کد خبر 1483911
تاریخ انتشار: ۷ اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۱۳:۲۸

سیر اعتبارزدایی از جایگاه ریاست‌جمهوری امریکا به‌طور خاص از دوره ریگان به این سو آغاز شده و در دوره ریاست‌جمهوری ترامپ به نقطه اوج خود رسید.

به گزارش مشرق، گاف‌های متعدد و بی‌پایان جو بایدن و واکنش‌های تمسخرآمیز جهانی به آن، نشان‌دهنده تنزل جایگاه ریاست‌جمهوری امریکا نزد افکار عمومی دنیا است. اگرچه در سال‌های اخیر این موضوعات بیشتر در رسانه‌ها دیده می‌شود، اما واقعیت آن است که سیر اعتبارزدایی از این جایگاه به‌طور خاص از دوره ریگان به این سو آغاز شده و در دوره ریاست‌جمهوری ترامپ به نقطه اوج خود رسید. به عقیده کارشناسان امریکایی، ترامپ جایگاه ریاست‌جمهوری را تضعیف کرد و برخی معتقدند که انتخابش به عنوان رئیس‌جمهور امریکا را باید نشانه‌ای از ابتذال سیاست در امریکا به حساب آورد.

اگرچه بیشتر نقدها در آن زمان به شخص ترامپ بود مبنی بر اینکه شایسته ریاست‌جمهوری نیست و این مسند را نباید تصاحب می‌کرد، اما انتخاب بایدن به عنوان رئیس‌جمهور بعد، نشان داد که مسأله تنها شخص نبوده و واقعیت آن است که اصل جایگاه ریاست‌جمهوری امریکا دستخوش بی‌اعتباری و ابتذال شده است. البته این اتفاق را نیز باید بر آمده از بطن و حقیقت جامعه امریکا و تغییرات آن در طول دهه‌های اخیر دانست اما آنچه روشن است، افول کلیدی‌ترین جایگاه سیاسی در امریکاست که آن را باید نمادی آشکار از افول هژمونی این کشور در جهان دانست.

یکی از دلایلی که باعث پیروزی ترامپ شد، شعار او مبنی بر تغییر سیاست‌های امریکا برای جلوگیری از زوال جایگاه امریکا در جهان بود؛ پذیرش او به عنوان ریاست‌جمهوری نشان داد که به هرحال مردم امریکا پذیرفته‌اند که کشورشان دیگر نفوذ سابق را در جهان ندارد. ترامپ گفت که کشورش رو به افول است ولی راه‌هایی دارد و راهکارهایی که می‌تواند این مسأله را حل کند. او از وضعیت واشنگتن به‌عنوان باتلاق یاد می‌کرد و رویکرد خود را خشک کردن باتلاق نامگذاری کرده بود!

با انتخاب بایدن، ابتذال سیاست در امریکا بیشتر از گذشته اثبات شد؛ سؤالات و ابهامات درباره وضعیت جسمانی بایدن بر جایگاه عمومی او اثر گذاشت به طوری که در نظرسنجی‌های انتخاباتی گذشته، ۶۴ درصد از رأی‌دهندگان معتقد بودند که بایدن برای ریاست‌جمهوری فردی مسن و ناتوان است. اکنون از نگاه تحلیلگران غربی، گاف‌های بایدن و شکست سیاسی او در خارج از مرزهای این کشور خاطرنشان می‌کند که سیاست خارجی بایدن چیزی کم از یک آشفتگی فاجعه‌بار نداشته است. ترامپ نیز همواره گاف‌های جو بایدن را در مجلس کانادا به باد انتقاد گرفته و آن را سبب مضحکه شدن امریکا در جهان دانسته است.

حال که هر دو نفر برای رقابت در انتخابات بعدی اعلام آمادگی کرده‌اند، برخی کارشناسان امریکایی، با توجه به وضعیت سلامتی جسمی بایدن و سلامت روانی ترامپ، نگران از جایگاه ریاست‌جمهوری در آینده هستند. تنزل ماهیت سکانداری این مسند نه تنها در قامت رئیس‌جمهور بلکه در منازعات انتخاباتی، چگونگی رقابت و حوادثی چون تسخیر کنگره و بازداشت ترامپ و غیره خود را نشان داده است؛ رقابتی که کارشناسان آن را از ابعاد مختلف فاجعه‌آمیز خوانده و فرایند رقابتی و رسوایی‌های پیرامونی را موجب تولید نامزدهای فاسد و نامتعادل دانسته و آن را نشانگر ضعف دموکرسی امریکا معرفی کرده‌اند.

شکاف‌های اجتماعی و سیاسی امریکا که بخش کوچکی از آن در جریان انتخابات‌های ریاست‌جمهوری و تجمعات اعتراضی مردم امریکا خود را نشان می‌دهد، این کشور را هم از نظر سطح سیاست داخلی و هم از نظر میزان اعتبار جهانی به سمت انحطاط سوق داده است. این موضوع در نگاه جهان به ایالات متحده هم تأثیرگذار بوده به‌طوری که هم کشورهای خاورمیانه و هم کشورهای اروپایی دیگر مانند سابق به امریکا اهمیت نمی‌دهند؛ بر همین اساس می‌توان گفت که پایان دوران دموکراسی امریکایی فرا رسیده است.

نباید از نظر دور داشت که جایگاه ریاست‌جمهوری به طور رسمی جایگاه نمایندگی تصمیمات کلان است و از دید بیرونی، نمادی از تدبیر و اراده در کلیت ساختار سیاسی ایالات متحده در بازیگری سیاسی در جهان به شمار می‌رود. ایالات متحده‌ای که به زعم خود، قدرتمندترین کشور جهان است و تصمیمات و سیاست‌های آن بر کل جهان تأثیر می‌گذارد، به حال و روزی افتاده که رؤسای‌جمهور آن هر روز مضحکه رسانه‌ها می‌شوند.

جالب است بدانیم تعداد کاریکاتورهایی که در سال‌های اخیر، بویژه از دوره بوش تا بایدن در نشریات امریکایی از رؤسای جمهور این کشور کشیده شده، چندین برابر دوره‌های پیشین بوده است. مخابره سیمای کاریکاتوری از افرادی که در یک جایگاه سیاسی مهم کشوری و جهانی قرار می‌گیرند، نه فقط بر مسائل داخلی امریکا که بر نگاه دولتمردان سایر کشورهای جهان به این کشور نیز مؤثر است.

زوال جایگاه امریکا نزد افکار عمومی به معنای افت قدرت نرم این کشور است. این افول، به حدی است که دیگر رسانه‌های وابسته نیز نمی‌توانند بر آن سرپوش بگذارند. این زوال، به نوعی در نخستین سند راهبرد امنیت امریکا هم که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد به رسمیت شناخته شد چون محور برنامه‌های این سند، تلاش برای جلوگیری و به تأخیر انداختن این زوال بود. معادلات و تحولات جهان به گونه‌ای رقم خورده که آشفتگی امریکا در نفوذ جهانی و کاهش قدرت تصمیم‌گیری درونی در آن هویدا شده است.

با وجود روند رو به رشد سیاست عدم وابستگی به امریکا و حتی عدم همسویی با امریکا در جهان که خود را به طرق مختلفی چون دلارزدایی، چرخش به سمت شرق، واگرایی از متحدان و حتی در عدم فرمان‌پذیری نتانیاهو شریک امریکا، خود را نشان می‌دهد، دیگر کمتر کسی هنوز بر این باور است که رهبری جهان بر عهده امریکا گذاشته شده است.

تهدیدات متنوع مستقیم و غیرمستقیم امریکا چون جنگ اوکراین و تبعات منفی آن بر جهان بویژه اروپا، تحریکات در شرق آسیا، سیاست‌های تهاجمی و وادار کردن کشورها به جنگ برای تثبیت جایگاه خود، بومرنگ تحریم و... در نهایت جامعه جهانی را نگران‌تر ساخته و به سمت فاصله گرفتن از سیاست‌های امریکا سوق داده است. این موارد، روز به روز زوایای دیگری از مخاطرات تسلط امریکا بر جهان را برای دولتمردان آشکار می‌سازد. از این رو، بیشتر از گذشته لزوم تصمیم‌گیری برای حفظ استقلال، امنیت و تن ندادن به تصمیم‌سازی‌های امریکا برای دولتمردان جهان محرز شده است.

شاید بتوان گفت باور به زوال جایگاه سیاست در امریکا، نوعی سرگردانی را میان سیاستگذاران به وجود آورده مبنی بر اینکه چه کسی می‌تواند بهترین گزینه برای ریاست‌جمهوری باشد. اکنون امریکای آشفته در پی یافتن راه‌حلی اضطراری برای برون‌رفت از این وضعیت است؛ به دنبال نسخه‌ای برای فرار از سقوط، مهار مشکلات و ترمیم شکست‌های پی در پی در عرصه جهانی.

منبع: روزنامه ایران