کد خبر 1481375
تاریخ انتشار: ۲۸ فروردین ۱۴۰۲ - ۱۷:۱۰

دکترین سیاست خارجی آمریکا شامل نفوذ در صنایع نظامی و دخالت افراطی در کشورهای دیگر در حالی با شکست‌های پی‌در پی مواجه شده است که چین با ارایه یک راهبرد پویای دیپلماتیک، نقش فزاینده‌ای ایفا می کند.

به گزارش مشرق به نقل از راشا تودی، امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه در سفرش به چین طی سخنانی از کشورهای اروپایی خواست کمتر پیرو سیاست‌های آمریکا باشند و به طور مستقل عمل کنند. این سخنان در محافل سیاسی و رسانه‌های آمریکایی با انتقادهای زیادی روبرو شد ولی به نظر می‌رسد این انتقادات بیشتر از فرانسه متوجه چین بوده است که رسانه‌های غربی از سیاست‌ چند ماه اخیر پکن به روابط برد-برد تعبیر می‌نند.

مهارت دیپلماتیک چین در برقراری ارتباط همزمان با روسیه و فرانسه و ملاقات با پوتین و بعد از آن مکرون حاکی از موفقیت‌های سیاسی و دیپلماتیک چین و شکست‌های متوالی آمریکا در عرصه بین‌الملل دارد.

در سال‌های گذشته ریچارد نیکسون و هنری کسینجر در نقش رئیس جمهور آمریکا به طرز ماهرانه‌ای در دوران جنگ سرد خودشان را به چین مائو نزدیک کردند تا بتوانند از این کشور به عنوان یک شریک استراتژیک بهره ببرند و به طور حتم این نزدیکی یکی از هوشمندانه‌ترین اقدامات دیپلماتیک بود؛ ولی این درس‌ها در میان سیاستمداران اخیر واشنگتن به فراموشی سپرده شده است چون آنها نشان دادند که بیشتر از سازش و تعامل با دیگران به فکر هژمونی و ایدئولوژی خودشان هستند.

دکترین سیاست خارجی معاصر آمریکا شامل نفوذ در صنایع نظامی و دخالت افراطی در سیاست‌های کشورهای دیگر بیشتر حول محور درگیری و طولانی کردن تنش‌های سیاسی نظامی می‌چرخد که سعی می‌کند خودش را در میان این تنش‌ها خوب معرفی کند.

سیاستی که آمریکا از سال‌های جنگ سرد آن را در پیش گرفته است و حق قدرت برتر در جهان را برای خودش محفوظ می‌داند و بر اساس این سیاست هرکشوری که در جریان جنگ دائمی و رقابت تسلیحاتی از آمریکا تبعیت نکند مورد سرزنش قرار می‌گیرد.

این تعصب در سیاست خارجی، توانایی ایالات متحده را برای ایجاد روابط عمل‌گرایانه با کشورها و دقیقاً همان چیزی که چین در دیپلماسی خود با کشورهای دیگر به کار می‌گیرد، فلج و واشنگتن را برای رسیدن به منافع خود محدود کرده است.

واضح است که چگونه چین توانست میانجیگری عادی سازی روابط بین عربستان سعودی و ایران را انجام دهد. اما ایالات متحده در چشم انداز کنونی خود هیچ ظرفیت دیپلماتیکی برای انجام این کار از خود نشان نداده است؛ زیرا کل سیاست کاخ سفید در خاورمیانه همواره مبتنی بر بیزاری از صلح بوده و از ایران همیشه به عنوان یک تهدید یاد کرده است.

همین سیاست در تنگه تایوان و اوکراین نیز در حال اجراست که موجب طولانی‌تر شدن جنگ اوکراین شده است.

تحلیلگران معتقدند که آمریکا معنای دیپلماسی را فراموش کرده و تنها زبان تحریم، مهار، نظامی گری و تقابل را می‌داند و با این کار در مقابل چین که اهمیت منافع واقعی دوجانبه را تحسین می‌کند، نتوانسته قدرت نمایی کند.

بر اساس این گزارش، ادامه این روند و اصرار آمریکایی‌ها بر هژمونی موجب خواهد شد که نتواند با هیچ کشوری بر سر میز بنشیند و این توهم عظمت واشنگتن است که موجب شده چین به طور فزاینده‌ای در عرصه بین‌الملل یک پادشاه باشد و آمریکا همچنان مثل یک متعصب بی‌بندوبار به نظر بیاید.