وقتی حواریون از تعالیم کذب پولس در شهرها باخبر می‌شدند یک نفر از خود را به آن شهر می‌فرستادند تا عیسای واقعی را به آنها معرفی کند. نتیجه این بود که مردم از بدعت‌های پولس رویگردان شده، به حقیقت و تعالیم حواریون ایمان می‌آوردند. این ماجرا در خصوص شهرهای قرنتیه و غلاطیه رخ داد که برخی وقایع آن، از نامه اول پولس به قرنتیان و همچنین نامۀ او به غلاطیان هویدا است.

 گروه فرهنگی مشرق - یوسف لاوی ملقب به برنابا یکی از مؤمنان اولیه به حضرت عیسی(ع) بوده است. او در جزیرۀ قبرس زاده شد و به سبب آنکه از سبط لاوی بود برای تحصیل علوم دینی به اورشلیم آمد و کارهای مهمی را در زمان حواریون بر عهده گرفت. مسیحیان مدعی هستند که او حضرت عیسی(ع) را ندیده ولی به نظر می‌رسد که شأن او در تاریخ عیسویان بسیار بالاتر از اینها باشد.
 این مقاله سعی کرده صرفاً با استناد به اناجیل اربعه و کتب مورد قبول مسیحیان نشان دهد که برنابا شخص دوم نصارا محسوب می‌شده و یگانه حواری‌ باسواد بوده که می‌توانسته انجیل خداوند که شفاهآ از زبان عیسی(ع) قرائت می‌شد را مکتوب کند. ما در این مقال نشان خواهیم داد که یکی از منابع اصلی اناجیل اربعۀ مسیحی در واقع انجیل برنابا بوده است. به این ترتیب ملاحظه خواهیم کرد که علیه برنابا توطئه‌ای صورت گرفته است.
 حتی الامکان سعی کرده‌ایم که مطالب به زبان ساده نگارش شود تا برای مخاطبان غیرمتخصص نیز قابل استفاده باشد. در نقل قول‌های عهدین، از ترجمۀ قدیم کتاب مقدس استفاده شده که چاپ نخست آن به سال 1895 میلادی در لندن بوده است.
******
 
پولس، رسول است یا بدعت‌گذار؟
  در وقتی که پولس در یونان و روم تعالیم خاص خود را پایه می‌گذاشت و عیسی را مصلوب و همچنین ماشیح معرفی می‌کرد، حواریون به رهبری پطرس و برنابا برای یهودیان در فلسطین و شهرهای اطراف از عیسی(ع) سخن می‌گفتند که آن حضرت کاتبان را ملامت کرده است که چرا می‌گویید پیامبر موعود از نسل داوود(ع) می‌آید؟ (متی 22/ 41 تا 45) و نیز توبه کنید تا خداوند این زمین فلسطین را از شما نگیرد و ماشیح موعود را همانطور که موسی(ع) گفت از میان برادران شما (یعنی از نسل ‌اسماعیل) برانگیزد (اعمال 3/ 19 و 20 ـ نگا. خروج 18/ 18). پولس خبر مصلوب شدن عیسی را منتشر می‌کرد و مخالفان با این عقیده را دشنام می‌داد (غلاطیان 3/ 1) و حواریون به مصلوب شدن یهودا در بالای صلیب موعظه می‌کردند (اعمال 1/ 16 تا 20) و کاهنان نیز کمی بعد اذعان می‌نمودند که این معجزه بر همۀ ساکنان اورشلیم واضح شده و نمی‌توان آن را انکار کرد (اعمال 4/ 16).

حواریون، حضرت عیسی(ع) را مانند حضرات داوود و اشعیاء، یکی از انبیاء یهود معرفی می‌کردند که خداوند وی را برای یادآوری تعالیم موسی(ع) و زدودن برخی تحریف‌ها دربارۀ ماشیح، ارسال فرموده است مردم این جماعت را «ناصری» (Nazarene) یا «نصاری» می‌خواندند (اعمال 24/ 5) زیرا که حضرت عیسی(ع) «ناصری» خوانده می‌شد (مرقس 1/ 24). ولی پولس در یونان و روم جماعتی را پیرو خود ساخت که به «ماشیح» بودن عیسی اعتقاد می‌ورزیدند و لذا «مسیحی» (Christian) خوانده شدند (11/ 26 ـ 26/ 28). خاصیت تعالیم حواریون، یکدلی مردم و وفاق و خوشدلی بود (اعمال 2/ 1 و 46 ـ 4/ 24 و 32 ـ 5/ 12) و محصول بدعت‌های پولس تفرقه، آشوب و نزاع میان مردم (اعمال 17/ 6 ـ 18/ 13 ـ 19/ 32 ـ 21/ 27 تا 36 ـ 28/ 25).

 وقتی حواریون از تعالیم کذب پولس در شهرها باخبر می‌شدند یک نفر از خود را به آن شهر می‌فرستادند تا عیسای واقعی را به آنها معرفی کند. نتیجه این بود که مردم از بدعت‌های پولس رویگردان شده، به حقیقت و تعالیم حواریون ایمان می‌آوردند. این ماجرا در خصوص شهرهای قرنتیه و غلاطیه رخ داد که برخی وقایع آن، از نامه اول پولس به قرنتیان و همچنین نامۀ او به غلاطیان هویدا است. خصوصاً در نامۀ اخیر پولس مردم غلاطیه را محکوم می‌کند که نباید از انجیل او به سوی انجیل دیگر بازمی‌گشتند و هر کس که مسبب این امر بوده حتی اگر فرشتۀ آسمانی هم باشد ملعون است! (غلاطیان 1/ 8). (قیاس فرشتۀ آسمانی با آن واعظان انجیل نشان می‌دهد که آنها شهرت نیک و رتبۀ بلندی داشته‌اند). او سپس خود را از شکم مادر برگزیده می‌خواند (غلاطیان 1/ 15) و به تخطئۀ حواریون می‌پردازد و به علت جدایی خود از آنها اشاره کرده (باب 2) آنگاه مردم غلاطیه را به سبب اینکه دیگر به مصلوب شدن عیسی اعتقادی ندارند دشنام می‌دهد:
ای غلاطیان بی‌فهم! کیست که شما را افسون کرد تا راستی را اطاعت نکنید، که پیش چشمان شما عیسی مسیح مصلوب شده مبیّن گردید (غلاطیان 3/ 1).

از این جمله پیدا است که مردم غلاطیه از اعتقاد به مصلوب شدن عیسی برگشته بودند و این به سبب آن واعظانی است که پولس بر آنها در باب اول لعنت فرستاده است.
 «بدعت» یعنی داخل کردن چیزی در دین، که آن را خدا یا پیامبرش نفرموده باشند. از آنجا که پولس بدون آموختن تعالیم حضرت عیسی(ع) شروع به تبلیغ برای او نموده است می‌توان حکم کرد که او بدعت‌گذار است و برای نفع خود کار می‌کرده است. پولس در نامه به اهل قرنتیه «بدعت» را توصیه نموده است:

لازم است در میان شما «بدعت‌ها» نیز باشد تا که مقبولان از شما ظاهر گردند (اول قرنتیان 11/ 19).

جالب توجه اینکه پولس به وقت محاکمه در قیصریه در حضور فلیکس والی (نمایندۀ امپراطور روم)، «بدعت‌گذار» خوانده شد و خود او نیز در دفاعیه‌اش بر آن صحه گذاشت:
«لیکن این را نزد تو اقرار می‌کنم که به طریقتی که «بدعت» می‌گویند، خدای پدران را عبادت می‌کنم و به آنچه در تورات و انبیا مکتوب است معتقدم.» (اعمال 24/ 14)

از چندی قبل اخبار پولس بیش و کم به اورشلیم رسیده بود که او بر ضد شریعت موسی(ع) تعلیم می‌دهد و می‌گوید نباید از این پس مختون شوید (اعمال 21/ 21). لهذا با آمدن پولس به اورشلیم، مردم بر وی شوریده او را در بند کردند (اعمال 21/ 30). بعد سپاهیان آمده و او را بردند و متعاقباً چهل نفر هم‌قسم شدند که تا وقتی او را نکشته‌اند چیزی نخورند و نیاشامند (اعمال 23/ 12). بدین سبب پولس را شبانه به قیصریه فرستادند تا در نزد والی محاکمه شود. بعد از دو سال حبس در قیصریه، او که متولد در طرسوس بود، گفت که من شهروند روم هستم و به قیصر رفع دعوی می‌کنم و لذا مقرر شد او را به روم بفرستند. نهایتاً او به روم فرستاده شد. پولس در آنجا با جمعی از بزرگان یهود دیدار کرد و گفت که مردم علیه من شوریده‌اند چون من از عیسی که امید بنی‌اسرائیل است سخن می‌گویم. و مراد او از «امید بنی‌اسرائیل» پیامبر خاتم یعنی ماشیح بود. آنها بدو جواب دادند:

ما را معلوم است که این «فرقه» را در هر جا بد می‌گویند (اعمال 28/ 22).

کلمۀ «فرقه» در اینجا مطابق نسخۀ اصل یونانی1  می‌توانست به «بدعت» (Heresy) ترجمه ‌شود.2  هرچند که همین کلمۀ «فرقه» نیز گویای تعالیم ساختگی وی هست. آنچه که پولس تعلیم می‌داد نه هیچ ربطی به حضرت موسی(ع) داشت و نه هیچ دخلی به حضرت عیسی(ع). او یک فرقه درست کرد و یک نوع از الهیات را بنیان گذاشت که «مسیحیت» نام گرفت؛ نوعی دین جدید که از او شروع شده به خود او نیز ختم می‌شود. لذا باید تعالیم پولس را از تعلیمات حضرت عیسی(ع) و حواریون صدیق او جدا کرد، چنانکه در حقیقت جدا هستند.

 به واسطۀ آنچه حواریون و پولس تعلیم می‌دادند دو قرائت از حضرت عیسی(ع) در خاورمیانه و اروپا شکل گرفت که نسل به نسل منتقل شد و نزاع بسیاری را دامن زد و تا حدود شش قرن ادامه داشت. به سبب رفع این اختلافات شوراهای بسیاری از جمله نیقیه برگزار شد که چندان فایده نداشت. تعالیم نصارای موحد خاورمیانه را پر کرده بود و با ظهور اسلام آنها دعوت این دین را لبیک گفته، به سرعت مسلمان شدند. مسیحیان اما، رقیبان خود را از دست دادند و بعدها مدعی شدند که فقط آنها پیروان حقیقی عیسی بوده و هستند.

 بنابراین، دیده می‌شود که انتساب داشتن پولس به عیسی(ع) فقط مورد ادعای خود اوست و هیچ سند و برهانی ندارد و حتی معقول هم نیست. لذا باید پرسید که چرا مسیحیان به پولس اقتدا می‌کنند؟ چه چیزی در پولس هست که ایشان تعلیمات او را بر تعالیم حواریون و حتی حضرت عیسی(ع) ترجیح می‌دهند؟ مهم‌ترین پاسخ می‌تواند این باشد که آنها دین خود را از پولس گرفته‌اند، پس نمی‌توانند او را رد کنند. لهذا توصیۀ سخن نگارنده این خواهد بود که آنها بهتر است به جای اینکه در صدد حفظ سنت پولس و تاریخ گذشتۀ خود برآیند در فکر حفظ آیندۀ خود باشند تا مطابق تعلیمات راستین عیسی(ع) حیات ابدی یعنی خلود در بهشت را لایق شوند.

***محقق و نویسنده: امیر اهوارکی

پانوشت‌ها:
1. αἱρέσεως (spell: haireseōs)
2. نگا. قاموس کتاب مقدس، 1377؛ ذیل مدخل‌های «بدعت» و «فرقه»