گروه فرهنگی مشرق - یوسف لاوی ملقب به برنابا یکی از مؤمنان اولیه به حضرت عیسی(ع) بوده است. او در جزیرۀ قبرس زاده شد و به سبب آنکه از سبط لاوی بود برای تحصیل علوم دینی به اورشلیم آمد و کارهای مهمی را در زمان حواریون بر عهده گرفت. مسیحیان مدعی هستند که او حضرت عیسی(ع) را ندیده ولی به نظر میرسد که شأن او در تاریخ عیسویان بسیار بالاتر از اینها باشد.این مقاله سعی کرده صرفاً با استناد به اناجیل اربعه و کتب مورد قبول مسیحیان نشان دهد که برنابا شخص دوم نصارا محسوب میشده و یگانه حواری باسواد بوده که میتوانسته انجیل شفاهی عیسی(ع) را مکتوب کند. ما در این مقال نشان خواهیم داد که یکی از منابع اصلی اناجیل اربعۀ مسیحی در واقع انجیل برنابا بوده است. به این ترتیب ملاحظه خواهیم کرد که علیه برنابا توطئهای صورت گرفته است.حتی الامکان سعی کردهایم که مطالب به زبان ساده نگارش شود تا برای مخاطبان غیرمتخصص نیز قابل استفاده باشد. در نقل قولهای عهدین، از ترجمۀ قدیم کتاب مقدس استفاده شده که چاپ نخست آن به سال 1895 میلادی در لندن بوده است.
چرا پولس را نباید فرستادۀ حضرت عیسی دانست؟
در نزاع پولس و حواریون، مسیحیان جانب پولس را میگیرند و میگویند حضرت عیسی در رؤیای بیداری به پولس ظاهر شده او را به عنوان رسول خود برگزیده است (اعمال 9/ 4). اما این سخن متضمن چند اشکال فاحش است:
1. ادعای پولس نه شاهدی داشته و نه قابل اثبات است، خصوصاً که به معجزات انبیاء نیز شبیه نیست. زیرا هر کس میتواند به همین طور ادعای رؤیابینی نماید، و انبیاء کذبه همواره چنین میکردهاند. این مسئله در قوم یهود وفور داشته و حضرت موسی(ع) از پیش در خصوص این رؤیابینها که در آینده پیدا خواهند شد حکم به قتل نموده است (تثنیه 13/ 1 تا 5).
1. ادعای پولس نه شاهدی داشته و نه قابل اثبات است، خصوصاً که به معجزات انبیاء نیز شبیه نیست. زیرا هر کس میتواند به همین طور ادعای رؤیابینی نماید، و انبیاء کذبه همواره چنین میکردهاند. این مسئله در قوم یهود وفور داشته و حضرت موسی(ع) از پیش در خصوص این رؤیابینها که در آینده پیدا خواهند شد حکم به قتل نموده است (تثنیه 13/ 1 تا 5).
قاعدتاً مکاشفه به انسانی دست میدهد که اهل سیر و سلوک باشد، کسی که سالها در طریق صواب مداومت کرده و سختی کشیده است. لذا او پاداش اعمال خود را بدینطور از خداوند میگیرد، نه برای کسی که در عین جنایت علیه مؤمنان و مقدسان است. ثانیاً که مکاشفه فقط برای خودِ انسان حجت است و نه برای دیگران، و اگر غیر از این بود مجرمان میتوانستند برای تصرف در اموال دیگران مدعی شوند که طبق مکاشفهای که به آنها دست داده عمل نمودهاند. ثالثاً که رؤیا و مکاشفه باید سنجیده شود که آیا صادقه است و یا از نوع اضغاث احلام. هیچکدام از این موارد را پولس رعایت نکرده هرچند که در نامه به غلاطیان میگوید که انجیل الهامی خود را در خلوت به حواریون عرضه کرده است تا مبادا عبث دویده باشد. اما او سپس حواریون را تخطئه میکند و میگوید که آنها چیزی به او نیاموختهاند (غلاطیان 2/ 1 تا 6). و البته پولس در اینجا راست میگوید. زیرا در تعالیم او، هیچ سخنی از عیسی(ع) و حواریون وجود ندارد.
2. اگر حضرت عیسی(ع) پولس را بدینطور برای تبلیغ انجیل خود انتخاب کرده و او را بر رسولان ترجیح داده باشد پس بایست قائل شویم که آن حضرت از ابتدا نمیدانسته چه کسی را به عنوان حواری خود انتخاب کند. لذا بعدها، حواریون خود را که چند سال آنها را نان خورانده و تعلیم داده است، رها نموده و پولس را انتخاب کرده. مضافاً که آن حضرت باید تعالیم خود را نیز تماماً تغییر داده باشد.
3. نه تنها برهانی وجود ندارد که عیسی(ع) شخص پولس را به عنوان رسول خود انتخاب کرده باشد بلکه طبق انجیل متی، آن حضرت وقتی که از حوادث آتیه خبر میداد شاگردان خود را تحذیر فرمود که کسانی پیدا خواهند شد که او را ماشیح (پیامبر خاتم) خواهند خواند و مردم را گمراه خواهند کرد:
همچنین حضرت عیسی(ع) در موعظۀ بالای کوه به شاگردانش در خصوص ظهور انبیاء دروغین هشدار داده است:(3) و چون به کوه زیتون نشسته بود، شاگردانش در خلوت نزد وی آمده، گفتند، به ما بگو که این امور کی واقع میشود و نشانِ آمدن تو و انقضای عالم چیست. (4) عیسی در جواب ایشان گفت: «زنهار کسی شما را گمراه نکند! (5) از آن رو که بسا به نام من آمده خواهند گفت که، من مسیح هستم و بسیاری را گمراه خواهند کرد» (متی، باب 24).
پیشگوییهای حضرت عیسی(ع) عملاً واقع شده و پطرس در رسالۀ دوم خود مفصلاً از ظهور انبیاء کذبه خبر داده است که بدعتهای مهلک را آورده بسیاری را گمراه کردهاند (2 پطرس، بابهای 2 و 3). توصیفاتی که او از این افراد کذبه داده به اعمال و سخنان پولس بسیار شباهت دارد.(15) «اما از انبیای کَذَبه احتراز کنید، که به لباس میشها نزد شما میآیند ولی در باطن، گرگان درنده میباشند. (16) ایشان را از میوههای ایشان خواهید شناخت. ... (21) نه هر که مرا «خداوند، خداوند» گوید داخل ملکوت آسمان گردد، بلکه آن که ارادۀ پدر مرا که در آسمان است به جا آورد. (22) بسا در آن روز مرا خواهند گفت، خداوندا، خداوندا، آیا به نام تو نبوت ننمودیم و به اسم تو دیوها را اخراج نکردیم و به نام تو معجزات بسیار ظاهر نساختیم؟ (23) آنگاه به ایشان صریحاً خواهم گفت که، هرگز شما را نشناختم! ای بدکاران از من دور شوید!» (متی، باب 5).
4. در وقتی که آن هفتاد شاگرد که از اواسط رسالت با عیسی(ع) همراه شدند (لوقا 10/ 1) خود را «رسول» عیسی(ع) نمیخواندند (اعمال 5/ 13) چگونه کسی که اصلاً عیسی(ع) را ندیده و سخنی از دهان مبارکش نشنوده است میتواند خود را «رسول» بنامد و شاهد اعمال او شود؟!
5. دایرۀ تعالیم مشترک حضرت عیسی(ع) و پولس، خالی است. به این معنی که در سیزده نامۀ پولس که در کتاب عهد جدید جزو متون دینی شمرده شده و در سخنان او در رسالۀ اعمال رسولان، هیچ سخنی از حضرت عیسی(ع) موجود نیست، بجز دو مورد که آنها نیز در اناجیل موجود نیستند (اعمال 20/ 35 ـ اول قرنتیان 9/ 14) بلکه به سایر سخنان پولس میمانند که از مردم برای خود مزد میطلبیده است.1
6. پولس در نامۀ خود به غلاطیان، عیسی(ع) را به سبب آنکه بر دار آویخته شده است ملعون خدا میخواند:
(10) جمیع آنانی که از اعمال شریعت هستند، زیر لعنت میباشند زیرا مکتوب است، «ملعون است هر که ثابت نماند در تمام نوشتههای کتاب شریعت تا آنها را بهجا آرد». (11) اما واضح است که هیچ کس در حضور خدا از شریعت عادل شمرده نمیشود، زیرا که عادل به ایمان زیست خواهد نمود. (12) اما شریعت از ایمان نیست بلکه آن که به آنها عمل میکند، در آنها زیست خواهد نمود. (13) مسیح، ما را از لعنت شریعت فدا کرد چونکه در راه ما لعنت شد، چنانکه مکتوب است «ملعون است هر که بر دار آویخته شود» (غلاطیان، باب 3).
در تورات سخنی به این مضمون آمده است که هر کس در قوم یهود به سبب گناهش بر دار آویخته شود ملعون خدا است (تثنیه 21/ 23)، و نیز از قول موسی(ع) آمده که ملعون باد هر کس شریعت تورات را عمل نکند (تثنیه 27/ 26). لهذا سخن پولس این است که ما از این پس نمیخواهیم به شریعت تورات عمل کنیم پس طبق دعای موسی(ع) ملعون هستیم. از سوی دیگر، عیسی نیز بر دار رفت و ملعون شد. اما عیسی با این کار، خود را فدیۀ ما کرد و لعنت ما را به خود گرفت!
مغلطۀ پولس واضح است. زیرا هیچ کس نمیتواند برکت یا لعنت دیگران را به خود بگیرد و بالعکس. در همین سفر تثنیه آمده است که «پدران به عوض پسران کشته نشوند و نه پسران به عوض پدران کشته شوند. هر کس برای گناه خود کشته شود.» (تثنیه 24/ 16).2 مطابق این حکم، حضرت عیسی(ع) نیز نمیتواند گناه پدرش آدم(ع) در خوردن آن میوه را کفاره کند آنگونه که پولس مدعی بود (رومیان 5/ 12 تا 19). مضافاً که آن خطای حضرت آدم(ع) به نحو مقتضی کفاره شده، او از بهشت اخراج گشت (پیدایش 3/ 33). شاید هیچ گناهی در تاریخ بشریت اینقدر عقوبت سخت نداشته که بر تمام نسل آن پدر اثر بگذارد. زیرا با خروج آدم(ع) از بهشت، ما فرزندان او نیز از آن بیرون آمدیم.
7. پولس در نامهاش به غلاطیان حواریون را تخطئه میکند و میگوید که چیزی از آنها نیاموخته است:
اما از آنانی که معتبراند که چیزی میباشند هر چه بودند مرا تفاوتی نیست، «خدا بر صورت انسان نگاه نمیکند». زیرا آنانی که معتبراند، به من هیچ نفع نرسانیدند (غلاطیان 2/ 5).
پولس در این استدلال خود به جملهای از کتاب سموئیل توسل جسته است. وقتی که سموئیل به خانۀ یسّی آمد تا داوود(ع) را که کوچکترین پسر او بود مسح کند با تعجب پدر، قول خداوند بر سموئیل نازل شد:
خداوند مثل انسان نمینگرد. زیرا که انسان به ظاهر مینگرد و خداوند به دل مینگرد (1 سموئیل 16/ 7).
(10) جمیع آنانی که از اعمال شریعت هستند، زیر لعنت میباشند زیرا مکتوب است، «ملعون است هر که ثابت نماند در تمام نوشتههای کتاب شریعت تا آنها را بهجا آرد». (11) اما واضح است که هیچ کس در حضور خدا از شریعت عادل شمرده نمیشود، زیرا که عادل به ایمان زیست خواهد نمود. (12) اما شریعت از ایمان نیست بلکه آن که به آنها عمل میکند، در آنها زیست خواهد نمود. (13) مسیح، ما را از لعنت شریعت فدا کرد چونکه در راه ما لعنت شد، چنانکه مکتوب است «ملعون است هر که بر دار آویخته شود» (غلاطیان، باب 3).
در تورات سخنی به این مضمون آمده است که هر کس در قوم یهود به سبب گناهش بر دار آویخته شود ملعون خدا است (تثنیه 21/ 23)، و نیز از قول موسی(ع) آمده که ملعون باد هر کس شریعت تورات را عمل نکند (تثنیه 27/ 26). لهذا سخن پولس این است که ما از این پس نمیخواهیم به شریعت تورات عمل کنیم پس طبق دعای موسی(ع) ملعون هستیم. از سوی دیگر، عیسی نیز بر دار رفت و ملعون شد. اما عیسی با این کار، خود را فدیۀ ما کرد و لعنت ما را به خود گرفت!
مغلطۀ پولس واضح است. زیرا هیچ کس نمیتواند برکت یا لعنت دیگران را به خود بگیرد و بالعکس. در همین سفر تثنیه آمده است که «پدران به عوض پسران کشته نشوند و نه پسران به عوض پدران کشته شوند. هر کس برای گناه خود کشته شود.» (تثنیه 24/ 16).2 مطابق این حکم، حضرت عیسی(ع) نیز نمیتواند گناه پدرش آدم(ع) در خوردن آن میوه را کفاره کند آنگونه که پولس مدعی بود (رومیان 5/ 12 تا 19). مضافاً که آن خطای حضرت آدم(ع) به نحو مقتضی کفاره شده، او از بهشت اخراج گشت (پیدایش 3/ 33). شاید هیچ گناهی در تاریخ بشریت اینقدر عقوبت سخت نداشته که بر تمام نسل آن پدر اثر بگذارد. زیرا با خروج آدم(ع) از بهشت، ما فرزندان او نیز از آن بیرون آمدیم.
7. پولس در نامهاش به غلاطیان حواریون را تخطئه میکند و میگوید که چیزی از آنها نیاموخته است:
اما از آنانی که معتبراند که چیزی میباشند هر چه بودند مرا تفاوتی نیست، «خدا بر صورت انسان نگاه نمیکند». زیرا آنانی که معتبراند، به من هیچ نفع نرسانیدند (غلاطیان 2/ 5).
پولس در این استدلال خود به جملهای از کتاب سموئیل توسل جسته است. وقتی که سموئیل به خانۀ یسّی آمد تا داوود(ع) را که کوچکترین پسر او بود مسح کند با تعجب پدر، قول خداوند بر سموئیل نازل شد:
خداوند مثل انسان نمینگرد. زیرا که انسان به ظاهر مینگرد و خداوند به دل مینگرد (1 سموئیل 16/ 7).
پولس نیز برای تخطئۀ حواریون و نفی رسولان خاص عیسی(ع)، مغلطه میکند و فی الواقع مدعی میشود که از منظر خداوند به دل حواریون نظر افکنده و باطن آنها را دیده و لذا به شهرت آنها نظر ندارند! آیا او برای خطاکار دانستن حواریون چه برهانی آورده است؟ اگر در آن زمان از قیافا رئیس کاهنان و دشمنان عیسی(ع) دربارۀ حواریون او میپرسیدند شاید همین جواب را میداد. باید بگوییم اگر پولس میتوانست یا میخواست که از منظر خداوند نظر کند پس چگونه او سالها در دشمنی با عیسی(ع) و شاگردان او کمر بسته بود؟
8. آیا خون آن پیروان مقدس عیسی(ع) که پولس در قتل آنها شریک بود ممکن میسازد که او بتواند بدون توبه کردن سابقۀ سوء خود را تطهیر کند و مثل یک فرد عادی شود؟ زیرا که پولس هیچگاه از توبۀ خود سخن نگفته بلکه بالعکس مدعی شده است که خداوند او را از شکم مادرش برگزیده است (غلاطیان 1/ 15) و لهذا خطایی مرتکب نشده است. به اقرار او در نزد هیرود اغریپاس توجه کنید:
(9) من هم در خاطر خود میپنداشتم که به نام عیسی ناصری مخالفت بسیار کردن واجب است (10) چنانکه در اورشلیم هم کردم و از رؤسای کَهَنه قدرت یافته، بسیاری از مقدّسین را در زندان حبس میکردم و چون ایشان را میکشتند، در فتوا شریک میبودم. (11) و در همۀ کنایس بارها ایشان را زحمت رسانیده، مجبور میساختم که کفر گویند و بر ایشان به شدت دیوانه گشته تا شهرهای بعید تعاقب میکردم (اعمال، باب 26).
به نظر میرسد که پولس نه تنها بازگشت ننموده بلکه به همان راه سابق خود میرود، و فقط شیوۀ دشمنی خود با پیروان عیسی(ع) را از مقابلۀ فیزیکی به مقابلۀ فرهنگی تغییر داده است.
محقق و نویسنده: امیر اهوارکی
پانوشتها:
1. نخستین جملهای که پولس به عیسی(ع) نسبت داده در اعمال 20/ 35 است که به وقت وداع با اهالی افسس گفت: «و کلام خداوند عیسی را به خاطر دارید که او گفت: دادن از گرفتن فرخندهتر است». این سخن در اناجیل اربعه مذکور نیست ولیکن مشابه آن را در اقوال و رفتار خود پولس میتوان یافت (نگا. اول قرنتیان 9/ 7 تا 12 ـ 16/ 1 تا 4). جمله دوم نقل شده از عیسی را خود او در نامهاش برای اهل قرنتیه مکتوب کرده است: «آیا نمیدانید که هر که در امور مقدس مشغول باشد از هیکل میخورد و هر که خدمت مذبح کند از مذبح نصیبی میدارد. و همچنین خداوند [یعنی عیسی] فرمود که هر که به انجیل اعلام نماید از انجیل معیشت یابد. لیکن من هیچیک از اینها را استعمال نکردم و اینرا به این قصد ننوشتم تا با من چنین شود» (اول قرنتیان 9/ 13 تا 15). این هر دو جمله نسبت داده شده به عیسی(ع)، در واقع تأکیدات پولس به مردم است تا مزد خدمات او را فراموش نکنند. در کتاب شبان هرماس که یکی از کتب معتبر مسیحی بوده و حتی در چند قرون اول جزو کتب عهد جدید محسوب میشد مفصلاً آمده است که یکی از تفاوتهای انبیاء کذبه از انبیاء حقیقی در این است که انبیاء خداوند از مردم مزد نمیخواهند (شبان هرماس، کتاب 1، فرمان 11). رسالۀ شبان هرماس به فارسی ترجمه نشده است. برای ترجمۀ این قسمت از آن، نگا. احمد بهشتی، عیسی پیامآور اسلام، صص. 67 تا 69
2. همچنین در حزقیال 14/ 14 از قول خداوند سخنی به این مضمون آمده است که اگر نوح و دانیال و ایوب بندگان صالح خدا، در شهری باشند که در معرض عذاب است فقط آن سه نفر جان خود را به عدالت خویش خواهند رهانید و بقیه عذاب خواهند شد. لذا مبارک بودن بودن افراد نیز قابل انتقال به غیر نیست.