کلیسا به دو گروه تقسیم شده، عده‌ای به خدا خدمت می‌کنند و دسته دیگری به دشمن خدا. گروه دوم در واکنش به حرکت مردم به سوی ناباوری و بی‌خدایی قصد دارد زمینه ظهور دجال، فرزند شیطان را فراهم کنند.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - ترس‌های مرتبط با موضوعات آخرالزمانی در همه‌ معقتدین به ادیان ابراهیمی با یک امتداد تاریخی حتی برای غیرمعتقدین و گروه‌های آتئیستی یا خداناباور در دسته‌بندی‌های مختلف جذابیتی عمومی پیدا کرده، هر چند سعی مدرنیته در سال‌های اخیر این است که موضوعات ماورالعبیعه را برای معتقدین خرافه جلوه دهد.

فرجام‌شناسی (علم آخرالزمان-Eschatology) شاخه‌ای از تحقیقات مطالعه‌ الهیات، به صورت تخصصی به آخرالزمان می‌پردازد و هشدارهای ثبت شده در مورد وقایع نگاری این دوره را بررسی می‌کند.در حالیکه غیرمعتقدین در غرب پایه این شاخه از الهیات را خرافه‌ها تلقی می‌کنند، اما به تصویر کشیدن این مولفه‌های پژوهشی به بخشی از چرخه تولیدات مهم سینمایی در هالیوود تبدیل شده است.

با گسترش دوقطبی معتقدین و غیرمعتقدین، این آثار سینمایی در شصت سال اخیر به مفهومی به نام "ترس مذهبی" با دستمایه "کهن الگوهای عقیدتی " به «شیطان» نمایی گرایش پیدا کرده و گفتمانی برگرفته از «مکاشفات یوحنا» را دستمایه‌ قرار دادند.

این خط سیر گفتمانی در دهه شصت میلادی قوت گرفت و پویش‌های این فرجام شناسی در سینما، آثاری نظیر شهر مردگان (۱۹۶۰) ، دست های شیطان (۱۹۶۲) شب عقاب(۱۹۶۲) جادوگری (۱۹۶۴)، شیطان درون (۱۹۶۶) چشم‌ شیطان(۱۹۶۶)، عروس شیطان(۱۹۶۸)، ژنرال جادوگر(۱۹۶۸)،نفرین محراب سرخ(۱۹۶۸ ) پدید آورد.

رویکردهای نوپدید این دهه از سینما ، زمینه‌ای را برای ساخت فیلم بچه رزماری(رومن پولانسکی) فراهم آورد. سایر آثاری که در دهه هفتاد ساخته شدند مثل «ترس دانویچ» (۱۹۷۱) ، «والس مفیستو»،(۱۹۷۱)، خون بر پنجه شیطان(۱۹۷۱) شیاطین(۱۹۷۱)جادوگر (۱۹۷۱)شیطانی(۱۹۷۲) دختران شیطان(۱۹۷۳)مدرسه دخترانه شیطان(۹۷۳ ) باران شیطان(۱۹۷۵)شروع سارا (۱۹۷۸ ) نتوانستند برآیند سینمایی قابل اعتنایی از نگرش کتاب مقدس و مکاشفات ارائه دهند و مثل جن گیر و طالع نحس به آثار قابل توجهی تبدیل نشدند.


مجله مَد (MAD) به این موج سینمایی شیطانی در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ عنوان «تلگنرهای شیاطنی» (Devil Flicks) را نسبت داد.


فیلم «طالع نحس »که به زعم بسیاری از تحلیلگران، مخاطبش را در یک تابش شیطانی غرق کرد، از نخستین تلاش‌های فرجام شناسان در سینماست که براساس ترسناک‌ترین شخصیت ادبیات «عهد جدید»، دجال، ساخته شده است.

دجال در کتاب مکاشفات به عنوان دشمن برجسته مسیحیت و آخرین دشمن بشریت، قبل از نجات توسط عیسی مسیح توصیف شده است. در طول آخرالزمان، دجال انسان‌ها را وسوسه می‌کند، ملیت‌ها را به جنگ می‌کشاند، و گناه و فساد را افزایش می‌دهد.در این مجموعه فیلم‌ها دجال مثل یک مار زیر به دنیای ما نفوذ می‌کند و قرار است نظم جهان را به هم ریزد.

بر اساس تولیداتی با محوریت انواع اهریمن در دهه شصت میلادی، با ذکر نمونه‌های عنوان شده، شیطان و دجال مفهوم جدیدی در هالیوود پیدا کرد. روند تولید آثار شیطانی در دهه شصت میلادی آغاز و پروژه‌هایی تولید شدند که به صورت عریان، تجربه‌ای یسوعی(فرقه‌ای مذهبی وابسته به کلیسای کاتولیک) و هدفمند از شیطان ارائه می‌کرد و طالع نحس یکی از مهمترین این آثار است.


استودیو سازنده فاکس، تولید«طالع‌ نحس » را بشدت جدی گرفت و آن را به دست یک کارگردان معتبر، همچون ریچارد دانر، سپرد. این کارگردان در چندین مصاحبه خود درباره فیلم به این موضوع اشاره کرد که او از همان ابتدا تصمیم داشت هر نمای شیطانی آشکاری را حذف کند. رویکرد دانر برای فیلم این بود که اثرش تلفیقی از فجایع وحشتناک باشد.

سمت راست گریگوری پک بازیگر نقش سفیر تورن در طالع نحس - سمت چپ ریچارد دانر کارگردان فیلم


همانطور که کارگردان اشاره می‌کند این اثر با با ظرافت خاصی ساخته شد و به نقل خودش، تاریکی هر صحنه فیلم را گرفته است. از لحظه‌ای که فیلم با پیگیری سفیر تورن (گرگوری پک) که با شتاب برای تولد پسرش به بیمارستان می‌رود، تا لحظه آخر، فیلم روی مدار فاجعه حرکت می‌کند.


روایت فیلم درباره یک دیپلمات آمریکایی در ایتالیا است. در فیلم اول زمانی که همسرش (لی رمیک) باردار می‌شود، در بیمارستان محلی به رابرت اعلام می‌کنند که پسرشان حین زایمان فوت کرده است. بنابراین برای جلوگیری از درد و رنج همسرش، او را متقاعد می‌کنند تا کودکی را که در همان ساعت به دنیا آمده و مادر خود را از دست داده است، به فرزندی قبول کند.


همزمان با نمایش عمومی فیلم ، اغلب کشیش‌های یسوعی در مورد فیلم متفق القول بودند که این فیلم به زمینه‌ای مذهبی برای بازگشت مردم به کلیسا خواهد بود.

آنتون لاوی در کنار جان کری وزیر امور خارجه سابق آمریکا

در زمان اکران نخستین ورسیون از «طالع‌نحس» در دهه شصت میلادی، شیطان پرستی به تدریج به یک مذهب ملی در آمریکا تبدیل شد و به خاطر ظهور روش‌های تاریک و غم‌انگیز در حوزه علوم ماورایی، بسیاری از مسیحیان معتقد آن دوران را دوره هراس قلمداد می‌کردند. برای بسیاری، این نشانه‌ای از آینده‌های تاریک بود و باورهای در حال گسترش آنتون لاوی (بنیان‌گذاری کلیسای شیطان )در جامعه آمریکایی بود.


از طرف دیگر، بسیاری از معتقدین، کلیسای شیطان را به عنوان مرکزی برای تهاجم ارواح شیطانی می‌دانستند. در آن برهه زمانی موسسات شیطانی گسترده‌ای تاسیس می‌شد و گرایش‌های متعدد جنبش "خدا مرده است" به اعداد نگران‌کننده‌ای رسیده بود و کلیسا با ریزش عجیبی در مراجعه‌کنندگان مواجه بود.

خانواده منسون


فرقه‌های عجیبی مانند خانواده منسون نیز در حال ظهور بودند. فرقه‌هایی که اعضایشان وارد خانه شهروندان ‌بی‌گناه می‌شدند و نوزادان متولد نشده را از رحم مادرش بیرون می‌آوردند. همین امر زمینه‌های نفرت عمومی را در جامعه آمریکایی تشدید می‌کرد و پدید قاتلان فرقه‌ای به اندازه اخبار جنگ ویتنام خبرساز بود.


طالع نحس با محوریت نمایش قدرت دجال، در شرایطی دهه شصت و هفتاد میلادی ساخته شده که کلیسا عملا شکست خورده بود و برای باسازی چهره‌اش نیاز به بسته جدید داشت و سینما و آثاری نظیر طالع نحس، جن‌گیر و بچه رزماری مهمترین تبلیغ برای کلیسا بود.


«طالع نحس »در زمان مناسبی منتشر شد، در دوره‌ای از آشفتگی و از هم‌گسیختگی اجتماعی نگران‌کننده و این اثر توانست ترس تماشاگران را از ایده ‌های مختلف شیطان‌پرستی تشدید کند. سازندگان فیلم میان پیشگویی‌های کتاب مقدس و جریانات روز، اتصالی کاملی را بوجود آوردند و این اقدام نوع جدیدی از سینمایی مذهبی را پدید آورد که در اعماق جامعه تاثیر می‌گذاشت.


پس از پشت سر گذاشته شدن دهه طلایی فیلم‌های حماسی مذهبی مانند «ده فرمان»( سسیل بی. دمیل) و «بن هور» و «پادشاه پادشاهان» ، فیلم‌هایی مانند طالع‌ نحس ، امواج جدیدی از هیجانات ماورایی- معنوی را در واکنش به تشکیل فرقه‌های شیطان پرست پدید آوردند.


ساخت فیلم طالع نحس به یک موفقیت تجاری تبدیل شد و یکی از مهم‌ترین فیلم‌های ترسناک تمام دوران شد که موفقیت مالی ویژه‌ای برای استودیو فاکس به ارمغان آورد. برای طالع نحس دو دنباله و یک فیلم مستقل و یک بازسازی در سال ۲۰۰۶ ساخته شد تا اینکه در سال ۲۰۲۴ دنباله‌ای برای فیلم ساخته شد که وقایع آن به رویدادهای قبل از فیلم نخست می‌پردازد.

طالع نحس با چه هدفی به سینما بازگشت؟

به نظر می‌رسد که امسال شیطان امسال حضور پررنگی در جدول اکران سینماهای سراسر دنیا دارد. با فیلم‌های« اولین طالع نحس»، «آخر شب با شیطان» و «معصوم» بار دیگر موضوعات شیطانی بیش از هر دوران دیگری مورد توجه قرار گرفته است. اگرچه بازگشت تم‌های شیطانی در فیلم‌ها ممکن است صرفاً یک تصادف باشد، اما نشان‌دهنده جذابیت همیشگی نبرد بین خیر و شر است، مضمونی که همواره تماشاگران را مجذوب خود کرده است.

فیلم« اولین طالع نحس» به عنوان پیش‌درآمدی برای نسخه اول، به پیشینه تولد دیمین و مادر مرموز او می‌پردازد. این فیلم عناصر جدید و شیطانی پیرامون تولد و پیدایش دجال را به تصویر می‌کشد و دیدگاه‌های تازه‌ای را ارائه می‌دهد.. این دیدگاه‌ها تازه با اهداف اولیه سازندگان در توصیف ابندایی این متن تفاوتی بنیادین دارد.

داستان حول محور مارگارت، یک راهبه مذهبی در رم (با بازی نل تایگر فری)، است که زندگی‌اش به طرز تاریکی با پیشگویی مربوط به تولد ضد مسیح گره می‌خورد. سفر مارگارت از یک راهبه مضطرب به یک شخصیت مرکزی در محقق شدن پیشگویی شیطانی، است.

مارگارت بر اساس پیشگویی و تلاش‌هایش در جستجوی کشف نام دختری است که قرار است شیطان را به دنیا بیاورد. تلاش‌های ناامیدانه مارگارت برای کشف حقیقت و مقابله با توطئه‌ای وسیع در کلیسا، نشان‌دهنده ناتوانی در برابر قدرت‌های شیطانی است که نمی‌توان آن‌ها را متوقف کرد.

پدر برنان (رالف اینسون)


مارگارت پس از سفر به رم شروع به دیدن کابوس‌هایی می‌کند. کشیش به نام پدر برنان (رالف اینسون) به او نزدیک می‌شود و ماموریت ردیابی ئختری که قرار است فرزند شیطان را به دنیا بیاورد را به او می‌سپارد. برنان این موضوع را از پدر هریس (با بازی چارلز دنس) در آغاز فیلم شنیده بود و هریس بلافاصله به طرز وحشتناکی کشته می‌شود که به عنوان یکی دیگر از ارجاعات به فیلم اصلی است.

مارگارت به طور ناامیدانه سعی می‌کند نام کودک در عکس را قبل از رسیدن ششم ژوئن، ساعت ۶ صبح کشف کند. تمام نشانه‌های دجال با سه عدد شش شناخته می‌شود. مارگارت توطئه‌ای گسترده توسط اعضای کلیسا را کشف می‌کند، اما در نهایت همه این‌ها بی‌فایده است زیرا هیچ چیز نمی‌تواند تاریخ مقرر شیطان را متوقف کند. این فیلم با صحنه‌های تولد وحشتناک و پایانی که زمینه‌ساز یک دنباله احتمالی را فراهم می‌کند.


«اولین طالع نحس» به هدفی که نهایت درام است دست پیدا می‌کند. اگر کلیسا و کشیش‌ها و راهبه‌ها شخصیت‌های منجی فیلم‌های اولیه ضد اهریمینی دهه شصت بودند اما در داستان سرهم‌بندی شده‌ای، کلیسا مقرر اصلی اهریمن به شمار می‌روند و مارگارت به عنوان یکی از فرزندان شیطان و به دنیا آورنده دجال تبدیل به منجی روایت می‌شود.


در بخشی از فیلم پدر برنان به مارگارت می‌گوید کلیسا به دو گروه تقسیم شده، عده‌ای به خدا خدمت می‌کنند و دسته دیگری به دشمن خدا. او می‌گوید که گروه دوم در واکنش به حرکت مردم به سوی ناباوری و بی‌خدایی قصد دارد زمینه ظهور دجال، فرزند شیطان را فراهم کنند تا شاید از حاکمیت شرّ بر جهان جلوگیری کنند.

«اولین طالع نحس» مثل سایر نسخه نخست دیگر تجربه‌ای سینمایی وحشتناکی با القا ترسهای مذهبی نیست بلکه هدفگذاری معینی که در سال‌های اخیر در فیلم‌هایی با مضمون جن‌گیری و ظهور و بروز شیاطین ساخته می‌شود، اتهامات برای شرارت متوجه کلیسای یسوعی است .

ما تئوری‌های گفتمانی و نمایش مجموعه طالع نحس با پیش‌بینی‌های آخرالزمانی مسیحی تفاوت بنیادین دارد. بر اساس مکاشفات یوحنااول، ضدمسیح باید به عنوان مخالف مسیح به دنیا بیاید و ماحصل پیوند شیطان و یک "فاحشه" است در حالیکه بر اساس آنچه در فیلم شاهد آن هستیم، مارگارت در مقابل راهبه طمعه این ماجرا می‌شود.

او به مدت ۷ سال حکومت خواهد کرد قبل از اینکه توسط مسیح و ارتش فرشتگان جبرئیل شکست بخورد. او یک مستبد، یک حیله‌گر، به قدرت می‌رسد و (شاید) ادعا می‌کند که یک مسیح است.



جانور چهارم: آیا او دجال است؟

طالع نحس به خط گفتمانی غالب درباره مسیر شغلی دیمین (دجال) پایبند است. ضدمسیح سه بار در عهد جدید ذکر شده و به دنبال پایان جهان است، چیزی که در هنوز در هیچکدام از آثار شکل عینی به خود نگرفته است. کتاب مکاشفه و سایر متون پیش‌گویی ادعا می‌کنند که او به مدت ۷ سال حکومت خواهد کرد قبل از اینکه توسط مسیح و ارتش فرشتگان جبرئیل شکست بخورد. او یک مستبد، یک حیله‌گر، به قدرت می‌رسد و (شاید) ادعا می‌کند که یک مسیح است

همچنین در سراسر فیلم یک طرح بلند شیطانی می‌بینیم که تضمین می‌کند ضدمسیح به صورت ایمن بزرگ می‌شود و آماده است تا وظایف تاریک خود را انجام دهد. نظریه‌پردازان مدرن ادعا می‌کنند که ضدمسیح با یک طرح شیطانی برای براندازی ایمان مسیحی ظهور خواهد کرد.

"اولین طالع نحس" داستان زنی را روایت می‌کند که می‌خواهد راهبه شود ، اما وقتی به توطئه‌ای در داخل یک زیرمجموعه از کلیسای کاتولیک پی می‌برد، شروع به پرسش درباره ایمان خود می‌کند و فیلم در ابتدا تلاش می‌کند که روی این محور گفتمانی حرکت کند که بشریت در مسیر فراموشی ایمان خود قرار دارد و تنها راه حل تولد ضد مسیح است و این گروه از معتقدین هر کاری که لازم باشد انجام خواهد داد تا این اتفاق بیفتد.

برچسب‌ها