به گزارش مشرق، در همین زمینه با علی منتظری، کارشناس مسائل فلسطین و لبنان گفت و گویی کرده ایم تا از آنچه در واقعیت میدان نبرد میگذرد، بیشتر مطلع شویم و به تحلیلی میدانی برسیم.
تجاوزات یک ماهه بی حد و حصر و دیوانه وار ارتش اسرائیل به نوار غزه در حالی ادامه مییابد که جامعه جهانی تحت فشار افکار عمومی جهان، خواهان پایان حملات به مناطق مسکونی، شهروندان عادی، زنان و کودکان بی دفاع غزه شده اند و در این فضای ملتهب و بسیار شکننده که وزیر خارجه ایران آن را به حرکت بر روی انبار باروت تشبیه کرده، این سوال بیش از هر سوالی مطرح است که آیا ارتش اسرائیل میتواند به اهداف خود در این حمله برسد؟
در پاسخ به این سوال ابتدا باید سناریوی عملیات را بازخوانی نمود، ارتش رژیم اسرائیل در طول یک ماه اخیر، تا کنون با وجود کشتن حدود یازده هزار شهروند فلسطینی در نوار غزه، نتوانسته دستاورد نظامی مهمی را ثبت کند. در این زمینه، نخست وزیر افراطی اسرائیل با یک معضل بزرگ روبروست: از یک سو، او به یک دستاورد نظامی مهم نیاز دارد تا شکست ابتدایی خود در نوار غزه را جبران کند. این در حالی است که حزب لیکود پس از به دست گیری قدرت در اسرائیل از نظریه حکومت یکدست راستگرایان اسرائیلی دفاع میکرد و معتقد بود با این سیاست میتواند امنیت شهرک های یهودی نشین را در فلسطین اشغالی تامین کند، اما این نظریه در ۷ اکتبر گذشته فرو ریخت.
از سوی دیگر راست افراطی اسرائیل زیر فشار آمریکاست تا برای فرار از فشار افکار عمومی جهانیان به دلیل وسعت جنایات جنگی، به سرعت برنامه و اهدافش را در نوار غزه به نتیجه رسانده و از آن خارج شود. زیرا پنتاگون معتقد است این احتمال بر برنامه ارتش اسرائیل سایه انداخته که ممکن است اصلا به اهدافش در نوار غزه نرسد. آمریکا اکنون پس از پاسخ های مقاومت اسلامی در منطقه و به خصوص لبنان، از گسترش جنگی که ابعاد یک جنگ منطقه ای را در دل خود پرورش دهد، به شدت هراس دارد.
این نگرانی آمریکا از کجاست؟
سلاخی حماس، خط قرمز محور مقاومت
به نظر میرسد آمریکا به این نتیجه رسیده که نیروهای «محور مقاومت» که هم پیمانان سنتی ایران هستند، هرگز اجازه نخواهند داد که مقاومت فلسطین به سلاخی کشیده شود و این موضوع به عنوان خط قرمزی تعیین شده است. در روزهای اخیر، حملات حزب الله به پایگاه های نظامی اسرائیل توسعه پیدا کرده و تا درون شهرک های یهودی نشین در استان الجلیل فلسطین اشغالی و حیفاء رسیده که در پاسخ به حملات اسرائیل به شهروندان لبنانی بوده است.
از سویی دیگر حملات از داخل سوریه به بلندی های جولان نیز گسترده تر شده و هم پیمانان مقاومت اسلامی فلسطین در سوریه، عراق و یمن، حملات به پایگاه های آمریکا و درون اسرائیل را افزایش داده اند. با این اوصاف، در چنین شرایطی اگر آمریکا وارد جنگی تمام عیار در خاورمیانه شود، چه کسی میتواند از عواقب این جنگ در امان بماند؟
البته ارتش اسرائیل در روزهای اخیر علاوه بر بمباران هوایی، در حال پیشروی زمینی و تنگ تر کردن محاصره غزه است. آیا ممکن است با مشکلی مواجه شود؟
رژیم اسرائیل دچار چند بحران جدی است که از کنار آنها نمیتواند بی تفاوت عبور کند. اکنون به خاطر فراخوانی بیش از ۵۲۰ هزار نفر به ارتش، ارکان دولتی و عمومی اسرائیل با یک بحران شدید مواجه است که دولتش را با فلج اداری روبرو کرده است. از نظر سیاسی بی اعتمادی بالایی علیه نخست وزیر رژیم اشغالگر وجود دارد و فرماندهی ارتش، اعتماد کافی به وی ندارد و رقبای نتانیاهو بدشان نمیآید با اولین آرامش، او را برکنار کنند.
۳۰۰ هزار آواره در اسرائیل
شرایط اقتصادی داخلی این رژیم بسیار بد است و بنادر اسرائیل برای صادرات و واردات تقریبا مختل شده است. موضوع اسرای اسرائیلی نزد حماس نیز از پرونده های سخت ارتش و دولت متجاوز است که تصمیم گیری برای چگونگی اداره عملیات زمینی را سخت کرده است، هرچند دولت اسرائیل وانمود میکند که بر خلاف واقعیات انگار این مسئله مهم نیست.
علاوه بر این، تمام شهرکهای اطراف نوار غزه و نیز شمال فلسطین اشغالی (نزدیک مرز جنوب لبنان) از ساکنین آن تخلیه شده اند و حدود ۳۰۰ هزار آواره داخلی دارند که برخی از آنها برای اولین بار زندگی در چادر را تجربه میکنند. با این حساب، اگر جنگ زمینی در نوار غزه طولانی شود، این بحران حتما تشدید خواهد شد و اسرائیل تجربه چنین وضعیتی را اصلا نداشته است. بنابراین صدها هزار اسرائیلی در شرایط جنگی کنونی باید در پناهگاهها سپری کنند. در نتیجه همین امر است که نظرسنجی ها نشان میدهد مخالفین نتانیاهو ۷۷ درصد و طرفداران او اکنون فقط ۲۳ درصد را تشکیل میدهند.
برگ برنده ای که نتانیاهو در نبرد زمینی دنبال آن است
بسیاری نیز در اسرائیل بر این اعتقادند که نتانیاهو مسئول اصلی بحران کنونی است و به همین دلیل است که وی به دنبال برگ برنده ای در نبرد زمینی میگردد که موازنه ها را در داخل برایش تغییر دهد. در همین راستا سخنگوی ارتش اسرائیل بارها عنوان کرده است که دستگیری یا قتل یحیی السنوار، رهبر حماس در نوار غزه و محمد ضیف فرمانده نظامی حماس از اهداف حمله زمینی ارتش اسرائیل به نوار غزه است و این همان هدفی است که بنیامین نتانیاهو برای توقف جنگ تعیین کرده است تا با تحقق این اهداف از فشار افکار عمومی اسرائیل رهایی یابد.
از نظر بین المللی نیز مخالفت با بمباران نوار غزه در حال افزایش است و به رغم حمایت آمریکا و برخی اروپایی ها، بسیاری از حامیان اسرائیل نیز خواستار جلوگیری از توسعه جنگ و بالطبع توقف سریعتر حمله زمینی به نوار غزه هستند. همه آنها میدانند که در صورت ادامه حمله زمینی گسترده به نوار غزه احتمالا جنگ منطقه ای در جنوب لبنان و بلندیهای جولان علیه ارتش اسرائیل شدت میگیرد و آنگاه جنگ به شکل غیرقابل کنترل فراگیر میشود. این ها همه موجبات تردید در استمرار حمله سراسری زمینی ارتش اسرائیل به نوار غزه است. این در حالی است که ارتش اسرائیل باید با حدود چهل هزار مسلح از نیروهای حماس تا مدت های طولانی بجنگد، نیروهایی که اکنون به مانند اشباح در مناطق مختلف غزه در برابر ارتش اسرائیل از تونل های زیر زمینی ظاهر میشوند و هر بار خسارت های سنگین جانی و لجستیک بر ارتش اسرائیل وارد میکنند. این خود داستانی دیگر دارد و ممکن است باعث شود تا ارتش اسرائیل بدون نتیجه مناسب و با خسارت های سنگین نوار غزه را ترک کند.
با ادامه این تجاوزات وحشیانه، ارتش اسرائیل بر شتاب حملات خود علیه مقاومت در فلسطین افزوده و حملات زمینی را در نوار غزه توسعه داده است. اکنون این سوال مطرح است اگر اسرائیل به اهداف خود در حمله زمینی به نوار غزه نرسد احتمالا چه سیاستی را جایگزین خواهد کرد؟
این جا هم احتمالا رد پای آمریکایی ها به چشم خواهد خورد. در چنین شرایطی ممکن است سناریوی محاصره ۷۲ روزه غرب بیروت در سال ۱۹۸۲ دو باره تکرار شود. در آن ایام محاصره کامل غرب بیروت شکل گرفت و شبانه روز بیروت غربی با بمباران های هوایی و دریایی و آتش توپخانه کوبیده شد تا آن که نماینده آمریکا با طرح خروج نیروهای مسلح سازمان آزادیبخش فلسطین از بیروت وارد عمل شد و بر اساس همین طرح، فلسطینی ها از بیروت به تونس منتقل شدند و متعاقب آن کشتار بزرگ صبرا و شاتیلا در بیروت شکل گرفت. شاید اکنون نیز نتانیاهو در همین اندیشه باشد تا حماس و نیروهایش را از نوار غزه اخراج و نیروهای بین المللی را در نوار غزه مستقر کند، اما این داستان اختلاف زیادی با سال ۱۹۸۲ و حضور فلسطینی ها در بیروت دارد.
چه اختلافی؟
در آن زمان فلسطینی ها در زمینی میجنگیدند که متعلق به خودشان نبود و لذا انگیزه برای خروجشان از بیروت در دوران محاصره افزایش یافته بود. دیگر آن که آن زمان، هیچ نیروی مقاومتی وجود نداشت تا از «ساف» و جنبش «الفتح» حمایت کند. از سوی دیگر فضای سازش نیز بسیار زیاد بود. اما اکنون نیروهای حماس در سرزمینی در حال نبرد با ارتش اسرائیل هستند که در آنجا به دنیا آمده اند و سرزمین مادری و اجدادی آنها به شمار میرود و اکنون مردم عادی و شهروندان نوار غزه به رغم قربانیان بسیار زیاد از زنان و کودکان، همچنان در نوار غزه مانده اند و آنجا را ترک نکرده اند، پس چگونه ممکن است حماس و جهاد اسلامی و دیگر نیروهای مقاومت، نوار غزه را در زیر فشار ارتش متجاوز اسرائیل ترک کنند؟
مهمتر از هر چیز دیگر، اکنون نیروهای مقاومت اسلامی در منطقه از هماهنگی بالایی برخودارند و اتاق فرماندهی مشترک آنها نقش بسزایی در این کارزار دارد و قطعا نیروهای حماس و جهاد اسلامی فلسطین را به حال خود رها نمیکنند. بدون تردید در میان همه این حالت ها، بهترین و کم هزینه ترین راه حل برای اسرائیلی ها هموار کردن راه برای سقوط دولت راست افراطی نتانیاهو است تا همه از شر او در امان بمانند و اوضاع به ثباتی نسبی برسد.