سرویس سیاست مشرق- روایت زندگی و دادگاه حمیدنوری همچنان مورد توجه رسانهها قرار دارد، نوری یک شهروند ایرانی است که در سفر به کشور سوئد، به اتهام واهی بازداشت شد و به دور از دوربینها، مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
بعد از آن ماجرای عجیب زندگی خانوادهاش کاملاً تغییر کرد. اعضای خانواده میگویند زندگی ما به دو دوره قبل و بعد از بازداشت پدر تقسیم شده است.
خانم عطیه نوری و همسر ایشان آقای مسعود نوری به «مشرق» میگویند که حمیدنوری در زندانهای سوئد شکنجههای متعددی شده است، آنها میگویند که علاوه بر ضرب و شتم توسط پلیس بارها آقای نوری تحت فشار شکنجه سفید بوده است! شکنجه سفیئ مجموعه اقدامات روانی است که متهم را به مرز جنون آنی و اعتراف علیه خود میکشاند.
با وجود شکنجههای مکرر حمی نوری با سری بالا در مجموعه دادگاههای غیرقانونی ایستاده تا جای جلاد و شهید عوض نشود، خانواده نوری روایتهای مهمی از دادگاه پدرشان دارند که آرشیوی جالب برای بررسی رفتارهای گروههای مختلف ضدانقلاب بهویژه منافقین است،
در ادامه گفتگوی مشرق با دو عضو خانواده حمید نوری را میخوانید، روایتی تلخ از مردی که این روزها در سلول انفرادی پای عقیده خود ایستاده است.
*******
** درباره آخرین وضعیت آقای نوری توضیحی بدهید، وضعیت جسمانی و روحی ایشان چگونه است؟
عطیه نوری: مدتی است که محل بازداشت ایشان عوض شده است، طبق اطلاعاتی که ما از وکیل گرفتیم اتاقشان چهار متری است حدوداً، یک اتاق کوچک که یک تخت دارد.
** به روزنامه دسترسی دارند؟
عطیه نوری: روزنامه را نمی دانم ولی اگر هم دسترسی داشته باشد چون سوئدی است به دردش نمی خورد.
** در این مدت زبان سوئدی یاد نگرفتهاند؟
عطیه نوری: نه، من یک بار بهش گفتم چرا یاد نمی گیری، گفت اینقدر بدم می آید اصلا دلم نمی خواهد یاد بگیرم.
**پلیس سوئد حاضر نیست با ایشان انگلیسی صحبت کند؟ مترجم دارند؟
عطیه نوری: در مواقعی که کارهای روزانه ای که دارد نه، مترجم ندارد. اگر وکیل برود پیش بابا یا کار خاصی باشد، آن را با مترجم هماهنگ می کنند.
** از نظر پزشکی وضعیتشان چطور است؟ آخرین اخباری که داشتید مثلا وضعیت چشمانشان الان بهتر شده؟
عطیه نوری: پزشک بردن کار خاصی نیست اما کماکان نه، پزشک نمی برند.
** توجیهشان چیست؟ بالاخره باید یک دلایلی داشته باشند؟
عطیه نوری: توجیه خاصی نیست.
**میگویند نمی گذاریم بیاید پزشک ایشان را ببیند؟
عطیه نوری: چیزی نمیگویند اصلا، مثلا درخواست چشم پزشک میدهیم، همین طور میماند درخواست، پزشک عمومی هم فکر نمیکنم ایشان را دیده باشد، در این سه سال شاید دو تا پزشک بابا را ملاقات کردند. حتی مریض هم که می شود بابا، پزشک عمومی بالای سرش نمی برند.
** پس هیچ مراحل درمانی و مراقبتی برای ایشان وجود ندارد؟
عطیه نوری: هیچ، مثلا کرونا گرفته بود بابا، وقتی که کرونا گرفت ازش پرسیدم گفتم پزشک آمد؟ گفت نه، گفتم خب مراقبت خاصی ازت کردند؟ گفت نه، هیچ کاری نکردند فقط از این اتاق من را برداشتند بردند در یک اتاق دیگر، همین.
** ایوزله و قرنطینه...
عطیه نوری: بله، همین
** داروهای خاصی ایران مصرف می کردند که آنجا الان دسترسی نداشته باشند؟
عطیه نوری: داروی خاصی استفاده نمی کردند، فقط همان چشمش بود که پیری چشم دارد و این شماره می رود مدام بالاتر، اما بابا هنوز دارد عینکی را استفاده می کند که در ایران استفاده می کردند.
** این خطر نابینایی هم وجود دارد دیگر؟
عطیه نوری: کم بینا دارد می شود دیگر، بالاخره وقتی شما عینکت با چشمت همخوانی ندارد وقتی یک مطلبی را می خوانی در طولانی مدت سردرد می گیری دیگر، اذیت کننده است دیگر، این هم یک فشار روحی و روانی است به آدم. تحمل کردن همان اتاق انفرادی و دوری خانواده و تمام اینها، باید آن سردرد را هم تحمل کند دیگر.
** اروپایی ها می گویند ما زندان هایمان استاندارد است، زندانی در وضعیتی است که خیلی بهش خوش می گذرد، آنجا هتل است، حالا شما آنجا را واقعا هتل می دیدید؟ چطور است وضعیت؟
داماد حمید نوری: اروپا گرگی است در لباس جنتلمن، حالا درست است از یک جهاتی مثلا نوع ساختمان هایشان و غیره شاید با زندان های ما فرق داشته باشد، اما واقعا نوع آزار و اذیت هایی که می کنند، واقعا من فکر می کنم سوئد حرف دارد برای گفتن، یعنی اینقدر خوشگل آزار و اذیتت می کند، که شما فکرش را هم نمیتوانید بکنید. ، مثلا ما در دادگاه با عمویم، از فاصله مثلا ۷ ـ ۸ متری نگاه میکنیم، با چشمش معلوم است که عمو دارد به آدم می فهماند که اینها که دور و بر من هستند چقدر دارند من را اذیت می کنند، چقدر دارند من را آزار می دهند. همین سری قبل که مشاوران حقوقی رفته بودند آنجا، هر روزش که رفته بودند عمو را دیده بودند و با هم ملاقات داشتند، هر روزش با روز بعدش نوع برخوردهایشان با همدیگر فرق می کرد. الیته در سه سال گذشته، در آن شرایطی که از روز اول تا همین روزهای آخر هیچ موقع هیچ گونه درخواستی از ما نسبت به اینکه من وضعیتم اینطور است و... ببینید چه بلایی در آن یک هفته سر این بنده خدا درآورده بودند که واقعا عاصی شده بود، واقعا صبرش دیگر داشت لبریز میشد.
** اینها بحث حقوق بشر را مطرح می کنند و میگویند ما حقوق بشر را رعایت می کنیم، جمهوری اسلامی حقوق بشر را رعایت نمی کند.
داماد نوری: من یک مثال می زنم، تمام صحبت هایی که ما می کنیم، و چه عمو داخل دادگاه می کند و چه ما هر جایی که می رویم صحبت می کنیم، ما با سند و مستند داریم، یعنی می گوییم این فلان چیز، این هم فیلمی که مثلا با ما برخورد کردند، ۹۲ جلسه یعنی ۹۲ روز هر روزش که دادگاه برگزار می شد و آن ایامی که ما می توانستیم برویم آنجا مثلا عمو را در دادگاه ببینیم و حمایتش کنیم، گروه های مختلی بودند جلوی در دادگاه از این فرقه منافقین گرفته تا تجزیه طلب ها، کموله ها، کمونیست ها، و سلطنت طلب ها و حالا دشمنان جمهوری اسلامی دیگر...
**یک طیف رنگارنگی دارند...
عطیه نوری: بعد جالب است همین طیفی که شما می فرمایید کولونی طور می ایستند و حالا هر کدامشان هم با همدیگر دعوا دارند سر چیزی.
** یعنی سلطنت طلب با گروهک نفاق دعوا دارد؟
داماد نوری: دیگر همه شان را می شناسیم. من یک سررسید داشتم عکس آقا و عکس حاج قاسم بود، من جایی می روم معمولا دوست دارم بنویسم، هم در ذهنم بماند هم بتوانم پاسخ بدهم سوالاتی که دوستان میکنندضد انقلاب عکسهای این سررسید را دید و بعد دیدم که چقدر اینها عناد دارند به عکس حاج قاسم، عکس حاج قاسم را که می بینند انگار حالشان دگرگون میشود.
**یک فیلمی هم از شما آمد بیرون عکس حاج قاسم را در دست داشتید.
داماد نوری: بله، این همین روز بود. من به مجید(پسر حمید نوری) گفتم که امروز این سررسید دستمان است اصلا نوع برخوردهایشان جری تر شد
** ابتکار خودتان بود؟
داماد نوری: بله
** یک ابتکار عمل زدید و عکس حاج قاسم را آوردید...
داماد نوری: بله عکس حاج قاسم را آوردیم و بعد خبرنگار صدای آمریکا آمد...ما از در دادگاه آمدیم بیرون، گفت که من حمیده آرمیده هستم از صدای امریکا، به او گفتم که از کجا آمدی؟ گفت از آمریکا، گفتم تا میگویی آمریکا من یاد عکس حاج قاسم می افتم، عکس حاج قاسم همراهم بود دیگر...
** واکنشش چی بود؟
داماد نوری: سریع عصبانی شد، حالا ما فیلم هایش را داریم، یعنی خودش استاد بزرگ جنگ روانی است.
** اما آنجا جا خورد؟
داماد نوری: گفتم از کشوری آمدی که خودش بزرگترین کارهای تروریستی را می کند؟ و گروهی حمایت میکنی که هفده هزار نفر را داخل ایران شهیئ کردهاندنداند=
**من ویدئوهایی که می دیدم خیلی به شما فحاشی می کردند، ناراحت نمی شدید؟
داماد نوری: چرا، ناراحتی دارد، ولی به قول یکی از بچه ها قربة الی الله بود دیگر فحش می شنویم. همیشه بچه ها، روزها یا شب ها می نشینیم با همدیگر صحبت می کنیم، مخصوصا آنجا که هستیم خیلی فشار عصبی روی ما هست، فقط می گوییم آقا اینها دارند سعی می کنند که ما را تحریک کنند، عصبانیمان بکنند، یک حرکتی مثلا ما انجام بدهیم، چون هدف ما این است که برویم آنجا عمو را ببینیم به او روحیه بدهیم، یا مثلا با وکلایش صحبت کنیم، اگر می توانیم بحث حقوقی کمکشان کنیم، کمکشان کنیم. ما هدفمان این است، خب آنها تعدادشان از ما بیشتر است. ما هدفمان این است که فقط از هدفمان دور نشویم. یعنی این کارمان را انجام بدهیم، لابه لای آن هم اگر توانستیم مثل این بحث رسانه ای، چهار تا کار هم انجام بدهیم. اما هدفمان مشخص است، یعنی کارهایی که باید انجام بدهیم مشخص است.
عطیه نوری: ماهیت اصلیشان را بتوانیم نشان بدهیم
** جلوی در دادگاه هر روز منافقین و گروههای دیگر ضد انقلاب جمع میشدند، درباره آنها چه میدانید؟
عطیه نوری: واقعا اینها را اتوبوسی می آوردند. یعنی اتوبوسی می آوردنشان، از صبح می آوردند پیاده شان می کردند، بعد از ظهر هم می آمدند با اتوبوس سوارشان می کردند و با خودشان می بردند. در روز یک ساعتی چاییشان را می دادند، صبحانه شان را می دادند و طی یک ساعت خاصی شما الان این شعارها را بدهید و بعد هم ساعت چهار خداحافظا، بروید تا فردا و شماره حساب هایشان و بعد دیگر بقیه برنامه... ه. همین سوال شما که می گویید شما چطور عصبی نمی شوید مثلا شما حالا از کوره در نمی روید، ناراحت نمی شوید و اینها، واقعا خدا کمک می کند در آن هجمه، تا داخل آن قرار نگیرید نمی فهمید ما چه می گوییم الان، باید داخل آنها باشید، باید از بینشان رد بشوید، باید آدم هایی که یعنی بهشان آموزش دادند چطور می توانید شما روی اعصاب یک فرد بروید، چطور روی اعصاب یک زن بروید، چطور روی اعصاب یک کودک بروید، چطور روی اعصاب یک فرد مسن بروید، اینها تمامشان آموزش دیده های آدم های استاد، یعنی می دانند چه بگویند
** اینها که شعار زن زندگی آزادی می دهند، انواع فحاشی های جنسی را دارند انجام می دهند...
عطیه نوری: دقیقا همین، یکی ار آنها که به دنبال پناهندگی است، می گفت کیان پیرفلک... داشت ادعا می کرد من داعیه دار کیان پیرفلک و طرفدار آنها هستم، اما به ما فحاشیهای بدی میکرد! این خانم یک زندگی رقّت باری هم در سوئد دارد، در استکهلم زندگی می کند در روستاهای اطرافش...
داماد نوری: اکثرشان اینطوری هستند...
عطیه نوری: در یکی از فیلم هایش آمده به من می گوید که من مهندس عالی رتبه این مملکتم در سوئد، بعد فهمیدیم که در رستوران کار می کند، ظرفشور رستوران است!
** من دادگاه های آقای نوری را گوش می دادم، یک چیز جالبی که برایم وجود داشت این بود که حضرت آقا همیشه وقتی بحث جلاد و شهید را مطرح می کنند می گویند مراقب باشید که جای جلاد و شهید با هم عوض نشود، در این دادگاه انگار چیزهایی خیلی روشن بود.
داماد نوری: عمو نسبت به صحبت هایی که انجام داده، واقعیت ها را گفته است. روزی داشت به دادستان می گفت اینها چهل سال هر چه خواستند گفتند، حداقل از این سمت هم شما صحبت های ما را گوش کنید. یعنی می خواهم بگویم عمو واقعیت ها را تعریف کرد.
** برایش مهم نبود که حکم سنگینی بهش بخورد؟
دامادنوری: اینها نیروهای انقلابی هستند دیگر، اینها سربازان امام بودند، یعنی روی عقیده شان محکم هستند.
عطیه نوری: اینکه حالا بابا چه شد که این مدلی دفاع کرد، همیشه خودش هم می گفت باهاش صحبت می کردیم، می گفت من نمی توانم حق را انکار کنم، حتی اگر به ضررم باشد.
داماد نوری: نیما سروستانی یک مستند ساز است، به او اجازه ملاقات با عمو را می دهند تا برود و آقای نوری را ببیند...
** با دوربین می رود داخل...
داماد نوری: نه، می رود صحبت می کند و نوشتاری می نویسد؛ به عموگفته که بیا اینها را قبول کن...به خاطر اینکه کار جمهوری اسلامی تا آخر امسال تمام است، اما بازهم آقای نوری زیر بار خلافگویی علیه نظام نرفته است.
عطیه نوری: سروستانی دیگر نیامد سراغ بابا.
** نیما سروستانی هم زندگی جالبی دارد، همین است که با ایرج مصداقی می رفت زندان و وقتی حکم پدرتان آمد شروع کرد به رقصیدن و پایکوبی کردن
عطیه نوری: بله
**در جاهای مختلف از شما فیلم هست که ایستادهاید با یک دوربین، مثلا تلفن همراه خودتان شروع کردید به گزارش دادن به مردم، چه شد به این نتیجه رسیدید که این ابتکار عمل را به کار ببرید؟
عطیه نوری: اینها همه اش طی مراحلی که مدام می رفتیم و می آمدیم به این نتیجه رسیدیم، اول که خوب همین طور صاف و ساده می رفتیم و برمی گشتیم، آنها هم هر کار می خواستند می کردند، بابا هم خیلی می گفت که اینها را ثبت کنید، همه را بنویسید، گزارش بگیرید بگذارید اینها بماند.
**الان آقای نوری تماس با تلفن با ایران دارند؟
عطیه نوری: آخرین تماس تلفنی که توانست با ما برقرار کند، فکر کنم در آذرماه بود...آذرماه که تماس گرفت، خواست به ما بفهماند چرا دارند تماسش را قطع میکنند، گفت من می توانم راجع به پروندهام به دخترم بگویم که مدارکی را برای من حاضر کند؟ پلیس می گفت نه اجازه نداری! بعد می گفت می توانم راجع به مسائل ایران ازش بپرسم، باز هم می گفت نه اجازه نداری، می گفت من چی بگویم به دخترم، چه حرفی می توانم بزنم، نه راجع به پرونده نه راجع به مسائل ایران، راجع به چی حرف بزنم، گفت فقط بگو حالم خوب است شما چطورید؟ همین. حالا هم که تماس را قطع کردند می گویند به دلیل اینکه آقای نوری اگر با خانواده اش تماس تلفنی برقرار کند، امنیت ملی سوئد را به هم می زند!
** تجربه شما از حضور در سوئد در دیدن رفتار گروههای مختلف ضدانقلاب چه بود؟
داماد نوری: واقعیت این است که مردم اینها را نبینند که امروز کروات میزنند، پشت کرواتشان، انواع و اقسام اسلحه هایی هست که می تواند همه ما را بکشد، یعنی می خواهم بگویم آن ظاهر عوض شده حالا درست است خوش تیپ تر شدند، فلان شدند، اما ذاتشان هنوز داعشی است، عمو یکسری صحبتهایی دارد به نظر من خیلی مهم است، می گوید داعش فرزندان همین سازمان هستند، کارهایی که داعش می کند برای منافقین خاطره است!