به گزارش مشرق، غلامرضا صادقیان طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: وزیرخارجه امریکا با جلیقه ضدگلوله به عراق میرود تا لابد از دولتمردان این کشور بخواهد در سفری که انجام شد، پیام امریکا را شامل «ما را نزنید» و مقداری تهدید به ایران برسانند، اما این روند به سه دلیل ناقض خود است! و امریکا اکنون باید وقت خود را برای فهم و اندازهگیری قاعده مذکور در سخنرانی نصرالله با نام «المدنی مقابل المدنی/شهروند دربرابر شهروند» مصروف کند؛ قاعدهای که بیشتر رسانهها و تحلیلگران غربی بهدلایل مشخص آن را مسکوت گذاشتند!
دلیل اول بیفایدهبودن پیام امریکا به ایران این است که وقتی با جلیقه ضدگلوله به عراق میروند، یعنی پذیرفتهاند وسط میدان جنگی که خود برافروختهاند، قرار گرفتهاند و حتی خیال آسودهای از نیروهای امنیتی عراق ندارند. پس چطور هم جنگ را میافروزند و هم انتظار دارند آنها را نزنند؟! انتظار میرود اول آتشبس شود که قول آن را در پیامها به ایران دادهاند. دوم، وقتی برای انتقال پیام مجبور به اتخاذ چنین روند دشواری هستند و نمیتوانند مستقیماً و مانند دهههای پیش که با یک تلفن دنیا را تنظیم میکردند، عمل کنند، نباید انتظار موفقیت این روند را هم داشته باشند؛ و سوم، همینحالا امریکا دقیقاً در انجام چه تغییری در جهان پیرامون غزه موفق بودهاست که به موفقیت پیام خود به ایران امید داشته باشد؟!
امریکا طوفانالاقصی را بلافاصله با این پیام دنبال کرد که «ایران نقشی نداشته و حتی باخبر هم نبوده»، زیرا درغیراین صورت باید اولاً به افکارعمومی خود پاسخ میداد که اگر کار ایران است، چرا سراغ ایران نمیرود! و درثانی پذیرش شکست از گروه کوچک و محاصرهشده حماس برای امریکا آسانتر و قابلهضمتر از پذیرش شکست از ایران قدرتمند است، زیرا توجیه آن سادهتر است! اما حالا برای کنترل مقاومت و برخلاف آن اظهارات علنی، پیامهای مخفی به ایران میفرستد. پاسخ ایران قبلاً دادهشده که «ما قیمومتی بر نیروهای مقاومت وقتی آنان را و کودکانشان را بمباران میکنید، نداریم»؛ و پاسخ صریحتری در سخنرانی سید حسن داده شد که نهتنها نیروهای نظامی امریکا و اسرائیل در هیچکجا امن نخواهند بود، بلکه اگر زنان و کودکان فلسطینی را که مثل مرغپرکنده از اینسو به آنسوی «قفسغزه» میدوند و پناهی ندارند، بمباران کنند، شهروندان امریکایی نیز نه فقط در لبنان که در هیچ کجای جهان در امنیت نخواهند بود. دبیرکلحزبالله قاعده «المدنی مقابل المدنی» را درست
وقتی بر زبان آورد که به امریکاییها خاطرات شکست دهه ۸۰ را که حملات انتحاری علیه امریکاییها در لبنان شدت گرفته بود، یادآوری کرد. به نظر میرسد سید حسن میخواهد به امریکا بفهماند دامنه جنگ و دامنه کشتن شهروندان فقط در قفسغزه نیست و آن را امریکا تعیین نخواهد کرد. حال با این قاعده، تلاش امریکا برای بهسلامتعبوردادن پایگاههایش در سوریه و عراق، در حاشیه قرار میگیرد.
امریکا اکنون با سه دشواری دیگر هم روبهروست که هر سه بهنحوی با شهروندان امریکایی مرتبط است. اول، اقتصاد اسرائیل با طولانیشدن جنگ به رکودی رسیده است که دیروز فایننشال تایمز آن را یادآور اتفاقات پساز همهگیری کرونا دانست و نوشت «صدها شرکت اسرائیلی در معرض ورشکستگی قرار دارند و دولت حمایتی را که وعده داده بود ارائه نکرده است، بلکه مردمش را رها کرده، تولیدکنندگان غرامت نگرفتهاند و با شوک مالی مواجهاند». جور این اقتصاد فروپاشیده را باید مالیاتدهندگان امریکا به دوش بکشند. دوم، وضعیت اسیران اسرائیل است که در میان آنان امریکاییها نیز هستند و امریکا مطلع شده اسرائیل برنامهای برای آزادی آنان ندارد و بر نابودی حماس متمرکز شده است. فرض کنیم مرگ ۶۰ نفر از آنان در بمبارانها که حماس اعلام کرده، جنگروانی باشد، نمیتوان غزه را اشغال و حماس را با گاز اعصاب در تونلها نابود کرد و اسیران در همان تونلها یا در آخرین لحظات زنده بمانند. این وضعیت شکست سنگینی برای امریکا خواهد بود؛ و سوم، این جنگ اگر همینالان تمام شود، پذیرش شکست صددرصدی با صدای بلند و آشکار است و اگر ادامه یابد، دیگر هرگز بهمعنای واقعی تمام نمیشود! به اطراف جهان نگاه کنید! دنیا بهصدا درآمده است و به بازماندگان فلسطینی حق میدهد که تا زمان باقی است انتقام خود را از امریکاییها چه نظامی و چه شهروند بگیرند. گمان میکنم امریکا نیز بهرغم مسکوتگذاشتن موضوع، پیام شهروند در برابر شهروند را دریافت کرده است، نشانهاش هم پوشیدن جلیقه در یک دیدار دیپلماتیک!