اصلاح‌طلبی جامعه‌محور، ترجمان یک اصلاح‌طلبی فانتزی است، اما چون آنان روی آن را ندارند که به لوازم این نوع اصلاح‌طلبی تمکین کنند، ناچارند آن را در زر ورق ایده جامعه‌محور قرار بدهند!

سرویس سیاست مشرق- شکاف میان دو طیف اصلاح‌طلبان جامعه محور و اصلاح طلبان صندوق محور که این روزها خود را در قالب اصلاح طلبان تحریمی و مشارکت جو به نمایش گذاشته‌اند شدت یافته و دامنه آن پس از انتشار بیانیه ۱۱۰ نفر به سطح استان‌ها کشیده شده است.

اصلاح‌طلبان جامعه محور که از آنان با عنوان اصلاح طلبان ساختاری و تحریمی نیز یاد می شود بر این باورند که باید فاصله اصلاح‌طلبی با حاکمیت بیشتر شود تا بتوان پیوند عمیق‌تری اجتماعی ایجاد کرد. رادیکال‌هایی چون محسن آرمین معتقدند که شرکت بی‌نتیجه در انتخابات بی‌اعتمادی جامعه به اصلاح‌طلبان را تشدید می‌کند!

در آن سو اصلاح‌طلبان مشارکت‌جو، ضمن انتقاد از این استدلال تحریمی‌ها تاکید دارند که این طیف همچنان در توهم اغتشاشات پاییزی در سال ۱۴۰۱ اسیر شده و از دیگر سو اصولا دیدگاه‌های آنان هیچ نمونه موفقی برای راستی‌آزمایی ایده خود ندارد و اساسا فاقد دستاورد بوده است.

اصلاح‌طلبان میانه‌رو معتقدند که اصلاح‌طلبی جامعه‌محور، ترجمان یک اصلاح‌طلبی فانتزی است، از این‌رو ناچارند آن را در زر ورق ایده‌های انتزاعیقرار بدهند تا شاید از پیامدهای منفی آن در مواجهه با نقد جامعه دور بمانند. همچنین اصلاح‌طلبان طرفدار مشارکت در انتخابات معتقدند که با کنش‌های اصلاح طلبان جامعه محور سازمان رای اصلاح طلبان که شامل کنشگران میدانی نیز اصلاح‌طلبان استانی است به مرور شکسته و آن‌ها در طول زمان بلاتکلیف می‌شوند.

اصلاح‌طلبان مشارکت‌جو معتقدند که نمی‌توان کنش‌گران میدانی را روی هوا نگاه داشت و پس از دو دوره قهر در ۹۸ و ۱۴۰۰ و تکرار آن در ۱۴۰۲ دیگر سازمان رایی برای اصلاحات باقی نمی‌ماند که حتی اگر روزی مردم ایران تصمیم به حضور در انتخابات بگیرند بتوان از آن سازمان استفاده کرد و پیروز شد!

بررسی‌ها نشان می‌دهد که در بسیاری از شهرستان‌ها سازمان رای اصلاح‌طلبان مستهلک شده است و باید به‌روزآوری شوند، در برخی از استان‌ها حتی بدنه حزبی جبهه اصلاحات راه خود را از جبهه اصلاحات جدا کرده‌اند.

جدا از احزاب مهمی مثل اعتماد ملی، کارگزاران، ندا و مردمسالاری و... که به صورت حزبی راه خود را جدا کرده‌اند، نمایندگان شهرستانی که همچنان حول محور ریاست جبهه و حزب اتحاد فعالیت می‌کردند در حال جداسازی راه خود هستند. در شرایط حاضر اینان به عنوان کنشگران ستادهای انتخاباتی افرادی که حتی اسم اصلاح‌طلبی را ندارند فعالیت می‌کنند.

گفتنی است با توجه به بیان این مطالب می توان گفت:

۱- رادیکال‌های جریان اصلاحات با عصیانگری خود در حال منفعل سازی پایگاه اجتماعی خود در استان ها و شهرستان‌ها است.

۲- تاکید بر تقابل با حاکمیت از سوی اصلاح طلبان ساختاری و جامعه محور و تبدیل رقابت سیاسی به مبارزه سیاسی خارج از حوصله و منش عامه مردم بوده و خستگی از ایده های هیجانی را به نمایش می گذارد.

۳- فقدان ایده برای حل مشکلات مردم و رفتن به سوی ایده‌های سیاسی از جنس تقابل با نظام سیاسی، صداقت ماندن در کنار مردم را بی‌معنا می‌کند.

برآوردهای درونی اصلاح‌طلبان نشان می‌دهد که جبهه اصلاحات در شرایط کنونی نقش ویرانگری در به قهقرا بودن جریان اصلاحات داشته و با اخذ راهبردهای رادیکال گرچه می کوشد تا به فیلتراسیون در میان اصلاح طلبان مبادرت ورزد اما هم از سوی جامعه و هم از سوی بدنه جریان اصلاحات با مقاومت روبرو شده است.

برچسب‌ها