محمد خوش چهره معتقد است اقتصاد امروز کشور مانند یک بدن مصدوم است که اتفاقا رگ های آن پاره شده و باید هرچه زودتر جلوی خونریزی آن گرفته شود. به اعتقاد او باید سریعا برای کاهش ارزش پول ملی در کشور فکری شود.

مشرق ، محمد خوش چهره، اقتصاددان و نماینده سابق مردم تهران در مجلس شورای اسلامی است. او معتقد است اقتصاد امروز کشور مانند یک بدن مصدوم است که اتفاقا رگ های آن پاره شده و باید هرچه زودتر جلوی خونریزی آن گرفته شود. به اعتقاد او باید سریعا برای کاهش ارزش پول ملی در کشور فکری شود.

گفت و گوی کوتاه خبرنگار اقتصادی مشرق را با این استاد دانشگاه می خوانید:

شما پیش از این هم اقتصاد ایران را به یک بیمار تشبیه کرده بودید. اما ظاهرا به گفته شما این بیمار الان به یک مصدوم تبدیل شده که از چند جهت ضربه خورده و وضعیت حادی پیدا کرده است. ممکن است شرایط کنونی اقتصاد کشور را کمی تحلیل کنید؟

ابتدا باید قبول کنیم که اقتصاد امروز کشور مصدوم است. این مصدوم شرایط خاصی دارد. در واقع از چند ناحیه ضربه خورده است. اول این که استخوان های این پیکر ضربه خورده و این همان اتفاقی است که برای تولید افتاده است. این وضعیت به بیکاری و افزایش نرخ آن منجر شده است.

در کنار آن یک بریدگی رگ هم در این پیکر رخ داده و آن کاهش ارزش پول ملی است. مرتب قدرت خرید این پول پایین می آید و در واقع نرخ ارز افزایش می یابد. گرچه اقدامات کوتاه مدت و بلند مدت می توان انجام داد تا این مصدوم بهبود یابد، اما این وضعیت نیاز به رسیدگی فوری هم دارد.

از نظر شما اقدام فوری که در این وضعیت باید انجام شود چیست؟

باید بگویم خطای استراتژیک در شرایط کنونی این نیست که ما تشخیص ندهیم این مصدوم به چه مشکلاتی دچار شده، بلکه این است که تشخیص ندهیم کدام اقدام آنی برای برون رفت از این وضعیت باید انجام شود. یعنی اگر اقدام آنی انجام ندهیم، خسارت هایی می زند که جبران ناپذیر است.

در جنگ ما این تجربه را داشتیم. وقتی انفجاری رخ می داد، باید زود به سراغ مصدومانی می رفتیم که دچار خونریزی شدید و پارگی رگ شده بودند. وقتی با تاخیر این اقدام انجام می شد، در اوج ناباوری می دیدیم که فرد شهید شده است.

به نظر من ماموریت نظام اقتصادی کشور خوب انجام نشده است. کاهش ارزش پول ملی، نه تنها اختلالات اقتصادی جدی می تواند داشته باشد، بلکه ممکن است به وضعیت نامناسب اجتماعی هم بیانجامد. نخستین اقدامی که در شرایط کنونی باید انجام شود این است که باید برای جلوگیری از کاهش ارزش پول ملی راهکار پیدا کرد.

ارزش پول ملی الان در چه شرایطی قرار گرفته است؟

الان ماشین پول ملی در یک شیب قرار گرفته و مرتب از ارزش آن کم می شود. باید این وضعیت کنترل شود، کاهش ارزش پول ملی در عین ناباوری، به یک اقتصاد تنومند هم ضربه میزند. در شرایط کنونی تشخیص مساله فوق العاده مهم است. گاهی من تصور می کنم مسوولان اقتصادی متوجه وضعیت نیستند.

الان اقتصاد کشور مانند کسی که در رینگ بوکس ضربه زیادی خورده شده است. شاید خیلی از مسائل در اقتصاد مهم باشد، اما اکنون اولویت ندارد. مسوول کارآمد، کسی است که بتواند در این شرایط اولویت ها را تشخیص بدهد. یک خطای استراتژیک دیگر این است که زمان را در این میان از دست بدهیم. در چنین فضایی تمرکز روی ارزش پول ملی، مهمترین اقدام است. تجربه آرژانتین در سال 2001 باید برای ما درس باشد. سقوط ارزش پول ملی در این کشور به جایی رسید که آرژانتین با دو برابر وسعت و نصف جمعیت ایران، به سرعت به سمت کاهش ارزش پول ملی رفت و نتیجه آن هم تعویض سه دولت در یک سال بود. گرچه آنها توانستند با تهمیداتی، وضعیت را کنترل کنند.

البته مدتی است که وضعیت اقتصادی کشور پس از یک تلاطم شدید، به اندکی ثبات رسیده است.

نه! الان ما باید درک کنیم که در آرامش نیستیم، بلکه در بهت اقتصادی قرار گرفته ایم. بهت از شوک هم بدتر است. مثل زمانی که تصادفی رخ داده و همه بهت زده اند. وقتی مصدومان از بهت در می آیند، شروع می کنند به فریاد زدن. شرایط اقتصادی کنونی ما به دوره بهت رسیده و الان فعالان اقتصادی و حتی حقوق بگیران بهت زده اند. باید بتوانیم این وضعیت را تغییر دهیم، واکنش های اجتماعی و اقتصادی در این شرایط مهم است و ما باید شرایط کنونی را درست تحلیل کنیم.

این وضعیت بهت زدگی را ناشی از چه می دانید؟

ببینید! در سیاست ها به خصوص سیاست های ارزی، اهدافی تعیین می شود که البته متاسفانه هم اکنون در آنها هم تناقض هایی هست. درباره تورم، تولید ناخالص داخلی و از جمله اینها برنامه نوشته می شود و اولویت ها هم تعیین می شود. ما برای تحقق این اهداف سیاست هایی اتخاذ می کنیم، مثل سیاست مالی، پولی و ارزی.

ملاحظات پایه ای آنها می گوید که هر سیاستی، یک ابزاری دارد. مثلا ابزار سیاست های پولی، نرخ بهره و نرخ ذخیره قانونی است. خود این ابزارها باید با سیاستهای دیگر همخوانی داشته باشد. اینجا سیاست ارزی هم باید با بقیه همخوان باشد. نمی شود سیاست کلی کشور ایجاد اشتغال باشد، اما در حوزه بازرگانی، سیاست درهای باز اعمال شود، چون واردات ضد اشتغال عمل می کند.

باید دید سیاست های ارزی کشور چقدر با اهداف کلان هماهنگ است. اکنون تمایز آشکاری میان این سیاست ها وجود دارد و این تناقض ها در حوزه مدیریت هم هست. ارز اصولا یک ابزار است که کارکرد آن در اقتصاد بین الملل تجارت است، اما این کارکرد الان در کشور ما به یک کالای سوداگرانه تبدیل شده است.

در این فضا مدیریت ارز کار را به جایی رسانده که می گوید هر چقدر ارز یا طلا بخواهید هست، آن هم در سطح بالاترین مقام بانکی. این در واقع یک باور عملیاتی آنهاست و به نظر من بیشتر یک تصمیم سیاسی است، چون کاملا غیراقتصادی است.

ما باور عرضه را تقویت کرده ایم، اما از پس آن بر نیامده ایم. خیلی از تقاضاها که به بازار آمد، آن قدر فضا را مختل کرد که دیگر کنترل آن از توان مدیریت خارج شد. هیچ اقتصادی در چنین شرایطی نمی تواند فضا را مدیریت کند. الان هدف مردم از خرید دلار، حفظ دارایی ها شده است، به این شکل که ریال را به دلار تبدیل کنند. در این شرایط اگر 20 درصد تقاضاها هم با این هدف باشد، هیچ کس از پس آن بر نمی آید. این خطای استراتژیک به جایی رسید که تنها یکی از ثمرات آن، کاهش ارزش پول ملی بود.

راهکاری برای برون رفت از وضعیت کنونی دارید؟

اولا نباید مسائل را موردی دید، بلکه باید آنها را در یک بسته گذاشت. شرایط کنونی ما مثل یک مسابقه قایقرانی است. اول باید با قدرت پارو زد، یعنی سیاست های قوی اعمال کرد. از سوی دیگر باید سازگاری بین سیاست ها وجود داشته باشد. اگر پاروها منظم و همسان زده نشوند، قایق واژگون می شود. اگر سیاست های اقتصادی تک تک اعمال شوند، مثلا با سیاست های پولی و نرخ بهره به تنهایی بخواهیم وضعیت را اصلاح کنیم، این کار غیرممکن است.