تاج‌زاده از گفتمان اصلاحات خارج و تبدیل به اپوزیسیون شده؛ اما هنوز به چپ‌های رادیکالی امید دارد که بتوانند چالش مشروعیت سیاسی او را حل کنند.

به گزارش مشرق، تجدیدنظرطلبان پس از انتخابات ریاست‌جمهوری و پیروزی مسعود پزشکیان دچار بحران مشروعیت شده‌اند و تلاش می‌کنند این بحران مشروعیت را با انتقال به اصلاح‌طلبان میانه و دولت چهاردهم از سر خود باز کنند تا بتوانند مبتنی بر فلسفه سیاسی قدیمی خود که محصول شکست دولت روحانی است و مربوط به فاصله سال‌های ۹۸ تا ۱۴۰۳ می‌شود به حیات سیاسی خود ادامه دهند.

مطلب جدید مصطفی تاج‌زاده را می‌توان تلاش برای حل مسأله مشروعیت سیاسی دانست که گرچه مثل همیشه به دنبال مبارزه با حاکمیت است و لحن اپوزیسیونی خود را حفظ کرده؛ اما مهم‌تر از آن با حمله به ادبیات وفاق دولت چهاردهم، اصلاح‌طلبان عمل‌گرا را هدف گرفته و به نظر واکنشی به نامه جدید عباس عبدی به خاتمی است تا امکان شکل‌گیری اتحاد خاتمی با طیف عمل‌گرا- از کارگزاران گرفته تا روزنه‌گشایان- سلب شود و خاتمی به موقعیت قبل از انتخابات ریاست‌جمهوری بازگردد و در موقعیت تحریمی قرار بگیرد.

تاج‌زاده در چند سال گذشته تلاش کرد تا ادبیات تجدیدنظرطلبی و ساختارشکنی را تبدیل به گفتمان مسلط جبهه اصلاحات کند و به واسطه دست پایین کارگزاران سازندگی که حاصل دو شکست سنگین در دو انتخابات سال‌های ۹۸ و ۱۴۰۰ بود، عملا با ریاست آذر منصوری بر این جبهه تا حدود زیادی موفق هم شد که نتیجه‌اش در تحریم انتخابات مجلس دوازدهم از جانب جبهه اصلاحات نمایان شد. در واقع اگر پیروزی اول گفتار تاج‌زاده در انتخاب منصوری عیان شد، پیروزی دوم در تحریم انتخابات توسط جبهه اصلاحات و خاتمی تکمیل گردید. کارگزاران برای اتحاد ملتی‌های تحت تأثیر تاج‌زاده، رقیب آسانی بود، هر چند بعد از تغییر کرباسچی گویا خود این شکست را پذیرفته بود و با دبیرکلی مرعشی به دنبال بازسازی خود با گوشه نظری به اکثریت تحریم‌طلب جبهه اصلاحات بود. به همین دلیل هم نزاع کلاب‌هاوسی تاج‌زاده-کرباسچی در آستانه انتخابات سال ۱۴۰۰ تبدیل به انتقادهای دبیر کمیته سیاسی حزب از نحوه انتخاب خانم منصوری شد و یک سطح تقلیل یافت. گرچه جدال همچنان برقرار بود و همچنان هم هست.

انتخابات سال ۱۴۰۳ اما یک نقطه عطف در سرنوشت اصلاحات است. اگر تاج‌زاده توانسته بود از دل شکست ائتلاف اصلاح‌طلبان با روحانی و راست کمپرادور یک فلسفه سیاسی رادیکال و تجدیدنظرطلبانه خلق کند و در غیاب اصلاح‌طلبان میانه آن را پیش ببرد و شکست لیست یاران هاشمی و خاتمی در مجلس ۹۸ و شورای شهر ۱۴۰۰ و رأی کم همتی در انتخابات ریاست‌جمهوری او را به ترویج ادبیات صندوق‌گریزی تحریک کند؛ اما شعله کوچکی که از بیانیه روزنه‌گشایان در سال ۱۴۰۲ و در آستانه انتخابات مجلس دوازدهم روشن شد، بیش از هر جریانی در تابستان ۱۴۰۳ دامن رادیکال‌هایی چون تاج‌زاده را گرفت و به اصلاحات جان تازه‌ای داد. این‌بار اما نه روزنه‌ای چون حسن روحانی و علی لاریجانی که راهی به اندازه مسعود پزشکیان برای اصلاح‌طلبان گشوده شد. این راه اما به منزله یک بن‌بست برای تاج‌زاده و هم‌طیفانش بود که حتی فرد تندرویی مانند آذر منصوری را به تسلیم واداشت و او را هم‌رنگ باقی جماعت اصلاح‌طلب کرد.

تأیید صلاحیت پزشکیان و انتخاب او به ریاست‌جمهوری و حضور امثال ظفرقندی، صالحی امیری، میدری، عارف و حاجی میرزایی در دولت، اساس تحلیل شکست اصلاحات و خروج اصلاح‌طلبان از قدرت را با چالش روبه‌رو کرده بود؛ چراکه هم یک نامزد اصلاح‌طلب مورد حمایت جبهه اصلاحات تأیید صلاحیت شد، هم توانست پیروز شود، هم دولت تشکیل داد و هم موفقیت او از جانب رهبر معظم انقلاب، موفقیت همه کشور قلمداد شد. چنین اتفاق‌هایی به منزله یک بن‌بست واقعی برای تاج‌زاده قلمداد می‌شد؛ چراکه از نظر او اصلاح‌طلبی در سیاست داخلی ایران امری ممتنع بود، حال آنکه به قول عبدی آنچه ممتنع بود، مبارزه‌جویی بود نه اصلاح‌طلبی و به قولی تبدیل کردن رقابت با جناح مقابل با رقابت با نظام سیاسی، آن چیزی بود که رادیکال‌ها را به بن‌بست کشانده بود. اینکه درک نکرده بودند مقام ریاست‌جمهوری مسئول تدبیر امور مردم است، نه مسئول تغییر اساس و ماهیت جمهوری اسلامی و نه مسئول عبور از دولت دینی به جمهوری سکولاری که امثال تاج‌زاده در پی آن می‌گردند. رئیس‌جمهور مسئول تغییر فلسفه سیاسی جمهوری اسلامی نیست، بلکه مسئول افزایش رشد اقتصادی و کاهش بیکاری و عبور از چالش تأمین مالی توسعه است و در این راه حتما دولتی که در کسب اعتماد نخبگان و کارآفرینان و صاحبان تولید ثروت و فکر موفق‌تر باشد به توفیق نهایی نزدیک‌تر است.

تاج‌زاده اما ضربه بزرگ‌تر را از روزنه‌گشاها خورد، درحالی‌که او گمان می‌کرد همچنان می‌تواند به قاعده قبل مقابل کارگزاران و اعتدال و توسعه پیروز میدان باشد؛ اما بازی عوض شده بود و این بار گروهی از چپ‌های منتقد کارگزاران در اقتصاد و برخی از روشنفکران و گروهی از بوروکرات‌ها به میدان آمدند و از ایده انسداد اصلاحات عبور کردند و ایده‌ای مخالف ایده تاج‌زاده را روی زمین مستقر کردند و به فاصله‌ای کوتاه فرصت یافتند تا دولت چپ میانه تشکیل دهند. این یک شکست بزرگ برای گفتار تاج‌زاده بود که سال‌ها توانسته بود جبهه اصلاحات و حتی کنش خاتمی را گروگان خود کند؛ اما این‌بار او به صخره بزرگی خورد. این‌بار کرباسچی و حتی بهزاد نبوی نبودند که ادبیات مبارزه‌جویانه او را زیر سوال می‌بردند، بلکه عباس عبدی طرفدار نظریه «استعفای روحانی» بود که به نقد گفتار رادیکال منصوری و تاج‌زاده می‌آمد.

شورش اصلاح‌طلبان علیه تاج‌زاده قدم‌هایی جلوتر آمد و او در این میان چاره کار را در حمله به ادبیات وفاق دید و به تلویح وفاق دولت را مصنوعی و وفاق موردنظرش را تعریف کرد که ادامه همان رادیکالیسم قدیمی او است؛ غافل از آنکه تابستان ۱۴۰۳ با زمستان ۱۴۰۲ تفاوت‌ها دارد و تاج‌زاده تنها مانده است. برخی هم‌فکرانش سکوت کرده‌اند و عده‌ای از دوستان سابقش در شورای راهبری پزشکیان به دنبال تعیین تکلیف وزارتخانه‌ها بودند. در این میان البته آخرین امید او به چهره‌هایی چون شکوری‌راد، آرمین و آذر منصوری است که با بالا بردن سطح مطالبات از دولت چهاردهم یا هم‌فکران او را در دولت وارد کنند و اگر چنین نشد از ادبیات وفاق پزشکیان عبور و جانب اصلاح‌طلبی را رها کنند و به ساختارشکنان بپیوندند. در واقع اگر تاج‌زاده از گفتمان اصلاحات خارج و تبدیل به اپوزیسیون شده؛ اما هنوز به چپ‌های رادیکالی امید دارد که بتوانند چالش مشروعیت سیاسی او را حل کنند. آیا اصلاح‌طلبان از بند تاج‌زاده خلاص شده‌اند یا اینکه دوباره به گروگان او تبدیل می‌شوند.

منبع:روزنامه صبح نو

برچسب‌ها