به گزارش مشرق، مرتضی سیمیاری در سرمقاله روزنامه جوان با اشاره به فتنه ۸۸ نوشت:
مهرماه سال ۱۳۶۵ و پس از دستگیری سید مهدی هاشمی، آقای منتظری در یک نامه بلند بالا از امام (ره) خواست نهتنها رئیس باند آدمکشها را آزاد کرده بلکه از او عذرخواهی نیز گردد، او در لابهلای آن نامه حضرت امام را تهدید کرده بود که اگر برادر دامادش آزاد نشود، کاری میکند که جبهه از حزب اللهیها خالی شود!
پاسخ امام (ره)، اما کوتاه و قاطع بود، ایشان در پایین مرقومه منتظری نوشت که قاتل باید اعدام شود و حکم اسلام قابلاغماض نیست، این ماجرا باعث شد تا منتظری از امام (ره) فاصله گرفته و شکاف او و رهبری خیلی زود به کینه شخصی تبدیل شود، اما هر چه قدر که منتظری از جماران دور میشد به گروهکها نزدیک شده تا باب گفتگوهای محرمانه میان آنها بازتر گردد، یکی از آنها گروهک نهضتآزادی بود که در تمام سالهای پس از انقلاب همواره حیاتش را در نزدیکی به جریانهای منتقد داخلی گرهزده و با تکیهبر استراتژی نزدیکی خزنده توانسته بود خودش را تا پشت در بیت منتظری نیز برساند.
آن روزها رفقای مهدی بازرگان مدام زیر گوش قائممقام رهبری میخواندند که اعدام اعضای باند «هدفیها» خلاف حقوق بشر بوده و منتظری نیز این لاطائلات را باور کرده بود تا جایی که اواخر عمرش قاتلی هفتخط، چون مهدی هاشمی را یک فعال حقوق بشر میدانست، منتظری با همین لجاجت بازیچه دست گروهکها شد. آنها به منتظری مشاوره میدادند که اگر امام (ره) را تهدید به استعفا کند، ایشان کوتاه خواهد آمد.
در مقابل امام به منتظری متذکر شد تا دفترش را از منافقین خالی کند، البته منظور امام (ره) از منافقین نه تروریستهای مسلح بلکه حاکم شدن رفتارهایی بود که بوی بغض، کینههای شخصی و لجاجت میداد. امام اولین کسی بود که به صورت مستقیم در برابر اخلاق و خلقوخوی منافقین موضعگیری قطعی کرد.
اگرچه منتظری از تاریخ سیاسی ایران حذف شد، اما «اخلاق منافقین» از او به یادگار ماند، دو سال بعد یعنی در شهریور ۶۷ به ناگهان میرحسین موسوی استعفا داده و اعلام کرد که تا زمانی که امام (ره) به او اختیارات بیشتری ندهد دولت را تعطیل خواهد کرد، این ماجرا درست زمانی روی داد که ولایتی وزیر امور خارجه مشغول مذاکره در ژنو برسر پایان جنگ بود و استعفای موسوی در آن زمان بوی خیانت میداد!
مشاوران موسوی در بیرون از دولت که اغلب سمپاتی خاصی به گروهک انحرافی حبیبالله پیمان (همپیمان با نهضتیها) داشتند به موسوی تلقین کرده بودند که استعفای دولت باعث گرفتن اختیارات بیشتر میشود، امام (ره) دربرابراین بدعت تاریخی نیز ایستاد و نهتنها اختیار بیشتری به دولت نداد بلکه این اشتباه مهلک باعث شد تا حتی رهبر انقلاب اجازه تعزیرات حکومتی را هم از موسوی بگیرد.
نزدیک به ۱۰ سال بعد همین افراد که بهصورت خزنده تا پاستور پیشآمده بودند بار دیگر طرح استعفای دولت را پیش پای خاتمی گذاشته و قرارشان این بود تا جایی پیش بروند که اجازه مذاکره مستقیم با امریکاییها را بگیرند، رهبر انقلاب در برابر این بدعت بهتنهایی مقاومت کرد، البته آقا نه در برابر خواست رابطه با امریکا بلکه در برابر اخلاق منافقین که بر دولت وقت حاکم شده بود ایستادگی کرد.
اخلاق منافقین یک اپیدمی بدخیم در تاریخ سیاسی انقلاب اسلامی بوده است، این خصلت بد سال ۸۸ به بدترین شکل ممکن بیرون زده و تاولهای چرکین آن در کشور ترکید، ناطق نوری در خاطرات خود نوشته است که در پشت پرده همه این جریانها گروهک نهضت آزادی قرار دارد، البته این ادعا شواهدی هم دارد، درست مانند شبی که یکی از اعضای رده بالای این گروهک دفتر کار خود را در اختیار ستاد موسوی قرارداد تا او قبل از پایان شمارش آرا خودش را رئیسجمهور جدید معرفی کند، این عضو میانی گروهک نوشته است که پشت در اتاق کنفرانس ایستاده بودم و وقتی مهندس موسوی اعلام کرد که برنده قاطع انتخابات است به یزدی پیامک زدم که کار تمام شد!
نهضتیها آن روزها باوجود اختلافات عمیق ایدئولوژیک پشت موسوی درآمدند، از نگاه نهضت آزادی باید از جبهه انقلاب یارگیری کرده و منتقدان را به مخالفان و اندکی بعد مخالفان را به معاند تبدیل کرد. اینگونه است که چپ و راست، لیبرال و مارکسیست در آنی منافق میشوند بدون آنکه برایشان جلسات خاص سیاسی برگزارشده یا تفاهمی با آنها شده باشد.
روایت است که ابراهیم یزدی به دانشجویان تحکیم وحدتی گفته که هیچگاه تمایل نداشته مانند مجاهدین (منافقین) اسلحه به دست بگیرد، اگرچه دبیر کل گروهک نهضت آزادی مسلح نشد، اما تا آخرین لحظه عمر، مدرس اخلاق منافقین در میان برخی از رجال سیاسی بود. همین اخلاق منافقین باعث شد تا موسوی لجوج، چون منتظری به دام گروهکها افتاده و تا همراستایی با جنایتکارانی، چون ترامپ نیز پیش برود، ۹ دی را باید از منظر اخلاق منافقین دوباره بررسی کرد.