبود اتفاقاً امکان بخش بود، به‌شدت آزادی‌بخش بود، به‌شدت توانمند می‌کرد.

رسیدن از مشروب‌خوری به شیفتگی امام خمینی

جعفری افزود: همین زمان‌ها بود که برای رونمایی از این کتاب، بنده را دعوت کردند که به دلیل اشتغال بسیار زیاد، بار اول خواستم دوستان را منصرف کنم اما همان شب اول که شروع کردم به مطالعه کتاب، به دلیل همین دل‌مشغولی نظری که برای من وجود داشت، استقبال کردم از این‌که در رونمایی کتاب شرکت کنم. برای این‌که بگویم که چه چیزی در این کتاب توجه من را جلب کرده، می‌خواهم آن روایت آغازین خودم را تکمیل کنم؛ کاری که انقلاب اسلامی کرد درواقع گسستنِ عهدِ پدری و ایجاد یک عهدِ جدیدی بود که اسم آن را من گذاشته‌ام «عهد ِانقلاب».
این استاد دانشگاه در ادامه سخنانش خاطرنشان کرد: پدری که در دلِ مدرنیزاسیون دوره‌ی پهلوی می‌تواند هر رنگی به خودش بگیرد و خانواده‌ی خودش را هم به رنگ خودش دربیاورد از بی‌مبالاتی نسبت به مصرف مشروبات الکلی و… تا شیفتگی و حب نسبت به امام خمینی می‌رسد و اینها از قِبَل پدر است که به خانواده انتقال پیدا می‌کند.امثال حاج قاسم می‌توانند پشتوانه‌ای برای زیستن در جامعه مدرن باشند

وی افزود: این پدری که هر رنگی می‌تواند به خودش بگیرد نمی‌تواند به‌تنهایی مسئولیت اخلاقی جامعه‌ای با پشتوانه‌ی تاریخی مثل جامعه‌ی ایران را بر عهده بگیرد. انقلاب و عهدی که داشت نوید می‌داد روایتی از اسلام مکتبی بود که حتی پدر را هم زیر سایه‌ی خودش می‌گرفت و می‌توانست مسئولیت اخلاقیِ این جامعه را بر عهده بگیرد؛ این عهدِ انقلاب بود. متفکری به نام «آدورنو» وجود دارد که می‌گوید «سرشت جوامع مدرن اصلاً تجربه‌ی جهانِ این پدر است» یعنی جوامع مدرن، جوامعی هستند که هر نوع اقتداری از سنخ اقتدار پدر بر خانواده‌ی خودش، سست می‌شود و این جوامع و آن نحوه از آزادی‌ای که در این جوامع ما شاهد آن هستیم آزادی از سنخ آزادی بی‌پدر هست. به نظر من انقلاب، امام و موهبتی که بدین واسطه به جامعه‌ی ایران عرضه می‌شد، جایگزینی عهدِ انقلاب راسخ با عهدِ پدری بود که می‌توانست هر رنگی به خودش بگیرد.

جعفری گفت: تقریباً در همه‌ی روایت‌ها شاهد جملات یا اظهارنظرها یا تجاربی ازاین‌دست هستیم: «بی بابا شدیم»، «ایران یک پدر از دست داد»، «بابا قاسم، تو پدری کن برای من» یا وصیت‌نامه حاج قاسم که خودش دارد ترک می‌کند و ما را دارد وصیت می‌کند به این‌که سایه‌ی پدریِ یکدیگر را از دست ندهیم، وقتی‌که می‌رویم در خیمه‌گاه گلزار شهدای کرمان حسِ خانه‌ی پدری داریم، یا روایتی که با نام خانه‌ی پدری شدن مزار حاج قاسم برای زوار مطرح‌شده «او را مانند پدرمان دوست داشتیم، مزار حاج قاسم خانه‌ی پدریمان شده بود» و الی‌ماشاءالله از این دست روایت‌ها، در وضعیت مدرن یا جهانِ مدرنی که متفکرین کلاسیک آن تجربه‌ی یک چنین جهانی را به‌مثابه سست شدن هر آنچه که سخت و استوار بوده، معرفی می‌کنند مثلاً فرانسیس بی کن یا مارکس می‌گویند که مدرنیته یعنی تجربه کردن جهانی که هر آنچه که سخت است و استوار، دود می‌شود و به هوا می‌رود؛ یا به قول «آدورنو»، هر نوع اقتداری سست می‌شود و به تعابیر دیگری هیچ نوع اخلاق دیگری جز اخلاق لیبرال، نمی‌تواند پشتوانه‌ای در یک چنین جهانی داشته باشد، سایبان انقلاب اسلامی و کسانی که در دامان این انقلاب پرورده شده‌اند مثل حاج قاسم که می‌توانند مسئولیت پدری ِیک جامعه‌ای را بر عهده بگیرند، می‌توانند پشتوانه‌ای برای اخلاقی زیستن یک جامعه در دلِ یک چنین تمدنی باشند یکی از مهم‌ترین پیام‌هایی است که ثبت و ضبط این صنف از تجارب می‌تواند به ما ارزانی کند.

عنوان کتاب، برگرفته از روایت‌هاست

فروغ زال، نویسنده کتاب «بر مدار مزار» نیز در ادامه گفت: همکاری بنده برای نگارش این کتاب، به ماجرای دو کتاب قبلی‌ام یعنی «محمدسرور» و «جهاد در قرنطینه» که با همراهی آقای علیرضا اشرفی نسب که ارزیابی کارها برعهده ایشان بود، مربوط می‌شود و این کتاب «بر مدار مزار» را مدیون زحمات ایشان و آقای علیرضا جلینی هم هستم. آقای اشرفی نسب تماس گرفتند و از گلزار شهدای کرمان و زائران مزار حاج قاسم گفتند. من آن موقع، با دوستانم مزار حاج قاسم رفته بودم ولی فکر نمی‌کردم چنین ماجرایی در کار باشد.
وی با اشاره به مصاحبه‌های صورت گرفته با زائران مزار حاج قاسم توسط محققان کتاب افزود: وقتی که من این روایت‌ها را خواندم متوجه وجه تمایزی شدم که باعث شد که صبح زود خودم را به مزار حاج قاسم برسانم و مطالعاتی داشته باشم. خیلی متعجب شدم، با وجود شرایط سختی که در کتاب هم گفته شده، قرار شد با همکاری آقای اشرفی نسب و محققان کار را به عهده بگیریم و در مدت کمی که داشتیم، تحویل بدهیم.

زال گفت: این روایت‌ها برای همان دو، سه روز شهریور ۱۴۰۱ است محققان کتاب در گلزار شهدای کرمان بوده‌اند، یعنی روایت‌ها برای روزهای اول شهادت حاج قاسم نیست، ولی بعضی خاطرات، مربوط به افرادی هست که از ایام شهادت روایت داشتند. برخی کرمانی‌ها هم خاطراتی از کودکی حاج قاسم دارند و یا اینکه مثلاً همسرشان، همکار حاج قاسم بوده و یا روابط فامیلی داشتند. ارتباطی که من با راویان کتاب گرفتم، هنوز هم ادامه دارد، مثلاً مناسبت‌های مختلف، برای من عکس می‌فرستند سر مزار حاج قاسم به یادتان هستیم.

این نویسنده ادامه داد: اولین بار که مصاحبه‌ها را خواندم، همانجا ۱۱ اسم پیشنهادی‌ام را برای کتاب نوشتم. برای خودم خیلی عجیب بود چرا که مثلاً برای کتاب قبلی، خیلی فکر کردم تا عنوان مناسبی برای کتاب پیدا کنم. اینها همه برگرفته از روایت‌ها بود این طور نبود که خودم عنوان کتاب را انتخاب کرده باشم. اولین عنوانی که برای اسم کتاب پیشنهاد کرده بودم پذیرفته شد، فکر می‌کنم با توجه به روح کلی حاکم بر روایت‌ها، هر کس دیگری هم این کتاب و خاطرات را می‌خواند، این اسم به ذهنش می‌رسید. اینکه مزار حاج قاسم، نقطه‌ای بود که از کل کشور حتی خارج از ایران، همه خود را به آنجا می‌رساندند و گرد مزار حاج قاسم قرار می‌گرفتند. طرح جلد کتاب را که با توجه به اینکه می‌خواستیم به سالگرد حاج قاسم برسد، خواهر بنده انجام دادند. جالب اینجاست که عده‌ای این طرح را خیلی می‌پسندند و عده‌ای آن را طرح خیلی رو و آشکاری می‌دانند، به نظر من، رو بودن آن به علت روایت‌های صاف و مردمی کتاب است و فکر می‌کنم طرح جلد با روح روایت‌ها، یک ارتباطی باید داشته باشد.

زال درباره نوع نگارش روایت زائران و ترسیم فضای روایت‌ها گفت:: برایم مهم بود که مخاطب که وقتی کتاب را می‌خواند، در فضای مزار حاج قاسم قرار گیرد، همچنین شخصیت و تنوع زائران هم اهمیت نداشت، به همین خاطر، تصمیم گرفتیم روایت از راوی را هم ابتدای هر بخش بیاوریم. برای این موضوع، با محققان کتاب، مصاحبه انجام دادم. به همین دلیل، انگار کتاب، هر خاطره، دو راوی دارد پژوهشگر و زائر. در واقع داستان و ماجرای حضور زائران را هم آوردیم.