به گزارش مشرق، محمد سعید احدیان روزنامه نگار و فعال سیاسی است که همه او را به قرابت با محمدباقر قالیباف می شناسند. او دبیر کل حزب پیشرفت و عدالت ایران اسلامی است و پس از ریاست قالیباف در مجلس شورای اسلامی به عنوان دستیار سیاسی رئیس مجلس منصوب شد. او پیشتر مدیرعامل موسسه فرهنگی هنری خراسان بود و سالها در عرصه روزنامه نگاری نیز فعالیت کرده است.
گفت و گوی با احدیان هم از جنبه بحث و بررسی حول تحلیل های شخصی خود او اهمیت دارد و هم از جنبه شناخت نوع کنش های رئیس مجلس قابل تامل است. مشروح گفت و گو با دستیاری سیاسی رئیس مجلس را در زیر بخوانید:
یکی از موضوعاتی که بارها از زبان آقای قالیباف مطرح شده است مسئله حکمرانی نوین است. لطفا درباره ابعاد این مفهوم که توسط رئیس مجلس مطرح می شود توضیح دهید. البته طرح پررنگ این موضوع در ایام اغتشاشات هم نکته ای است که خوب است کمی این مسئله را هم تشریح کنید.
بسم الله الرحمن الرحیم- خب ببینید حکمرانی نو باید توضیحش را اینطوری بدهیم که اولاً این موضوع یک موضوع جدیدی که بگویید بعد از اغتشاشات آقای قالیباف راجع به آن صحبت کرده، نیست. اصل حکمرانی نو یک زیربنای فکری قدیمی از سال ۱۳۸۴ دارد که آقای قالیباف با این ادبیات جدید از سال ۱۳۹۶ در مانیفست نو اصولگرایی مطرح شده است یعنی اگر شما در اصولگرایی نگاه کنید همان مبانی که الان من در مورد حکمرانی نو توضیح خواهم داد آنجا کاملاً میبینید.
پس نکته اول که سو تفاهم برای بعضی درست میکند که این عبارت حکمرانی نوین انگار جمله جدیدی است اما اینگونه نیست و این یک بحث قدیمی است. اگر شما در کانال آقای دکتر قالیباف سرچ کنید سابقهاش را کامل در گذشته میبینید یعنی اصلاً جدید نیست.
نکته دوم این که اصلاً این کلمه به معنای چیست؟ ما در نظام اسلامی یک نظریه سیاسی داریم- اگر دیدید غیرژونالیسیتی حرف میزنم تا سبک را عوض کنم و ژورنالیسیتی حرف بزنم- که ما نظریه سیاسی حضرت امام که اسلامی سیاسی است که حضرت آقا تحت عنوان مکتب امام نامگذاری میکنند و توضیح میدهند میشود نظریه سیاسی انقلاب اسلامی که میشود مکتب امام. برای این نظریه سیاسی یک نظام سیاسی به نام جمهوری اسلامی ایجاد شده است که این جمهوری اسلامی آمده است که آن نظریه سیاسی را تحقق عینی ببخشد. حالا در این نظام سیاسی یک نظام حکمرانی وجود دارد. نظام حکمرانی آن سازوکارهایی ساختاری، هنجاری، اداری، بروکراسی، عاملیتها، کارگزارها و همهی اینهایی است که در این ساختار نظام سیاسی جمهوری اسلامی دارند حکمرانیها را در عرصههای مختلف اقتصادی، فضای مجازی و ... اجرایی میکنند.
بحث حکمرانی نو سطح بحث اش در این تیکه نظام حکمرانی است. از چه جهت این توضیح لازم است؟ از این جهت این توضیح لازم است که معلوم باشد حکمرانی نو کاری با ساختار جمهوری اسلامی و به تعبیر دیگر قانون اساسی که برخی جریانهای اصلاح طلب در مورد آن صحبت میکردند ندارد. البته مفهومش این نیست که قانون اساسی نیاز به اصلاح ندارد ممکن است زمانی برسد که قانون اساسی را در حدی که چارچوب نظام سیاسی جمهوری اسلامی حفظ شود لازم داشته باشیم. یک مثالی را خود آقا در مورد نظام پارلمانی و نظام ریاستی گفتند اما الان بحث آقای قالیباف در حکمرانی اصلاً آن نیست. پس حکمرانی نو دارد در ساختار نظام حکمرانی بحث میکند نه در ساختار تحلیل قانون اساسی نه در ساختار نظریه سیاسی.
مسئله اینجا است که حرف آقای دکتر قالیباف این است که اگر ما در نظام حکمرانی نتوانیم کارآمد عمل کنیم، درست عمل کنیم و کارآمدی دین در اداره جامعه را به جامعه اثبات کنیم اشکالات این تأثیر خودش را بر نظام سیاسی و حتی بر نظریه سیاسی مکتب امام خواهد گذاشت. در حالی که مکتب امام و نظریه سیاسی حضرت امام چارچوب روشن دارد، دقیق است، روزآمد است، نو است و تحولگرا است و مبناهایش درست است و همه چیزش سرجای خودش است اما شما اگر در نظام حکمرانی درست عمل نکنید، مستقیم ضربهای به نظریه سیاسی امام هم میزنید.
الان داریم می بینیم که نظریه سیاسی حضرت امام به خاطره سو مدیریتها و اشکالات در نظام حکمرانی لطمه میخورد. به این جهت اهمیت دارد که ما برای حفظ نظریه سیاسی حضرت امام این نظام حکمرانی را روزآمد و اصلاح کنیم.
خب این نظام حکمرانی چه مسائلی دارد؟ حرف اصلی اینجا این است که اگر این نظام حکمرانی نوسازی نشود و به تعبیر حضرت آقا تحول در آن اتفاق نیفتد این نمیتواند به خروجی برسد. بالاخره ما حدود چهل سال داریم میگذرانیم، دولتهای مختلف، ساختارهای مختلف، دیگر الان در این تجربهها به این جمع بندی باید برسیم که این نظام نیاز به تحول دارد. بحث من فرد و شخص نیست. حتماً عاملیت به تعبیر ما علوم سیاسیها بر ساختار اثر میگذارد و حتی بر خروجی هم اثر خودش را میگذارد و بین این فرد با آن فرد شرایط تغییر میکند ولی مسئله این است که نظام حکمرانی اگر نوسازی نشود ما نخواهیم توانست این تغییر اساسی و تحول اساسی را بدهیم.
دقیقا منظور شما از نظام حکمرانی چیست؟
اداره جامعه، آن ساختارهایی که دارند جامعه و حکومت و حاکمیت را اداره میکنند.
خب این ساختار یعنی چه؟ آن ساختاری که گفتید تغییر نمیخواهد انجام بگیرد یعنی چه؟
: ببینید؛ میگوییم نظام جمهوری در یک سطحی است که گفته قوه قضائیه، قوه مقننه و ... که این میشود آن ساختاریهای نظام جمهوری اسلامی فعلاً روی اینها هیچ بحثی نداریم. شاید در آینده همینها نیاز به اصلاح داشته باشند ولی الان اینقدر ظرفیت قانون اساسی ما و ظرفیتهای مغفول باقیمانده دارد و ویژگیهایی دارد که میشود روی آنها تحول ایجاد کرد و اشکالاتی در سطوح پایینترش داریم که اصلاً نیازی به آن نیست. ساختارها به چه معناست؟ یعنی ساختارهای بوروکراتیک کشور یعنی هنجارها و قواعدی که در ذهن حکمرانان کشور جا افتاده است. هنجارهای ذهنی یا قواعد نوشته نشده که اینها را ایجاد کرده است. مثلاً من وقتی میخواهم فردی را برای فلان پست استخدام بکنم یا به کار بگیرم با چه قاعدهای او را انتخاب میکنم؟
الان چیزی که ما داریم میبینیم عمدتاً بر قاعده قبیله گرایی است. این هنجاری است که شکل گرفته است و تقریباً هم عمومیت پیدا کرده است. به عنوان مثال من وقتی مسئول جایی میشوم، زیرمجموعهام را با اهمیت به هم نگاههای خودم انتخاب میکنم و شایستگی را به حاشیه میبریم. اصلاً منظور من این نیست مدیران از همفکران خود استفاده نکنند اما نباید شایستگی را فدای نگاه همفکری بکنیم. شایستگی اصالت دارد. این مورد جزء آن هنجارها است. به عنوان مثال نظام بانکداری ما جز آن ساختارهایی است که میتواند متحول بشود و باید متحول شود. یا شما در حوزه اقتصاد فرض بگیرید در حوزه نحوه مدیریت نظام ارزی، ساختارهایی هست که میتواند کاملاً متحول بشود و باید متحول بشود. در عرصه فرهنگ، این همه سازمان فرهنگی، این همه سازمان و این همه نهاد و خروجیهایشان. این سازمانهای فرهنگی از شورای عالی انقلاب فرهنگی گرفته تا سازمانهایی که دارند کار فرهنگی انجام میدهند اینها باید متحول شوند. این اصل حرف است. ما در این ساختار نمیگوییم که شورای عالی انقلاب فرهنگی نباشد ما میگوییم این باید درست کار کند. به این میگویم نظام نوسازی نظام حکمرانی.
ما در حکمرانی فضای مجازیمان کلی دستگاه مرتبط با حوزه فضای مجازی داریم که دارند کار میکنند ولی خروجی آنها قبل فیلترینگ و بعد فیلترینگ هر دو ناکارآمد بوده است. یک زمانی میگفتند که به خاطر فیلترینگ مشکلات داریم فیلتر کردیم و چندین ماه هم الان فیلتر بود، فرقی کرد؟ همچنان نرخ ارز را دارند کانالهای تلگرامی پر قدرتتر از قبل بالا پایین میکنند چون ما واتساپ را بستیم و مردم کوچ کردند به تلگرام، برخی به نرمافزارهای داخلی رفتند خداروشکر، اما بخشی هم به تلگرام رفتند و قدرت تلگرام بیشتر شده است. با این حال شما در صحبتهای مسئولین میبینید که میگویند کانالهای تلگرام دارند نرخ ارز تعیین میکنند.
ببینید من عرضم این است که این نظام حکمرانی در حکمرانی فضای مجازی، در حکمرانی اقتصادی، در حکمرانی حوزه فرهنگی و ... باید متحول بشوند، منظور بنده همان لایههای میانی نظام هستند.
نکته دیگری که در این باره میخواهم بگویم این است که؛ در این ماجرا باید وام بگیریم از نگاه حضرت آقا. این خروجی از کجا در آمده است؟ اصل حرف ما، نگاه حضرت آقاست. حضرت آقا در حوزه ضرورت تحول، امام تحول را در ۱۳۹۹ در مرقد امام مطرح کردند. البته فرمایشات حضرت آقا را شما خودتان مسلط هستید. آقا حرفهای مهمشان را در چند جا میزنند. یکسری حرفهای اساسی و مبنایی و مهم و زیربناییترشان را در مرقد امام میزنند. یکسری حرفها را در دیدار با دانشجوها میزنند. یکسری را در حضور کارگزاران میزنند. در سال ۱۳۹۹ یعنی قبل هر اتفاقی از امام تحول میگویند، از ضرورت تحول در کشور. بعد از انتخابات سال ۱۴۰۰ بر این موضوع به صورت مکرر تکرار میکنند یعنی در دیدار دانشجویی صحبت میکنند، در روز مراسم تنفیذ ریاست جمهوری میگویند که ما نیاز به یک بازسازی در همه عرصههای مدیریتی فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و ... داریم. در روز تنفیذ از دولت میخواهند که این اتفاق صورت بگیرد. در دیدار دانشجویی میگویند. چند بار بعد از اغتشاشات باز هم تکرار میکنند.
یک پاسخ دیگر به سوالتان در رابطه با حکمرانی نو اینگونه است که: حکمرانی نو روایت آقای دکتر قالیباف از همان تحول است، تحولی که ایشان فکر میکنند این اتفاق باید بیفتد و فرمایش آقا را در حوزه تحول اینطوری برداشت می کنند و اینگونه پیگیری میکنند. پس حکمرانی نو ذیل نگاه مکتب حضرت امام است. سطحش هم مشخص است که در چه سطحی است. همه و هر نیروی انقلابی تا اینجا را بپذیریم و بعد در مورد چگونگی باهم بحث کنیم و هر کس بیاید و بگوید تحول از نظر من این گونه است و آنگونه است و هر مدلی که فکر میکند درست است را بیان کند. دغدغه اولی که ما داریم این است که چرا نگاه تحولگرایانی که حضرت آقا ذیل مکتب امام مطالبه میکنند توسط نیروهای انقلاب دیده نمیشود و توجه نمیشود؟
آیا فکر می کنید اشتراک نظری در این تحول وجود ندارد؟
ین ضرورت تحول، دغدغه شماره یک نیروهای انقلاب نیست. تصور این است که اگر چنین چیزی اتفاق بیفتد خوب است و ما مخالف نیستیم. این فرق دارد با اینکه منِ خبرگزاری فارس، منِ مسئولی که در بانک مرکزی نشستم، منِ مسئولی که در مجلس نشستم، میگویم ما باید تحول ایجاد کنیم و تا تحول ایجاد نکنیم نمیتوانیم وظیفهمان را نسبت به گام دوم انقلاب انجام بدهیم. این دو تا بحث است که ما قبولش داشته باشیم یا دغدغه آن را داشته باشیم، دوتا بحث است.
من میگویم ما باید دغدغه آن را داشته باشیم. اگر منِ خبرگزاری فارس دغدغهاش داشتم، یک جمله آقا را در مورد تحول میگیرم و این را به یک مطالبه تبدیل میکنم و میگویم آقای مجلس در تحول چه کار کردی؟ بسیج دانشجویی میگوید آقای رئیس جمهور، آقای رئیس مجلس در تحول چه کردید؟ چرا تحول ایجاد نمیکنید؟ اما وقتی میگویند مثلاً فلان مصداق یا فلان موضوع چه شد؟ یعنی یک موضوع کوچک را البته در جای خودش هم مهم است؛ اما در کنار آن یا حتی بالاتر از آن، من تحول را مطالبه نمیکنم یعنی من دغدغه تحول ندارم، موافق تحول هستم اما دغدغه را ندارم. این دو بحث است حرف این است که از این نگذریم. آقای قالیباف قرائت خودش را ارائه میکند، هرکس دیگری میتواند قرائت خودش را ارائه کند. این نظام متکثر جمهوری اسلامی ویژگی که امام و آقا ایجاد کردند این است که دیدگاههای مختلف بتوانند در آن رشد کنند، حرف بزنند، بحث کنند و خروجی خوب برسند. اما روی اصل تحول که همه به آن اعتقاد داریم، دغدغهاش را هم داشته باشیم و به یک گفتمان غالب تبدیلش کنیم. اگر این گفتمان غالب شد من روایت خودم را میگویم، او روایت خودش را میگوید، خروجیاش یک اتفاق مهم است. اگر نه ما مسیر قبل را تکرار میکنیم. بالاخره مجلس انقلابی آمده است و باید از آن بپرسیم که در تحول چه کرده است؟ من گزارش میدهم که چه کار کردیم، چه کار نکردیم. دولت چه کار کردی؟ قوه قضاییه چه کار کردی؟ اگر همان روالهای قبل را پیش برویم، حرف من این است که روالهای قبل ما را به جایی نمیرساند. ما نیاز به تحول در نظام حکمرانی داریم، حرف ما این است و تا این اتفاق نیفتد با هر روایت و تعریفی، نمیتوانیم به اتفاق افتادن گام دوم امیدوار باشیم؛ اما در مورد بحث آقای دکتر قالیباف و روایتی که ایشان دارد، حرفی که ایشان دارند بازگشت به امام و مکتب امام است.
این ادبیات بازگشت به امام با ادبیات آقای روحانی در بازگشت به ۵۸ تفاوتش چیست؟
بازگشت ۵۸ که میگویند یک تعریف دیگری است که با نگاهش خودشان دارند و آن بازگشت به مکتب امام نیست. مکتب امام دو رکن اصلی دارد. این دو رکن اصلی را اگر ما به آنها باور کردیم و به آن برگشتیم، حالا توضیح میدهم تعارض مستقیم و اساسی با نگاه آقای روحانی در همه عرصهها از سیاست خارجی که آقای روحانی میگوید که کاملاً در تناقض است تا بحثهای داخلی که توضیح میدهم.
مکتب امام بر اساس خود روایتی که حضرت آقا میکنند دو محور اصلی دارد؛ یک خودباوری هم دارد که ذیل آنهای دیگر تعریف میشود. آن دو محور مردم باوری و خداباوری است. امام در وصیتنامهشان هم تأکید دارند؛ مردم، خدا. پایه اصلی همه اتفاقات در جمهوری اسلامی در نظام حکمرانی باید این دوتا باشد. چیزی که آقای قالیباف مکرر در آن صحبت میکند میگوید ما جنگ را با این دو تا بردیم. دفاع مقدس با این دوتا برنده شد. وقتی میگوییم دوتا، لقلقه زبان نباشد و آن را باور کنیم. مثلاً در خداباوری، باور به سنتهای الهی، باور به اینکه یکسری قاعدهها را شما رعایت کنید، خداوند رزق الهی لا یحتسب به شما میدهد. رزق الهی لایحتسب بخشی از معادله نظام محاسباتی ما است و باید باشد. بر اساس منطق دو بعلاوه دو مساوی با چهار ما در خیلی از عملیاتها مانند عملیات فتح خرمشهر و غیره نباید عملیات آفندی میکردیم چون ظرفیتِ توان نیروی انسانی و ظرفیت لجستیکی ما خیلی کمتر از عراق بوده است. من حرفهایی که شنیدم تکرار میکنم، تخصص نظامی ندارم، ما باید چند برابر آن باید توان میداشتیم؛ اما در نظام سنتهای الهی میگویند من هرچه ظرفیت دارم پای کار میآورم، نقطه هدف را پای کار میآورم، عقلانیت و منطق را به کار میگیرم و انگیزه را کنار آن میگذرم و برای آن هدف شروع میکنم. کم هم داشته باشم منطق را کنار میگذارم و میگوییم که رزق الهی لایحتسب به من کمک میکند و دیدیم که اتفاق هم افتاد.
وقتی ما از سنتهای الهی میگوییم و زود از آن رد میشویم، گیر این است که وقتی ما میخواهیم سنتهای الهی را به کار بگیریم مثلاً در عرصه انتخاباتهایمان، در عرصه سیاسیمان، هدف وسیله را توجیه نکند. وقتی که ما برای رسیدن به اهداف سیاسیمان تخریب میکنیم، عملیات نقد غیرمنصفانه انجام میدهیم و ... خب سنت الهی را زیر سؤال بردیم و آنگاه خدا هم برکت نمیدهد. بخشی از گیر اصلی اتفاقاً اینجاست.
در مردم باوری ما باورمان به مردم چقدر است؟ آقا چند بار در مورد اینکه اقتصاد را دست مردم بدهیم صحبت کردند؟ گیر اینجاست که شما باور کنید باید این بار را بگذارید روی دوش مردم. شیوهاش چگونه است؟ آقای قالیباف پیشنهاد دارد. شما شیوهی دیگری پیدا کنید ولی اصل قضیه این است که شما باور کنید اگر که میخواهید اقتصاد را متحول کنید، دولت نمیتواند اقتصاد را متحول کند، از بخش خصوصی باید استفاده کرد؛ اما بار اصلی کار مردمی سازی اقتصاد است.
این مردم باوری تعریف میشود و میرود ذیل موضوعات مختلف قرار میگیرد اما اول باید باورش کنیم، در سیاست باورش کنیم، دخالت در عرصه سیاسی که میخواهید بکنید با نگاه باور به مردم بکنید، مشارکت برای شما اصالت داشته باشد حتی اگر مردم به نظر ما اشتباه کنند. وقتی ما آن را باور نداریم و در رفتار سیاسیمان به گونهای عمل میکنیم که مردم اگر کمتر شدند، اشکالی ندارد ولی ما برنده بشویم، این مردم باوری نیست. اتفاقاً گیر در همینها است و ما باید باورهایمان را اصلاح کنیم. ما اگر باور کنیم همه چیز مردم اند، به تعبیری بخشی از مشروعیت غیر از الهی، مردمی است معادله ما عوض میشود، معادله پیشنهادهای نظام حکمرانیمان عوض میشود. اما اصرار من این است یکی از گیرهایی که ما در سیستم حکمرانی داریم این است که خیلی این اصول را کنار گذاشتیم.
پس اصل حرف آقای دکتر قالیباف بر این است که ما باید برگردیم به مردم و باور به مردم در همه ابعاد؛ در عرصه اقتصاد، عرصه فرهنگ و... هر مدلی که میخواهیم حکمرانی را اصلاح کنیم باید بار را با مردم برداریم. این قطعه اصلی است. هر ایدهای که میخواهیم برای حل مسائل اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بدهیم باید ببینیم مردم کجای آن قرار دارند. این نکته کلیدی بحث است و باید توجه کنیم سنتهای الهی را در محاسباتمان در نظر بگیریم و پیش ببریم.
حالا برای اینکه این دو عنصری که توضیح دادیم یعنی مردم باوری و خداباوری بخواهد پیاده سازی شود نیاز به اصلاحاتی است. راه کوتاهی که میشود برای آن ایجاد کرد سه اقدام هوشمندسازی، مردمی سازی و شفاف سازی است. این سه عنصر و سه رویکردی است که اگر ما در اصلاح نظام حکمرانی به آن توجه کنیم و در اصلاح نظام بروکراسی به آن توجه بکنیم میتوانیم مسیر را کوتاه کنیم و سریعتر به نتیجه برسیم. پس مردمی سازی، شفاف سازی و هوشمندسازی. این محور اصلی میشود. به عنوان مثال سراغ مسکن میرویم. میخواهیم مسکن بسازیم. این سه عنصر کجا قرار میگیرند؟ حالا الزاماً هر سه تا استفاده نمیشوند ولی حتماً باید از این سه عنصر استفاده کنیم. این ویژگی ها در اینجا قرار میگیرد که شما میخواهید یک میلیون مسکن برای مردم بسازید. نگاه سنتی که الان دارد اجرا میشود، چیست؟ میگوید خب دولت زمین بدهد. نظام بانکی وام بدهد. دولت بسازد و به مردم بدهد. حالا دولت میتواند پیمانکار هم بگیرد، میتواند با چین هم قرارداد بگیرد و بدهد به مردم بسازند و به مردم بدهد. حالا میتواند یک شرکت تعاونی هم ایجاد کند به مردم وام بدهد و آنها هم خودشان بسازند ولی باز هم در نهایت بارش روی دوش دولت است. وامش را هم باید دولت بدهد؛ اما در سیستم یک میلیون مسکنی که در این مدل جدید ساخته میشود و میشود قانون جهش تولید مسکن، این تفاوت اینجا خودش را نشان میدهد. در قانون جهش تولید مسکن که مصوب شده است این معیار بوده است.
ببینید وام را هم میبیند، زمین را هم وسط میآورد؛ اما تاکیدش بر این است که من تسهیلگر این هستم که مردم بیایند سرمایه بیاورند، مردم که میگویم هم بخش انبوه ساز است و هم مردم عادی. مردم بیایند و بتوانند سرمایه بیاورند، من تسهیل کنم و مردم بسازند، من هم در قضیه پای کار بیایم و به آنها زمین بدهم تا جایی که منطقی هست به آنها تسهیلات بدهم و این مسکن ساخته شود.
خلاصه و عامیانه اگر بخواهم توضیح بدهم چون جزئیات در قانون هست آن مدلی است که مردم خودشان انجام میدهند. مثلاً یک کسی خودش زمین دارد با یک شریکی مشارکت میکند. میگوید زمین مال من، تو بیا برای من برای من بساز. سرمایه گذار تو باش؛ مثلاً ۵۰ درصد ملکها مال تو و ۵۰ درصد هم مال من یا ۴۰ درصد مال تو ۶۰ درصد مال من. به تناسب و قیمت زمین و مصالح آنها در قسمتهای مختلف این عدد فرق میکند. در قانون جهش تولید مسکن میگوید این اتفاق باید بیفتد. من زمین را به شما میدهم. پروانه ساخت را هم به شما کمک میکنم میدهم. یک سری تسهیلاتی هم که میتوانم انجام بدهم به شما میدهم. شمای انبوه ساز، شمای مردم، صندوق مسکن ایجاد میشود من مثلاً از طریق بورس سرمایهگذاری میکنم در تولید این پروژه مسکنی که وجود دارد، حتی پول هم به اندازه یک واحد نمیرسد، به اندازه ۴۰ متر، ۵۰ متر یا به اندازه ۱۰ متر پول دارم، پول را وارد اینجا میکنم. پول مردم جمع میشود، انبوه ساز متخصص میآید این را میسازد. منِ دولت زمین ارائه کردم و سهم زمین خودم را دارم و او هم سهم خودش را دارد. مردم به خاطر اینکه بتوانند سرعت کار را بالا ببرند و منافعشان بیشتر شود سریعتر میسازند پول را میآورند. حالا من دولت با این میتوانم چه کار کنم؟ میتوانم برای تنظیم بازار به بازار عرضه کنم و قیمت را پایین بیاورم میتوانم نقطه هدفم کمیته امداد و زوجهای جوان باشد. این میشود مردمی سازی. اجرایی کردن این نیاز به هوشمند سازی و شفاف سازی دارد.
پایان بخش اول / ادامه دارد...