آنچه می‌خوانید گفت‌وگویی است با آقای قاسم تبریزی پژوهشگر مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، در بازكاوی جریانهای تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی در آن سوی مرزها.

سرویس فرهنگی مشرق/ ویژه نامه فجر سی و پنجم

در مورد انقلاب اسلامی و وقایع تاریخی هم‌زمان با شكل‌گیری آن آثار متعددی به‌چاپ رسیده است كه محصول فعالیت جریانهای مختلف سیاسی و ایدئولوژیك ایران معاصر است. در این میان مراكز تاریخ‌نگاری خارج از كشور كه برخی از آنها توسط رجال سیاسی و فرهنگی عصر پهلوی و برخی دیگر توسط مراكز نظامی و گاه دانشگاهی غرب اداره می‌شوند طیف وسیعی از این جریان را تشكیل می‌دهد.
آنچه می‌خوانید گفت‌وگویی است با آقای قاسم تبریزی پژوهشگر مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، در بازكاوی جریانهای تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی در آن سوی مرزها.




قاسم تبریزی/پژوهشگر

* در بررسی وقایع‌نگاری سالهای نزدیك به انقلاب و چهره‌های مطرح در این دوره ـ در سالهای پس از انقلاب ـ به چند گروه برمی‌خوریم كه یكی از آنها مراكز متعدد تاریخ‌نگاری خارج از كشور است. در یك تقسیم‌بندی كلّی این مجموعه به چند دسته تقسیم می‌شود؟


بعد از انقلاب اتفاقاتی افتاد كه اوضاع را تغییر داد. یعنی اسلام بعد از انقلاب به‌عنوان یك ایدئولوژی و به‌عنوان یك فرهنگ و تمدن به‌عرصه قدرت آمد. در گذشته، اسلام فرهنگی بود مربوط به گذشته و موضوع تمدّن اسلامی دست‌ آخر تا قرن دهم شایان بحث بود. اسلام ایدئولوژی هم بود، ولی ایدئولوژی معترض و غیر حاكم كه موقعیتی برای اعمال حاكمیت نداشت. ولی وقتی انقلاب شد به‌عنوان یك قدرت و حكومت و فرهنگ و ایدئولوژی در رأس قرار گرفت. از طرفی رقبای ایدئولوژیكی داشت مثل ماركسیسم یا تفكر و آیین شاهنشاهی و .. . این باعث شد كه اسلام ملزم شود كه در همه ابعاد حضور پیدا كند؛ یعنی نظریه اقتصادی و جامعه‌شناسی و روان‌شناسی و نظریه تاریخی و ... داشته باشد. مضاف بر اینكه داعیه اسلام رشد و تكامل فرهنگی جامعه است و در این حالت زمینه‌ای برای كار فكری و فرهنگی آماده می‌شود. جریانات ناسیونالیستی، ماركسیستی در ابتدا شروع می‌كنند به حركتهای ایذایی مثل ترور، اغتشاش و كودتا تا به هرصورتی كه شده نظام را از بین ببرند. آخرین امیدشان هم جنگ بود.
اما از سال 62 چه غرب، چه جریانات معارض تهاجمشان را از سیاست ترور و براندازی تا حدی منصرف كردند و روی حركت فرهنگی متمركز كردند. یكی از عرصه‌های فرهنگی، منابع تاریخی بود. ابتدا هم از هویت شروع كردند.
هویت ما ایرانی است یا عرب؛ هویت ما مسلمان است یا زرتشتی؛ تمدن ما اسلامی است یا متعلق به ایران قبل از اسلام است؛ وارد این نوع مباحث تاریخی شدند با دیدگاه ناسیونالیستی.
برخی از شخصیتها هم برای تبرئه خودشان یا تبرئه رژیم پهلوی شروع می‌كنند به خاطره‌نویسی و تاریخ‌نگاری و با هدف نفی روحانیت و دین و تبرئه خود تاریخ این دوره را تدوین می‌كنند؛ كه در میان این افراد ماركسیستها و ناسیونالیستها و ... را می‌بینیم. در داخل فضای محدودی وجود دارد. چون شخصیتهای برجسته این دیدگاه یا از مملكت متواری شده‌اند و به آمریكا و اروپا پناهنده شده‌اند، یا منزوی شده‌اند.
اما آنچه در خارج از كشور به‌عنوان مراكز تاریخ‌نگاری شروع به‌كار می‌كند، به‌عنوان اولین نمونه می‌توانیم از دانشگاه هاروارد نام ببریم. البته ظاهر قضیه پروژه تحقیقاتی دانشگاه هاروارد است و عادی است در ورای این پروژه جریانهای سیاسی یا موضوعات دیگری حاكم باشد. چون آمریكاییها برای استفاده ما تاریخ نمی‌نویسند؛ تاریخ نمی‌نویسند تا ما را برای اغراض خودشان بشناسند و حركتهای بعدیشان را تنظیم كنند. همان‌طور كه انگلیسیها هم این‌كار را كرده بودند. به‌هر‌‌حال دانشگاه هاروارد با نمایندگی «حبیب‌الله لاجوردی» خاطرات رجال عصر پهلوی را جمع‌‌آوری كرد.
ابتدا طرح سیصد‌تاریخ شفاهی را تهیه می‌كند. از بین رجال نظامی، سیاسی، اجتماعی، وزرا و وكلا شروع می‌كنند به جمع‌آوری خاطرات. البته با این‌ عنوان كه این خاطرات محفوظ می‌ماند تا زمانی‌كه خود شخص اجازه نشر بدهد. بعضی می‌گویند بعد از مرگمان، بعضی می‌گویند ده‌سال بعد از مرگمان و هر قیدی كه آنها می‌گذارند، ظاهراً دانشگاه می‌پذیرد. ولی در پشت پرده این جمع‌آوری، فرصت خوبی است برای استفاده دستگاههای آمریكایی.
چون بین دویست‌مجموع خاطرات یك دوره تاریخِ همه‌جانبه ایران تهیه می‌شود. یعنی دویست‌نفر از مراكز مختلف، محلهای مختلف و شغلها و اصناف گوناگون آمده‌اند و خاطرات خودشان را درباره همه‌چیز گفته‌اند. ممكن است بعضی تناقضات و افراط و تفریطها به چشم بخورد، ولی مجموعه كار عظیم و عمیق و همه‌‌جانبه‌ای است. بودجه خوبی هم در اختیار آقای لاجوردی می‌گذارند كه حتی ایشان بتواند از آمریكا به كشورهای اروپایی سفر كند و در اروپا به شهرهای خاصی كه هر رجل سیاسی و فرهنگی آنجا بوده است برود و خاطرات را جمع‌آوری كند.

* در مورد سابقه آقای لاجوردی مطلبی در جایی ثبت‌ شده است؟

من چیز خاصی هنوز پیدا نكرده‌ام. با اینكه پنج یا شش مصاحبه از خودش و جاهای دیگر خوانده‌ام، هیچ‌جا حاضر نشده است كه سابقه خودش را بگوید. فقط گاهی اشاره می‌كند كه من آقای شریف‌‌امامی را قبل از انقلاب می‌شناختم؛ ولی اینكه چه‌كار بوده، اطلاعی در دست نیست.

* اثری از او منتشر نشده است؟

نه، زندگی‌نامه‌‌ای از خودش ارائه نمی‌دهد. شغلش را هم در جایی مطرح نكرده است. حتی وقتی با چند نفر صحبت كردم، كسی او را نمی‌شناخت. ولی قاعدتاً مورد تأیید آمریكاییهاست و باید امین آنها باشد. كار هم شخصی نیست، كار جمعی است و ایشان را باید به‌عنوان یك مجری به‌حساب آورد. چون سنش در این حد نیست كه بگوییم آدم متفكر یا استاد یا ... باشد و كار را خودش ابداع كرده باشد. و بودجه‌ای هم در اختیارش نیست كه كار را خودش شروع كرده باشد.
به‌هر‌حال یكی از مراكزی كه كار را شروع كرده، به‌سرعت آن را ادامه می‌دهد دانشگاه هاروارد است كه بخشی از كتابهایش منتشر شده، ولی بیشتر آنها محرمانه، و در دسترس مراكز آمریكایی است.
البته آقای لاجوردی ادعا كرده است كه ما سه‌نسخه از متن تهیه می‌كنیم. یك‌نسخه را در دانشگاه كمبریج انگلستان یك نسخه را هم در دانشگاه هاروارد نگه می‌داریم و یكی را هم به صاحبش می‌دهیم.

* به چه زبانی است. آیا عناوینی از آنها در ایران هم منتشر شده است؟

زبان همه آنها فارسی است و بیش از سی‌عنوان آن در ایران تجدید چاپ شده است. نمونه‌هایی از آن خاطرات شاپور بختیار، علی امینی، شریف‌امامی،‌ دكتر بقایی، دكتر كریم سنجابی، دكتر مهدی حائری، غلام‌حسین ساعدی، دكتر مجتهدی و ... است كه بخشی از این آثار در ایران تجدید چاپ شده است.

* این آثار در چه حد بررسی شده است؟

تا آنجا كه ما بررسی كرده‌ایم، به این نتیجه رسیده‌ام كه اینها كامل چاپ نشده است.

* یعنی جاهایی افتادگی دارد؟

بله كاملاً مشخص است. مثلاً در خاطرات آقای شریف‌امامی كه رئیس لژ فراماسونری بود و می‌خواست لژ بزرگ ایران را هم تشكیل بدهد، هیچ صحبتی از فراماسون بودنش در میان نیست. یا مثلاً در خاطرات آقای علی امینی كه مورد اطمینان و اعتماد آمریكاییها بود و نخست‌وزیر شدنش با فشار آمریكاییها بوده است و... هیچ اشاره‌ای به این موقعیت او نشده است. یعنی این متنی كه منتشر شده در جاهایی نشان می‌دهد كه بخشی از مطلب نیست.
در این خاطرات در مورد وضعیت فرهنگ اجتماعی عصر پهلوی، برخورد با روحانیت، عوامل سقوط شاه و پیروزی انقلاب و ... بحثی نشده است و ازطرفی طبیعی است كه مصاحبه‌كننده سؤالاتی هم در‌این‌باره داشته، ولی خبری از این موضوعات در مصاحبه نیست.
بزرگ‌ترین مركز این تاریخ‌نگاری هاروارد است. پس از آن پروژه تاریخ شفاهی چپ است كه فعالیت می‌كند و زیر نظر مؤسسه بین‌المللی تاریخ اجتماعی آمستردام در هلند كار می‌كند. این مركز تا به حال دویست‌وشصت‌و‌دو ساعت مصاحبه را از بیست‌و‌هشت‌نفر از رجال چپ جمع‌آوری كرده است. كه سایتی هم در اینترنت دارند. آقای حمید احمدی هم با این مركز همكاری می‌كند؛ علاوه بر‌اینكه آقای حمید احمدی خودش به‌عنوان تاریخ شفاهی چپ در آلمان تشكیلاتی دارد و خاطراتی را جمع‌آوری می‌كند.

* كتابی از این مؤسسه منتشر شده است؟

مؤسسه تاریخ اجتماعی آمستردام در هلند كتاب خاصی منتشر نكرده است.

* این شخصیتهای چپ از كدام دسته هستند؛ شامل چپیهایی داخل رژیم پهلوی هم می‌شوند؟

كل جریان چپِ مقابل رژیم موضوع كار اینهاست. مثلاً شخصیتهایی مثل دكتر باهِری كه هم بهایی و هم كمونیست بود، مورد نظر این مجموعه نیست. ولی دانشگاه هاروارد با آنها مصاحبه كرده است.
اما آقای حمید احمدی خودش از عناصر حزب توده بوده است. احمدی نظامی بود و با نام مستعار ناخدا انور در جریان افضلی و عطاریان از عناصر فعال بود كه در دستگیری آن مجموعه احمدی هم متواری می‌شود و به افغانستان می‌رود و دوسال به عنوان نیروی نظامی با لباس ارتش افغانستان فعالیت می‌كند و بعد آنجا به طرف آلمان می‌رود و به آنجا پناهنده می‌شود و در كنار فعالیت مؤسسه بین‌المللی آمستردام خودش كار مستقل تاریخ شفاهی چپ را شروع می‌كند.



از مجموعه كار ایشان سه‌جلد بیشتر منتشر نشده است جلد اولش خاطرات بزرگ علوی است.
از دیگر مراكز تاریخ‌نگاری فعال در مورد تاریخ معاصر و تاریخ انقلاب مركز تاریخ نیروی زمینی ایالات متحده است. كه شروع كرده است به جمع‌آوری خاطراتی از فرماندهان و مستشاران نظامی آمریكایی كه در ایران بوده‌اند. مجموعه‌ای از خاطرات صدو‌پنجاه‌‌هزار مستشار آمریكایی است كه باید درعین‌حال گفت اینها تجربیات خودشان را انتقال می‌دادند نه خاطرات را. به‌هر‌حال تاریخ‌نگاری نیروی زمینی آمریكا این تجربیات را به‌عنوان خاطرات گرفته، ولی هنوز چیزی را منتشر نكرده است.


مهناز افخمی/ مدیر بنیاد مطالعات ایران

مركز فعّال بعدی، مركز تاریخ شفاهی زنان ایران است كه وابسته به بنیاد مطالعات ایران است كه با بودجه اشرف پهلوی در آمریكا فعالیت می‌كند و نشریه ایران‌نامه را هم منتشر می‌كند. مدیر این مجموعه خانم مهناز افخمی است كه پیش از انقلاب مسئول سازمان زنان بود. این مركز هم خاطراتی از زنان عصر پهلوی جمع‌آوری كرده كه تاكنون چیزی منتشر نكرده است.

* در ایران‌نامه هم چیزی منتشر نكرده‌اند؟

نه در نشریه‌شان هم مطلبی منتشر نشده است. البته نشریه دیگری هم در آمریكا منتشر می‌شود تحت عنوان "نیمه دیگر". این فصلنامه ویژه زنان است. گاهی ویژه‌نامه منتشر می‌كند و گاهی هم از زنان تجلیل می‌كند. كه می‌شود آن را دو نوع تاریخی فرهنگی یا تاریخی سیاسی طبقه‌بندی كرد، اما تاریخی صرف نیست.
مركز بعدی بنیاد مطالعات مجموعه تاریخ شفاهی ایران است كه وابسته به همان تحقیقات بنیاد ایران در آمریكاست كه این مجموعه هم با بودجه اشرف تأسیس شده است. این مجموعه هم بیش از هفتصد ساعت خاطره از صدو‌هشتاد‌نفر گرفته كه حجم ‌آن بالغ بر چهارده‌هزار صفحه شده است ولی اینها هم تاكنون از مجموعه كارشان چیزی منتشر نكرده‌اند.


احسان یارشاطر / تدوین کننده دائره المعارف ایرانیکا

بعد از آن می‌توان به دائره‌المعارف ایرانیكا اشاره كرد. احسان یارشاطر از بهائیان همدان است. خانواده‌ای بهایی داشته است و از دهه بیست وارد تحقیقات ایران‌شناسی می‌شود و تحقیقاتش در مورد ایران قبل از اسلام بوده است و از همان موقع با آقای ایرج افشار همكاری می‌كرد كه مجله راهنمای كتاب را منتشر می‌كردند. در دانشگاهها هم به عنوان مدرس و گاه در دانشگاه بركلی یا كلمبیا به‌عنوان استاد میهمان دعوت می‌شد. بعد از انقلاب اسلامی به آمریكا پناهنده می‌شود، با بودجه آمریكاییها دائره‌‌المعارف ایرانیكا را با همكاری چهارصد استاد دانشگاه و محقق داخل و خارج از كشور آغاز می‌كند.

* اینكه در مورد ایرانیكا می‌گویند كه این كار قبل از انقلاب آغاز شده بوده، تا چه حد درست است؟


صحت ندارد. قبل از انقلاب یارشاطر تحت ‌عنوان دانشنامه ایران و اسلام كارهایی را ارائه كرد كه تألیفی نبود و از دائره‌المعارفهای انگلیسی ترجمه شده بود كه جزئیات آن الآن به‌صورت كامل در ذهنم نیست كه یازده‌جلدش منتشر شد و هر جلدش بین دویست تا چهارصد‌صفحه است. البته مداخل محدودی هم ممكن است به‌صورت تألیفی داشته باشد. آخرین جلد آن هم در سال 58 چاپ شد.

* پس این مقدمه ایرانیكا به حساب نمی‌آید.

ایرانیكا كار جدیدی با سرمایه‌گذاری آمریكاییهاست حتی حق‌ تألیف محققان را ایشان به دلار می‌پردازد. ایرانیكا در شانزده جلد قرار شده است به چاپ برسد و هر جلدش نُه جزوه است كه این مجلدات اوّل به صورت جزوه چاپ می‌شود؛ مثل لغت‌نامه دهخدا كه اول به‌صورت جزوه منتشر شد و بعد مجلّد شد. متن ایرانیكا به زبان انگلیسی است و در مورد تاریخ ایران، ایران قبل از اسلام، ایران بزرگ است كه شامل قفقاز، خراسان بزرگ و ... می‌شد. ولی دغدغه ایشان هم هویت ایرانی است و به‌هر‌حال ایشان مذهب بهائیت دارد و طبیعی است كه نه‌تنها سنخیتی با اسلام و دین نداشته باشد، بلكه به‌نوعی در برابر آن است.
عمدتاً یك تحلیل آنها این است كه حالا كه غرب قرار است ایران و اسلام را بشناسد بهتر این است كه دائره‌المعارفی در مورد كل ایران نوشته شود آن هم به‌دست كسانی كه نه مسلمان باشند و نه درحقیقت ایرانی باشند.

* می‌‌دانید كه سه‌جلد از این مجموعه در ایران منتشر شده است.

این سه‌جلد نیست، سه‌جزوه است. آثار قبلی ایشان را در مجله راهنمای كتاب می‌شود دید. اتفاقاً ما قبلاً فكر می‌كردیم ایشان خیلی هم سیاسی نیست بعد در این اسناد كه منتشر شد، دیدیدم كه ایشان سیاسی هم هست. مثلاً به آقای علم سفارش می‌‌كند كه چه‌كسانی را وكیل مجلس كند یا...
از دیگر مراكز فعالیت تاریخ‌نگاری مركز تاریخ‌نگاری شفاهی یهود است. تاریخ شفاهی یهود را در آمریكا خانم هما سرشار آغاز كرده كه خود ایشان یهودی و اهل همدان است.


هما سرشار/ مدیر مرکز تاریخنگاری ایرانیان یهودی

آقای نجات، شوهر ایشان، هم یهودی است. خانم سرشار قبل از انقلاب اسلامی در مجله زن روز فعالیت می‌كرده و عضو تحریریه روزنامه كیهان بوده است؛ در رادیو و تلویزیون هم فعالیت داشته است.
بعد از انقلاب به آمریكا رفته و با چند نشریه و رادیو همكاری می‌كرده است. خاطرات «شعبان جعفری» از كارهای ایشان است.

* كار آن مؤسسه است یا شخصی است؟

كار شخصی ایشان است. اخیراً هم مشغول تدوین خاطرات «هژبر یزدانی» است كه از بهاییهای متواری و سرمایه‌دار ایرانی است كه باز به‌صورت شخصی انجام می‌شود.
اما كار جدّی تاریخ‌نگاری را از 1950 م شروع كرده است. فصل‌نامه‌ای منتشر كرده است كه در آن با بیش از هشتاد یهودی ساكن آمریكا مصاحبه كرده است و خاطرات آنها را جمع‌آوری كرده است.
همكار ایشان در این كار پسرش «هومن سرشار» است
مجموعه مقالاتی هم گاهی از شخصیتهای مختلف یهودی مثل «حیم» منتشر می‌كند و سعی می‌كند چهره یهود را مظلوم و فرهنگی نمایش دهد. همكاری دولت ایران را با اسرائیل از دوره رضاخان تا پایان دوره پهلوی، یعنی از اواخر دهه بیست دوستانه و خوب مطرح می‌كند و بهترین دوران یهودیان در ایران را دوره پهلوی معرفی می‌كند.
كتابی چاپ كرده است كه انگلیسی آن به نام «فرزندان اِستِر» است؛ استر زنی یهودی است كه در دربار هخامنشی حضور داشته است. این كتاب شامل بیست‌وپنج مقاله مفصل است كه سیری در تاریخ یهود، از گذشته تا دوره معاصر، دارد كه با همكاری پسرش، هومن، آغاز كرده است.
اما از افرادی كه به صورت مستقل فعالیت دارند و كتابهای تاریخی منتشر می‌كنند، می‌شود از چند نفر نام برد. یكی آقای مصطفی الموتی است كه ماسون است و داماد عمید نوری است و از ابتدای شروع به كار «كانون مترقی» با آن‌ها ارتباط داشته است. در حزب ایران نوین از چهره‌های برجسته بوده است. الموتی تاریخ عصر پهلوی را در شانزده‌جلد به چاپ رسانده است كه از نظر علمی چندان محتوا ندارد و جمع‌آوری مطالب روزنامه‌ای با پیش‌داوری است.
دوجلد هم تحت ‌عنوان رجال عصر پهلوی از او منتشر شده است؛ در روزنامه كیهان لندن هم گاهی مقالاتی می‌نویسد.

شجاع الدین شفا

فرد دیگر، شجاع‌الدین شفا است كه از عناصر ضد اسلام و ضد دین است كه بین تاریخ و فرهنگ ایران مطلب می‌نویسد. بیش از هشت جلد كتاب تألیف كرده است. مانند كار سه‌جلدی «جنایت و مكافات» یا «كارنامه هزار ساله روحانیت» كه بیش از هزار صفحه است.
كتاب « از كلینی تا خمینی» كه آن هم هزار صفحه است. شجاع‌الدین شفا هم جزء نویسندگان فعال است مدتی هم روزنامه «ایران شهر» را منتشر كرد كه زیاد دوام نیاورد.
شفا كه در سالهای پیش از انقلاب از نویسندگان درباری بود، در جریان تاریخ شاهنشاهی و جشن دوهزارو‌پانصد ساله از فعالان به شمار می‌آمد و با مراكز ایران‌شناسی و خارج از كشور از طرف دربار مرتبط بوده است.(شفا در سال 1389 در پاریس درگذشت)

عباس میلانی
نفر سوم عباس میلانی است كه قبلاً عضو سازمان انقلابی حزب توده بوده است. اواخر رژیم شاه به ایران آمد و چند مصاحبه تلویزیونی و مطبوعاتی هم بر ضد جریانات سیاسی كرد.
بعد از انقلاب هم به آمریكا رفت. چون از یازده‌سالگی در آمریكا بزرگ شده بود.
كتاب «هویدا» را نوشته بود و اخیراً هم مشغول تدوین كتاب «محمدرضا» است.
این كتاب هم از كتابهایی است كه اگر خود هویدا زنده بود، در این حد از خودش تعریف نمی‌كرد. حتی برادرش هم با اینكه بهایی بود و مبلغی برای این كار از اشرف پهلوی گرفته بود، در این حد از برادرش تعریف نمی‌كند.
چهارمین نفر «خسرو شاكری» عضو كنفدراسیون دانشجویان است. بعد از انقلاب به ایران آمد و انتشارات علم را تأسیس كرد و بیش از بیست عنوان كتاب در مورد چپ و تاریخچه آن و «حزب عدالت» و فرقه دموكرات و پیشه‌وری و ... منتشر كرد.
در سال 1360 به آلمان برگشت و در حال حاضر ساكن فرانسه است و آرشیو اسناد و نشریات چپ را در اختیار دارد و مشغول تدوین كتابی در مورد چپ به زبان فارسی و انگلیسی است.
از دیگران می‌توان كسانی را نام برد كه خودشان خاطراتشان را تألیف كردند. مثل ابوالحسن ابتهاج كه خاطراتش را نوشت و همان‌جا فوت كرد یا فریدون كشاورز، بابك امیرخسروی، رهبر حزب دموكراتیك مردم ایران كه از انشعابیون حزب توده است و نشریه «آزادی» را منتشر می‌كند و در زمینه تاریخ مطالبی را تألیف می‌كند. از آقای «حمید شوكت» می‌توان نام برد كه عضو كنفدراسیون دانشجویان بود و اسناد كنفدراسیون بعد از فروپاشی در دست ایشان است و خاطرات خان‌بابا تهرانی و خاطرات ایرج كشكولی را منتشر كرده است كه در ایران تجدید چاپ شده است و از این جمله خاطرات «كورش لاشایی» است كه به چاپ رسیده و آثاری هم در دست انتشار دارد.
البته مجلاتی هم داریم كه مقالات تاریخی می‌نویسند؛ فصل‌نامه «كنكاش» كه به احتمال قوی تعطیل شده است؛ مجله «روزگار نو» در دورانی كه مدیریتش با «پوروالی» از روزنامه‌نگاران دهه بیست و از دافعان قوام‌السلطنه بود كه گاهی مقالات تاریخی می‌نوشت.
الان این مجله تحت مدیریت «علیرضا نوری‌‌زاده» است. قوی نیست ولی خوب آثاری در آن به چاپ می‌رسید؛ مجله «علم و جامعه» كاری از آقای طهماسبی؛ «رهاورد» تحت مدیریت حسن شهباز كارمند اداره اطلاعات سفارت آمریكا در تهران قبل از انقلاب كه متهم به بهایی بودن هم هست. ولی در مجله مقالاتی بر ضد اسلام و تشیع به‌صراحت دیده می‌شود. این مجله مقالات تاریخی زیادی دارد. به دلیل اینكه اكثر رجال پهلوی با شهباز ارتباط داشته‌اند.
این كلیتی بود كه از مراكز تاریخ‌نگاری برجسته خارج از كشور می‌شود نام برد.


منبع: دوره چهارم ماهنامه سوره/ شماره چهارم