تفاوت کارنامه اقتصادی رؤسای جمهور پیشین به وضوح نشان می‌دهد که این مردم هستند که تعیین می‌کنند شرایط امروز و آینده کشور چه سر و شکلی داشته باشد و کدام وضعیت را رقم بزند؟!

سرویس سیاست مشرق _‌ رسم "رأی ندادن" که طی سال‌های اخیر و در طول چند انتخابات گذشته به سکّه بازار تبدیل شد؛ یکی از جنجالی‌ترین رفتارهای سیاسی در طول تاریخ ایران بوده است.

رفتاری که عده‌ای آنرا به مشروعیت نظام گره زدند، عده‌ای از آن با عنوان "پاسخ جامعه" یاد کردند و کسانی هم آنرا به معنی اصلاح‌طلب بودن یا شدن مردم ایران دانستند.

اما حقیقت این بود که "تحریم انتخابات" دارای هیچیک از این سه معنی نبود.

چه اینکه اولا مشروعیت نظام از قانونی است که با رأی اکثریت مردم انقلابی ایران به نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی ایجاد شد.

ثانیا پاسخ بودن تحریم انتخابات یک حرف غیر منطقی است زیرا پاسخ سیاسی به این معنی نیست که یک شهروند خودش را از حقوق حقّه خودش محروم کند و ثالثا دور نخست انتخابات دولت چهاردهم در سال 1403 که با حضور اصلاح‌طلبان برگزار شد و مشارکتی تقریبا 40 درصدی را نظاره‌گر شد نیز نشان داد فرض اصلاح‌طلب بودن اکثریت مردم ایران یک فرض باطل است.

*درباره "حق رأی" و "تأثیر رأی"/ انتخاب تفاوت بین احمدی‌نژاد و روحانی و رئیسی و خاتمی

در تمام قال و مقال‌های سالیان اخیر پیرامون رأی ندادن و پاسخ‌های مطروحه برای آن اما یک نکته‌ی هزار بار گفته از سوی دلسوزان وجود داشت که کمتر شنیده شد و آن "حق رأی" و "تأثیر رأی" بود.

آنها که با نگاه مثبت به تحریم انتخابات؛ 3 گزاره پیش‌گفته در بالا را ترویج می‌کردند هرگز نمی‌خواستند مردم متوجه حق رأی و تأثیر رأی خودشان باشند.

حق رأی به این معنی است که یک سیستم سیاسی و حکومتی توانسته در منتهای عملکرد سیاسی خود و با ابتنا بر 4 ستون قانون، ایدئولوژی، امنیت و مردمسالاری؛ این حق طبیعی را برای شهروندان خود تأمین کند که سرنوشت اجرائیات یک کشور را خودشان تعیین کنند و خودشان تصمیم بگیرند که سر و شکل زندگی‌شان در صورت کلان حکومتی چگونه باشد؟

در واقع باید گفت که این منتهای هدیه آزادی است که حکومت‌ها می‌توانند برای مردمان خود تأمین کنند و در تصمیمی بزرگ به جای اینکه خودشان بر اساس صلاحدید خودشان کشوری را اداره کنند؛ نحوه اداره کشور را در فرایند انتخابات به مردم واگذار کنند.

در گام بعد نیز مسئله "تأثیر رأی" مطرح می‌شود.

طبعا اگر حق باشد اما تأثیرش نباشد؛ آن حق بی‌معنی خواهد بود!

در این گام دوم، بدخواهانی بودند که با ژست "چه فرقی می‌کند؟" به میدان می‌آمدند تا تأثیر رأی را انکار کنند.

آنها نمی‌گفتند که حتی در بی‌تأثیرترین حالت نیز بین دولت احمدی‌نژاد و خاتمی و ایضا دولت‌های روحانی و رئیسی؛ تفاوت از زمین تا آسمان است.

همه‌ی این 4 دولت کارنامه‌های کاملا متفاوتی در زمینه تورم، میزان رشد مالیات، تأمین مسکن و... داشتند. و این یعنی یک تأثیر کلان و متفاوت بر زندگی مردم اقلا در ملموس‌ترین بخش معیشت یعنی اقتصاد! (پرداختن به سایر ابعاد تأثیرات این دولت‌ها نیز هریک مجال جداگانه‌ای می‌طلبد)

پس رأی مردم و فرایند رأی دادن بسیار مهم است و همین تفاوت فاحش کارنامه دولت‌ها نشان می‌دهد چرا مردم حق دارند رأی بدهند؟

زیرا این آنها هستند که با رأی دادن و ایضا با رأی ندادن خود تصمیم می‌گیرند که یک کشور در طول 4 سال آینده چه شرایطی داشته باشد؟

همچنان که در انتخابات‌های گذشته تصمیم گرفتند.

باید دقت کرد که رأی ندادن هم عملا یک رأی دادن است و از نظر تأثیر دقیقا مساوی با عمل انتخاباتی صندوق‌محوری است.

به این معنی که آنها که رأی نمی‌دهند و احساس می‌کنند با این کار مشغول اعتراض هستند؛ عملا نه تنها خودشان را از یک حق مهم محروم می‌کنند بلکه این حق را مجانا به دیگران واگذار می‌کنند.

زیرا طبعا وقتی شاهد حذف بخشی (کوچک یا بزرگ) از جامعه رأی دهندگان از ساحت صندوق‌های رأی باشیم؛ عملا نتیجه انتخابات هم تغییر خواهد کرد و ‌آنها که رأی نداده‌اند در واقع با این رأی ندادن به گزینه‌ای کمک کرده‌اند که موافق او نبوده‌اند و اکنون آن نامزد توانسته با آرای قانونی خود پیروز شود.

از این رخداد البته یک نتیجه مهم دیگر نیز حادث می‌شود و آن اینکه افرادی که رأی نداده‌اند؛ در انتخاباتی مثل انتخابات ریاست‌جمهوری عملا مجبورند 4 سال آزگار رئیس‌جمهوری را تحمل کنند که خود با رأی ندادن خودشان عامل پیروزی او بوده‌اند و این حسّ بد را هیچ تفکر اعتراضی پوشش نخواهد داد.

اعتراض زمانی می‌تواند وارد ساحت عقلانیت و اصالت شود که بر اصلی‌ترین منصه دموکراسی یعنی "صندوق رأی" پا نگذاشته باشد.