کد خبر 1526588
تاریخ انتشار: ۲۳ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۹:۵۴

مشهدالرضا(ع) همیشه پناهگاهی برای شیفتگان راه الهی و بندگی درگاه خداوند است. در این روزها افراد بسیاری راهی دریای نعمت و کرم حضرت رضا(ع) هستند.

به گزارش مشرق، غریبان همیشه رازهای بزرگی دارند. دل های شکسته در همنشینی با غربا همچون غنچه باز و مانند دریایی زلال جاری به سوی ملجا دلشکستگان می شوند. زمانی این موضوع به اوج می رسد که میزبان غریب الغربا باشد.

به عمر تاریخ، مشهد این خطه ی نورانی زمین پناهگاه شیفتگان راه حق و حقیقت بوده و هست و حال، این روزها که پس از تاسوعا، عاشورا، ایام اسارت عقیله بنی هاشم و اربعین حسینی از راه رسیده دلدادگان اولیاء الهی راهی محضر هشتمین نور ولایت هستند. در این شب ها دل های جاری صاف می شوند از دنیا و هر آنچه بوی آن را بدهد. روزهای پایانی ماه صفر فرصتی ناب برای باریدن چشم و پاک شدن دل است. پاک شدنی که عزم انسان ها را برای حرکت در راه حق جزم خواهد کرد.

گنبد طلایی امام رئوف همچون منبعی از آرامش از ابتدای خیابان واعظ طبسی مشهد زائران و شیفته های حضرت را به سوی خویش می کشاند. موکب ها در طول مسیر، راهیان به سوی امام مهربانی ها را پذیرایی می کنند.

هر فرد هرچه که از دستش بر می آید را انجام می دهد. یکی نشسته و پارچه ای مقابلش پهن کرده و با احترام بسیار خواهش می کند تا کفش مشکی زائران را واکس بزند. دیگری در موکبی ایستاده و با پارچ شربت های خنک را داخل لیوان می ریزد تا زائری تشنه نماند.

جلو که می روی تا لیوانی شربت برداری با آرامشی خاص می گوید بنوش به نام اباعبدالله(ع) و همین نام حضرت به شربت طعمی بهشتی می دهد. جلوتر فردی پرچمی بلند و قرمز که رویش با خطی مشکی نوشته شده یا غریب الغربا را با شوری خاص در هوا می چرخاند. به چشمانش که خیره می شوی اشک حلقه زده و به دو دیده اش رنگی دریایی داده است. گویی با این پرچم می خواهد بگوید دیگر نخواهیم گذاشت ولی خدا غریب بماند. در سمت دیگر خانواده ای ایستاده اند و می خواهند با گنبد نورانی حضرت(ع) عکس بگیرند. پدر خانواده سربندی را که چند قدم عقب تر در میان زائران پخش می کردند را روی پیشانی پسر سه چهار ساله اش می بندد و دستش روی شانه اش می گذارد. روی سربند نوشته یااباصالح المهدی(عج). شوقی که در چشمان کودک دیده می شود نوید استقامت سربازان حضرت حجت(عج) را می دهد.

به حرم نزدیک تر که می شوی عده ای از جوانان حلقه زده اند و در عزای ولی خدا به سینه می زنند. در لحظه ای دسته جمعی دم می گیرند و می خوانند: «نسیمی جان فزا می آید... بوی کرب و بلا می آید.» نام کرب و بلا را که از دهان این جوانان می شنوی پرت می شوی به چند دهه قبل و در میان جوانانی که در غرب و جنوب کشور راه کربلا را باز می کردند و در شوق زیارت اباعبدالله(ع) جان می دادند. در پایان مسیر و در آستانه ورود به بارگاه منور رضوی همه چیز اشک شده است. پرچم ها، دست ها، زبان ها و حتی پاهایی که حال به شوق قدم گذاشتن در صحن و سرای حضرت رضا(ع) تندتر از قبل می روند تا راهی منزلی پر از آرامش شوند. راهی حرم مطهر موسی الرضا المرتضی(ع).