سرویس جهان مشرق- تولد «هاینز آلفرد کیسینجر» در ۲۷ مه ۱۹۲۳ در یک خانواده یهودی آلمانی در فورث، شهری در بایرن، هیچ چیز قابل توجهی و متمایزی نداشت. اما وقتی هاینز بعدها در آمریکا به «هنری» تبدیل شد، یکی از معروفترین و در عینحال خوفناکترین سیاستمداران همهی ادوار، پا به عرصهی تاریخ گذاشت، همان هنری کیسنجری که او را «نابغه دیپلماسی» میخواندند و روز چهارشنبه(۲۹ نوامبر) بعد از یک قرن زندگی، درگذشت.
در سال ۱۹۳۸، زمانی که کیسینجر ۱۵ ساله بود، او و خانوادهاش قبل از «کریستالناخت» یا «شب چاقوهای برآهیخته» از آلمان نازی به نیویورک فرار کردند. هنگامی که هاینز نوجوان در ایالات متحده به هنری تبدیل شد، در حالی که لهجه سنگین آلمانی خود را حفظ کرد، هیچ کس نمی توانست پیش بینی کند که او در بزرگسالی دستور قتل صدها هزار نفر را صادر می کند و در نتیجه، مشهور و میلیونر می شود.
البته، بعدها معلوم شد که قدرت، شهرت و ثروتی که خیلی زود هم نصیب این جوان یهودی صهیونیست مرموز شد، الزاما و صرفا به «نبوغ» و «استعداد» ربطی نداشت، بلکه او، مانند بسیاری از چهرههای مشهور در نظام لیبرالسرمایهداری، کشف، حمایت و بالا کشیده شد. در ویدئوی زیر، دیوید راکلفلر، از خاندان زرسالار و صهیونیست راکفلر، توضیح می دهد که هنری کیسینجر را خاندان او کشف کرد و پر و بال داد و همچنین، کلاوس شواب، موسس مجمع جهانی اقتصاد و کسی که چهرهی اصلی برنامههای گلوبالیستی برای برقرار «نظم نوین جهانی» است، خود را شاگرد و دستپروردهی کیسینجر می خواند. این یک «سلسله» است:
در سال ۱۹۴۳، در سن ۲۰ سالگی، کیسینجر توسط ارتش ایالات متحده فراخوانده شد. او در همان سال تابعیت ایالات متحده را دریافت کرد. هنری به دلیل تسلط خود به آلمانی در بخش اطلاعات ارتش خدمت کرد و به عنوان مسئول تیمی در آلمانِ تحت اشغال ایالات متحده که مسئولیت «نازیزدایی» را به عهده داشت، قرار گرفت.
پس از جنگ، کیسینجر در هاروارد تحصیل کرد و در سال ۱۹۵۰ با مدرک لیسانس در علوم سیاسی و دکترا در سال ۱۹۵۴ فارغ التحصیل شد. در حالی که در سال ۱۹۵۲ هنوز در دانشگاه بود، برای «هیئت استراتژی روانشناسی» دولت ایالات متحده، که در سال ۱۹۵۱ توسط کاخ سفید برای تبلیغ علیه کمونیسم تشکیل شده بود، مشغول به کار شد. این مقارن با حمله آمریکا به کره بود که نیروهای آمریکایی میلیون ها نفر را کشتند.
همانطور که فرمانده نیروی هوایی ایالات متحده، سرلشکر اِمِت اودانل در یک جلسه استماع سنا در اواخر جنگ در کره گفت:
«همه چیز ویران شده است. هیچ چیزی درخور ذکری باقی نماند... دیگر هیچ هدفی در کره [برای بمباران] وجود نداشت.»
در ادبیات جنگ روانی ایالات متحده هنوز از جنایات نسلکشی ایالات متحده در شبه جزیره کره به سادگی به عنوان "جنگ کُره" یاد می کند.
کیسینجر در سمینار بینالمللی هاروارد، که به عنوان یک برنامه تابستانی که رهبران جوان آینده را از سراسر جهان گرد هم میآورد، همکاری داشت. او داوطلب شد تا از شرکتکنندگان برای FBI و همکاران این اداره در هاروارد جاسوسی کند.
کیسینجر در کار آکادمیک خود همواره اصرار داشت که مشروعیت نظم بین المللی فقط و فقط مستلزم توافق قدرتهای بزرگ است. او اخلاق را در حوزهی سیاست، بیربط می دانست. همانطور که توماس مینی در مقالهی خود در نیویورکر توضیح می دهد، برای کیسینجر، «عدم تکلیفمندی اخلاقی شرط آزادی انسان بود».
در سال ۱۹۵۲، کیسینجر مقالهای را در مجله Confluence منتشر کرد که توسط ارنست فون سالومون، یک قاتل محکوم به مشارکت در ترور وزیر خارجه جمهوری وایمار{حکومت آلمان در دوران بین دو جنگ جهانی}، ویرایش شد. همکاران یهودی آلمانی مهاجر در مجله، از جمله هانا آرنت و راینهولد نیبور، راضی نبودند. کیسینجر با یکی از دوستانش به شوخی گفت که این مقاله به عنوان «نشانگانی از میل من با تمامیتخواهی و حتی گرایش من به نازیسم» در نظر گرفته شده است.
او همچنین در سالهای ۱۹۵۶-۱۹۵۵ مدیر مطالعات تسلیحات هستهای و سیاست خارجی در شورای روابط خارجی بود و کتاب خود را با عنوان سلاحهای هستهای و سیاست خارجی در سال ۱۹۵۷ منتشر نمود و استدلال کرد که ایالات متحده باید از سلاحهای هستهای تاکتیکی به طور منظم در جنگ استفاده کند، چرا که پیروزی را تضمین می کند. بعد از انتشار این مقاله، منتقدان او را به عنوان "دکتر هنری قاتل" هجو می کردند.
نایل فرگوسن، زندگینامهنویس جناح راستی مورد تایید کیسینجر، بعدا اذعان کرد که استدلال کتاب کیسینجر برای کاربرد مستمر تسلیحات هستهای، «به راحتی میتواند گواه ان باشد که او الهامبخش شخصیت دکتر استرنج لاو در فیلم استنلی کوبریک بوده است. دکتر استرنج لاو یک دانشمند دیوانه بود که عشق عجیبی به ویرانی دنیا توسط بمب هستهای داشت. کیسینجر سرانجام با حمایت مک جورج باندی رئیس دانشگاه هاروارد، علیرغم مخالفت اساتید مبنی بر اینکه کتاب او در مورد سلاحهای هستهای علمی نبود، عضو هیات علمی شد.
او خود را به دانشگاه محدود نکرد، بلکه مشاور سیاستمداران و نامزدهای ریاست جمهوری، مانند نلسون راکفلر شد. زمانی که باندی در سال ۱۹۶۱ مشاور امنیت ملی رئیس جمهور جان اف کندی شد، کیسینجر به عنوان مشاور به او پیوست، سمتی که در زمان لیندون جانسون هم حفظ شد.
حتی با وجود این که کیسینجر به بیهودگی جنگ ایالات متحده در ویتنام اذعان داشت، با تیم انتخاباتی ریچارد نیکسون در سال ۱۹۶۸ توطئه کردند تا با درز اطلاعات از مذاکرات صلح ویتنام در پاریس، جنگ طولانیتر شود تا مبادا دموکرات ها در انتخابات پیروز شوند. هنگامی که نیکسون انتخاب شد، کیسینجر در ژانویه ۱۹۶۹ به عنوان مشاور امنیت ملی وارد هیئت دولت شد و تا سال ۱۹۷۵ این سمت را اشغال کرد.
نیکسون از او به عنوان "پسر یهودی" یاد کرد، اما به نظر می رسد که «یهودی ستیزی» ظاهری جناح راست هرگز او را آزار نداده است، زیرا او یک جمهوریخواه محافظه کار مادام العمر بوده است. او همچنین از سپتامبر ۱۹۷۳ تا ژانویه ۱۹۷۷ به عنوان وزیر امور خارجه خدمت کرد.
کیسینجر که مصمم بود جبهه آزادیبخش ملی ویتنام جنوبی و ویتنام شمالی را شکست دهد، تصمیم گرفت بمباران تاکتیکی مخفی کامبوج را که در زمان جانسون در سال ۱۹۶۵ آغاز شده بود، به یک کمپین بی رحمانه بمباران فرشی تشدید کند که تا سال ۱۹۷۳ ادامه یافت.
در اوایل مارس ۱۹۶۹، کیسینجر به نیکسون گفت: "آنها را بمباران کن! " تا سال ۱۹۷۳، بین ۱۵۰۰۰۰ تا نیم میلیون کامبوجی کشته شدند. کیسینجر با بیرحمی بمبگذاری بیش از حد را توصیف کرد و گفت: «ما ترجیح میدهیم در اثبات مرد عمل بودن خود، افراط کنیم. "
کیسینجر شخصاً بر برنامه های بمباران و تخصیص هواپیماها از یک منطقه به منطقه دیگر نظارت داشت. گفته می شود که او عاشق «بمبارانبازی» بود. هنگامی که او و نیکسون دوباره شروع به بمباران ویتنام شمالی کردند، کیسینجر از "اندازه چالههای ایجادشده توسط بمبها" بسیار هیجان زده بود. او در راستای حمایت از استفاده از سلاح های هسته ای، در سال ۱۹۶۹ به عنوان بخشی از عملیاتی به نام داک هوک، طرحی را برای حمله اتمی علیه ویتنام شمالی طراحی کرد.
در حالی که برخی در محافل اجتماعی از او به عنوان «کیسینجر نوازشگر» یاد میکردند و در مجلات زنان او را «همیشه دوستانه، بهویژه با زنان» توصیف میکردند، وقتی از زنانی که از آن متنفر بود صحبت میکرد، شخصیت شیرین زبان او به هیچ وجه به چشم نمیآمد. او نخست وزیر اسبق هند، خانم ایندیرا گاندی را "فاحشه" و "ساحره" خطاب می کرد، در حالی که "هندی ها" در لسان او، "حرامزاده" بودند.
در سال ۱۹۷۱، کیسینجر از مبارزات نسل کشی یحیی خان، رئیس جمهور سابق پاکستان علیه پاکستان شرقی (بنگلادش) حمایت کرد و در سال ۱۹۷۵، او جنگ نسل کشی دیکتاتور اندونزیایی سوهارتو علیه مردم تیمور شرقی را که در آن یک سوم جمعیت کشته شدند، تایید کرد. سوهارتو از طریق کودتای مورد حمایت ایالات متحده در سال ۱۹۶۵ به قدرت رسیده بود که به قتل عام بیش از یک میلیون اندونزیایی به عنوان مظنون به کمونیست منجر شد. در مورد ۲۰۰.۰۰۰ کشته در تیمور شرقی، کیسینجر متاثر نشد: "من فکر می کنم ما به اندازه کافی در مورد تیمور شنیدهایم. "
زمانی که در سال ۱۹۷۰، سالوادور آلنده سوسیالیست بهعنوان رئیسجمهور شیلی انتخاب شد، کیسینجر اظهار داشت: «نمیدانم چرا باید کنار بایستیم و کشوری را تماشا کنیم که به خاطر بیمسوولیتی مردمش، کمونیست میشود.» او نیکسون را تحت فشار قرار داد تا یک کودتای خشونتآمیز علیه آلنده سازماندهی کند و کشور را در یک دهه و نیم آینده تحت حاکمیت فاشیستی خونتا قرار دهد و هزاران نفر توسط ارتش تحت حمایت ایالات متحده کشته شوند.
همچنین این کیسینجر بود که از تقویت روابط ایالات متحده با مستعمرات شهرکنشینان برتریطلب سفیدپوست در آفریقای جنوبی، رودزیا و مستعمرات پرتغالی موزامبیک و آنگولا حمایت کرد.
در مورد غرب آسیا، جدای از تقویت روابط با رژیم صهیونیستی، که در سال های نیکسون و فورد به متحد اصلی ایالات متحده تبدیل شد، کیسینجر در طول جنگ ۱۹۷۳، اسرائیل را تا بن دندان مسلح کرد تا از پیروزی اعراب جلوگیری شود. ". کمک نظامی اضطراری او به اسرائیل در طول جنگ، پیروزیهای اولیه ارتشهای مصر و سوریه را معکوس و پیروزی اسرائیل در جنگ را تضمین کرد. او همچنین اطمینان داد که هیچ رابط ای با آمریکا با سازمان آزادیبخش فلسطین برقرار نخواهد شد.
در سپتامبر ۱۹۷۵، کیسینجر "یادداشت تفاهم" را با اسرائیلیها امضا کرد که در آن ایالات متحده متعهد شد که سازمان آزادیبخش فلسطین را به رسمیت نشناسد یا با آن مذاکره نکند، مگر این که "حق وجود" اسرائیل را به عنوان یک کشور نژادپرست و برتری طلب یهودی به رسمیت بشناسد. یاسر عرفات، رئیس سابق ساف، سرانجام در سال ۱۹۸۸ در ژنو و بار دیگر در سال ۱۹۹۳ با امضای توافق اسلو این کار را انجام داد.
در واقع، کیسینجر تداوم استعمار اسرائیل در سرزمین های فلسطین را برای دهه های آینده تضمین کرد. او معمار تسلیم شدن انور سادات رئیس جمهور سابق مصر به اسرائیل و فروختن حقوق فلسطینیان در کمپ دیوید بود و به اصطلاح "فرایند صلح" تحت حمایت آمریکا را طراحی کرد، که سیاست ایالات متحده را در قبال فلسطینیها و اسرائیل تعریف می کرد و از آن زمان، فجایع بسیاری به بار آورد.
در میان تمام جنگ افروزی های کیسینجر در سراسر جهان، کمک به دیکتاتورهای فاشیست برای به قدرت رسیدن و حمایت از برتری سفیدپوستان در مستعمرات شهرکنشین در جنوب آفریقا و فلسطین، او همچنین به دنبال تنش زدایی با اتحاد جماهیر شوروی و باز کردن روابط دیپلماتیک با چین اعتبار دارد. او حتی جایزه صلح نوبل را برای مذاکره با ویتنام شمالی در بحبوحه بمباران وحشیانه کامبوج دریافت کرد.
کیسینجر به مشاوره روسای جمهور بعدی ایالات متحده و حمایت از جنگهای آنها، از جمله رونالد ریگان و جورج دبلیو بوش ادامه داد. در سال ۱۹۸۲، او شرکت مشاورهای خود به نام «کیسینجر آسوشیتس» را با فهرست بسیار محرمانهی مشتریان تأسیس کرد تا به شرکتها و بانکهای امپراتوری ایالات متحده و اروپا، دیکتاتورهای تحت حمایت غرب در جهان سوم و مستعمرات شهرکنشینان برتریطلب سفیدپوست مشاوره دهد. آخرین دارایی خالص گزارش شده او حدود ۵۰ میلیون دلار بود.
با این حال، کارنامه هولناک کیسینجر او را برای بسیاری از سیاستمداران لیبرال ایالات متحده محبوب کرده است. کلینتون ها او را بسیار دوست داشتند و در جشن تولد او شرکت می کردند. هیلاری کلینتون نمیتوانست از ستایش او برای توصیههایی که در زمان تصدی پست وزارت خارجه به او کرده بود، دست بکشد و اصرار داشت که کیسینجر یک «دوست حقیقی» است.
باراک اوباما، رئیس جمهور سابق، کیسینجر را به عنوان حمایت کننده از دیدگاه های خود در مورد ایران در طول مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری ۲۰۰۸ ذکر کرد، اما کیسینجر منکر شد. در سال ۲۰۱۰، دولت اوباما از همان سیاستهای مرگبار کیسینجر در کامبوج استفاده کرد تا کشتن صدها و هزاران نفر را در سراسر جهان از طریق هواپیماهای بدون سرنشین توجیه کند.
در سال ۲۰۱۶، وزیر دفاع اوباما به این متهم جنایات جنگی جایزهای را «به افتخار دکتر هنری کیسینجر به خاطر سال ها خدمات دولتی برجسته» اعطا کرد. در چند سال گذشته، او توسط چندین دانشگاه لیبرال ایالات متحده، از جمله مؤسسه فناوری ماساچوست، ییل و دانشگاه نیویورک، که چهل و پنجمین سالگرد دریافت جایزه نوبل توسط او را جشن گرفتند، دعوت شد.
در آوریل ۲۰۱۸، کیسینجر در کنار دوستان میلیاردر ترامپ، مهمان اولین شام رسمی ترامپ در کاخ سفید بود. او حتی در مورد جنگ اوکراین هم به محافل قدرت در واشینگتن مشورت می داد.
کریستوفر هیچنز در کتاب خود در مورد کیسینجر، او را به جنایات جنگی، جنایات علیه بشریت و جرایم «برخلاف قوانین رایج یا عرفی یا بینالمللی، از جمله توطئه برای ارتکاب قتل، آدمربایی، و شکنجه» متهم کرد. با این حال، همه این اتهامات همانقدر که درباره کیسینجر صدق می کند، از آن بیشتر بر حکومت ایالات متحده در همه این سالها صادق است.
در واقع، تمام سیاست های امپریالیستی جنایتکارانه ای که کیسینجر در پیش گرفت از سیاست خارجی ایالات متحده قبل یا بعد از او، مجزا نبود. این همان چیزی است که دلیل محبوبیت او در میان نخبگان تجاری و روشنفکر آمریکایی، لیبرال ها و محافظهکاران است.
جنایات غیراخلاقی و نسل کشی کیسینجر، هیولاییتر از کلیت جنایات ایالات متحده از زمان تأسیس آن نیست. کیسینجر، چیزی جز نماینده وفادار نخبگان جنایتکار ایالات متحده نبود که در تمام عمر به آنها خدمت کرد - و همین هم زندگی طولانی، شهرت، ثروت و تجمل را برای او تضمین کرد.
کیسینجر در ۲۹ نوامبر ۲۰۲۳، روز جهانی همبستگی با مردم فلسطین، در خانه خود در کانتیکِت درگذشت.