برخی اخبار حکایت از آن دارد که ارزیابی اصلاح‌طلبان رادیکال از برنامه‌های اجراشده از سوی پزشکیان منفی بوده است!

سرویس سیاست مشرق- «ما کسی را بازور با خودمان به بهشت نخواهیم برد» این شعار عجیب را مصطفی معین نامزد حزب منحله مشارکت پیش از انتخابات سال ۸۴ ساخته بود، نامزد اصلاح‌طلبان در فیس‌بوک خود نوشته بود که برای سکولاریزه کردن جامعه باید از داخل دولت قدم اول را برداشت، این جمله به مذاق برخی نیروهای گروهکی که آن روزها در مجله نامه که نزدیک به برخی عناصر ضدانقلاب چپ مارکسیستی بود خوش‌آمد.

آن‌چنان‌که دریکی از شماره‌های نشریه نامه که کیوان صمیمی آن را منتشر می‌کرد ابراهیم یزدی نوشت که بعد از بیست سال آماده است تا با مشارکتی‌ها دوباره دست برادری بدهد، سعید حجاریان نیز فردای انتشار این مقاله در یک یادداشت تکمیلی در وب‌سایت روز آنلاین (مرتبط با منافقین) نوشت که دست برادری او به سمت همه گروه‌های سیاسی در داخل و خارج از کشور بلند است و باید پروژه ناتمام خاتمی را به پایان رساند.

این پیام‌های رسانه‌ای مقدمه آن شد که پس از آغاز به کار ستادهای انتخاباتی معین یک ستاد فرعی نیز در اطراف میدان فاطمی تشکیل‌شده که در آن نه اصلاح‌طلبان بلکه اعضای گروهک‌هایی چون نهضت آزادی، جبهه ملی، چپ‌های التقاطی و حتی برخی عناصر نزدیک به نفاق پاتوق داشتند. مصطفی معین نام این گعده خاص را «جبهه دموکراسی خواهی» گذاشته و با سران گروهکی در آن جلسات مشترک برپا می‌کرد، هدف از راه انداختن این ستاد انتخاباتی خاص آن بود که کلیه فعالیت‌های سیاسی مصطفی معین زیر نظر ضدانقلاب داخل نشین باشد!

چه کسی زیر پای لیبرال‌ها فرش قرمز انداخت؟

سردبیر یکی از روزنامه‌های اصلاح‌طلب در یادداشتی به استقبال انداختن فرش قرمز چپ‌ها زیر پای گروهک‌ها رفته و نوشت: امروزه بیش از ۸۰۰۰ سازمان غیردولتی (ان جی او)، ۶۰ هزار وبلاگ و ۱۰۰۰ نشریه به انتشار افکار اصلاح‌طلبی در جامعه ایران می‌پردازند که نتیجه این همکاری‌های جدید در بستر انتخابات است.

حمیدرضا جلایی پور نیز در مقاله‌ای د با عنوان «پس از اسفند» درباره شکل‌گیری هسته‌های پیوند میان ضدانقلاب داخلی با اصلاح‌طلبان نوشته بود که باید از انتخابات استفاده کرد و با نیروهای لائیک و دگراندیشان جامعهٔ ایران که میان احزاب سیاسی جایی ندارد و کارکرد و مشروعیت داد تا و آثار مثبت آن در انتخابات شود.

یکی از فعالان سیاسی اصلاح‌طلب نیز در جمع گردانندگان نشریات دانشجویی سخنان قابل‌تأملی را بر زبان رانده بود که حکایت از آن داشت که ارتباط چپ و گروهک تئوریزه شده است؛ این فعال اصلاح‌طلب گفته بود:

از اشکالات اساسی نظام حزبی گردش قدرت در میان عده‌ای خاص و به حاشیه کشیدن مردم به‌عنوان مبنای حکومت دموکراسی است؛ به‌عبارت‌دیگر گسترش نظام حزبی در جامعه مشارکت عمومی را کاهش می‌دهد و موجب بی‌تفاوتی مردم نسبت به امور سیاسی می‌گردد. این امر معلول تبدیل سیاست به حرفه‌ای در اختیار عده‌ای خاص در احزاب است و تنها افراد آموزش‌دیده و متخصص و ماهر در بازی قدرت که در احزاب تربیت‌شده‌اند با قواعد آن آشنایی دارند و دیگران قادر به بازی در این میدان نیستند. نهایتاً تأثیرگذاری مردم بر سرنوشت خود به نحو گسترده کاهش می‌یابد.

عبدالله نوری، مرتضی الویری، محمدرضا خاتمی، مصطفی تاج‌زاده، سید محمود دعایی، محمد توسلی، محسن میردامادی، ابوالفضل قدیانی، نسرین ستوده، حمیدرضا جلائی پور، عبدالله مؤمنی، آذر منصوری، محسن آرمین، محمد سلامتی، محسن امین زاده، حبیب‌الله پیمان، فریده غیرت، هاشم صباغیان، عماد بهاور، غلام عباس توسلی و ابراهیم یزدی ازجمله عناصر اصلی خط ارتباطی ستاد معین با نیروهای گروهکی در آن سال‌ها بودند که در پایان آن انتخابات باوجود دادن شعارهای ساختارشکنانه در آن آرودگاه شکست سختی خوردند.

تقی رحمانی از عناصر گروهک ملی- مذهبی بعدها در جزوه‌ای با عنوان ترویج جامعه مدنی نوشت که اصلاح‌طلبان با نزدیکی بیشتر به گروه‌های سیاسی در خارج از حاکمیت می‌توانند نهادهای زرد را سبز کنند، این عنصر متصل به نفاق در ادامه با اشاره به وضعیت چپ‌ها نوشته بود:

روند اصلاحات در ایران احتیاج به استراتژی جدی و جدیدی بر اساس آزادی و مردم‌سالاری، عدالت نسبی، امنیت و رعایت منافع ملی درروند جهانی‌شدن دارد. وی اظهار داشت: باید حول این چهاراصل یک جنبش فکری ایجاد شود تا به این وسیله یک ائتلاف بزرگ برای پیشبرد اصلاحات در ایران به وجود آید. رحمانی گفت: برای این کار باید استراتژی اصلاح‌طلبان نقد شود و بعد یک طرح استراتژیک جدید پیاده شود که اگر خاتمی در این مساله پیش قدم شود، به لحاظ موقعیت موجود امکان حرکت بیشتر هست، ولی در غیر این صورت باید این حرکت شکل گیرد و تبلیغ شود، در غیر این صورت روند اصلاحات در ایران دیگر دستاورد چندانی نخواهد داشت. اصلاحات در یک دوره، تمام‌شده است، ولی به این مفهوم نیست که تحول طلبی باید در ایران، دستاوردهای اصلاحات آن دستاوردهایی که می‌خواستیم نبوده است یعنی بین شعارهایی که داده و محصولی که زمین گذاشته‌شده است، هماهنگی وجود ندارد.

پیش‌قدم کردن خاتمی به‌عنوان لیدر اصلاحات و تغییر وضعیت او از یک هماهنگ‌کننده به عامل توزیع یکی از پروژه‌های اصلی ضدانقلاب در آن سال‌ها بود که حالا نتیجه آن قابل‌برداشت است! گروهک‌های ضدانقلاب داخلی و امتدادهای آن در خارج از کشور نگاهشان به خاتمی آن بود که باید از برج عاج روشن‌فکری پایین آمده و در کف میدان از خود تلاش‌های بیشتری بروز دهد.

بر این اساس بود که هرگاه در طول این سال‌ها خاتمی صندوق محور داشته موردانتقاد شدید گروهک‌ها قرارگرفته و هرگاه از آن دور شده با استقبال روبه‌رو شده است، از نگاه این گروه‌های خاص سیاسی لیدراصلاحات تنها درزمانی باید سوی انتخاباتی بگیرد که رأی او اثر جانبی داشته باشد و روی تحولات بعدی سوگیری کند.

از تکفیر تا تشویق گام به گام با هم آغوشی چپ‌ها و گروهک‌ها

در این میان سرنوشت چپ‌ها نیز جالب‌توجه است، اصلاح‌طلبان که روزگاری ارتباط با گروهک‌ها را خط قرمز خود تلقی کرده و روی آن پافشاری می‌کردند پس از انتخابات سال ۸۴ این خطوط را مرحله‌به‌مرحله پاک‌کرده تا چون پیچکی در میان آن‌ها تنیده شوند، شاید بیان اظهارنظرهای اصلاح‌طلبان پیش و پس از شکل‌گیری این ارتباطات خالی از لطف نباشد!

به‌عنوان‌مثال نشریه «عصر ما»، ارگان تئوریک سازمان منحله مجاهدین انقلاب روزگاری ارتباط چپ‌ها با گروهک‌ها را تابو قلمداد کرده و نوشته بود:

نیروهای سیاسی به دودسته خودی و غیرخودی تقسیم می‌شدند. نیروهای خودی شامل کل نیروهای معتقد به ولایت‌فقیه و قانون اساسی معرفی می‌شدند که در چارچوب آن، چهار جریان تعریف‌شده بود: «راست سنتی» (موتلفه و گروه‌های پیرامونی)، «چپ جدید» (انصار حزب‌الله)، «راست مدرن» (کارگزاران سازندگی) و «چپ سنتی» (جریان خط امام که سازمان مجاهدین انقلاب را نیز دربر می‌گرفت). در مقابل، سایر نیروهای سیاسی و مشخصاً «نهضت آزادی»، به دلایل ایدئولوژیک، «غیرخودی» معرفی می‌شدند.

بهزاد نبوی نیز یکی دیگر از آن دسته اصلاح‌طلبانی بود که در دهه هفتاد و قبل از آن ارتباط با گروهک‌ها را خلاف عرف سیاسی چپ‌ها ارزیابی کرده و گفته بود:

نهضتی‌ها در موقعیتی که قدرت را در دست داشتند از همه انحصارگرتر بودند. در تمام دوران حکومتشان یک نفر حزب‌اللهی را در مجموعه خود راه ندادند و فقط تیپ‌های جبهه ملی و منافقین را راه می‌دادند. عده‌ای از آن‌ها در شورای انقلاب دنبال این بودند که مسعود رجوی را شهردار تهران بکنند و وقتی ما راجع به این‌ها نظر منفی می‌دادیم می‌گفتند: شما می‌خواهید مسائل داخلی زندانتان را با آن‌ها تسویه کنید.

حالا کافی است این دو نمونه از اظهارنظرها را در کنار در کنار اظهارنظری از علیرضاعلوی‌تبار قرارداد تا فهمید که روند استحاله میان طرفین چقدر حجم گرفته است، علوی تبار در نشریه آفتاب درباره ارتباط اصلاح‌طلبان با گروهک‌ها می‌نویسد:

اگر مدرن شدن برای ما ضروری است و اگر مدرن شدن پایدار و سازگار ما درگرو مدرنیته درون‌زا است، روشنفکری دینی تنها راهی است که می‌تواند ما را در این مسیر کامیاب سازد روشنفکری دینی و نواندیشی دینی یک جریان نیست و هنوز مراحل آغازین طفولیت و جنینی خود را طی می‌کند به همین دلیل نمی‌توان از آن انتظارات زیادی داشت. البته در میان نحله‌های متفاوت روشنفکری دینی هنوز وحدتی واقعی برقرار نیست. البته این جریان علی‌رغم عمر کوتاه منشای خدمات بسیار در اندیشه ایرانیان معاصر و حتی جریان‌های خاورمیانه داشته است.

اصلاح‌طلبان بعد از فتنه ۸۸ کلیه مرزها را درهم‌تنیده و با گروهک‌ها به فصل مشترکی رسیدند که آثار آن بعد از سال‌ها همچنان نمود دارد، در آن زمان شورای هماهنگی میان اصلاح‌طلبان و براندازان داخلی و خارجی با عنوان «شورای هماهنگی راه سبز امید» درواقع همان جبهه دموکراسی خواهی بود که کلنگ آن را معین در سال ۸۴ زده بود.

سلام رادیکال‌ها بی طمع نیست!

این روزها و در آستانه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و پس از تائید صلاحیت مسعود پزشکیان به‌عنوان یکی از نامزدهای قابل‌توجه انتخاباتی بار دیگر این جریان استحاله شده در تلاش است که پروژه سوخته و قدیمی را بار دیگر کلید زده و تلاش دارد بر دیدگاه‌های منطقی این نامزد انتخاباتی اثر بگذارد.

برخی اخبار حکایت از آن دارد که ارزیابی اصلاح‌طلبان رادیکال از برنامه‌های اجراشده از سوی پزشکیان منفی بوده و این جریان اقدامات این نامزد انتخابات را ضعیف و فاقد برانگیزانندگی خوانده است، ازاین‌رو هسته سخت اصلاحات در تلاش است ستادهای انتخاباتی پزشکیان را در دست بگیرد، مدیریت این افراد در ستاد پزشکیان به معنای بازگشت دوباره به مسیری است که سال ۸۴ و پس‌ازآن در قبل و بعد از وقایع روی‌داده در فتنه ۸۸ شکل گرفت.

البته این اقدام تاکنون موفقیتی را در پی نداشته و چپ‌های رادیکال در هسته اصلی ستاد این نامزد انتخاباتی جایی نداشته‌اند، این بی‌جایی باعث شده است تا اولین برنامه اجراشده توسط پزشکیان توسط هسته سخت اصلاحات پس‌زده شود. افزایش فشار بر پزشکیان برای تحویل دادن ستادهای انتخاباتی به هسته سخت اصلاحات اتفاق قابل‌تأملی است، بی‌شک این جریان خاص سیاسی که پیش‌ازاین انتخابات را امری منسوخ‌شده خوانده و تنها خیابان را به رسمیت می‌شناخت یک‌شبه متحول نشده است، پشت این در وقایعی خاص طراحی‌شده که ستادهای این نامزد اصلاح‌طلب باید نسبت به آن حساس باشد!

برچسب‌ها