کد خبر 1526388
تاریخ انتشار: ۲۲ شهریور ۱۴۰۲ - ۲۳:۰۷

کتاب چهلنشان در قطع رقعی و ۱۹۵ صفحه به قلم امیرحسین کاوه؛ توسط انتشارات راز مهر در شهریور ماه ۱۴۰۲ منتشر شد.

به گزارش مشرق، کتاب چهلنشان، مشتمل بر چهل داستان کوتاه در قالب گفت‌وگوی بین مردمان کوچه و خیابان، دانشگاه و بازار، دوستان و همکاران تا گفت‌وگوی موجودات زنده و بی جان است.

در این کتاب نویسنده تلاش کرده تا با سبکی نوآورانه با ارائه تجربیات و برداشت‌های خود از موضوعات مختلف اجتماعی و پیوند با برخی از آیات و روایات، نشانیِ راه هموارتر را با گفتمانی خودمانی و واقعی، بیان کند.

چهلنشان، به قلم امیرحسین کاوه، توسط انتشارات راز مهر و به مدیریت و همت رامین خسرو خاور؛ در تابستان ۱۴۰۲ منتشر شده است. از این نویسنده پیش از این آثار دیگری همچون «خوشا به حال» از انتشارات شبگیر، «ناگفته‌های چشم سوم» از انتشارات کارآفرینان فرهیخته، «امیکا و تجربه‌های زمین‌زادگان» از انتشارات گروه مطالعات اندیشه‌ ورزان آریا؛ به چاپ رسیده است.

در زیر یکی از داستان‌های کوتاه این کتاب را می خوانیم:

نشان یازدهم/ طلای عصر

سهیل پارسال در مسیر معدن مس سرچشمه، تصادف بدی کرد و به کما رفت. پس از دو ماه به هوش آمد و جوری به هوش آمد و هوشیار شد که انگار قبل از کما رفتن در کما بوده! پس از آن واقعه همیشه او را مشغول کاری می‌دیدم. هیچ‌گاه ندیدم بیهوده وقتش را تلف کند. همیشه از غنی بودنِ خاک کشور از مواد معدنی و غنی بودنِ کسی که از وقتش درست استفاده کند؛ می‌گفت. خیلی به وقت شناسی و استفاده از فرصت و زمان اهمیت می‌داد. می‌گفت: وقت مثل ابر بهاری می‌گذرد.

روزی که با هم برای بازدید و نمونه‌برداری‌های سطحی معدن طلای موته می‌رفتیم، پرسیدم سهیل جان چه شد این گونه شدی آقای همیشه مشغول؟

گفت: بعد از کما لحظات اولی که حالت هوشیاری پیدا کردم صدایی ملکوتی می‌شنیدم؛ مرتب نجوا داشت:

«والعصر» سوگند به وقت

«والعصر» سوگند به زمان

چشمانم را که باز کردم و خودم را گرفتار تخت بیمارستان‌ دیدم؛ اولین چیزی که از خدا خواستم مابقی عمر پربرکت بود که باز ندا آمد:

«والعصر» سوگند به وقت

از پیر خردمندی معنی زمان را پرسیدم او گفت: زمان یعنی عمر و یک معنی «والعصر» که خدا به آن قسم می‌دهد همان وقت و عمر من و تو است.

سهیل گفت: داداش جان به عنوان یک دوست و همکار به تو هم توصیه می‌کنم هیچ‌گاه، خالی وقت نباش و اِلّا تهی می‌شوی. یا پیگیر کارهای معدن‌های آهن و مس و طلای سرزمین و مشابه آن باش و با کار و تلاش به وضع اقتصادی خودت و خانواده‌ات و مردم برس؛ یا دنبال کارهای خیر و عام‌المنفعه و عبادتی برای رضای خدا و کشف معدن طلای وجودت باش و یا مشغول تفریح و ورزش و درس و مطالعه.

گفتم: سهیل جان یعنی من هم مثل تو بشوم آقای همیشه مشغول؟!

سهیل گفت: مهران جان البته خواب و خوراک را فراموش نکن که مثل من لازم نباشد تصادف کنی و به کما بروی! هر دو خنده‌ای از ته دل کردیم و کلاه ایمنی به سر، وارد معدن شدیم. پس از پایان نمونه برداری سطحی به سمت کارخانه فرآوری طلا رفتیم.

سهیل گفت: یاد استادم افتادم همیشه می‌گفت:

طلا را می شود خرید ولی عمر و وقت برود، دیگر با هیچ طلا یا پولی بر نمی‌گردد.