در ارزیابی استراتژی امنیت ملی ۲۰۲۳ اسرائیل‌ها در ارزیابی خود ایران را در راس تهدیدات خود مطرح می‌کند.و آمریکایی ها مارا چالش سوم تعیین کرده بودند.

به گزارش مشرق، نشست هم‌اندیشی و پرسش و پاسخ با دانشگاهیان و فرهنگیان کردستان با حضور حجت الاسلام والمسلمین حسین طائب در دانشگاه کردستان برگزار شد.

حجت الاسلام طائب گفت: چهل و پنج سال است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، با سلطه‌گرها می‌جنگیم و در این روند، در حال حرکت به سوی پیروزی هستیم البته روزگار دست به دست می‌شود، زیرا خداوند می‌خواهد مومنین را صیقل‌ داده تا بفهمند باید فقط برای خدا کار کنند؛ تا بر کافران پیروز شوند.اگر با این اعتقاد برویم و سست نشویم، حتما شاهد پیروزی هستیم و امیدواریم که خداوند به ما توفیق بدهد که در این جنگ‌های پی در پی، با قوت و قدرت پیش برویم.

تاثیرعملیات طوفان الاقصی بر محیط بین‌الملل، منطقه‌ای و داخلی

بعد از جنگ سرد آمریکایی‌ها به سمت تشکیل دهکده جهانی با کدخدایی خودشان می‌روند آنها یک سابقه آمریکایی برای خودشان داشتند، ۲۴۸ سال پیش، ۱۳ مستعمره انگلیس در قاره آمریکا، با یکدیگر وحدت پیدا کردند، یک بیانیه با عنوان بیانیه «ارزش‌های آمریکایی» مطرح کرده و استقلال آمریکا را اعلام کردند. ۱۳ سال بعد، این را جز قانون اساسی کردند. بعد از آن گفتند باید با قدرت یابی که قدرت سخت و قدرت نرم است، باید کاری کرد که ارزش‌های آمریکایی جهانی شود.

برای این اقدام اولویتشان هم جنگ سخت بود اما بعد از پایان جنگ دوم جهانی، اولویت خود را به قدرت نرم تغییر دادند. در قدرت نرم دو فلش باز کردند، یک فلش به سمت اینکه، با ارزش‌های مارکسیستی تقابل کنند و عمده جنگ سال ۱۹۴۸، یعنی پس از جنگ سخت در دوره جنگ سرد، ارزش‌های مارکسیستی بود که با ارزش‌های آمریکایی تقابل می‌کرد. یعنی شوروی و آمریکا. اینها گفتند ما درمقابل آمریکا می‌ایستیم و اسرائیل را حمایت می‌کنیم تا یک پادگان شکل بگیرد.

بعد از اینکه دولت عثمانی تضعیف شد و بین کشورهای فرانسه و انگلیس تقسیم شد، تصمیم گرفته شد تا پادگانی شکل بگیرد و یهودیان از سراسر دنیا به اسرائیل سفر کنند و این اسرائیل در مقابل ارزش‌ها و کشورهای اسلامی و آمریکا هم در مقابل ارزش‌های مارکسیستی قرار بگیرد.

این حرکت را در جنگ سرد، در ۳۱ سال انجام دادند و اسرائیل هم ۳۱ ساله شد که اینجا یک اتفاق جدید افتاد، اتفاقی که یک ضلع سومی را بر این موضوع شکل داد، و آن تولد انقلاب اسلامی با شعار نه شرقی نه غربی، جمهوری اسلامی. بود، کشوری که می‌خواهد بگوید من نه سلطه‌گرم و نه سلطه پذیرم و می‌خواهم ضلع سوم بشوم.

چگونه ضلع سوم قدرت شدیم؟

از سال ۵۴ به آن سو سرویس کا گ ب( شوروی) به این جمعبندی رسید که دیگر رژیم پهلوی ساقط خواهد شد. دولت پهلوی هم مجبور می‌شود مجموع نیروهای خود و تکنسین‌ها و متخصین آمریکا را از ایران خارج کنند. روس‌ها می خواستند تا جایی که می‌شود ، جایگزین آمریکایی‌ها در ایران شوند؛ اما پس از ۱۳ سال‌ شوروی با فروپاشی مواجه شد. شوروی و آمریکا هردو در اینکه ما قدرت نگیریم متحد بودند.

آمریکایی ها در سال ۱۹۹۱ به این نتیجه رسیدند که ارزش‌های مارکسیستی شکست خورده بنابراین هردو سلطه بزرگ دنیا، از کودتا، جنگ و تجزیه طلبی در یک دهه اول انقلاب ایران حمایت کردند. شوروی با فروپاشی مواجهه شد و سیستم امنیتی ملی آمریکا هم برآوردش این بود که ایران که پایگاه سیاسی ارزش های اسلامی است، ضعیف شده است. ارزش های مارکسیستی هم که فروپاشی شده، پس ما خودمان را برای قرن ۲۱ آمریکایی آماده کنیم.

بر اساس برآوردهای خود ۹ سال فرصت داشتند تا آماده شوند. حرکت کردند و باید قانون امنیتی ملی که برای سال ۱۹۴۷ و مختص جنگ سرد بود را عوض می‌کردند، مقدمات را انجام دادند و در سال ۱۹۹۷ بیانیه امنیت ملی آمریکا ابلاغ شد. در این بیانیه گفته شده بود که ایران با تشکیل ملل اسلامی به دنبال جایگزینی اتحاد جماهیر شوروی است و اگر ۵ سال فرصت پیدا کند، تبدیل به تهدید منطقه‌ای آمریکا خواهد شد.

برای اینکه جلوی ایران را بگیرند،دست به هرکاری زدند از جمله موضوع جزایر را مطرح کردند، چیزی که امروز هم مشاهده می‌کنید. این موضوع چند بار تاکنون در تاریخ تکرار شده است. هر بار این موضوع را بازتاب می دهند سپس مسکوت می‌ماند و بار دیگر باز آن را مطرح می کنند. آمریکایی‌ها برای این کار امارات را جلو انداختند. شورای همکاری خلیج فارس هم بیانیه داد و آمریکایی ها حمایت کردند. اینها قصد داشتند دعوای ما را منطقه‌ای کنند.

با وجود همه کارشکنی‌ها ما وارد دهه دوم انقلاب شدیم و آمریکایی‌ها تهدید منطقه‌ای را ادامه داده و گفتند ایران هژمون شکن شد. از این رو آمریکایی ها بعد از ۷ سال (۱۹۹۷) شروع به تغییر قانون امنیت ملی کردند تا ۲۰۰۰ ، شصت نفر متخصص در ابعاد مختلف نظامی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی، استراتژی امنیت ملی آمریکا در قرن بیست و یکم را نوشتند. در این استراتژی امنیت ملی، تهدیدات خود را مطرح می‌کنند و می‌گویند سال ۲۰۲۵، آمریکا باید کدخدای دهکده جهانی شود. یعنی یک سال دیگر!

تغییر سند امنیت ملی آمریکا و اهداف آن

اکنون به سال ۲۰۲۳ رسیدیم. آمریکایی ها سند امنیت ملی ۵۰ ساله ،۳۰ ساله، ۲۵ ساله و ۲ ساله دارند. هر رئیس جمهور در امریکا ۲ سال یکبار با امضای خودش باید سند امنیت ملی بدهد. چون خودشان هم قدرت بزرگ می‌دانند و در آن تاکتیک مطرح نمی کنند، سند امنیت ملی خود را آشکارسازی می‌کنند.

بایدن دو سند ملی خود را داده، یکی برای سال ۲۰۲۰ و یکی ۲۰۲۳، یعنی اول سال ۲۰۲۱ و اول سال ۲۰۲۳ آمده است. در سند ۲۰۲۳ دیگر آمریکایی‌ها نمی‌گویند ۲۰۲۵ کدخدای دهکده جهانی می شویم بلکه ۵ سال عقب می‌اندازند و می‌گویند سال ۲۰۳۰، سرنوشت آمریکا و سرنوشت جهان تعیین خواهد شد.

آمریکا دیگر شرطی حرف می زند و می گوید سال ۲۰۳۰، اگر ۹ چالش خودش را که ۳ چالش آن بین المللی و ۶ چالش داخلی که همه ملت‌های دنیا با اینها روبرو هستند، غلبه پیدا کند، عبور می‌کند وگرنه نظم و هندسه جهانی تغییر خواهد کرد.

الان پایان ۲۰۲۳ است. آن سه تا چالش چیست؟ این به ترتیب اولویت و نه اهمیت، آنها به ترتیب اهمیت می‌گویند روسیه؛ چین و ایران، اما از لحاظ اولویت، ایران است. از نگاه آمریکا هدفشان این بود که ایران را با اغتشاشات پای میز مذاکره می آورند و ایران یا نرمال، یا منزوی می‌شود. یعنی ایران را با جنگ ترکیبی تا قبل از ۲۰۳۰ سر یک دوراهی قرار می دهیم که یا ایران نرمال شدن را بپذیرد، یعنی پذیرش نظم نوین جهانی و پذیرش آمریکا به عنوان راس جهانی، یا نمی‌پذیرد و ایران انقلابی باقی بماند که دیگر منزوی است و اثری ندارد و از تهدید ما خارج می شود.

در مرحله دوم می‌گویند وقتی تکلبف ایران را را مشخص کردیم، سراغ روسیه می‌رویم. برای روسیه هم یک جنگ بیرونی برای او ایجاد می‌کنیم. شما دست به دست شدن کشورهای منطقه را در سوابق دیدید، برای مثال افغانستان ۲۰ سال در کنترل شوروی بود و سپس به دست آمریکایی ها افتاد. اوکراین در دست روس‌ها بود، سپس آمریکایی‌ها کودتای نارنجی پیاده کردند که باعث شد روسیه سه استان را از آن جدا کند و حالا آمریکایی ها قصد دارند دوباره پس بگیرند.

آمریکایی ها پس از ۱۰ سال (۹۲ شمسی/۲۰۱۴ میلادی) گفتند در سال ۲۰۲۳ میلادی، ایران که پای میز مذاکره آمد، اوکراین را مسلح به سلاح ویژه می‌کنیم و به آن پول و آموزش می دهیم تا به روسیه حمله کند. زمانی که به روسیه حمله کند، روس‌ها درگیر یک جنگ می‌شوند و اقتصادشان بهم می ریزد. تحریم‌ها را هم افزایش می دهیم و داخل هم با شبکه‌سازی که در روسیه کردیم، اغتشاش ایجاد می کنیم و در نهایت روسیه مجبور می‌شود پای میز مذاکره حاضر شود.

مسئله روسیه را که حل کردیم، می‌رویم سراغ چین. جنگ تایوان را برای آن طراحی کرده و تایوان را مسلح می‌کنیم. شما بودجه آمریکا را هم که ببینید، همیشه یک ردیف بودجه برای تایوان دارد، سلاح و مهمات و پدافند را به تایوان می‌دهیم. جنگ تایوان را راه‌اندازی می کنیم، تایوان هم وارد جنگ شود، در داخل چین از معارضین این کشور حمایت می کنیم تا چین هم مجبور شود وارد میز مذاکره شود. و در نهایت سه تا چالش بین‌المللی خود را حل می‌کنیم.

امروز در پیرامون آمریکا چه اتفاقی افتاده است؟

با وجود طرح ریزی های آمریکا وضعیت باب میل آن‌ها نیست، روس‌ها طرح عملیاتی آمریکایی‌ها را شناسایی کرده و اقدام پیش دستانه کردند. قبل از اینکه اوکراین سلاح ویژه را تحویل بگیرد (که البته همه‌اش هم ویژه نیست)، به اوکراین حمله کردند. نقشه آمریکایی‌ها به هم ریخت.

سپس آمریکا به سراغ راه اندازی مجدد آشوب در ایران آمد، اما اغتشاشات با شکست مواجه شد و مسابقه در ارتباطات آغاز شد. یعنی آمریکایی ها به سرعت پیغام دادند برای مذاکره، اروپایی‌ها هم دیدند که عقب می‌افتند، مذاکرات پنهانی را شروع کردند. یک زمانی فرانسه با ضدانقلاب ما عکس یادگاری می‌گرفت؛ اما پس از شکست اغتشاشات، به نشست منافقین در پاریس مجوز ندادند. زمانی که اغتشاشات شکست خورد پلیس آلبانی به سرعت به مقر منافقین حمله کردند و اعلام کردند که کسی که بخواهد با ایران بجنگد، جایی در آلبانی ندارد!

یعنی ورق‌ها عوض شد. تا جایی که عربستان چینی‌ها را واسطه کرده و درخواست کرد مذاکرات در سطح دبیر شورای امنیت ملی قرار بگیرد. اینها همه‌اش درخواست آنها بود. مذاکرات در یک جلسه‌ هم تمام شد. ورق عوض شد.

ارتش آمریکا زمانی می‌توانست تا همزمان دو جنگ را در آفند مدیریت کند و دو جنگ را در پدافند. این به تدریج کم شد. الان گفته می‌شود که یک عملیات را بیشتر قادر به انجام آن نیست. نکته جالبی بگویم در جریان اغتشاشات سال قبل درست است که سرویس سیا روی ایران عمل کرد، اما گروه تروریستی سنتکام مسئول آن بود. هم باید جنگ اوکراین را اداره می‌کرد هم اغتشاشات ایران را. دو جنگ را باید همزمان اداره می‌کرد. در ایران شکست خورد. در اوکراین هم موفق نشد.

درباره ایران آنطور که می‌خواستند نتوانستند، از فاز اول جنگ ترکیبی وارد فاز دوم جنگ ترکیبی شدند، لذا فاز دوم اغتشاش را به تبدیل ناامنی کردند و جنس این ناامنی‌ها هم ترور، انفجار و خرابکاری بود؛ همچنین مرز شرق و شمال ما را هم وارد درگیری کنند. این راهبرد آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها بود. اینها بخش دوم جنگ ترکیبی بود که هنوز تمام هم نشده است. در بخش دوم هم چه کار باید می‌کردند؟ باید مرز ما را با طالبان درگیر کنند، در شمال هم با آذربایجان درگیر شویم. داخل هم ترور را افزایش دهند. اینها برنامه‌ آمریکایی‌ها تا قبل از ۷ اکتبر بود.

طوفان‌الاقصی چرا شکل گرفت؟

در ارزیابی استراتژی امنیت ملی ۲۰۲۳ اسرائیل‌ها در ارزیابی خود ایران را در راس تهدیدات خود مطرح می‌کند.و آمریکایی ها مارا چالش سوم تعیین کرده بودند.

اسرائیل هم اعلام می‌کند که سه تهدید دارد. اول ایران، دوم پیرامون و سوم داخل خود را تهدید تلقی می‌کند. بعد از آن در بخش ارزیابی فرصت‌ها می‌گوید دو فرصت روندش نزولی است. یکی آمریکا که دیگر مانند قبل از رژیم صهیونیستی حمایت نمی‌کند. دومین مورد مهمتر است زیرا تا قبل از این که جنگ اوکراین شکل بگیرد، اسرائیل هم از فرصت‌های چین و روسیه استفاده می‌کرد و هم از آمریکا، زمانی که تقابل چین و روسیه با آمریکایی‌ها علنی شد، آنها مجبور به انتخاب میان شرق و غرب شده و در نهایت آمریکا را انتخاب کرد. به این دلیل که هرچه جلوتر می‌رود فرصت‌های آن‌ها در چین و روسیه کاهش پیدا می‌کند.

ارزیابی ۲۰۲۳ اسرائیل در طراحی این است که قابلیت جنگ نظامی با ایران ندارد پس باید یک جنگ امنیتی با ایران راه‌اندازی کند. یعنی با پیرامون ایران، جنگ کنترل‌شده نظامی داشته باشد تا داخل اسرائیل را کنترل کند.

در واقع تز نتانیاهو این است که باید درگیری امنیتی خود با ایران را افزایش دهد، ترور و خرابکاری را در پیرامون مثل عراق و سوریه افزایش دهد، اما درباره پایگاه‌های ما تا قبل از ۷ اکتبر رویه‌اش این بود که قبل از حمله به ما هشدار بدهد که از ما شهید نگیرد. ترس داشت که به جنگ کشیده شود.

اسرائیل سال ۲۰۲۱ با جهاد اسلامی درگیر شد. در این مقطع به سمت این رفت که عملیات‌های پی در پی با پیرامون طراحی کند. اینجا دو رویکرد داشت. یک اینکه با آمریکایی‌ها هماهنگ شود، از سویی عملیات آشتی‌کنان هم بین کشورهای منطقه شکل بگیرد که اگر اجرایی شود کشورهایی مثل قطر و بعضی کشورهایی که پنهانی به فلسطین کمک می‌کردند، دیگر کمک نمی‌کنند. کمک‌های بیرونی هم سخت می‌شود. روز به روز هم حلقه محاصره را بر غزه تنگ‌تر می‌کند. آب و غذاو دارو و سلاح دیگر به غزه ارسال نشود.

از نظر شکستن ابهت مقاومت، به مسجد الاقصی اهانت‌های پی در پی بکند اما فلسطینی‌ ها قدرت دفاع نداشته باشند. مالیات بر غزه نیز افزایش دهد. عملیاتهای محدود امنیتی را نیز بزند در واقع محدود سازی از بیرون و محصورسازی و تضعیف درونی. کسی که دارد خرد خرد می‌جنگد و محصور می‌شود، برد سلاحش در نهایت یک زمانی کاهش پیدا می‌کند. زمانیکه اسرا زیاد شد، وضعیت روحیه داخل فلسطین هم از بین خواهد رفت. تا آن زمان حدود ۶ هزار اسیر داشت. از این اسرا،۱۷۰۰ نفر آنها حکم گرفته بودند و بقیه اسرا دادگاهی نشده بودند .رژیم صهیونیستی قصد داشت فلسطین را از داخل ضعیف بکند و زمانی که غزه ضعیف شد، عملیات حمله به غزه را اجرا کند و پیروزی برای خودش خلق کند. صهیونیست‌ها نیاز داشتند برای خودشان پیروزی خلق کنند. خود همان برقراری رابطه با کشورهای منطقه، خلق پیروزی‌ بود. از بین بردن یک جریان مقاومت، خلق پیروزی برای اسرائیلی ها بود.

اما چه اتفاقی افتاد، ؟ حماس با اشراف کامل اطلاعاتی، دست صهیونیست‌ها را خواند، یا باید صبر می‌کرد تا به تدریج ضعیف می‌شد یا عملیات پیشدستانه بکند. مانند حرکتی که روس‌ها در اوکراین کردند، هفت اکتبر روز مبدان آن بود. با هیچکس هم عملیات را هماهنگ نکرد. خودش تنهایی عملیات کرد. آثار این عملیات چه شد؟ یک، رژیم صهیونیستی که هدفگذاری کرده که حتما یک پیروزی حداقلی داشته باشد. بعد از آن ابهتش در اینجا شکست. اسرائیل چهار سرویس اطلاعاتی دارد که این سرویس‌ها نتوانستند هیچگونه براوردی به کابینه بدهند که قرار است چنین عملیات بزرگی در سرزمین‌های اشغالی صورت بگیرد. تاکتیکی گزارش دادند، اما منجر به اینکه عملیات آفندی بکنند، نبود. چون ضعف داشتند. برخی در سال ۲۰۲۱ می‌گفتند حماس قصد ورود به جنگ را ندارد. اما حماس تصویرسازی کرد. حتی در برخی گزارش‌ها گفته شده مصری‌ها احتمالاتی درباره این حمله مطرح کرده بودند.

شبکه اسرائیلی‌ها گزارش جابه‌جایی را به کابینه می‌دهند. اما زمانی که در کابیه مطرح می‌کنند، جمع بندی می‌کنند که حماس آمادگی عملیات ندارد و اینها همه‌اش پدافندی است.

نه طرحی داشتند و نه حتی اینکه با وجود اینکه قرائن و شواهد داشتند، به این نتیجه نمی‌رسند که قرار است عملیات کند. به همین خاطر رژیم صهیونیستی هم در حوزه اطلاعاتی و هم در حوزه نظامی شکست را پذیرفت، در حوزه نظامی، حماس طراحی‌اش این بود که در داخل نفوذ کند و به سرعت سنگرها را پشت سر بگذارد و ستاد گردان ، ستاد تیپ و لشگر را پشت سر بگذارد و یک پایگاه هوایی که پشت اینها بود را تصرف کند و برگردد.

اسرائیلی‌ها در حوزه سیاسی‌ هم نتوانستند اجماع‌سازی کنند. آنها می خواستند با کمک آمریکا سه هدف را دنبال کنند، یک داخل را خاموش کنند. دوم دنبال این بودند که اجماع‌سازی بین‌المللی بکنند و سوم برای کشتار جمع مشروعیت‌سازی بکنند.

آینده و ارزیابی نهایی از عملیات طوفان‌الاقصی

اولویت اول رژیم صهیونیستی آن بود تا جنگ را تا پایان سال میلادی تمام کند اما نمی توانند. از سویی دموکرات‌ها می خواهند حداکثر بهره را از جنگ برده و دیگر تبدیل به ضدش در انتخابات پیش رو امریکا نشود. تلاش آمریکا برای پیشگیری از گسترش جنگ به حزب‌الله و مقاومت علیه اسرائیل و پایگاه‌های امریکا در منطقه است .در صورت عدم موفقیت، پذیرش آتش‌بس موقت با اجرای توافق پنجگانه و مقصر جلوه دادن نتانیاهو در شکست‌ها و روی کار آمدن جریان خود خواهد بود. یک توافق پنجگانه بین غزه و اسرائیلی ‌ها با وساطت مصر و قطر و آمریکایی ها انجام شده است. که غزه‌ای ها گفتند باید هم آمریکا، هم اسرائیل، هم قطر و هم مصر، یعنی همه باید امضا کنند. اسرائیلی ها مدام زمان می‌خرند، می خواهند یک پیروزی بگیرند، که زیر بار این پنج شرط نروند. یکی از این بندها که توافق کردند چیست؟ تبادل کل اسرا با کل اسرا.

پس از طوفان الاقصی برای ایران چه اتفاقی می‌افند؟

شکست اسرائیل در جنگ ترکیبی نامتوازن مقاومت، باعث فرصت‌سازی و تولید قدرت بیشتر انقلاب اسلامی ایران در صحنه بین المللی شده است و احتمال جابه جایی اولویت غرب آسیا به جای روسیه متصور است. دوباره آمریکایی‌ها باید اولویتشان را عوض کنند. یعنی خاورمیانه، موضوع ایران ومقاومت و ... اولویت اول ما است.

چرا ماشین ترور راه افتاده است؟

از سویی تمرکز استکبار بر موضوع مقابله با ایران به ویژه تهدیدات امنیتی نیمه سخت و نرم. جنگ سخت که نمی‌تواند بکند. ترورها، انفجارها و از این جنس کارها در ایران را افزایش می دهد. سرمایه گذاری‌ در حوزه جنگ نرم را در حوزه جنگ اقتصادی و جنگ‌های مختلف افزایش می‌دهد.

شما می‌دانید امروز آمریکا بزرگترین و پرهزینه‌ترین ارتش جهان را در اختیار دارد. فقط ۱۱ ناو هواپیمابر دارد. تمرکزی‌ترین دوره این ۱۱ ناو هواپیمابر، مربوط به دوره انقلاب اسلامی است.

آمریکا معمولا یکی از این ناوها را در خاک خود نگه می‌دارد و ده فروند را اعزام می‌کند؛ اما در مقطع انقلاب اسلامی از ۱۰ ناو هواپیمابر اعزامی، ۹ فروند آن در منطقه ما، برای کنترل انقلاب اسلامی بود. طبق برنامه آمریکایی‌ها ایران قرار بود در استراتژی دوستونی نیکسون، پایگاه آمریکا و ژاندارم منطقه باشد. زمانی که آمریکا از منطقه بیرون رفت قصد داشت با نیروی واکنش سریع ، این منطقه را نگه دارد

پس از آن بود که یکی یکی پایگاه‌های خود را در کویت، قطر، عربستان و بحرین ساخت و بعد هم ناوگانش را خارج کرد دیدگاه درآمریکا درباره روسیه این است که روسیه قدرت رقابت در عناصر قدرت را با آمریکا ندارد. اما در تهدیدزایی حرف اول را می‌زند و کشوری است که می‌تواند جنگ جهانی ایجاد کرده و بازی قدرت را برهم بزند.

آمریکا می‌گوید: « قدرت‌هایی هستند که دمکراسی آمریکایی را تضعیف و یک مدل حکمرانی جدید به جهان معرفی می‌کنند، که مهمترین این کشورها ایران است.» لذا ایران را به عنوان سومین تهدید خودش معرفی می کند.

معمولا در آمریکا پرونده‌ها تقسیم بندی میشود؛ یک سری پرونده‌ها دست وزارت امور خارجه است، یک سری دست سیا و یک سری در دست پنتاگون است. پرونده افغانستان را هم قرار بود از پنتاگون به سیاه بدهند. اینها اطلاعات پنهان است؛ سیا در افغانستان سالانه چهار و نیم میلیارد دلار، شبکه‌سازی و عامل‌سازی انجام می‌داد. اما زودتر از موعدی که سیاه پرونده را تحویل بگیرد، آمریکایی‌ها از افغانستان اخراج شدند. نتیجه‌اش این شد که مکنزی رئیس سنتکام، به پنتاگون گزارش محرمانه می‌دهد و می‌گوید من نیروهای خودم را خارج کردم اما مجبور شدم بعد از نیروهای خودم، روزانه چندین پرواز از کابل بزارم شبکه سیاه را خارج کنم. اینها همه ادعای شهروندی آمریکایی را دارند؛ تابعیت مضاعف دارند؛ اینها در مقرهای من آمدند، یک فکری برای اینا بکنید. اینها را یا ببرید آمریکا یا از مقر من خارجشان کنید. نمیشود در مقر نظامی بمانند.

آمریکایی‌ها در اوکراین درگیر شدند؛ راهبردهای پنتاگون این است که دو عملیات را همزمان انجام ندهد؛ یک پرونده را به جایی برساند و پرونده دوم را در دست بگیرد. درست است که پرونده ایران دست موساد بود اما آمریکا نمی‌تواند دو پرونده را همزمان دنبال کند.

اما اینجا آمریکا مجبور شد دو پرونده ایران و اوکراین را توامان عمل کند. نتیجه‌اش این شد در اوکراین به موفقیت نرسید؛ در ایران هم قصد داشت از دوگانگی در موضوع معیشت و فرهنگی و حجاب، به دوگانگی قومیتی، دوگانگی مذهبی، دوگانگی‌های نسلی بکشاند.

صهیونیست‌ها هم مسئولیت گرفتند که در آذربایجان، تاجیکستان و ترکمنستان ناامنی ایجاد کنند و یک ادراکی هم ایجاد کنند که اسرائیل آن منطقه را ناامن کرده و کریدور شمال جنوب را بهم بزنند. تنش را افزایش بدهند و ایران را در یک معرکه نظامی در شرق و شمال درگیر کنند.

برنامه آنها این بود که اسرائیل در این مدت که ایران را اینگونه تضعیف کند، اسرائیل هم با کمک آمریکایی‌ها با کشورهای منطقه آشتی‌کنان راه بی‌اندازد.

فاز اول را شروع کردند؛ گفتند که با کشورهای منطقه روابط خود را خوب می‌کنم. بعضی از این کشورهای منطقه هنوز از فلسطینی‌ها حمایت میکنند که دیگر اینها از فلسطینی‌ها حمایت نمی‌کنند. محاصره غزه را افزایش میدهم. کاری می‌کنم که آب ‌و دارو و غذا و سلاح و مهمات به گروه‌های جهاد اسلامی و حماس نرسد. فشارهای اجتماعی و هتک حرمت مسجد الاقصی را هم افزایش می‌دهم. جنگ موضعی انجام میدهم. در این جنگ موضعی توان مقاومت را کم می‌کنم؛ زمانی هم توانش کم شد، عملیات زمینی را آغاز میکنم.

غزه را می‌گیرم و کار حماس و جهاد را تمام می‌کنم. سپس سراغ لبنان می‌روم و یکی یکی کار اینها را تمام میکنم. یعنی قدرت اسرائیل دوباره تا ۲۰۳۰ به هژمون منطقه‌ای خود برگردد.

اما چه اتفاقی افتاد؟ اینجا لطف الهی شد. حماس عملیات پیش‌دستانه انجام داد. به جای اینکه صبر کند تا ضعیف شود و اسرائیل حمله کند و در مقام ضعف با اسرائیل بجنگد، در زمان قدرتش طرحی که برای روز مبادا چیده بود را پیاده کرد.

عملیات انجام شد و عناصر قدرت رژیم صهیونیستی در حوزه اطلاعات، نظامی و سیاسی در رسانه و در فاز اول با آسیب جدی مواجهه شدو آمریکایی‌ها مجبور شدند کنترل فرماندهی خودشان را مستقر کنند. اینجا یک اختلاف بین آمریکا و اسرائیل پیش آمد.

آمریکایی‌ها می‌خواستند با یک پیروزی حداقلی، زود جمع کنند تا جنگ گسترش پیدا نکند، اسرائیل هم آمریکا را پشت خودش کشید اما خب آمریکایی‌ها هم محدودیت دارند.

محدودیت آمریکایی‌ها انتخابات ۲۰۲۴ آنها است. در آذرماه سال آینده، انتخابات دارند؛ دو قطبی درون آمریکا همیشه یکی از موضوعات رقابتی بوده و ایران این اواخر یکی از موضوعات رقابتی آنتخاباتی امریکایی‌ها بوده است اما حالا علاوه بر ایران مقاومت هم در حال اضافه شدن است.

در اواخر ۲۰۲۳، دعوای بین دموکرات‌ها و جمهوری خواهان، اوکراین بود. جمهوری خواهان می‌گفتند جنگ اوکراین را تمام کن و از اولویت خارجش کن، دوباره برگرد خاورمیانه را در اولیوت قرار بده.

سیزده میلیارد دلار مصوبه کنگره بهت تعلق می‌گیرد و با این ۱۳ بالیارد دلار، از اسرائیل حمایت کن. اما دموکرات‌ها میگفتند سیزده میلیارد به ما بدهید، اما اجازه بدهید ما دو جنگ را با هم اداره کنیم. هم جنگ اوکراین و هم جنگ اسرائیل. دعوا شد. بایدن گفت من لایحه میبرم سیزده میلیارد دلار برای هر دو جنگ.

مجلس نمایندگان دست جمهوری‌خواهان است. تا قبل از این انتخابات، از ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۲ تا اوایل ۲۰۲۳، یکپارچگی در حاکمیت آمریکایی‌ها بود. هم مجلس نمایندگان، هم مجلس سنا و هم دولت، همه دست دموکرات‌ها بود. در انتخابات اوایل ۲۰۲۳، مجلس نمایندگان از دست دموکرات‌ها درآمد و به دست جمهوری‌خواهان افتاد. طرح به مجلس بردند و مصوب کردند که ۱۳ میلیارد به اسرائیل بدهند.

بایدن گفت اگر این مصوبه سنا که کنگره در واقع تصویب کرده، انجام بشود، من آن را وتو می‌کنم. طرح به سنا آمد و سنا هم مصوب نکرد.

سال ۲۰۲۳ تمام شد و هیچ بودجه ویژه‌ای به آن ندادند. بودجه اوکراین هم تموم شد. بودجه ویژه اسرائیل هم به او ندادند. با بودجه ۲۰۲۳ تمام کرد. حالا مانده، تازه اول دعوا است که تشدید می‌شود. بعد از این موضوع انتخاباتی می‌شود.

اختلاف میان اسرائیل و آمریکا نشانه جیست؟

الان دعوا بر سر این است هرچه زودتر دموکراتها د، این جنگ را تمام کنند، نتانیاهو نیزعناصر تندرو در دولت متقاعد کنند که کوتاه بیاید و آتش بس را بپذیرد. از هفته گذشته زمینه فشار را شروع کردند تا انتخابات کنست را دستور کار بگذارند.

دو قطبی داخلی هم ئدر مناطق اشغالی افزایش یافته است،یعنی زمانی که اینها در اول جنگ بودند، نظرسنجی در اسرائیل می‌گفت ۹۰ درصد موافق جنگ بودند این میل رسید به ۶۵ درصد. امروز رسیده به ۴۵ درصد؛ یعنی کاملا جامعه دوباره دو قطبی شده است. ۵۵ مخالف درصد مخالف جنگ و ۴۵ درصد مخالف جنگ است.

در اثر طوفان الاقصی آمریکایی‌ها در نظم جهانی ضعیف شدند، قدرت منطقه‌ای آنها یعنی اسرائیل، ضعیف شده، انقلاب اسلامی هم قدرت گرفت. در جنگ بین دو قدرت می‌گویند آن قدرت بزرگ اگه پیروز نشود و به اهدافش نرسد انگار شکست خورده و درباره میگن قدرت کوچیک نیزمی‌گویند همین که بتواند مقاومت بکند، قدرت بزرگ برنامه او را بر هم نزند، پیروز شده است.

از نظر توازن بین مقاومت با اسرائیل و آمریکا چگونه است؟ آنها قدرت اول نظامی، اقتصادی و تکنولوژی هستند. این تازه اول ماجرا است. اسرائیل همه کارخانه‌ها و همه توانش را آورده و سلاح تولید می‌کند. در زمان پیک اسرائیلی‌ها، علاوه بر اینکه کارخانه‎ها سلاح تولید میکردند، روزانه هفتاد هواپیمای پشتیبانی سلاح و مهمات برای اسرائیل ارسال می‌شد.

این تجهیزات نتوانست درقبال مقاومتی که در زیرزمین سلاح تولید می‌کند، مقابله کند. اسرائیلی‌ها این شکست میدانی را یه تصویرسازی جدید تبدیل کردند. یعنی صحنه بازی را از غزه به سوریه، لبنان و ایران انتقال دهند.

این تصویرسازی جدید چه بود؟ اینکه می‌خواست بگوید: من سر پا هستم اما هدف موردی در سوریه، عراق و ایران می‌زنم. همان مردم‌کشی که در غزه انجام می‌دهم را در ایران انجام می‌دهم؛ در مرز به پاسگاه‌ها حمله می کنم اگر هم بتوانم ترور می‌کنم و دوباره یک جنگ امنیتی را برای خلق یک تصویر جدید ایجاد می‌کنم.» یعنی تصویری که در غزه شکست ‌خورده را بتواند جبران کند.

در این هم به فضل الهی با انتقام‌هایی که مقاومت می‌گیرد، دوباره به عقب‌نشینی برمیخورد و دوباره شکست را می‌پذیرد. این شکست به فضل الهی برای هردو یعنی اسرائیل و آمریکا است.

ما و طوفان الاقصی در حوزه اقتصاد و سیاست

این جنگ باید در اقتصاد ما تاثیر می‌گذاشت اما با کنترل‌هایی که انجام شد، تاثیر خاصی نداشت. نتوانستند با دلار بازی کنندف اما دشمن به اهداف خود نرسید،

حال سوال آن است که آیا دشمن این مسیر را رها می‌کند؟ خیر در این مسیر هدف‌گذاری دشمن، یکی ناامن‌سازی است؛ دوم پشتوانه اجتماعی، انشقاق اجتماعی و انشقاق نسلی است. می‌گوید کاری بکنیم انشقاق نسل چهارم صورت بگیرد. اسم گذاری هم می‌کند و می‌گوید، یک نسل اول داریم و یک نسل چهارمی داریم. هرچه از نسل اول عبور بکنیم به واسطه عملیات نرمی که کردیم، ارزش‌های آمریکایی‌ها بیشتر بر اینها اثر می‌گذارد.

اما امروز چه شد؟ همه این طرح‌های آمریکایی شکست خورده و بالعکس رفت در زمین خودشان. در اسرائیل که دو قطبی وجود داشت، تشدید شد. شما ببینید در دانشگاه‌های بزرگ آمریکایی، مطالبه گری راجع ارزش‌های آمریکایی می‌شود،شکست آمریکا باعث شد به سوی حرکت امنیتی رو ‌آورد.

آینده انتخابات چگونه است؟

به صورت یک قاعده یک عده مشارکت می‌کنند و یک عده نیز مشارکت نمی‌کنند. این دوگانگی در سیاست خودش را در انتخابات نشان می‌دهد. اما امروز یک رای، تولید قدرت دارد و برای نقش بیشتر پیدا کردن درنظام و هندسه جدید نقش ایفا می‌کند.

دراین تولید قدرت، قدرت اساسی همانا قدرت مردم است، قدرت الهی نیز می‌گوید مردم باید پای کارت باشند. لذا این که رهبر معظم انقلاب این مقدار تأکید می کنند بر حضور در انتخابات یعنی این تولید قدرت انجام بشود. هم تولید قدرت برای این که در مقابل دشمن بایستیم هم تولید قدرت برای آن کسی که برنامه‌هایش را قبول دارید، ایجاد شود.

هر تحولی بخواهد اتفاق بیافتد، در انتخابات خودش را نشان می‌دهد. به این معنا که شما قدرت را به چه کسی یا جناح و دسته‌ای می‌خواهید بدهید. بحث این است که تا الان آمریکایی‌ها براوردشان این بود که قدرت در ایران همیشه تجزیه شده‌است.

مطلوب آمریکایی‌ها در ایران نیز قدرت تجزیه شده‌ است، یعنی همیشه جریان غرب‌گرا و جریان داخل با یکدیگر با هم دعوا کنند، اما اگر قدرت یکپارچه شود و همه مولفه‌های پیشرفت مانند اقتصادو فرهنگ شکوفا خواهد شد و ار سویی قدرت بازدارندگی نیز تولید می‌کند.

فساد و مبارزه با فساد در چای دبش

دولت درحال حاضر مسیر فساد را قطع کرده است، دولت امروز ارز ترجیحی نمی‌دهد اما باید بتواند مدیریت بازار را بر عهده بگیرد، تا جلوی شبکه مافیا را بگیرد. در مسئله چای دبش دولت و قوه قضائیه به دنبال برخورد با فساد هستند اما مفهوم فساد را باید درست بیان کرد، امروز تصویر آن است که بزرگترین فساد تاریخ روی داده است، اما واقعیت آن است که کشور نیاز به واردات چای و احداث کارخانه چای داشته است.

در آن زمان ارز نیمایی با بازار آزاد نزدیک به ۱۵۰۰تومان بوده است، این فساد در تفاوت قیمت ارز دولتی و ازاد ایجاد شده است. در ماجرای چای دبش اموال فرد متخلف در داخل و خارج کشور شناسایی شده است در طول مبارزه فساد پرونده سال ۱۳۷۲ در سال ۸۸ بررسی شد اما حالا طول برخورد حداکثر ۴ سال شده است و این نشانه مبارزه با فساد است.

برچسب‌ها