به گزارش مشرق، فرانک مککنزی بهعنوان چهاردهمین فرمانده ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا فعالیت میکرد. او پس از دو سال فعالیت بهعنوان ادارهکننده برنامهها و سیاست استراتژیک در ۵ ژوئیه ۲۰۱۷ بهعنوان ادارهکننده ستاد مشترک کار خود را شروع کرد.
مککنزی در ۲۸مارس۲۰۱۹ مسئولیت فرماندهی سنتکام را بر عهده گرفت و تا می ۲۰۲۲در این سمت باقی ماند. در می۲۰۲۲، او مدیر اجرایی موسسه امنیت جهانی و ملی دانشگاه فلوریدای جنوبی شد و در ژوئیه ۲۰۲۲ بهعنوان مدیر اجرایی مرکز امنیت سایبری فلوریدا منصوب گردید.
او همچنین بهعنوان رئیس و عضو هیاتمدیره موسسه مهندسی کاربردی دانشگاه فلوریدای جنوبی خدمت میکند.
یکی از تحولات مهم در دوران فرماندهی وی، ترور شهید سلیمانی است.
ساختار کتاب نقطه ذوب
ژنرال فرانک مککنزی بهعنوان فرمانده فرماندهی مرکزی آمریکا بربرخی ازمهمترین وبحثبرانگیزترین عملیات درتاریخ نظامی مدرن این کشورنظارت داشت.
اومسئولیت مستقیم عملیات حمله به شهیدقاسمسلیمانی ودورهبر متوالی داعش، چندینماه عملیات بازدارندگی علیه ایران ونیروهای نیابتی آن وعقبنشینی روشمند درعراق رابرعهده داشت. او عملیات تخلیه غیرجنگی در افغانستان و خروج نهایی آمریکا را از آن کشور هدایت کرد.
کتاب نقطه ذوب سه موضوع دارد: اولین مورداهمیت اولویت کنترل غیرنظامی بر ارتش است.
این به یک حقیقت قابل درک تبدیل شده است که این کنترل در چند سال گذشته از بین رفته است. ژنرال مککنزی معتقد نیست که چنین باشد. او با اقتدار در این مورد صحبت و استدلال میکند که رابطه شهروندی، کامل یا بدون اصطکاک نیست اما لازم نیست و احتمالا نباید باشد.
بااینحال دوام بیشتری از آن چیزی دارد که بسیاری معتقدند و تا حدی نیز توسط ارتش حمایت و پذیرفته میشود که برخی از منتقدان آن را تشخیص نمیدهند. موضوع دوم، منحصربهفرد بودن یک فرمانده رزمنده است.
فرماندهان رزمنده در توسعه سیاست مشارکت دارند اگرچه بهعنوان شرکای کوچکتر آنها همچنین مسئول اجرای سیاست زمانی هستند که رهبران غیرنظامی تصمیم خود را فرموله کنند؛ این موقعیتی منحصربهفرد و بسیار متفاوت از نقش یک رئیس خدمات یا حتی رئیس ستاد مشترک خواهد بود.
هیچیک از این افسران در زنجیره فرماندهی نیستند و هیچ مسئولیت، نهایی، فانی یا اختیاری برای اعلام ندارند. تنها فرمانده رزمنده است که در مرز تصمیمگیری و اجرا ایستاده است.
درنهایت موضوع سوم که مککنزی استدلال میکند این است که رهبران مهم هستند و تصمیمهایی که میگیرند تأثیر عمیقی بر آنچه در میدان جنگ رخ میدهد، دارد. مککنزی ارزیابی صادقانهای از زمان فرماندهیاش ارائه میکند ــ تصمیمهایی را که درست بودند و همچنین برخی از نتایج را که آرزو میکرد متفاوت باشند- توصیف میکند. او تصویری واضح از رهبری در عمل در یکی از بیثباتترین مناطق جهان را ارائه میدهد.
بررسی کتاب نقطه ذوب
مککنزی، فرمانده سابق سنتکام که دستور آتش را در شب حمله به سمت خودروی سردار سلیمانی صادر کرده بود، جزئیات بیشتری از عملیات را فاش میکند. طبق گفته نامبرده، قرار بر این بوده که پس از پرواز سردار از ایران و نشستن در بغداد حمله کنند که هواپیما در بغداد نمینشیند و به مسیر خود به سمت دمشق ادامه میدهد. دراین وضعیت قصد داشتند هواپیما را بزنند که منصرف میشوند. فارغ از این پس از اینکه حمله را به سمت دو ماشین حامل سردار ومحافظان در فرودگاه بغداد انجام دادند، آن منطقه را هشت بار دیگر هم بمباران کردند.
همچنین با ۱۳دقیقه تأخیر از حمله به سردار، حملهای رادریمن به خانهای ترتیب دادند که فکرمیکردند یک فرمانده کلیدی سپاه پاسداران در آنجا باشد که این حمله ناموفق بود! آمریکاییها همچنین قصد داشتند به ناو جاسوسی ساویز هم حمله کنند که تصمیم گرفتند آن را کنسل کنند، برای اینکه میخواستند ببینند در ابتدا پاسخ ایران چه خواهد بود!
در طرح ایجاد پاسخ به ایران حمله به پدافند ایران و پالایشگاه نفتی در جنوب ایران در آن مقطع گنجانده شده بود که عملیاتی نشد، به این دلیل که بازهم در اینجا از پاسخ ایران میترسیدند! طرح ترور سردار از سال۲۰۱۵میلادی توسط مککنزی تئوریزه میشود، درپاییز۲۰۱۹ شکل عملیاتی به خود میگیرد و در اواخر دسامبر۲۰۱۹بهعنوان گزینه جدی پاسخ به حملههای نیروهای نیابتی ایران به آمریکاییها به رئیسجمهور آمریکا توسط مککنزی از طریق وزیر دفاع آمریکا، اسپر ارائه میشود.
به عبارت دیگر آرشیتکت طرح ترورسردار، مککنزی فرمانده سابق سنتکام آمریکا بود که البته جای تعجب هم ندارد، این مسائل ازجمله وظایف این فرماندهان درمنطقه است. مککنزی مینویسد:اوایل روز ۳۱دسامبر، روزی که امیدوار بودیم حمله به [سردار سلیمانی] را ترتیب دهیم به مقر سنتکام رفتم. صبح منتظر نشانهای از حرکت سلیمانی بودیم. دو مانیتور بزرگ روی دیوار آویزان بودند. صدها هواپیما ازجمله هواپیماهای مسافربری غیرنظامی در حال عبور از عراق و ایران بودند.
سلیمانی بالاخره خانه را ترک کردودرتهران سوار هواپیما شد، هرچند مطمئن نبودیم که این پرواز چارتر یا تجاری است. این جت حدود ساعت ۹ و ۴۵ دقیقه صبح به وقت محلی برای یک پرواز دوساعته به سمت بغداد به پرواز درآمد.
برای او آماده بودیم. وقتی هواپیمای او به بغداد نزدیک شد، فرود نیامد. در یک کنفرانس تلفنی با مایلی [فرمانده ستاد مشترک آمریکا] و اسپر [وزیر وقت دفاع آمریکا] شاهد عبور هواپیما از بغداد بودیم. پنتاگون از من پرسید: «میتوانی این لعنتی را ساقط کنی؟» بدون تصمیم به اجرای درخواست با فرمانده بخش هوایی خود در قطر تماس گرفتم و گفتم اگر به شما دستوری بدهم که این هواپیما را ساقط کنید، آیا میتوانید آن را عملیاتی کنید؟ نیروی هوایی بهسرعت پاسخ داد ما دو جنگنده را به موقعیت پشت هواپیما منتقل کردیم.
اکنون گزینهای در دست داشتیم که اگر به ما گفته میشد این مأموریت را به پایان برسانیم، میتوانستیم عملیات را تمام کنیم. با تبوتاب کار کردیم تا بفهمیم پرواز چارتر یا تجاری است. بهزودی مشخص شد که هواپیما به سمت دمشق در حرکت است. همچنین متوجه شدیم که این جت یک پرواز غیرنظامی با تأخیر زیاد است، به این معنی که حداقل ۵۰ نفر بیگناه احتمالا در هواپیما بودند. بلافاصله به میلی توصیه کردم که نباید شلیک کنیم. من و او سریعا توافق کردیم که شلیک نکنیم.
جنگندههای ما دور شدند و جت فرود خود را به سمت دمشق آغاز کرد. همچنین هواپیماهای خود را از مأموریت در یمن عقب کشیدیم. همه ما نفس عمیقی کشیدیم و در گزینههای خود تجدیدنظر کردیم. اطلاعاتی وجود داشت مبنی بر اینکه سلیمانی ظرف ۳۶ ساعت آینده از دمشق به بغداد بازخواهدگشت. هنوز فرصت دیگری داشتیم.
نتیجهگیری
با توجه به محتوای کتاب تصمیم بر ترور سردار سلیمانی ازسال ۲۰۱۵ و در دوره اوباما و در همان برهه توافق هستهای صورت گرفته است اما آمریکاییها براساس شواهدی که مککنزی در کتاب خود ذکر میکند ترور را به دلایل مختلف به عقب میاندازند اما اینکه ترور سردار سلیمانی یک پروژه برای سردار سلیمانی بوده است به نظر میرسد این روند هم برای سایر فرماندهان محور مقاومت وجود داشته باشد.
نکته بارز این امر آن است که بنابر اعترافات مککنزی حتی در برههای که روابط ایران و آمریکا در کمترین تنش ممکن قرار داشته است و توافق هستهای صورت گرفته اما آمریکا رویکرد خود را در برابر ایران تغییر نداده است.
این درس بسیار مهمی برای حال و آینده مسئولان جمهوری اسلامی است.
منبع: جام جم