«قهوه پدری» یک افول محض برای کسی است که به نوعی پدرخوانده‌ی برنامه‌سازی طنز در ایران محسوب می شود.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق- مهران مدیری، رسما بعد از دوران اوج همکاری با تیم قدر و کاربلد پیمان و محراب قاسم‌خانی، مرحوم خشایار الوند و امیرمهدی ژوله، به طرزی عیان و آشکار به سمت حضیض رفته است.

آثاری چون «گل یا پوچ» یا «قهوه پدری» فاصله‌ای معنادار با دوران اوج مدیری در مجموعه‌ای چون «مرد هزار چهره» دارند. اشتباه نشود، انتظار نمی رود که یک سینماگر و برنامه‌ساز همواره در اوج باشد، اما روند مدیری به وضوح روند افول است. «قهوه پدری» یک افول محض برای کسی است که به نوعی پدرخوانده‌ی برنامه‌سازی طنز در ایران محسوب می شود، با کوله‌باری از تجربه‌های رنگارنگ، شخصیت‌های ماندگار، دیالوگ‌های خاطره‌انگیز و اصطلاحات و مثل‌هایی که از سریال‌های او برآمد و بر زبان مردم کوچه و خیابان نشست و خود بخشی از فرهنگ عامه شد.

در «قهوه پدری» کوچک‌ترین بداهت و خلاقیتی دیده نمی شود. مجموعه‌ای کلیشه‌ها چه در محتوا، چه در تیپ‌ها، چه در بازی‌ها و دیالوگ‌ها. شوخی‌ها بسیار دستمالی‌شده و مستعمل هستند و به زور طرح لبخندی را بر صورت مخاطب پدیدار می کنند. حتی این به اصطلاح «طعنه» های نقدگونه به ناهنجاری‌های اجتماعی نیز بسیار رو، بدون‌خلاقیت و شعاری است(به ویژه داستان مظلومیت فرهنگ و بی‌پناهی آن در برابر اصحاب ثروت). زمانی مدیری و تیم نویسندگان او در «شب‌های برره» سبک خاص و دلنشینی را در نقد اجتماعی-فرهنگی جامعه‌ی ایرانی، آن هم در بستر یک آبادی عهد قجری ابداع کردند. اما آن نقد اجتماعی کجا و این لودگی‌های کلیشه‌ای در کمال بی‌حوصلگی و بی‌ظرافتی کجا.

از سوی دیگر، حقیقتا خود مهران مدیری، از این حس خود-پدرخوانده-بینی، از این تیپ کاوبوی و کلاه گاوچرانی، خسته نشده است؟ این خودشیفتگی کمی گل‌درشت و زمخت نشده است؟

به تیپ‌های حاضر در سریال نگاه کنید. کدام یک از نقش‌ها دست‌کم، عینا به همین ترتیب، در مجموعه‌های دیگر خود مدیری یا سروش صحت، تکرار نشده‌اند؟ جواد رضویان، ژاله صامتی و سام درخشانی دقیقا و طابق‌النعل همین تیپ‌ها را اجرا کرده بودند و هیچ، تاکید می کنیم مطلقا «هیچ» ارزش افزوده‌ای در «قهوه پدری» ندارند.

این میزان از پخمگی و لودگی، هیچ نشانی از ظرافت، شوخی‌های حسابی و انصافا خنده‌دار، نقد اجتماعی عمیق و «کمدی» تمیز و کاردرست «شب‌های برره» یا «مرد هزار چهره» ندارد.

در واقع، امیر برادران(نویسنده) و مهران مدیری با تاکید بیش از حد بر «کله‌پوک» بودن و بلاهت شخصیت محوری «جهانگیر» (سام درخشانی) و فرزندانش، خیال خود را از هرگونه شوخی‌نویسی و طنز ظریف راحت کرده‌اند. شخصیت گروتسک میخچالچی(جواد رضویان) و اطوارهای حقیقتا خُنُک و بلاهت‌بار همسر او، بهار(بیتا سحرخیز)، یا حضور کاسبکارانه‌ی حامد آهنگی به عنوان نگهبان بانک، نه تنها بار طنزی بر «قهوه پدری» نمی افزایند، که تحمل این میزان از لودگی و خنگ‌بازی کلیشه‌ای را هم سخت‌تر می کنند. اصولا اثر کمدی هم باید «منطق» خاص خود را داشته باشد و نمی توان پایه‌ی آن را بر حماقت محض گذاشت.

شخصیت «اون» (مهران مدیری) کسی است که در بدو زندگی زناشویی ادیب‌ها(جهانگیر و سیمین) با خودخواهی تمام عروسی آنان را به عزا تبدیل کرد، روی چه حسابی در زمانه‌ی عسرت و ورشکستگی باید محل رجوع ایشان باشد و راهکار آشکارا احمقانه‌ی او را برای تجارت قهوه بپذیرند؟ گیریم جهانگیر اهل کتاب و کتاب‌فروشی است و چندان عقل معاش ندارد، سیمین که کارمند باتجربه‌ی بانک است هم هیچ از پول و سرمایه‌گذاری نمی فهمد؟

اصل ایده‌ی سریال، یعنی تصمیم برای سرقت از بانک، آن هم توسط این مجمع ابلهان و مجانین، آن‌قدر بی‌مزه و نچسب است، دنبال کردن ادامه داستان را بلادلیل می سازد.

مهران مدیری مدتی هست که وارد استفاده از کیسه اندوخته‌های قبلی شده است. البته برای یک هنرمند قدیمی با تجربه و با سابقه‌ی نسبتا پر و پیمان در حوزه‌ی اختصاصی(طنز)، این اصلا بد یا مذموم نیست(به هر حال از این اعتبار اندوخته باید استفاده کرد)، اما کل ماجرا را به امید همین اندوخته‌ی پیشین و اعتبار قبلی برگزار کردن، و بی‌خیال کیفیت و جذابیت شدن، خیلی زودتر از آن‌چه که تصور می رود، کیسه را خالی می کند.

«قهوه‌ی پدری»، با این شلختگی و ولنگاری در فیلمنامه، خط داستانی، شخصیت‌ها، بازی‌ها و فقر شدید «طنازی»، نشان از یک مهران مدیری بسیار بااعتماد به نفس دارد که آن‌قدر از وزن کارنامه و محبوبیت خود مطمئن است که صرف امضای خویش پای این کار را ضامن محبوبیت می پندارد. اما به طرز آشکار و عیانی این برآورد اشتباه است. مدیری به تکرار مکررات افتاده و احتمال حذف از گردونه‌ی رقابت برنامه‌سازی هم، آن‌چنان که او فکر می کند، از او دور نیست.