کد خبر 1608395
تاریخ انتشار: ۱۲ خرداد ۱۴۰۳ - ۰۱:۱۷

کار دیگر رسانه‌ها آن است که از همین آغاز به برخی نامزدها یادآوری کنند از همراهی با شارلاتان‌های توییتری که خوب بلدند با کلمات سقوط و ارتفاع برای شما جمله بسازند، پرهیز کنید.

به گزارش مشرق، غلامرضا صادقیان طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: وعده‌های نامزدهای ثبت‌نام‌کرده تا اینجای کار به طریق قابل‌پیش‌بینی روی نقاط ضعف دموکراسی‌ها و یکی از مهم‌ترین آن‌ها یعنی پوپولیسم متمرکز شد. از کارآمدترین رسالت‌های روزنامه‌نگاران آن است که نامزدها را از دادن وعده‌های دور از دسترس یا خارج از دایره وظایف و قدرت رئیس قوه مجریه برحذر دارند و مردم را نیز از چگونگی آشنایی با نامزدهای صادق و متعهد باخبر کنند. وقتی حتی بسیاری از تحصیلکردگان ما پرسش‌های جدی درباره برخی از نامزدهای ثبت‌نامی دارند، و برخی مشاهیر را در حد فقط اسم‌شان می‌شناسند و حتی از جایگاه فعلی و مدیریتی آنان، باخبر نیستند، حساب توده‌ها روشن است.

کار دیگر رسانه‌ها آن است که از همین آغاز به برخی نامزدها یادآوری کنند از همراهی با شارلاتان‌های توییتری که خوب بلدند با کلمات سقوط و ارتفاع برای شما جمله بسازند، پرهیز کنید. چگونه می‌خواهید از مردم رأی بگیرید وقتی بدیهیات اخلاقی را فدای «بمب توییتری» می‌کنید؟!

شاید تجربه داشته باشید که برخی خانواده‌ها در خانه بدون صدای دائم تلویزیون نمی‌توانند به کارهای خانه و حتی مطالعه بپردازند! گویی تلویزیون روشن، بخشی از حیات جاری داخل خانه است. بدون اینکه بدانند چه چیزی پخش می‌شود، باید تلویزیون روشن باشد. حالا به‌نظر می‌رسد شناخت عمومی نسبت به نامزدها نیز در همین حد است. این نقطه ضعفی جهانی است و مدافعان دموکراسی‌ها در نظریه‌های خود به این نقطه ضعف اشاره کرده‌اند. همواره و همچنان نیز از پوپولیسم چونان یک تهدید جدی و بدون راه حل در نظام‌های مردم‌سالار نام می‌برند.

وقتی ترامپ رئیس‌جمهور امریکا شد، بسیاری از نظریه‌پردازان لیبرال‌دموکراسی با اذعان و قبول اینکه یک دلقک زن‌باره و فاقد صلاحیت رئیس‌جمهور سرزمین مدعی اول لیبرال‌دموکراسی شده است، در دفاع از این نظریه گفتند که فعلاً چیزی بهتر از لیبرال‌دموکراسی نداریم و این سازوکار در ادامه، خود را ترمیم می‌کند و همین قدرت ترمیم و بازسازی را عامل حذف ترامپ در دوره بعد دانستند و آن را از نشانه‌های قدرت لیبرال‌دموکراسی نسبت به سازوکارهای سلطنتی و توتالیتر معرفی کردند. اکنون که ظاهراً چیزی مانع حضور دوباره ترامپ در قدرت نیست، همچنان بر همان سبیل هستند که این از نقاط قوت دموکراسی‌های آزاد است!

واضح است که در سرزمینی مانند امریکا نیز عقلایی در پشت صحنه حضور دارند تا مانع از فروپاشی کشور به دست یک فراموشکار گیج‌ومنگ یا کسی که یک پایش در دادگاه شکایت زنان است، شوند، تا آنچه را که در قالب لیبرال‌دموکراسی ساخته‌اند و به دنیا عرضه کرده‌اند، همچنان قابل‌دفاع بدانند. اما در کمتر کشوری حتی با تحصیلات بالای مردم و نفوذ خوب نخبگان و رسانه‌ها، می‌توان مدعی شد که پوپولیسم همچنان با قدرت حضور ندارد! در بسیاری از نظام‌های دموکراتیک شاهدیم که در هر دوره، با رأی مردم تغییرات عمده در اداره کشور داده می‌شود و نامزدی که رهبران و مدیران قبلی مملکت را تکفیر می‌کند، بر صدر می‌نشیند.

معمولاً ساده‌لوحانه این تغییرات را به حساب قدرت مردم و نقطه قوت دموکراسی می‌گذارند؛ و هیچ جایی برای حیرانی مردم باقی نمی‌گذارند. مردم دنبال مدیرانی هستند تا امور جاری کشور را به آنان بسپارند، اما هربار این وظیفه را با تغییرات عمده براساس وعده‌های نامزدها به کس دیگری می‌سپارند. این در اروپا هست و در امریکا هم هست. این یعنی حیرانی و همسوشدن رسانه‌ها و نخبگان با قدرت و نه با حقیقت. وظیفه رسانه آن است که با مردم و با حقیقت همسو شود. انتخاب، حق مردم است و آزادبودن آنان در انتخابات هم حتی اگر اشتباه کنند، حق آنان است.

این انتخاب‌های اشتباه- بر فرض- به رشد سیاسی همان نسل و در ادامه به رشد سیاسی نسل‌های بعدی حتی به رشد نظریه‌پردازی نخبگان می‌انجامد، اما تلازمی با جهت‌گیری درست نخبگان و رسانه‌ها ندارد. کار رسانه و روشنفکران واقعی جامعه هدایت نسل‌ها به حقیقت است. هدایت به اینکه چرا وقتی یک نامزد فلان وعده را می‌دهد نباید آن را پذیرفت و چرا آن دیگری نمی‌تواند در اداره کشور موفق باشد. باز این مردمند که می‌پذیرند یا نمی‌پذیرند.

تبلیغ رسانه‌ها برای نامزدها بدون درنظرگرفتن واقعیت‌ها و عملگی رسانه‌ها برای نامزدها، مانع رشد سیاسی مردم می‌شود. برای همین مهم‌ترین شرط رشد مردم و رفتن به سوی انتخاب‌های درست‌تر و مفیدتر، درست عمل‌کردن نخبگان و رسانه‌هاست.

شاخص‌ترین مثال مردم‌فریبی در انتخابات پیش‌رو وعده رفع‌تحریم است. این وعده اساساً در دست ایران که طرف تحریم‌شده ماجراست، قرار ندارد. اگر یک مسئله دوطرفه یا چیزی بود که بخشی از آن در دست ایران بود، می‌توانستیم آن را از نامزدها بپذیریم. اما اگر ایران اکنون به راهبردهای دیگری مقابل تحریم‌ها مانند مقاومت و دورزدن تحریم‌ها و توجه به ظرفیت‌های درونی و ظرفیت کشورهای مبتلا به تحریم رسیده است، یعنی این واقعیت را پذیرفته است که رفع تحریم‌ها با یک شرایط معقول از دسترس ایران خارج است، به این علت که طرف مقابل اساساً شرایط معقول را نمی‌پذیرد.

از دولت یازدهم مصمم‌تر برای رفع تحریم و واداده‌تر مقابل بیشتر شرایط غرب نداشتیم که در عمل موفق نشد. در ظاهر چیزی را در دولت اوباما امضا کردند و بسته‌های صدتایی سکه و مدال‌های چسبیده بر سینه و نشان‌ها و افتخارها را به خود ارزانی داشتند، اما دولت اوباما توافق را اجرا نکرد. به این بهانه -که از فهم مذاکره‌کنندگان عجول دور ماند- که از نظر ما شما تحریم نیستید، اما اینکه شرکت‌های غربی حاضر به کار با شما نیستند، به ما ربطی ندارد! کار به جایی رسید که رئیس بانک مرکزی دولت یازدهم و پس از او معاون وزیر خارجه در خارج و داخل ایران به دستاورد «تقریباً‌هیچ» توافق اعتراف کردند. اوباما رفت، بدون اجرای توافق و ترامپ آمد و همان توافق اجرانشده را پاره کرد.

دولت یازدهم تمدید شد و امید داشت که ترامپ شکست بخورد. بایدن در تبلیغات انتخاباتی وعده می‌داد که به توافق با ایران بازمی‌گردد. پیروز شد -اگرچه نه به خاطر این وعده- و ترامپ شکست خورد. حالا دوره بایدن دارد تمام می‌شود و هنوز به توافق بازنگشته است؛ و ترامپ دارد بازمی‌گردد! توافق و رفع تحریم چیز خوبی است، اما به چه قیمتی؟! پس نامزدی که رفع‌تحریم‌ها را وعده می‌دهد، مردم‌فریبی می‌کند. او اگر صادق باشد باید بگوید که نه من از مردان دولت یازدهم عزم راسخ‌تری دارم و نه اگر هم عزم راسخ‌تری جزم کنم، همه‌چیز دست من است.

کشور، فروشی نیست که آن را مثل بقیه مستعمرات غرب به امریکا بفروشیم تا بخشی از همان عایدات کشور را به ما در قالب رفع تحریم بازگرداند! در فقره رفع‌تحریم‌ها حتی اگر کسی قرص‌ومحکم بگوید که دنبال رفع تحریم نیست و توجهی به آن ندارد نیز مردم‌فریبی کرده است، زیرا این نیز در شرایط خاص، هم ممکن است و هم لازم. پس اگر نامزدها خود را طرفدار قطعی امری که از دست آنان خارج است، معرفی کردند، باید هشدار «صادق باش!» دریافت کنند.

وعده «فراجناحی‌بودن» نیز از همین فقره است. بیشتر یک شعار است. نامزد سالم اتفاقاً یک نامزد تعریف‌شده در جناح سیاسی خاص است که وعده بدهد مطابق راهبردهای حزب سیاسی خود عمل خواهد کرد تا همه‌چیز تقریباً روشن شود. کسی که دارودسته سیاسی مشخصی ندارد و وعده فراجناحی‌بودن بدهد، در بزنگاه عملکرد هرچه خواهد می‌کند و در توضیح خواهد گفت این همان وعده‌ای است که دادم و این نیروهای من در دولت همه از کاربلدها هستند و بهتر از این‌ها پیدا نمی‌شود.

برخی نامزدها در روزهای آینده ممکن است وعده‌های عجیب بدهند. باید رسانه‌ها برای مردم روشن کنند که هرچه وعده عجیب‌تر باشد، یعنی وعده‌دهنده از اطمینان پیروزی دورتر است و در سرنوشت خود احتمال کمی برای جلب آرای مردم می‌بیند. باید بین نامزدهای پوششی که یکی از نامبارک‌ترین چیزهایی است که از دوره ۹۶ به این‌سو رسم شد، با نامزدی که در خود همت اداره یک کشور را می‌بیند، فرق گذاشت. قانون کشور هم هنوز قادر به حل مسئله نامزدهای پوششی نیست.

برخی اصولاً هیچ‌یک از شرایط رجل سیاسی را ندارند، فقط مدرک تحصیلی مرتبط دارند و بدون سابقه جرم و زندان هستند و با همین ظرفیت می‌خواهند رئیس‌جمهور شوند. قانون مقابل این عده نیز ساکت است فلذا با حجم بالای ردصلاحیت‌ها روبه‌رو می‌شویم. در برخی نظام‌ها فقط یک نامزد از هر یک از جناح‌های سیاسی اصلی ثبت‌نام می‌کند. در برخی دیگر افراد مستقل از دو یا چند حزب رسمی هم ثبت‌نام می‌کنند ولی اصلاً دیده نمی‌شوند، برعکس سازوکار ما که آدم‌های ناشناخته که چیزی از اداره مملکت نمی‌دانند، بیشتر هیاهو دارند و دیده می‌شوند. می‌توان به‌راحتی دید و فهمید که برخی نامزدها صرفاً با فشار افراد نزدیک و خانواده و همسران‌شان برای ثبت‌نام می‌آیند.

آنچه که مسلم است، نه قانون و نه هیچ نهاد نظارتی سازوکاری برای مقابله با مردم‌فریبی و ثبت‌نام‌های تفننی و پوششی و حضور در عرصه برای ذخیره‌سازی یا سرمایه‌گذاری در فصول آینده، ندارد. این‌ها برعهده رسانه‌هاست که با مردم از این زوایا سخن بگویند. هر بلندگوی دلسوزی هم باید همین کار را بکند. نباید مردم و نخبگان، آخرت خود و دنیای مردم را به یک سلبریتی سیاسی بفروشند.

برچسب‌ها