به گزارش مشرق، خاطرات اسدی را که مرور کنید حس می کنید عزت الله شاهی دوباره در تاریخ تکرار شده است. اسدی با همان تیزهوشی، کیاست و مقاومت عزت شاهی در برابر شکنجه تاب آورد و در نهایت با سربلندی از چنگال ظالمان خلاص شد.
دبیر سوم سفارت ایران در اتریش زمانی که در یکی از اتوبان های آلمان به سمت محل ماموریت خود در بلژیک در حرکت بود بصورت خشونت آمیزی توسط ماموران امنیتی متوقف و به همراه خانواده و فرزند خردسال خود دستگیر شد. این دستگیری خلاف کنوانسیون های بین المللی بود و مصونیت دیپلماتیک اسدی را نقض کرد.
تفهیم اتهام در ابتدا صورت نگرفت و حتی هنگام بازداشت هیچ برگه ای به امضای او و خانواده اش نرسید که چه وسایلی به همراه داشته اند. اسدی چند ماه اول بازداشت بدون هیچ دلیلی در یک بیمارستان روانی حبس شد. اسدی دیپلمات باسابقه ای بود و توجیه بود در چنین شرایطی چگونه رفتار کند؛ پس هیچ رفتار خارج از چارچوب دیپلماتیک حتی هنگام دستگیری از خود بروز نداد تا بهانه ای برای طرف مقابل ایجاد نشود با این حال ماموران امنیتی او را در یک بیمارستان روانی حبس کردند. پزشکان پس از گذشت چند ماه بصورت مکرر گزارش سلامت روانی او را تایید کردند تا اینکه دیپلمات کشورمان به یک زندان معمولی منتقل شد.
آنطور که همسر اسدی در صفحه فضای مجازی خود درباره شرایط زندان نوشته است ماه های اول این زندان نیز چندان خوشایند نبود: « هیچ زندانی باور نمیکرد که من ۲۰ روز در بونکر نگهداری شدهام. بدترین افراد، چند شب در بونکر نگهداری میشدند و مجدداً به سلول خود باز میگشتند. در تمام ۲۰ روز اجازه هواخوری جمعی به من داده نشد. در بونکر کلیه وسایلم را پشت در گذاشتند، به جز یک عدد تشک پلاستیکی، یک پتو و یک توالت فرنگی هیچ چیز نبود و کف و سقف با کاشی و سرامیک بدرنگ پوشیده شده بود به نحوی که آن را به یک غسالخانه شبیه کرده بود.»
آنگونه که خود اسدی در دیدارهای محدود با کنسول ایرانی در زندان نقل کرده و در اسناد وزارت خارجه ایران نیز ثبت شده، از همان ابتدا مسوولان امنیتی و زندان بان ها تلاش کردند به او القا کنند تا خودکشی کند. بارها عنوان «خودکشی» در گفت و گوهای مسوولین زندان با او مطرح می شود تا ذهن او به سمت این اقدام جهت دهی شود اما اسدی متفاوت عمل میکند.
اولین خواسته اسدی از مسوولین زندان یک جلد قرآن مجید بود. قرآنی که طی ۵ سال حبس غیر قانونی همراه و همدم او شد. اسدی در روزهای پایانی این گروگان گیری بین المللی برای ۴۵ مین بار ختم قرآن کرد و با لطف خدا توانست از چنگال ظالمان خلاص شود. اسدی می گوید در تمام این روزها فهم جدیدی از قرآن برایش رقم خورد و این حبس از این جهت مایه برکت بود.
اسدی شرایط شکنجه خود در زندان را اینگونه تشریح کرده است: شکنجه در جایی که من حبس شده بودم از جنس شکنجه های قدیمی نبود. آنها می دانستند که روح انسان از هر چیزی با ارزش تر است. آنها به دنبال نابودی روحی من بودند. البته شکنجه های جسمی را هم به بهانه های مختلف انجام می دادند مثلا زمستان های آنجا بسیار سرد است و زندان بان ها برای آنکه مرا اذیت کنند در سرمای سخت آنجا گرمایش سلول مرا قطع می کردند و من در سرما دچار مریضی می شدم. یا شب ها هر ۱۵ دقیقه یک بار چراغ سلول را به بهانه بازرسی روشن می کردند و عملا مانع خواب من می شدند. اما اصل ماجرا شکنجه روحی بود. نا امید کردن و القای یاس برای خودکشی، محروم کردن من از شنیدن صدای خانواده ام و عدم امکان ملاقات با خانواده ام ضربه های روحی بود که آنها دنبال میکردند. آنها به من می گفتند اگر خانواده ات برای دیدنت بیایند آنها را هم دستگیر می کنیم در حالی که طبق قوانین بین المللی این حق هر زندانی است که بتواند با خانواده خود ملاقات کند.
با این حال اسدی یک راهبرد داشت و آن اینکه در تمام این مدت تلاش کرد تمام اطرافیان خود را از زندان بان گرفته تا زندانیانی که هر از گاهی در هواخوری ها ملاقات می کرد به اسلام دعوت کند و حتی آنهایی که قصد خودکشی داشتند را از انجام این کار منصرف کند.
تغذیه این آزاده سرافراز کشورمان هم ماجرای مفصلی دارد. زندان های مهم دنیا مدعی هستند که دو نوع تغذیه دارند: یکی برای افراد عادی و دیگری برای مسلمان ها که غذای حلال است. بنا به گفته اسدی پس از گذشت مدتی از انتقال او به زندان جدید، او شرایط تغذیه خود را پیگیری میکند تا غذای حلال در اختیارش قرار گیرد. او می گوید من به مرور متوجه شدم غذایی که در اختیارم قرار میدهند از همان غذایی است که در اختیار دیگر زندان هم قرار گرفته است. پاسخ مسوولین زندان به اعتراض اسدی این است که تمام زندانیان آن زندان غذای حلال دریافت می کنند.
اسدی اما سابقه زندگی در کشورهای اروپایی را داشت و می دانست که هر پرس غذای حلال حداقل ۳ تا ۵ یورو گران تر از غذای معمولی است و برای یک زندان هیچ توجیهی ندارد که به خاطر چند زندانی مسلمان به کل زندان چنین هزینه ای تحمیل شود. دیپلمات کشورمان در این مقطع یک تصمیم سخت می گیرد و آن اینکه گیاه خواری را برای اطمینان از حلال بودن غذای خود انتخاب می کند.
تغذیه طاقت فرسا، شکنجه های روحی و جسمی و شرایط سخت زندگی در زندان در نهایت اسدی را دچار مشکلات جسمی می کند. اسدی در طول این مدت ۳ بار دچار حمله قلبی و چندین مرتبه دچار بیماری های پوستی و ... می شود. اما مسوولین زندان چندان اعتنایی به بیماری های او نداشتند. اسدی می گوید در یک نوبت که او دچار بیماری پوستی شده بود، دکتر زندان به بهانه های مختلف از معاینه او امتناع کرده است. در نهایت پس از ۱۰۰ روز دکتر او را معاینه کرده و یک هفته بعد نیز داروی مختصری در اختیار او قرار گرفت.
ماجرای ملاقات های اسدی در این ایام هم جور دیگری موجب آزار و اذیت او می شد. اسدی روایت می کند هر ملاقاتی که توسط مسوولین دستگاه دیپلماسی کشورمان برقرار می شد به شدت محدود و تحت کنترل برگزار می شد. مسوولین زندان پس از هر بار ملاقات تمام لباس های او را تحویل می گرفتند و به بهانه اینکه شاید چیزی تحویل گرفته باشد یا وسیله ای پنهان کرده باشد مدتها او را لخت در سلول رها می کردند.
اسدی در تشریح این وضعیت خود می گوید من بارها به این رفتار آنها اعتراض کردم و حتی به کنایه به آنها گفتم اگر بخواهید من می توانم افراد متعددی را در همین زندان برایتان مثال بزنم که گردش مالی مواد مخدرشان در ماه بالای ۱۵ هزار یورو است ولی من که زیر نظر شما و با حضور مترجم و نگهبان ملاقات دارم چگونه می توانم چیزی دریافت کرده باشم؟ اما این حرف ها هیچ تاثیری نداشت.
آزاده سرافراز کشورمان نقل میکند پس از مدتی فهمیدم این ملاقات ها هم چندان تاثیری در روند پرونده من ندارد و من تقریبا امیدی به این ماجراها نداشتم و از طرفی نوع برخورد زندان بان ها پس از هر ملاقات باعث شد تصمیم بگیرم دیگر هیچ ملاقاتی انجام ندهم. مسوولین وزارت خارجه هم وقتی درخواست ملاقات می دادند به آنها می گفتم هیچ چیزی از پرونده خودم نمیخواهم بدانم، شما بروید و هر کاری که می توانید انجام دهید، لازم نیست من را در جریان بگذارید.
جانباز پرافتخار کشورمان می گوید مسوولین وزارت خارجه در ملاقات های اول نگران روحیه من بودند اما من همان جلسه اول به آنها گفتم که من پیرو اباعبدالله الحسین(ع) هستم و به آنها گفتم شما نگران من نباشید. من میدانم چگونه اینجا با خدای خود خلوت و شرایط را تحمل کنم.
اسدالله اسدی یک سال پایانی حبس غیرقانونی خود را بدون هیچ ملاقاتی حتی با رئیس زندان و ... گذراند.
ماجرای پرونده اسدی چه بود؟
بی بی سی در این باره نوشت: « آقای اسدی متهم شده بود که به زوجی که از اعضای سابق سازمان مجاهدین بودند، ۵۰۰ گرم مواد منفجره قوی داده تا در فرانسه و در جریان گردهمایی این سازمان منفجر کنند.»
تشریح این پرونده چند جنبه دارد:
اول اینکه آقای اسدی از داشتن وکیل مورد اعتماد خود منع شده بود و همین امر باعث شد تا وکیلی که در اختیار او قرار گرفت از عناصر دولت بلژیک بود که روند پرونده را به همان نحوی که دولت بلژیک تمایل داشت پیش برد.
بی بی سی در بخشی از همان مطلب می نویسد: « آقای اسدی در یکی از زندانهای بلژیک در حال سپری کردن ۲۰ سال حکم زندان بود که دادگاهی در بلژیک صادر کرده بود. آقای اسدی بعد از اینکه به ۲۰ سال زندان محکوم شد، به حکم دادگاه اعتراض نکرد.»
این ادعای بی بی سی را دیپلمات کشورمان اینگونه توضیح میدهد که هر زمان من به وکیل خود می گفتم اعتراض را ثبت کن وکیل به بهانه اینکه من کار داشتم و فراموش کردم و ... ماجرا را طولانی میکرد و من عملا فرصت های حقوقی پرونده را از دست می دادم با این حال اعتراض خود را پیگیری کردم.
دوم مستندات پرونده دیپلمات کشورمان محدود به اظهارات آن دو عضو گروهک منافقین بود و هیچ سند دیگری برای اثبات این ادعا در اختیار دادگاه و دولت بلژیک نبود. بنا به گفته مسوولین متولی امر، پرونده آقای اسدی بیش از ۸۰۰ صفحه شده بود که عمده آنها مکتوب شده شنودها و گفت و گوهای آقای اسدی در ایام بازداشت غیرقانونی بود که باز هم هیچ دلیلی بر مقصر بودن این دیپلمات کشورمان در آن مشاهده نمی شد.
اصل ماجرا چه بود؟
اما تمام این پرونده سازی ها و دادگاه ها و ... نمایشی بود. اصل ماجرا در مذاکرات مسوولین امنیتی کشورمان با سرویس اطلاعاتی بلژیک مطرح شد. آنجا که سرویس اطلاعاتی بلژیک درخواست خود را مطرح کرد و ماجرا شفاف شد. سرویس اطلاعاتی بلژیک یک خواسته مهم در جلس اول مطرح کرد و آن این بود که احمدرضا جلالی جاسوسی که ایران پیشتر دستگیر کرده و حکم اعدامش صادر شده بود را تحویل بلژیک دهد.
جالب آنکه در جلسه اول این دیدار مسوولین اطلاعاتی بلژیک چنان با موضع بالا و فخر فروشانه مذاکره کردند که گویا ایران هیچ راهی جز پذیرش این پیشنهاد نداشته است. بلژیکی ها چنان از موضع خود مطمئن بودند که حتی اعلام میکنند که ایران ابتدا باید جلالی را آزاد کند تا آنها درباره اسدی تصمیم بگیرند.
یک خواسته دیگر هم در مذاکرات امنیتی و سیاسی از طرف بلژیک مطرح می شود و آن اینکه معاهده تبادل محکومین به امضای دستگاه های رسمی دو کشور برسد. معنای این توافق این بود که اگر اسدی به ایران بازگشت تحت عنوان یک محکوم باید برگردد و طبق روال مدتی در زندان ایران باشد و ...
ایران تمایلی به اجرای هیچ کدام از این دو درخواست بلژیک نداشت. احمدرضا جلالی جاسوسی بود که اطلاعات دانشمندان متعددی را به سرویس های جاسوسی داده بود و عامل جاسوسی برای شهادت دکتر علی محمدی و شهریاری بوده است. توافق نامه انتقال محکومین هم به معنای پذیرش جرمی است که بلژیک علیه اسدی ادعا کرده بود. کار اینجا گره می خورد.
اسدی چگونه آزاد شد؟
اسدی روایت می کند در زندان پس از گذشت مدتی از تغییر شرایط پیش آمده نا امید شده بود. او استخاره ای به قرآن می کند. او می گوید برداشت و فهم من آن زمان این شد که آزاد شدن من از چنگال این شیاطین باید به دست اهلش انجام شود.
دیپلمات سابق کشورمان می گوید شرایط در آن زمان جوری بود که من حس انفعال از دستگاه دیپلماسی داشتم. هرچند اعضای کنسولگری یا سفارت خانه و نفرات وزارت خارجه به صورت فردی، دلسوزانه پیگیر امور من بودند اما آنچه باید تصمیم گرفته میشد در سطح ستاد و نیازمند یک اقدام قاطع بود که چنین چیزی در روند دستگاه دیپلماسی آن مقطع معنا نداشت.
یکی از دیپلمات های کشورمان می گوید در یکی از جلسات مذاکره که بنا شد یک تهدید جدی توسط وزارت خارجه به طرف بلژیکی ابلاغ شود بنا شد چنین جمله ای مطرح شود: « اگر اتفاقی برای آقای اسدی بیافتد شما متاسف خواهید شد!» و همین جمله هم مطرح شد. اسدی در این باره می گوید معنای این تهدید این بود که اگر بنا شد ما بمیریم تنها یک تاسف نصیب ایران میشد.
با تغییر دولت در ایران ورق برگشت و رویکرد جدید وزارت خارجه و وزارت اطلاعات درباره این پرونده کاملا تغییر کرد. وزارت خارجه از رویکرد مذاکره التماسی به رویکرد مذاکره «موازنه تهدید» تغییر نقش داد. وزارت اطلاعات نیز در همکاری نزدیک و مستمر با وزارت خارجه یک برنامه مشترک را جلو برد. یک اتفاق مهم رقم خورد و آن اینکه به گفته مسوولان امنیتی و سیاسی بلژیک کاملا توجیه شد که در صورت تداوم این گروگان گیری کشور بلژیک باید هزینه های مهمی را بپردازد. مقامات بلژیکی به این باور رسیدند و کار به جایی رسید که از دست یابی به خواسته های اصلی خود از طراحی چنین سناریوی غیر انسانی نیز دست بر داشتند.
در نهایت تبادل انجام شد اما به جای احمدرضا جلالی شاه مهره جاسوسی غربی ها یک تبعه بلژیکی مبادله شد و جانباز و آزاده سرافراز کشورمان پس از تحمل ۵ سال زندان و شکنجه، با سربلندی قدم بر خاک ایران گذاشت تا نشان دهد قدرت ایمان در رگ و خون ایرانی ها جاری است.
اسدی به حق نماد و اسطوره صبر و مقاومت است. دیپلماتی که انقلابی بود و انقلابی ماند. دشمن هر زمان بخواهد سربازان انقلاب را امتحان کند باید اسدی را به یاد بیاورد.