به گزارش مشرق به نقل از هنرنيوز، احمد شاکري، نويسنده دفاع مقدس پيرامون بحث سفارشي شدن آثار جشنواره هاي ادبي گفت: در حوزه نظريه پردازي ادبي؛ حوزه نقد و حوزه نويسندگي مشکلاتي وجود دارد ؛ تفاوت ادبياتي که ما طلايه دار آن هستيم به عنوان يک ادبيات متعهد، ادبيات انقلابي، ادبيات ديني و ادبيات دفاع مقدس آن است که همه اينها داراي جوهرهايست و آن جوهره تعهد است. در واقع ما به لحاظ آموزههاي ديني و باورهاي اعتقادي خودمان را متعهد به ديني مي دانيم که يک شريعت آسماني است و ما را ملزم به وظايفي ميکند. ما در ارتباط خودمان با خدا احکامي داريم که تعهد به اين احکام نشان دهنده تعهد ماست. يعني ما ملزم به اين هستيم که متعهد باشيم و به عنوان يک عبد راه و سلوکي را که خداوند مشخص کرده را طي بکنيم. اين جوهره اعتقادي ما است.
وي در پاسخ به اين پرسش که « آيا حوزه ادبيات، مباحثي منفک از حوزه دين دارد ؟» گفت: قرآن و منابع ديني و تشريحي ابعاد مختلف اين قضيه را براي ما روشن کرده اند. ابعاد اخلاقي و ابعاد فعلي و عملي، چون انسان به هر حال در سه حوزه کار مي کند؛ حوزه فکر و نظر، حوزه صفات و خلقيات و حوزه عمل. يا انسان فکر مي کند يا معتقد به يک صفت نفساني است، يا عمل مي کند که درهر سه بخش اين حوزه ها شريعت و معارف ديني براي ما راه هايي را مشخص کرده اند و قواعد و قوانيني را طراحي کرده اند. حال سوال اين است که آيا حوزه ادبيات،مباحثي مجزا از حوزه دين دارديا نه؟ يکي از چيزهايي که به نظر مي رسد جزء آموزه هاي غلط و جزء بن مايه هاي انحرافي است سلسله تفکراتي است که با ورود ادبيات نوين به ادبيات کشور ما پيشامد کرده است وآن اينکه حوزه ادبيات و حوزه هنر را از حوزه دينداري جدا مي کند. مي گويند انسان در يک مرحله اي ديندار است در يک بعد ديگري که کاملاً قابل تمايز از بعد دينداري اش است نويسنده و هنرمند است واين مسئله به اين معنا نيست که هنرمند در جايي که هنر خودش را خلق مي کند و توليد هنرش را انجام مي دهد ربطي به دينداري اش داشته باشد.
شاکري با تاکيد اين مسئله در حوزه نويسندگي افزود: اگر در کتب نظري ملاحظه بکنيد کساني که آموزش دادند و ترجمه کردند امر نويسندگي را قائم بر تجربه مي دانند، اينها در حوزه تجربه دست نويسنده را باز گذاشتند، گفتند نويسنده مي تواند هر امري را که داستان بايد به آن بپردازد تجربه کند؛ يعني اين امر مقيد به بايد و نبايدهاي شريعت و دين و قانون الهي است. اين ديدگاه البته جنبه هاي ديگر هم دارد وبسيار وسيع است.
احمد شاکري ديگر پرسش را پيرامون آسيب شناسي مضمون چنين پاسخ گفت: اگر ملاحظه بکنيد مي بينيد که حوزه نويسندگي نه تنها از اين آسيب مصون نمانده بلکه در حوزه نثر اين گرايش به شدت ديده مي شود. در نقدهاي روانکاوانه، در نقدهاي جامعه شناسانه، در نقدهاي زبان شناسانه، در تئوري هاي روايت شناسي و در نقد و بررسي ساختاري داستاني، تعداد کثيري از نقدهاي ما هيچ اشاره اي به مضمون ندارد؛ يعني نسبت به مضمون به اصطلاح فقهي بلاشرط است؛ يعني اساساً انگار مضموني در اين کار نيست؛ يعني کسي نقد نمي کند متوجه نمي شود بالاخره آيا اين داستان مضموني دارد يا نه؟ و نظر منتقد نسبت به اين مضمون نيز به همين روال و اين آسيب است. يعني اين در باورهاي منتقدان ما جا افتاده که مي توانيم به عنوان منتقد به يک اثر بپردازيم حکمي صادر بکنيم نسبت به آن اثر، بدون آنکه آن اثر را نسبت به مضمونش بررسي کرده باشيم. اين به اين معناست که نسبت اثر را با مضمونش که نسبت ظرف و مظروف است ناديده بگيريم.مثل آنکه شما يک ظرفي را که در آن مظروفي ريخته شده بدون آنکه اساساً بدانيد آن مظروف چيست به توصيف و تحليل ابعاد و ويژگي هاي آن ظرف بپردازيد در حالي که اين نگاه به ادبيات خودش سر منشاء اشتباه است. يعني اين نگاه نگاهي است که دقيقاً از ديدگاه هاي فرماليستي و ادبيات برمي خيزد و بيشتر دغدغه فرم ، شکل و ساختار را برجسته مي کند و مهم جلوه مي دهد. همين ديدگاه انتقادي وقتي منتقل مي شود به نويسنده هم به همين شکل آثار توليد مي شود يعني نويسنده هم اشرافي به مضمون ندارد.
وي با اشاره به آسيب هاي فرماليستي ادامه داد: مضمون گريزي و ابهام افکني در مضمون خودش مي شود يک برجستگي و يک امتياز و اگر دقت کنيد مي بينيد يکي از چيزهايي که فرماليست هاخيلي به آن تکيه دارند فرو بردن مضمون در لايه هاي پنهاني زبان است که ديگر قابل انکشاف نيست. به نظرمن يکي از ويژگيهاي ادبيات متعهد و از ويژگيهاي متمايز ما نسبت به نگرش هاي غربي اين است که مضمون در آن کاملاً اهميت دارد؛ اين به اين معنا نيست که ما طرفدار صريح گويي در مضامين ادبي هستيم و هم اين عقيده به اين معنا نيست که مضمون بايد با آشکاري در اثر بيايد بلکه مضمون بايد در اثر وجود داشته باشد نه به اين معنا که آشکار گفته باشد و بدون استفاده از فنون روايي گفته باشد.
شاکري با تاکيد بر اهميت مضمون، تصريح کرد: اما برداشت و تعبيرمضمون و القاي آن امري خطير است هم براي نويسنده و هم براي خواننده يعني هم نويسنده. زيرا به دنبال القاي مضموني روشن در اثر از طرف خودش است و هم خواننده بعد از خواندن متن به مضمون روشن و مضمون قطعي دست پيدا مي کند هم روشن بودنش را. اينکه من اصرار دارم بر قطعي بودن آن به اين دليل است که برخي از نگرش ها مضامين قطعي را انکار مي کند و مي گويند مضمون امري نسبي است. بالاخره هر مخاطبي چيزي برداشت مي کند و به اندازه برداشت خودش معتبر هست.
احمد شاکري، پرسشي را در خصوص جشنواره هاي ادبي و امتياز بندي آنها با پيوند به پرسش آغازين اين گفتگو چنين پاسخ گفت: در حوزه مديريت ادبيات داستاني که يک بخشي از آن مربوط است به برنامه هايي که براي ادبيات چيده مي شود و يکي از اين برنامه ها جشنواره است؛ به اين معني که در جشنواره ها بايد به چه آثاري امتياز بدهيم؟ از مشکلاتي که همين الان سرتاپاي ادبيات ما را به خودش آلوده کرده اين است که ما هنوز در روش هاي داوري مان به صورت روشمندي در مورد مضمون اظهار نظر نمي کنيم؛ نمي خواهم مثال بزنم خيلي از جشنواره هاي معتبر ملي وقتي شما برگه هاي داوريشان را نگاه بکنيد يا اساساً از مضمون نشاني در آن نيست يا مضمون يک امتيازي در کنار امتيازهاي ديگر است. يعني يک اثر با قوت فني اش مي تواند 80 امتياز را در آن جشنواره بياورد و برگزيده بشود بدون آنکه اساساً مضمون شايسته اي داشته باشد خوب اين نقطه خلاء ماست، اين يک نکته که اذعان و اعتراف به مضمون مهم است. نکته ديگري که اهميت دارد اين است که ادبيات جنبه هاي مختلف دارد و چون ادبيات از زندگي حکايت دارد، زندگي هم جنبه هاي مختلف دارد و در زندگي بشري هم موضوعات متنوعي وجود دارد. در عالم سينما وقتي قرار است کسي به عنوان نقش اول بازيگري، کسي به عنوان بهترين کارگردان و کسي به عنوان بهترين موسيقي ساز و بهترين طراح صحنه برگزيده بشود هر کدام از اين شاخه ها متخصصان خاص خودشان را دارند. کسي که مي تواند بهترين موسيقي را به لحاظ فني تشخيص بدهد و درک بکند با کسي که قرار است بازيگري را تشخيص بدهد تخصصشان با هم فرق دارد.
شاکري با تصريح آسيب عدم حضور متخصص مضمون شناسي در ادبيات گفت: در ادبيات ما متأسفانه تخصصي به عنوان مضمون لحاظ نشده اين مضموني که مي گوييم خيلي دايره عميقي دارد. مضمون يعني تمام اندوخته هاي عرفاني و فلسفي، تمام اندوخته هاي کلامي و فقهي ما، تمامي اندوخته هاي معارفي که قرآن و روايات ما آورده اند، ولي به نظر مي رسد شأني که براي يک منتقد در نقد ادبي و شأني که براي يک داور در جشنواره هاي ادبي در نظر گرفته ميشود اين است که اين فرد با اصول نقد ادبي آشنا باشد و آشنايي او با معارف ديني ضرورتي ندارد.به واقع، نقد معرفتي و نقد مضموني آثار داستاني نياز به تخصص دارد ما ناگزير به استفاده از افرادي هستيم که در معارف ديني ما متخصص هستند مي توانند جايگاه و وزن مضمون هر اثر را در مرتبه معارف ما بسنجند، صحت و سقمش را درک بکنند. خيلي از مضامين درک نمي شوند و ارزش گذاري نمي شوند مگر اينکه کسي که مي خواهد ارزش گذاري بکند با بخشي از مسائل کلامي و فلسفي مان آشنا باشد يک اشکالش اين است متأسفانه الان در جشنواره هاي ادبي ما تا جايي که من مطلع هستم در هيچ جشنواره اي متخصصي به عنوان متخصص مضمون لحاظ نمي شود. همه جشنواره ها را کساني داوري مي کنند که تخصصشان نويسندگي است، تخصصشان در نهايت نقد ادبي است. اين اشکال کار است به همين دليل خروجي هاي جشنواره ها خروجي هايي هستند که برخي از اوقات خطا در آنها ديده ميشود و به لحاظ مضموني قابل اتکا نيستند.
در حوزه نظريه پردازي ادبي؛ حوزه نقد و حوزه نويسندگي مشکلاتي وجود دارد ؛ تفاوت ادبياتي که ما طلايه دار آن هستيم به عنوان يک ادبيات متعهد، ادبيات انقلابي، ادبيات ديني و ادبيات دفاع مقدس آن است که همه اينها داراي جوهرهايست و آن جوهره تعهد است.