کد خبر 1638977
تاریخ انتشار: ۱۴ شهریور ۱۴۰۳ - ۰۳:۰۵

به گزارش مشرق، کانال تلگرامی مطالعات ایران و اوراسیا یادداشتی از برایان وونگ؛ استادیار فلسفه در دانشگاه هنگ‌کنگ منتشر کرد:

اوایل این ماه، معاون رئیس‌جمهور آمریکا، کامالا هریس، به اندازه کافی آرا از نمایندگان مجازی دریافت کرد تا به‌عنوان نامزد مفروض دموکرات‌ها برای ریاست جمهوری آمریکا در انتخابات نوامبر آینده معرفی شود. پس از کنار رفتن جو بایدن، هریس به اولین زن سیاه‌پوست و جنوب آسیایی تبدیل شد که به عنوان نامزد اصلی یک حزب سیاسی بزرگ آمریکایی برای ریاست جمهوری معرفی می‌شود.

او در مقابل رئیس‌جمهور سابق، دونالد ترامپ، که نامزد جمهوری‌خواه است، قرار دارد. این مقاله قصد ندارد شانس ترامپ و هریس را ارزیابی کند. آنچه برای هر کسی که به روابط چین و آمریکا علاقه‌مند است باید بسیار بیشتر اهمیت داشته باشد، احتمال موضع و رویکرد هریس نسبت به چین است. در حالی که مطالب رسمی منتشر شده توسط کارزار انتخاباتی او به طور قابل توجهی کم و فاقد جزئیات است، گمانه‌زنی‌ها و پیش‌بینی‌های زیادی در میان روزنامه‌نگاران درباره چیزی که برخی آن را «دکترین کامالا هریس» نامیده‌اند، وجود دارد.

من بر این باورم که بسیاری از سیاست‌های هریس درباره چین هنوز منتشر نشده‌اند—نه لزوماً به دلیل کمبود تخصص یا صلاحیت‌های خاص در تیم او، بلکه به سادگی به این دلیل که چین در فهرست مسائل فوری انتخاباتی در جایگاه پایینی قرار دارد. از مسئله مرز آمریکا-مکزیک گرفته تا حقوق سقط جنین، و از پیمایش چیزی که ویلیام جاکوبی آن را «جنگ فرهنگی» بین محافظه‌کاران راست‌گرای افراطی و مترقی‌های چپ می‌نامد، تا ارائه پاسخ‌های روشن در مورد اقتصاد، تیم هریس زمان کمی برای تهیه یک مانیفست کامل داشته است. با توجه به مسائل متعدد درگیر، منطقی است که چین در پس‌زمینه قرار گیرد. این ممکن است باعث نارضایتی ناظران و سرمایه‌گذارانی شود که مشتاقند اطمینانی درباره روابط دو جانبه در آینده کسب کنند.

پویایی‌های روابط چین و آمریکا

کسانی که امیدوار به بهبود روابط چین و آمریکا با پیروزی دموکرات‌ها در نوامبر هستند چه در انتخابات ریاست‌جمهوری، کنگره، ایالتی و محلیممکن است ناامید شوند. هشت سال پس از روی کار آمدن دونالد ترامپ، و بیش از یک دهه از زمانی که باراک اوباما استراتژی «گردش به آسیا» را معرفی کرد، ساختار سیاسی آمریکا در سطح فدرال تقریباً به این اجماع رسیده است که چین به‌عنوان یک رقیب استراتژیک کلیدی برای رقابت، مواجهه موقعیتی یا حتی مهار در نظر گرفته شود. از قیاس‌ها با ماراتن‌ها، بازی‌های طولانی و حتی کوسه‌ها، کارشناسان آمریکایی به گروهی پیوسته‌اند که چین را به‌عنوان یک تهدید به تصویر می‌کشند مفهومی که چالش‌های اساسی برای سلطه ایدئولوژیکی، استراتژیک و اقتصادی آمریکا ایجاد می‌کند. این نارضایتی از خطوط حزبی عبور می‌کند و به این زودی‌ها از بین نمی‌رود، صرف نظر از اینکه چه کسی در ژانویه وارد کاخ سفید شود.

در نهایتو به طرز طعنه‌آمیزیاین کمبود وضوح استراتژیک در مورد دیدگاه نهایی و نبود یک طرح بازی واضح یا روش عملی قابل اجرا است که ایالات متحده را در نوسانات بی‌رحمانه بین هیستری و خودرضایی در مورد چین نگه داشته است. چین همزمان به‌عنوان یک دشمن شکست‌پذیر و یک دشمن غیرقابل عبور؛ هم یک دولت ضعیف و ناپایدار داخلی و هم یک قدرت اقتصادی که می‌تواند ادعای سلطه آمریکا را تضعیف کند، دیده می‌شود. با توجه به وضعیت قطبی‌شدگی سیاسی داخلی، کینه و بی‌اعتمادی ذاتی بین جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها، اگر هریس رئیس‌جمهور شود، احتمالاً می‌خواهد تداوم را حفظ کند—با «سخت‌گیری در عمل و سخن گفتن سخت‌تر» به‌عنوان محور اصلی استراتژی چین کشورش.

تفاوت احتمالی هریس

با این حال، به همان شیوه که بایدن ثبات و اطمینان بیشتری در مورد چین نسبت به سلف خود فراهم کرد، و همچنین رویکردی چندجانبه‌تر و مبتنی بر نهادها برای دستیابی به توافق‌ها و جذب متحدان اتخاذ کرد، احتمال دارد که هریس در نهایت دیدگاه‌ها و قضاوت‌های خود را با تنظیم مجدد رویکرد آمریکا به روابط دو جانبه متعادل کند. تغییرات رادیکال از وضعیت موجود بعید است، اما تنظیمات دقیق و تعدیل‌ها را می‌توان انتظار داشت. ما نباید جبرگرا باشیم.
چندین راه وجود دارد که چنین تغییراتی می‌تواند اجرا شود:

اول، هریس احتمالاً تلاش بیشتری برای مقابله با تبعیض نژادی علیه آسیایی-آمریکایی‌ها خواهد کرد، و همچنین به‌صورت لفاظی تأکید بیشتری بر تمایز بین دولت و مردم، و مردم و دیاسپورا خواهد داشت. با توجه به اینکه هریس به عنوان دادستان کل و سناتور کالیفرنیا خدمت کرده است، او و تیمش ارتباطات دیرینه‌ای با بازیگران و حامیان کلیدی آمریکایی-آسیایی-پاسیفیک در منطقه خلیج سان‌فرانسیسکو دارند. آن‌ها سعی کرده‌اند او را به عنوان یک مترقی معرفی کنند که به خوبی از موانع و چالش‌های ملی‌گرایی قومی و نژادپرستی ضد آسیایی آگاه است.

دوم، در حالی که هریس همچنان به ترویج آنچه که او به‌عنوان «نگرانی‌های مبتنی بر حقوق» می‌داند ادامه خواهد داد—همان‌طور که از انواع لایحه‌هایی که به‌عنوان سناتور ارائه کرده، از جمله یکی که با مارکو روبیو، جمهوری‌خواه، شریک شده بود، نشان می‌دهد—او احتمالاً این کار را با تأکید بر فضا برای هم‌افزایی اقتصادی و مالی با چین انجام خواهد داد.

سوم، و شاید مهم‌تر از همه، کمپین هریس به شدت به رأی‌دهندگان نسل Z و هزاره‌ Millennial voters متکی است تا در روز انتخابات حضور پیدا کنند. اگر او پیروز شود، حمایت این نسل‌ها (که در دوره چهار ساله او به بلوغ می‌رسند یا وزن اقتصادی قابل توجهی پیدا می‌کنند) حتی برای برنامه‌ریزی برای انتخاب مجدد در سال ۲۰۲۸ نیز حیاتی‌تر خواهد شد.

به عنوان رئیس‌جمهور، هریس در تلاش است تا سیاست‌های داخلی را در موضوعاتی از تغییرات اقلیمی تا تنظیم هوش مصنوعی پیش ببرد، و او از یک شراکت باثبات‌تر و قوی‌تر با چین سود خواهد برد—شراکتی که بر پایه‌های میهن‌پرستی و بی‌اعتمادی استراتژیک متقابل بنا نشده، بلکه بر اساس هم‌وابستگی استراتژیک باشد.

کسانی که به بهبود روابط چین و آمریکا امیدوارند باید نسبت به احتمال کم آن در کوتاه تا میان‌مدت واقع‌بین باشند. با این حال، این بدان معنا نیست که جامعه مدنی، گروه‌های دانشگاهی و تجاری نباید تلاش کنند و مطمئناً باید تحت دولت هریس بحث را در مورد نوع استراتژی تعامل جامعی که ایالات متحده به آن نیاز دارد، احیا کرده و دوباره شعله‌ور کنند. این می‌تواند در مدیریت رابطه با رقیب اصلی، شریک و همتای خود در آسیا امروز حیاتی باشد. باید دید که آیا هریس واقعاً می‌تواند کاری انجام دهد یا خیر.

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

برچسب‌ها