مهره‌های سوخته شده کارایی خود را برای سرویس‌های غربی از دست داده و حالا بدون داشتن یک راهبرد منسجم به جان هم افتاده‌اند!

سرویس سیاست مشرق- طی هفته‌های اخیر، رخدادهای قابل‌تأملی به وقوع پیوسته که ناظر بر شکست ۴۴ ساله غرب درروند «اپوزیسیون سازی» علیه جمهوری اسلامی ایران می‌باشد. آزادی اسدالله اسدی توسط دولت بلژیک، حمله به مقر منافقین در آلبانی از سوی پلیس این کشور، لغو نشست سالیانه منافقین در پاریس و صدوربیانیه‌ای سلبی علیه منافقین از سوی وزارت خارجه آمریکا، مصادیق «تغییر رفتار» غرب در قبال این گروه تروریستی و ضد انقلاب می‌باشد.

البته در اینجا باید میان «تغییر رفتار» و «تغییر رویکرد» تفکیکی عقلانی و هوشمندانه قائل شد. به این معنا که قطعاً در کلیت نگاه ماهوی و سلبی غرب نسبت به انقلاب اسلامی ایران و نظام مقدس جمهوری اسلامی تغییری صورت نگرفته، اما به نظرمی رسد دشمنان پس از سال‌ها پرداختن هزینه‌های حمایت از منافقین، به این نتیجه رسیده‌اند که «فایده» این گروه برای منافع ضد ایرانی آن‌ها به‌مراتب از «هزینه» آن‌ها بیشتر است! در این خصوص نکات و محورهایی وجود دارد که نمی‌توان به‌سادگی از کنار آن‌ها گذشت.

ثمره دیپلماسی عزتمندانه در آن‌سوی مرزها

بدون شک فارغ از هزینه‌هایی که منافقین و دیگر گروه‌های ضدانقلاب علیه دولت‌های میزبان خود ایجاد کرده‌اند، قطعاً می‌توان ثمره و نشانه دیپلماسی عزتمندانه (مبتنی بر قدرت سخت جمهوری اسلامی) را در تبلور رویکرد سلبی غرب نسبت به گروهک نفاق و جریانات ضدانقلاب مشاهده کرد. در این میان، بعضاً ادعا می‌شود تغییر رفتار غرب در قبال منافقین، اقدامی مقطعی در قبال آزادی برخی اتباع آمریکایی-اروپایی توسط ایران می‌باشد؛ اما فراموش نشود که قبلاً نیز موارد مشابهی در خصوص تبادل زندانیان وجود داشته و شاهد چنین رفتاری (علیه منافقین) از سوی غرب نبوده‌ایم. اصل ماجرا، مربوط به مشاهده قدرت سخت ایران در عرصه میدانی و انعکاس آن در مناسبات دیپلماتیک می‌باشد. به نظر می‌رسد ارتباط معنادار و صحیحی که میان قدرت سخت و نرم کشورمان در عرصه منطقه‌ای و بین‌المللی شکل‌گرفته، در حال نمایان ساختن خود در رفتار ناگزیر دولت‌ها و نهادهای امنیتی غرب در قبال منافقین شده است.

هزینه میزبانی گروه نفاق برای اروپاییان

آنچه در جریان بازرسی و متعاقباً درگیری صدها تن از اعضای پلیس آلبانی با اعضای گروهک تروریستی منافقین در آلبانی رخ داد، نقطه آشکارساز فرجام و «دردسرسازی تروریست‌ها برای میزبانان ترور و خشونت» می‌باشد. اگرچه صورت‌بندی و تحلیل این موضوع، مرهون تمرکز بر ابعاد گوناگون ماجراست اما در این میان قدرمتیقن‌هایی وجود دارد که نمی‌توان آن‌ها را نادیده انگاشت. نخست اینکه منافقین بارها خیانت خود را به دولت‌های میزبان به اثبات رسانده‌اند. در سال ۲۰۰۳ میلادی، مریم قجر عضدانلو و ده‌ها تن دیگر از رهبران منافقین در حومه پاریس به دلیل پول‌شویی غیرقانونی گسترده و تلاش برای از بین بردن چند تن از بریدگان سازمان در خاک اروپا، دستگیر و راهی زندان شدند.

در آن زمان، دولت وقت ژاک شیراک و اداره امنیت خارجی فرانسه (DGSE) بدون آنکه توجهی نسبت به آثار و تبعات مصالحه با تروریست‌ها داشته باشند، عملاً اقدامات آن‌ها را نادیده انگاشته و به‌نوعی «مصالحه با جریان نفاق» را در پیش گرفتند. روندی که واشنگتن و تل‌آویو در شکل‌دهی و بازتعریف مجدد آن نقش به سزایی داشتند. اکنون، پس از دو دهه محرز شده است که اگر دولت فرانسه در آن زمان به وظیفه ذاتی خود در دفاع از امنیت داخلی کشورش در برابر «تروریست‌های فرمان ناپذیر» پایبند بود، امروز اساساً نباید عضوی از منافقین در خاک اروپا حضور داشت!

در آن زمان، «تسویه درون‌سازمانی» و «پول‌شویی» محور فعالیت‌های غیر اعلامی منافقین و دور زدن دولت میزبان آن‌ها را تشکیل می‌داد و امروز «جاسوسی سایبری از کشور میزبان» و آن‌هم «نهادهای امنیتی آلبانی»! ماهیت هر دو پرونده یکسان اما شکل آن‌ها متفاوت است. در بعد ماهوی ماجرا، منافقین بار دیگر اثبات کرده‌اند که حتی حاضرند امنیت دولت‌های میزبان خود را نیز قربانی توهمات و انگاره‌های خطرناک و ضد انسانی خود در دنیای درون و بیرونشان کنند.

عدم پایبندی به حداقل‌های درخواستی دولت‌های میزبان!

نکته دوم، مربوط به تبعات وزن دهی و پذیرش منافقین درروند تصمیم سازی سیاسی و فرهنگی علیه نظام و ملت ایران می‌باشد.

دولت‌های فرانسه و آلبانی، امروز در حالی با هزینه‌های ناشی از مدارا با منافقین و میزبانی آن‌ها دست‌وپنجه نرم می‌کنند که تا چندی پیش، تحلیل‌ها و القائات این گروه تروریستی در قبال اوضاع داخلی ایران، تبدیل به «اسناد محاسباتی -عملیاتی» این کشورها در مواجهه با کشور عزیزمان شده بود. بخش مهمی از تقابل فرهنگی غرب با جامعه ایران، منبعث از همین توهمات و محاسبات القایی از سوی منافقین بوده است. آیا اکنون زمانی برای تأمل بیشتر غرب نسبت به این موضوع نیست؟ !

بدون شک تروریست‌هایی که نسبت به بایسته‌های حداقلی و محرز زندگی در سایه یک دولت میزبان پایبند نباشند، کمترین صداقت ممکن را نیز در ارائه تحلیل‌ها و تصاویری که از پدیده‌های جهانی ارائه می‌دهند، ندارند. این گزاره مسلم و محرز در طول سال‌های اخیر، بارها خطاب به مقامات کشورهای اروپایی موردتوجه و تأکید قرار گرفت اما آن‌ها در بسیاری از موارد ترجیح دادند دل به تصویرسازی‌های گروهک نفاق از ایران‌خوش کنند! اکنون «تصویر واقعی منافقین» در مقابل چشمان دستگاه‌های امنیتی، سیاسی و فرهنگی اروپا قرارگرفته و حوادث اخیر می‌تواند نقش یک دوربرگردان را درروند تجدیدنظر سیاست‌های غرب در قبال مهره‌های نفاق ایفا کند. چنانچه اشاره شد، در موارد قبلی کشورهای اروپایی از فرصت‌های به وجود آمده در مسیر پالایش و پاک‌سازی خاک کشورهایشان از عناصر نفاق استفاده نکرده و فراتر از آن، لحظه‌ای این سؤال به ذهنشان خطور نکرد که علاوه بر مخاطرات امنیتی جریان نفاق، تکلیف هزینه‌هایی که این جریان در مسیر تخریب روابط فرهنگی و سیاسی با جامعه و نظام ایران ایجاد کرده، چیست!؟

ماجرا فراتر از منافقین است!

نکته دیگری که نمی‌توان نسبت به آن غافل شد! اینکه در نقطه اوج درگیری دستگاه امنیتی آلبانی و منافقین، اتحاد کردهای تجزیه‌طلب ضد ایرانی نیز با شکست مواجه شد. اتحاد دو جریان کومله که پس از ۱۵ سال باهم متحد شده بودند، یک‌بار دیگر به دلیل آنچه جداشدگان «هم‌پیمانی با نیروهای راست»، «عدم برگزاری کنگره مشترک» و «اتخاذ سیاست‌های نادرست عبدالله مهتدی» عنوان می‌کنند، ازهم‌گسسته شد. صبح چهارشنبه ۳۱ خرداد، تعدادی از اعضای رهبری «حزب کومله کردستان ایران» در اقدامی هماهنگ و طی اطلاعیه‌ای اعلام کردند که پروسه اتحاد دو جریان کومله شکست‌خورده است و ازاین‌پس همانند گذشته تحت نام «کومله زحمتکشان کردستان» به فعالیت‌های ضدانقلابی خود ادامه می‌دهند.

دستگاه امنیتی سه کشور آلمان، فرانسه و انگلیس تلاش زیادی در راستای اتحاد احزاب و جریانات تجزیه‌طلب و تروریستی کرد علیه جمهوری اسلامی ایران صورت داده بودند. نقطه اوج این اقدامات، در جریان وقوع اغتشاشات اخیر در ایران، خصوصاً مناطق کردنشینی مانند سنندج، بانه، سقز و مریوان قابل‌مشاهده بود. دو جریان کومله یعنی «حزب کومله کردستان ایران» و «کومله زحمتکشان کردستان» پس از ۱۵ سال جدایی، به دنبال شروع خیزش سراسری زن، زندگی، آزادی در ۲۸ آبان ۱۴۰۱ (در نقطه اوج اغتشاشات) اعلام اتحاد کردند و تحت نام «حزب کومله کردستان ایران» به رهبری عبدالله مهتدی به فعالیت ادامه دادند.

در پی این اتحاد، اعضای رهبری دو طرف تلفیق شدند و قرار بود ارگان‌های حزبی نیز مرحله‌به‌مرحله در هم ادغام شوند و اصلاحات مدنظر را اعمال کنند و در یک کنگره مشترک رهبری جدید حزب متحد را برگزینند؛ اما در اطلاعیه‌ای که این افراد منتشر کرده‌اند، طرف مقابل متهم شده که از این اقدامات و توافقات قبلی سرباز زده است. همچنین در اطلاعیه جداشدگان، رهبری کومله به اتخاذ «سیاست‌های نادرست و خلاف مصلحت‌های مردم کرد» متهم شده است.

همچنین شواهد معتبر می‌گوید که بخشی از کادرها و نیروهای پیشمرگ حزب کومله کردستان ایران نیز در اعتراض به «سیاست‌های نادرست» عبدالله مهتدی این حزب را ترک کرده‌اند. پس از حضور عبدالله مهتدی در نشست دانشگاه جرج تاون که روز ۲۱ بهمن سال گذشته با حضور رضا پهلوی، شیرین عبادی، حامد اسماعیلیون، مسیح علی‌نژاد و نازنین بنیادی برگزار شد، زمزمه‌هایی مبنی بر نارضایتی تعدادی از اعضای حزب کومله کردستان ایران مطرح بود. پس از انتشار منشور مهسا و دیدار عبدالله مهتدی با رضا پهلوی این شایعات به اوج خود رسیدند.

رضا پهلوی هم‌ بازی را باخت!

علاوه بر منافقین و جریانات کرد تجزیه‌طلب، سلطنت‌طلبان و در رأس آن‌ها فرزند شاه مخلوع، اکنون در بدترین وضعیت ممکن (به لحاظ برخورداری از حمایت بازیگران غربی) برخوردار هستند. ناکارآمدی رضا پهلوی در تجمیع و هدایت توان جریانات و افراد شاخص ضدانقلاب در آن‌سوی مرزها، اکنون بر همگان محرز است: حامد اسماعیلیون، نازنین بنیادی و عبدالله مهتدی از شورای ضدانقلاب جداشده و عامل اصلی این جدایی را تکروی و دیکتاتوری سلطنت‌طلبان دانسته‌اند.

فراتر از آن، حتی نازنین پهلوی همسر رضا پهلوی و برخی بازماندگان رژیم منحوس پهلوی در آمریکا و اروپا، نارضایتی خود را از برخی تصمیمات و رویکردهای جاری از سوی رضا پهلوی اعلام کرده‌اند. در چنین شرایطی نه‌تنها گروه‌های ضدانقلاب زیر بار رهبری رضا پهلوی بر شورای ضدانقلاب خارج نشین نرفته‌اند، بلکه حتی تحولات رخ‌داده پس از اغتشاشات اخیر منجر به شکاف در میان گروه‌های سلطنت‌طلب شده است و کار به‌جایی رسیده است که در برخی رسانه‌های ضدانقلاب مانندگویانیوز، بارها به ناتوانی رضا پهلوی در مدیریت اپوزیسیون خارج نشین و متعاقباً، رهبری اغتشاشات اشاره‌شده است.

پایان بازی غرب با گروه‌های سنتی ضدانقلاب؟

آنچه امروز در اردوگاه منافقین، کردهای تجزیه‌طلب و سلطنت‌طلبان رخ می‌دهد گویای یک گزاره محکم است. اینکه مهره‌های بازی غرب علیه نظام و ملت ایران یکی پس از دیگری تبدیل به «مهره‌های سوخته» شده و کار آیی خود را حتی برای دستگاه‌های امنیتی و سیاسی آمریکا و اروپا ازدست‌داده‌اند. در این میان، غرب درروند اپوزسیون سازی، بر روی گروه‌های جدیدی مانند فمینیست‌ها، بهاییان، دراویش گنابادی، جریانات افراطی قومیتی و حتی طرفداران عرفان‌های کاذب متمرکزشده است تا بلکه بتواند دامنه یارگیری خود در داخل کشور را به‌واسطه فعالیت این گروه‌ها افزایش دهد.

تحرکات اخیر غرب نشان می‌دهد که اقتدار جمهوری اسلامی ایران، منجر به تغییر روند «اپوزسیون سازی» از سوی دستگاه‌های دولتی و امنیتی آمریکا و اروپا شده است. در اینجا لازم است ضمن رصد هوشمندانه بازی غرب و شناخت اجزای این بازی جدید، از اختلافات گروه‌های سنتی ضدانقلاب با اپوزسیون جدید، نهایت استفاده را به سود منافع ملی کشورمان برد. فراموش نکنیم که اپوزسیون سازی جدید غرب، نه بر مبنای نوعی ابتکار عمل کنشگرایانه، بلکه برمبنای نوعی اجبار و ناچاری (به دلیل شکست جریانات سنتی اپوزیسیون وضد انقلاب و ناکامی مطلق آن‌ها در برابر ایران اسلامی) صورت گرفته است؛ بنابراین باید مزایا و عوامل برتری خود را در برابر بازی غرب و جریانات ضدانقلاب حفظ کنیم. این اصلی‌ترین پیش‌شرط اقدام آگاهانه و همه‌جانبه در برابر بازی دشمنان محسوب می‌شود.

برچسب‌ها