کد خبر 1480066
تاریخ انتشار: ۲۴ فروردین ۱۴۰۲ - ۱۹:۲۰

تا به حال از زمان انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی ایران به هیچ‌یک از ۱۵ کشور همسایۀ خود ابتدا به ساکن، تعرضی نداشته است و آغازکنندۀ هیچ جنگی نبوده و نخواهد بود.

به گزارش مشرق، متن یادداشت دکتر علی‌اکبر ولایتی، درباره ریشه‌های ملی، میهنی و جایگاه سترگ آذربایجان در تاریخ فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ایران در ادامه آمده است:

بسم‌الله الرحمن الرحیم

من هم یک آذری هستم

(قسمت دوم)

دکتر علی‌اکبر ولایتی

نگارندۀ سطور، پیش از این، در باب اهمیت توجه به ریشه‌های ملی، میهنی و جایگاه سترگ آذربایجان در تاریخ فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ایران و منطقه در سخنرانی‌ها، مصاحبه‌ها، کتب و مقالات خود مطالبی ایراد کرده است که بیش از همه، مقاله‌ای به قلم نگارنده با عنوان «من هم یک آذری هستم» که در خبرگزاری تسنیم منتشر شده است، مورد توجه عموم و صاحب‌نظران قرار گرفته است.

در پی نگارش و انتشار این مقاله، برخی دلسوزان تاریخ و فرهنگ اسلام و ایران و کشورهای مسلمان منطقه و اهل تحقیق و مداقه در سیر تمدنی کشورهای بزرگ و پرافتخار منطقه، از نگارندۀ این سطور، خواستند که مطالبی در تکمیل مطالب پیش‌تر ارائه شده و در تبیین مطالب مهم دیگر در همین حوزه بنگارد که منجر به نگارش سطور پیشِ روی شده است.

نگارنده امید دارد این سلسله نوشتارها زمینه‌ساز تداوم پیوندها و وحدت مردم منطقه باشد و از این جهت، اثری دیرپا و ماندگار در این حوزه برجای بگذارد.

ایران سرزمینی بزرگ است که به‌دلایل متعدد ازجمله موقعیت ممتاز جغرافیایی و ویژگی‌های مردم‌شناسی، از سپیده‌دمان تاریخ تاکنون، و در طول هزاره‌ها، در روند شکل‌گیری، تداوم و تعالی فرهنگ و تمدن بشری بر این کرۀ خاکی نقش اساسی داشته است و این‌جانب مدعی هستم که اساسی‌ترین نقش را داشته است. بخشی از این توان بالقوه ناشی از ویژگی‌های قومیِ اقوامی است که دست در دست هم نهادند و با اتحاد و هم‌بستگی‌ای که در کل تاریخ حیات بشر در کرۀ زمین کم‌تر نمونۀ مشابهی می‌توان برای آن یافت، محدودۀ جغرافیایی ایران‌شهر (ایرانویج؛ اوستایی: اَئیریَنَه وَئِجَه) را بنیاد نهادند. یکی از این اقوام اثرگذارِ ایرانی را ما امروزه به نام قومِ «آذری» و مسکن و موطن تاریخی این قوم را به نام سرزمین «آذربایجان» می‌شناسیم که خود متشکل از چند بخش است که در جغرافیای سیاسی امروز جهان، تنها بخشی از آن سرزمین باستانی، در محدودۀ مرزهای ایران قرار می‌گیرد و بخش‌های دیگر آن در کشورهای برادر و همسایۀ ایران قرار دارد.

در نگاه ایرانیان، جمهوری آذربایجان با جمهوری اسلامی ایران، پیوندهای تاریخی، فرهنگی و دینی دارد (جوادی ارجمند و فلاحی، ۱۳۹۴، ص ۲۲۰). کشور آذربایجان واجد مرزهای سیاسی خود است و جمهوری اسلامی ایران عملاً نشان داده که به تمامیت ارضی این کشور و سایر کشورهای مستقل احترام می‌گذارد. در کنار این استقلال غیرقابل انکار و محترم جمهوری آذربایجان، مردمان جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان مدافع فرهنگ و دیدگاه‌های سیاسی-اجتماعی خود هستند و در عین حال، بر تقویت مشترکات دو کشور سعی بلیغ دارند و هر دو تقویت فرهنگی یک طرف را عامل تقویت طرف مقابل می‌داند. از این منظر، دارایی‌های تاریخی، فرهنگی و دینی موجود در آذربایجان ایران و جمهوری آذربایجان «مواریث مشترک فرهنگی» دو کشور (مجیدی و صوراناری، ۱۳۹۵، ص ۳۴۴) و سرمایه‌های بالقوۀ ارزشمند و بی‌بدیلِ زمینه‌ساز مشارکت‌های عمیق و گستردۀ فرهنگی و علمی در منطقه هستند. در مقام ارائۀ مثال و شاهد می‌توان به این نکتۀ مهم اشاره کرد که همۀ مواریث ثبت‌شدۀ فرهنگی جمهوری آذربایجان، مواردی هستند که جدا از تعلق به یک پیشینۀ تاریخی مشترک با ایران، امروزه در آذربایجانِ ایران و حتی در بخش‌های دیگرِ ایران، در زندگی روزمره و در فرهنگ مردم، جاری و مورد کاربرد، احترام و استفادۀ مردم هستند (مجیدی و صوراناری، ۱۳۹۵، ص ۳۴۹).

در مقابل، بسیاری از رسوم ایرانیان، به‌ویژه آذری‌های ایران، در جمهوری آذربایجان هم، رواج دارد نظیر شب یلدا (چلّه گئجسی)، آیین‌های نوروزی مانند مراسم چهارشنبه‌سوری (ایل آخیر چرشنبه‌سی)، قوشاخ سالّاما یا شال سالّاماق (رسم آویزان‌کردن شال و یا دستمالی از سوی پسران نوجوان در آستانۀ نوروز از روزنۀ پشت‌بام یا از لای در و پنجره برای دریافت هدایا از صاحب‌خانه) (علامی، ۱۳۹۰، ص ۱۶۹۶-۱۶۹۷؛ مجیدی و صوراناری، ۱۳۹۵، ص ۳۴۹)، سفرۀ هفت‌سین، رویانیدن سبزه، پخت سمنو، رنگ‌کردن تخم‌مرغ (یومورتدا بویاماغ)، دادن اسکناس‌های نو (ایل سوفته‌سی) و سیزده به‌در (مجیدی و صوراناری، ۱۳۹۵، ص ۳۹۵ - ۳۵۰) و نیز، آلات و ابزارهای موسیقی مشترک نظیر توتک، سورنا، نِی، چنگ، بربط، چنگانه، چوغور، سنتور، تنبور، رباب، گوپوز، کمانچه و نقاره (Atlas of Traditional Music of Azerbaijan, ۲۰۱۴) و دستگاه‌ها و گوشه‌های موسیقایی ایرانی نظیر سه‌گاه، چهارگاه، پنج‌گاه، شور، همایون، رست و بیات ترک که در دهه‌های ۲۰ و ۳۰ قرن بیستم از سوی بزرگان موسیقی آذری چون مالک منصوراف، فرج رضایف و جبار قریاقدواوغلی آموزش داده می‌شدند. افزون بر این‌ها، موسیقی‌دانان آذربایجان آثار ماندگار خود در عرصۀ موسیقی نظری و عملی را مدیون نظریات و آثار صفی‌الدین اُرمَوی (۶۱۳-۶۹۳ق؛ موسیقی‌دان اهل ارومیه در قرن هفتم هجری قمری) و عبدالقادر مراغه‌ای (۷۵۷-۸۳۸ق؛ موسیقی‌دان اهل مراغه در قرن نهم هجری قمری) می‌دانند (Baghirova, ۲۰۰۷, pp ۴-۵؛ Atlas of Traditional Music of Azerbaijan, ۲۰۱۴؛ مجیدی و صوراناری، ۱۳۹۵، ص ۳۵۰-۳۵۱).

آثار شعرایی هم‌چون سیدعلی عمادالدین نسیمی (۷۴۷-۸۰۷ق؛ صوفی شیعه، فیلسوف، منطقی، منجم، طبیب و ریاضی‌دان، و شاعر بزرگ فارسی، عربی و آذری‌گوی که او را در حلب، با شقاوت، پوست کندند و شقه کردند؛ شاعر رباعی معروف: من کنج لامکانم، اندر مکان نگنجم / برتر ز جسم و جانم، در جسم و جان نگنجم // وهم خیال انسان رو سوی من ندارد / در وهم از آن نیایم، در وهم ازان نگنجم)، ملا محمد بن سلیمان فضولی (شاعر فارسی، عربی و آذری‌گوی اهل حله و از پایه‌گذاران سبک هندی)، ابوالمکارم مجیرالدین بیلَقانی (وفات: ۵۸۶ق؛ شاعر فارسی‌گوی اهل شروان و شاگرد خاقانی)، هندوشاه نخجوانی (نویسنده، ادیب و شاعر قرن هشتم اهل نخجوان و مرید خاندان جوینی، و نایب حکومت کاشان)، نظام‌الدین محمود ابوالعلاء گنجوی (وفات: ۵۵۴؛ شاعر فارسی‌گوی قرن ششم هجری قمری اهل گنجه و استاد و پدرزن خاقانی که تخلص خاقانی را برای دامادش برگزید)، خاقانی شروانی (شاعر معروف)، نظامی گنجوی (شاعر معروف)، مهستی گنجوی (شاعر فارسی‌گوی قرن پنجم و ششم هجری قمری از مردمان گنجه و هم‌دورۀ غزنویان و همسر ابن خطیب (که مناظرات او با وی در علوم مختلف معروف است)، مبدع مکتب شهرآشوب در قالب رباعی که از برجسته‌ترین رباعی‌سرایان ایران شمرده می‌شود و از سوی سلطان سنجر به لقب مهستی به معنی خانم‌بزرگ ملقب شد و شاعر رباعی معروف: ما را به دَمِ پیر، نگه نتوان داشت / در حجرۀ دلگیر، نگه نتوان داشت // آن را که سرِ زلف چو زنجیر بوَد / در خانه به زنجیر نگه نتوان داشت)، خورشیدبانو ناتوان (۱۲۴۶-۱۳۱۵ق؛ شاعر نامدار آذری و فارسی‌گوی و استاد نقاشی گل و بوته و مرواریددوز بسیار متبحر اهل شوشی قفقاز در قرن سیزدهم هجری قمری متخلص به «کنیز فاطمه (س)» از نوادگان خان معروف گنجه، جواد خان زیاداوغلی قاجار شاگرد آغابیگم آغا از زنان فتحعلی‌شاه در شعر و نقاشی و ادبیات عرب و فارسی و آثار فردوسی، نظامی، سعدی، حافظ، امیرعلیشیر نوائی و فضولی)، شاه حسین اردوبادی (شاعر و شاگرد معروف امیرعلیشیر نوائی در هرات که قصاید نغزش بی‌مانند بود)، شاه شروان، حاجی سیدعظیم شروانی (۱۲۱۴-۱۲۵۱ق؛ مترجم اشعار سعدی، مولانا، فضولی و جامی به زبان ترکی و شاعر فارسی، عربی و آذری‌گوی اهل شماخی شروان متخلص به سید؛ شاعر قصیدۀ معروف با مطلع: فدا بو آستانین خاکینا جان، یا رسول‌الله / کی اهل دردده‌دیر بو درده درمان، یا رسول‌الله)، میرزا صادق اردوبادی، محمدصالح بادکوبه‌ای، عهدی بادکوبه‌ای، جلال‌الدین محمد شروانی فلکی (۵۴۰-۵۷۷ یا ۵۸۷ق؛ منجم و شاعر سبک خراسانی قرن ششم هجری از مردم شماخی شروان و ملک‌الشعراء شروان‌شاه منوچهر بن فریدون)، شیخ ابراهیم قدسی گنجوی، میرزا محمدتقی قُمریِ گلزارِ دربندی (۱۲۳۵-۱۳۰۹ق؛ روضه‌خوان، مقتل‌نویس، شاعر و مرثیه‌سرای اهل دربند داغستان، پیرو محتشم کاشانی، خواجوی کرمانی و منوچهری دامغانی که اشعار فراوانی در مدح و مرثیۀ اهل بیت – علیهم‌السلام- و به‌ویژه حضرت سیدالشهداء امام حسین (ع) دارد)، نجمی شروانی (شاعر فارسی‌گوی اهل شروان سرایندۀ مثنوی با مطلع: آباد از خیال تو ویرانۀ دل است / جان منی و جای تو در خانۀ دل است)، نشاط شروانی، سیدحسن واعظ شروانی (خطاط و شاعر فارسی‌گوی قرن دهم هجری قمری اهل شروان و سرایندۀ بیت معروف: گفتی توان به آن مَه نامهربان رسید / گر بگذری زِ خود، به خدا می‌توان رسید)، عتیقی شروانی (تربیت، ۱۳۱۴، ص ۱۸۷-۴۰۰) و اشعار طنزگونه با محتوای انقلابی-سیاسی میرزا علی‌اکبر صابر (۱۲۴۱-۱۲۹۰ش؛ شاعر انقلابی فارسی و آذری‌سرای اهل شماخی) که با نشر در روزنامۀ ملانصرالدین نقش ارزنده‌ای در بیداری آذربایجان ایران و انقلابیون مشروطه‌خواه تبریز داشت، مکاتبۀ شاعرانۀ میرزا علی‌اکبر صابر با سیداشرف‌الدین گیلانی معروف به نسیم شمال (۱۲۴۹-۱۳۱۳ش؛ نویسنده و مدیر روزنامۀ نسیم شمال از روزنامه‌های معروف دوران مشروطیت ایران)، اشعار اجتماعی و انتقادی آذریِ میرزا علی معجز شبستری (شاعر متفکر و منتقد اهل شبستر) (امیراحمدیان، ۱۳۸۴، ص ۷۸) و در قلۀ این آثار، منظومۀ بلند و بسیار ارزشمند «حیدربابا» ی مرحوم استاد محمدحسین شهریار (۱۲۸۵-۱۳۶۷ش؛ شاعر بلندآوازۀ ایرانی ارادتمند به ائمۀ اطهار –علیهم‌السلام- و شیفتۀ حافظ شیرازی و فردوسی طوسی) نمونه‌های دیگری از میراث مشترک فرهنگی آذری‌ها در ایران و جمهوری آذربایجان هستند (مجیدی، و صوراناری، ۱۳۹۵، ص ۳۵۲).

طُرفه آن‌که در حوزۀ میراث فرهنگی مکتوب، جمهوری آذربایجان در سال ۲۰۰۵م، یک نسخۀ خطی دربارۀ پزشکی و داروسازی را در سازمان یونسکو ثبت کرده است. این نسخه مجموعه‌ای منحصربه‌فرد و ارزشمند از دست‌نوشته‌های طبی و داروسازی است که شامل سه بخش است:

الف) ذخیرۀ نظام‌شاهی نوشتۀ رستم جرجانی

ب) القانون فی‌الطب نوشتۀ ابوعلی سینا

ج) المقاله الثلاثون (سی‌مقاله یا التصریف لمن عجز عن التألیف) نوشتۀ ابوالقاسم زهراوی.

کتاب اول از مجموعۀ ثبت‌شده از سوی جمهوری آذربایجان کتاب ذخیرۀ نظام‌شاهی اثر حکیم رستم جرجانی (معرَّب گرگانی)، دانشمند ایرانی قرن دهم هجری قمری است. حکیم رستم از مردم گرگان بود که در اواسط قرن دهم هجری به هند مهاجرت کرد و کتابی در معرفی انواع داروهای مفرد و مرکب به تقلید از ذخیرۀ خوارزمشاهیِ حکیم سیداسماعیل بن حسین علوی حسینی مشهور به سیداسماعیل جرجانی (۴۳۴ – ۵۳۱ق)، دانشمند بزرگ و نام‌دار شیعۀ ایرانی و از سادات حسینی اصفهانی ساکن گرگان، نوشت و آن را ذخیرۀ نظام‌شاهی نام نهاد (افشار و دانش‌پژوه، ۱۳۵۲، ج ۲، ص ۳۸۵).

کتاب دوم از مجموعۀ ثبت‌شده از سوی جمهوری آذربایجان کتاب القانون فی‌الطب ابن سینا است. این کتاب، جامع‌ترین کتاب پزشکی اثر ابن سینا و شامل همۀ قوانین و دستورهای کلی و جزئی پزشکی و همۀ شاخه‌ها و رشته‌های نظری و عملی و نیز داروشناسی است. نویسندۀ این کتاب حجه‌الحق (نظامی عروضی، ۱۳۲۷ق، ص ۶۸)[۱] شرف‌الملک (ابن خلکان، ج ۱، ص ۱۶۷؛ بیهقی، ۱۳۱۸، ص ۲۹؛ همو، ۱۳۵۱، ص ۳۸) الشیخ‌الرئیس [۲] (ابن ابی‌اصیبعه، ۱۲۹۹ق، ج ۲، ص ۲) الحکیم‌الوزیر (بیهقی، ۱۳۱۸، ص ۲۹؛ همو، ۱۳۵۱، ص ۳۸) الدستور (همو، ۱۳۱۸، ص ۲۹) ابوعلی حسین بن عبدالله بن حسن بن علی سینا [۳] (صفا، ۱۳۸۴، ص ۳)، فیلسوف، پزشک، و دانشمند جامع‌الاطراف ایرانی در قرن چهارم و پنجم هجری است. او ازجمله بزرگ‌ترین و مهم‌ترین پزشکان دوران اسلامی ایران بود که اثری انکارناپذیر در تکوین پزشکی در جهان اسلام و ایران و نیز دانش جهانی گذاشته است (صفا، همان‌جا؛ سیدعرب، ۱۳۹۰، ص ۳۱۷).

نظامی عروضی در چهارمقاله (ص ۱۱۲) دربارۀ قانون ابن سینا می‌نویسد: «اگر بقراط و جالینوس زنده شوند روا بُوَد که پیش این کتاب سجده کنند». قانون افزون بر آن‌که دارای روش علمی و متقن است، جامع جمیع اطلاعات اطبای بزرگ پیش از ابوعلی به اضافۀ مطالبی نیز هست که خود بر اثر تجارب، یا حدس، یا فراست، دریافت و به همین سبب بود که قدما، چون نظامی عروضی، فراگرفتن این کتاب را سبب استغناء از همۀ کتاب‌های دیگر طب مانند مجموعۀ ستِه‌عشر جالینوس و الحاوی محمد بن زکریا رازی و کامل‌الصناعه علی بن عباس اهوازی و المأئه فی الطب ابوسهل مسیحی می‌دانستند که همه از ارکان طب شمرده می‌شده‌اند (صفا، ۱۳۸۴، ص ۱۵۳).

کتاب سوم در مجموعۀ ثبت‌شده از سوی جمهوری آذربایجان کتاب «سی‌جلد» یا التصریف از زهراوی اندلسی (وفات: حدود ۴۰۴ق) است. ابوالقاسم خَلَف بن عباس زهراوی اندلسی (معروف به البوکاسیس در غرب) پزشک و جراح و داروشناس شهیر مسلمان در قرن پنجم هجری بود. گفته می‌شود که وی پس از رازی و ابن سینا، سومین نابغۀ علم طب است. شهرت او بیشتر در جراحی بود و او را بزرگ‌ترین جراح مسلمان در طول تاریخ خوانده‌اند (شریف، ج ۳، ص ۴۸۵). وی نخستین کسی بود که بستن شریان‌ها را برای پیشگیری از خون‌ریزی به‌کار برد و نخستین کسی بود که برداشتن کاسۀ زانوی شکسته با عمل جراحی توصیه کرد. شریان‌ها را می‌بست و از نخ و زه برای بخیه‌کردن استفاده می‌کرد. او کوشید طبابت را از شیمی (کیمیا)، الهیات و فلسفه جدا کند. وی مدافع تخصص در بهداشت و سلامتی بود (ولایتی، ۱۳۹۲، ص ۲۲۹۲ - ۲۲۹۳).

حاصل سخن فوق این‌که، فقط با بررسی یک نمونه از میراث مکتوب ثبت‌شدۀ کشور همسایه، آذربایجان، عمق هم‌بستگی و پیوندهای عمیق فرهنگی و تمدنی میان جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذبایجان روشن می‌شود. افزون بر این نمونه‌ها، می‌توان به دانشمندان، وقایع‌نگاران، عالمان و هنرمندان بسیاری از جمهوری آذربایجان اشاره کرد که آثاری به زبان فارسی خلق کرده‌اند؛ نظیر آثار مهم حاج زین‌العابدین شیروانی (۱۱۹۳ق / ۱۷۸۹م)، شامل بستان‌السیاحه، حدائق‌السیاحه و ریاض‌السیاحه (سلماسی‌زاده و جعفری، ۱۳۹۱، ص ۹۸-۹۹)، گلستان ارم نوشتۀ عباسقلی آقاباکیخانف (امیراحمدیان، ۱۳۸۴، ص ۷۷)، تلخیص‌الآثار فی عجائب‌الاقطار اثر عبدالرشید نوری باکویی، آثار میرزا محمد بن حسن شروانی شامل حواشی و تعلیقات بر معالم‌الاصول، شرح مطالع، شرح اشارات، شرح حکمت‌العین، رسائلی در کائنات جو و انموذج العلوم و هندسه، تألیفات کمال‌الدین مسعود شروانی ازجمله تعلیقات وی بر شرح حکمت‌العین مبارکشاه بخاری، شرح طوالع‌الانوار، شرح مواقف سیدشریف و شرح آداب البحث سمرقندی، تألیفات قاضی نجم‌الدین احمد نخجوانی ازجمله شرح کلیات قانون و تعلیقات انتقادی بر منطق اشارات ابوعلی سینا و آثار سیدیحیی بن سید بهاءالدین شروانی مانند اسرار الطالبین، شفاءالاسرار، اسرار الوَحی و شرح گلشن راز (تربیت، ۱۳۱۴، ص ۲۵۵-۴۰۰)؛ مجیدی و صوراناری، ۱۳۹۵، ص ۳۵۱).

خوشبختانه جمهوری اسلامی ایران تقریباً با همۀ کشورهای همسایه تاریخ مشترک، سنت‌های مشترک، و فرهنگ مشترک دارد. فوایدی بر ذکر این عوامل مشترک با همسایگان مترتب است که از آن‌جمله این است که نسل کنونی پیوندهای تاریخی ما همسایگان را فراموش نکنند. امروزه، یکی از مهم‌ترین عوامل تنازع بین کشورها اختلافات مرزی و به عبارت صریح‌تر، ادعاهای سرزمینی، در مناطق دیگری است که کشور مستقلی دارند. یادآوری تعامل مشترک بین همسایگان بزرگ‌ترین عامل یا عوامل مشترکی است که مانع از خصومت‌های ریشه‌دار و جنگ‌های بی‌پایان و بسیار آسیب‌رسان می‌شود. این بدان معنی است که اجداد ما در گذشته، اگر با همسایگان مشکل ارضی و یا غیر ارضی داشتند نوعاً بعد از مدتی سعی کردند که این اختلافات را به‌صورت ریشه‌ای حل نمایند. چه سرمایه‌گذاری‌ای از این مهم‌تر و سهل‌الوصول‌تر که انسان بر روی میراث مشترک تکیۀ مثبت کند و سعی در تقویت آنها نماید. اگر همۀ آحاد بشر چنین کنند بسیاری از خصومت‌ها و دشمنی‌های بی‌جهت از میان برخواهد خاست و ملت‌ها راحت‌تر از امروز نفس می‌کشند. مشترکات ما و عراق موجب شد که علی‌رغم تحمیل یک جنگ هشت‌ساله از سوی دشمنان دو ملت، بعد از برقراری صلح، گویی دو ملت ایران و عراق هیچ گلوله‌ای به سوی یک‌دیگر شلیک نکرده بودند. مردم و آحاد ملت عراق و ایران واقعاً چون برادر با یک‌دیگر تعامل می‌کنند که بهترین نمونۀ آن راه‌پیمانی اربعین توسط زائران ایرانی و پذیرایی بی‌دریغ از سوی مردم بزرگ عراق است.

مشترکات ایران و پاکستان، مشترکات ایران و ترکمنستان، مشترکات ایران و ترکیه، که با عنایات الهی و بصیرت مردم این منطقه اعم از ایرانی عراقی، ایرانی پاکستانی، ایرانی عرب و ... برقرار است نمونۀ دیگری از این تعاملات می باشد. هم‌چنین مشترکات ایرانیان و عرب‌های حوزۀ خلیج فارس. عملاً در تاریخ ایران به‌یاد نمی‌آوریم که جنگی عامدانه میان ایران و همسایگانش روی داده باشد. اکنون که پرده‌ها کنار رفته است مشخص شده که جنگ میان ایران و عراق از سوی دولت‌های بیگانه مشخصاً آمریکا بر این دو کشور تحمیل شده است و آمریکایی‌ها نیز به آن اقرار کرده‌اند.

پس گذشتگان ما با بصیرت کامل سعی می‌کردند که مشترکات خود را توسعه دهند. نمونۀ بسیار برجستۀ این تعامل سفر شمس تبریز به قونیه و برقراری رابطۀ تنگاتنگ مولوی با شمس تبریزی به مانند سالک و مرشد بوده که زبان‌زد است. در یک کلمه، مشترکات بین دو کشور همسایه، و بین همسایگان، و تقویت و تکیه بر آن‌ها چون آب سردی بر آتش تنش‌های ناشی از عصبیت است.

این‌جانب قویاً اعتقاد دارم جمهوری اسلامی ایران نه‌تنها از منافع و امنیت خود دفاع خواهد کرد، بلکه از منافع و امنیت کشورهای نزدیک و همسایه در منطقه دفاع خواهد نمود و آن را از وظایف و واجبات منطقه‌ای خود می‌داند.

افراد مشخصی در دنیا هستند که مایل نیستند ایران سیاست اصلی خود را که هم‌زیستی مسالمت‌آمیز توأم با همکاری با کشورهای منطقه و دفاع از امنیت و آرامش منطقه است به عنوان یک وظیفۀ ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی استفاده کند.

ایران با هرچه که مخلّ امنیت منطقه باشد برخورد خواهد کرد و صراحتاً عنوان می‌کنیم که بعضی کشورهای باهویت مجعول مثل رژیم صهیونیستی و با ماهیت توسعه‌طلب مثل ایالات متحدۀ امریکا به دنبال آن هستند که جمهوری اسلامی ایران و همسایگانش دچار مشکل شوند ولی به عنوان یک اصل راهبردی عنوان می‌شود که جمهوری اسلامی ایران با پایمردی و اصرارِ تمام، هم مدافع امنیت خود و هم حافظ امنیت منطقه است و به‌علاوه در صحنۀ بین‌المللی بخش مهم تلاش ما این است که هرچه زودتر این مناقشات زیان‌بخش و آسیب‌زننده به سرنوشت انسان خاتمه یابد. تا به حال از زمان انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی ایران به هیچ‌یک از ۱۵ کشور همسایۀ خود ابتدا به ساکن، تعرضی نداشته است و آغازکنندۀ هیچ جنگی نبوده و نخواهد بود.

مردم آذربایجان مردمی مؤمن، سخت‌کوش و تلاشگر هستند و به یاری خداوند، کشور خود را پیش برده‌اند و یقین دارند که جمهوری اسلامی ایران مدافع جمهوری آذربایجان در حفظ حقوق حقۀ خویش است. این به معنای تضییع حقوق دیگران نیست؛ بلکه اطمینان داریم که اگر طرف‌های اصلی موجود در قفقاز جنوبی، در جهت وظایف خود برای ایجاد آرامش و صلح تلاش نکنند برخی به دنبال گِل‌آلود کردن آب هستند تا ماهی مطلوب خود را بگیرند.

منابع

امیراحمدیان، بهرام (۱۳۸۴). روابط ایران و جمهوری آذربایجان: نگاه آذری‌ها به ایران، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی.

جوادی ارجمندی، محمدجعفر؛ و احسان فلاحی (۱۳۹۴). «بررسی تطبیقی سیاست خارجی ایران و ترکیه در قفقاز جنوبی با تأکید بر ارمنستان و جمهوری آذربایجان»، مطالعات اوراسیای مرکزی، دورۀ ۸، ش ۲، ص ۲۱۱-۲۲۸.

مجیدی، محمدرضا؛ و حسین صوراناری (۱۳۹۵-پاییز و زمستان). «نقش مواریث مشترک فرهنگی در همگرایی ایران و جمهوری آذربایجان»، نشریۀ مطالعات اوراسیای مرکزی، دورۀ نهم، ش ۲، ص ۳۴۳-۳۶۲.

Baghirova, Sanubar (۲۰۰۷). “Azerbaijan Mugham between Tradition and Innocation”, Conference on Music in the World of Islam, Assilah, ۸-۱۳ August, Available at: file://c:/users/a/Downloads/baghirova-۲۰۰۷.pdf, Accedded on: ۲۱/۱۱/۲۰۱۴).

“Atlas of Traditiobal Music of Azerbaijan” (۲۰۱۴). Available at http://atlas.musigi-dunya.az/en/instr-history.html, (Accessed on: ۲۱/۱۰/۲۰۱۴).

Atlas of Traditional Music of Azerbaijan, ۲۰۱

محقق، مهدی، ۱۳۸۴ (مقدمه بر جراحی و ابزارهای آن) ← زهراوی.

زهراوی، خلف بن عباس (۱۳۸۴). جراحی و ابزارهای آن: ترجمۀ فارسی بخشی از کتاب التصریف لمن عجز عن التألیف، به کوشش احمد آرام و مهدی محقق، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.

شریف، میان‌محمد (۱۳۶۷). تاریخ فلسفه در اسلام، تهران، مرکز نشر دانشگاهی.

الگود، سیریل لوید (۱۳۵۲). تاریخ پزشکی ایران، ترجمۀ محسن جاویدان، تهران، اقبال.

ولایتی، علی‌اکبر (۱۳۹۲). تقویم تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، تهران، امیرکبیر.

افشار، ایرج؛ و محمدتقی دانش‌پژوه (۱۳۵۲). فهرست کتاب‌های خطی کتاب‌خانۀ ملک، تهران، انتشارات آستان قدس رضوی.

[۱] . این لقب در قطعۀ مشهوری که در تاریخ حیات ابوعلی سینا سروده‌اند نیز آمده است (صفا، ۱۳۸۴، ص ۳).

[۲] . در وفیات‌الاعیان، این لقب «الرئیس» آمده و الشیخ‌الرئیس در واقع، دو لقب است که نخستین، «الشیخ» لقب علمی، و دومین، «الرئیس» لقب سیاسی او است که لابد پس از تعهد منصب وزارت بدان خوانده شد. اما این دو لقب معمولاً با هم و به هیئت یک واژۀ مرکب به کار می‌رود (صفا، ۱۳۸۴، ص ۳، پانوشت ۳؛ برای آگاهی بیشتر ← ابن عبری، ۱۹۵۸، ص ۳۲۵).

[۳] . این سلسلۀ نسبِ اشهر و اکمل و اَصَحِ انسابی است که برای ابوعلی سینا آورده‌اند (قفطی، ج ۲، ص ۲) و در مابقی مآخذ معمولاً نسب او را به اختصار، حسین بن عبدالله بن سینا ضبط کرده‌اند (صفا، ۱۳۸۴، ص ۳، پانوشت ۶).