گروه سیاسی مشرق _ عباس عبدی از تحلیلگران سیاسی اردوگاه اصلاح‌طلبان در یک مصاحبه تفصیلی نظرات و تحلیل های خود را پیرامون آرایش نامزدهای اصولگرا، جریان دولت و رویکرد انتخاباتی اصلاح طلبان و احتمال کاندیداتوری خاتمی و هاشمی ارائه داد.

این چهره سیاسی اصلاح طلب که ظاهراً منتقد کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی است، در خصوص احتمال آمدن هاشمی به عرصه رقابت های انتخاباتی 92 با بیان اینکه سن آقای هاشمی بالاست، او 79 یا 80 سال دارد و به‌لحاظ فیزیکی تحرک برایش خیلی سخت است، می گوید: درباره کاندیداتوری هاشمی به یک دلیل اینقدر با اطمینان صحبت نمی‌کنم. آقای هاشمی مترصد این است که ببیند وضعیت نامزد دولت چه می‌شود.

عبدی همچنین در خصوص آرایش اردوگاه اصلاح طلبان با احتمال نامزدی جهانگیری و عارف و روحانی، عنوان می کند: یک بخشی به سمت آقای عارف می‌روند و یک بخش هم از آقای جهانگیری حمایت می‌کنند؛ حتی آقای قالیباف هم می‌تواند حمایت بخش‌هایی از بدنه اصلاحات را به خود جلب کند یعنی ممکن است برخی‌ فکر کنند شانس پیروزی یک نفر بیشتر است، بنابراین ممکن است از او حمایت کنند.

او همچنین با بیان اینکه تکنوکرات‌های اطراف هاشمی طرفدار حسن روحانی‌ هستند، می افزاید: گمان نمی‌کنم بدنه اصلاحات خیلی به سمت ایشان بیاید. به دلیل اینکه آقای روحانی به لحاظ سنتی اساسا در جریان اصلاحات تعریف نمی‌شود و خودش هم دوست ندارد چنین اتفاقی بیفتد.

_ در ادامه گزیده ای از گفت و گوی تفصیلی هفته نامه مثلث با عباس عبدی را به انتخاب مشرق می خوانید؛


- تقریبا یک ماه به انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم باقي مانده و از روز سه‌شنبه 17اردیبهشت ثبت‌نام نامزدها آغاز می‌شود؛ با فرض عدم ورود آقایان خاتمی و هاشمی به صحنه انتخابات، آرایش سیاسی در جریان اصلاحات چگونه شکل گرفته و هم‌اکنون نیروهای این جریان چند طیف هستند و چه سمت و سویی دارند؟ 
با این فرض که آقایان خاتمی و هاشمی نیایند، نکته‌ای که به‌وجود می‌آید این است که فرد نامزد اهمیت اصلی را ندارد، چون جریان اصلاحات با یک هویت به نسبت غالب، بدون توجه به فرد می‌تواند به انتخابات وارد شود و این انتساب هم به همان مجموعه آقایان خاتمی، نوری و دیگران برمی‌گردد.

- به عبارت دیگر اهمیت حضور یک جریان بیشتر از آن است که از چه نامزدی حمایت شود، چون تعیین مصداق نامزد اصلاحات فرع بر قضیه حرکت جریانی است. بنابراین جریان اصلاحات به غیر آنکه از آقای خاتمی یا آقای هاشمی حمایت کند، می‌تواند حضور دیگری هم در انتخابات داشته باشد ولی مطمئن نیستم به این نقطه برسد.

- در نهایت اگر نتوانند از کسی حمایت کنند- که البته کمی هم دیر شده- این اتفاق می‌افتد که بخشی از آنها سکوت می‌کنند ولی بخش قابل‌توجهی از آنها به‌ویژه بدنه‌های شهرستانی‌شان در این جریان فعال می‌شوند اما اینکه از چه کسی حمایت کنند، به نظر من برمی‌گردد به پس‌زمینه‌هایی که این نامزدها در آن مناطق دارند؛ یک بخشی به سمت آقای عارف می‌روند و یک بخش هم از آقای جهانگیری حمایت می‌کنند؛ حتی آقای قالیباف هم می‌تواند حمایت بخش‌هایی از بدنه اصلاحات را به خود جلب کند یعنی ممکن است برخی‌ فکر کنند شانس پیروزی یک نفر بیشتر است، بنابراین ممکن است از او حمایت کنند. در کل بدنه جریان اصلاحات به چند گروه تقسیم خواهد شد، ولی راس اصلاحات موضعگیری خاصی نخواهند کرد، البته امکان دارد در سطوح بالایی این جریان هر کسی برای کمک به ستاد یکی از نامزدها برود.

- فارغ از احتمال حمایت برخی اصلاح‌طلبان از آقای قالیباف، هم‌اکنون در جریان اصلاحات آقایان جهانگیری و روحانی نزدیک به هاشمی عمل می‌کنند و آقایان مهرعلیزاده و عارف نیز به خاتمی متمایل هستند. به نظر شما این چهار نفر می‌توانند به یک نقطه مشترک برسند یا اینکه هر کدام از آن دو طیف برای خود نامزدی معرفی می‌کنند؟
این چهار نفر در بدنه اصلاحات هم‌وزن هم نیستند؛ آقای روحانی یک بخش خاص از تکنوکرات‌های اطراف آقای هاشمی را همراه دارد، ولی گمان نمی‌کنم بدنه اصلاحات خیلی به سمت ایشان بیاید. به دلیل اینکه آقای روحانی به لحاظ سنتی اساسا در جریان اصلاحات تعریف نمی‌شود و خودش هم دوست ندارد چنین اتفاقی بیفتد.

- در صورتی که اصلاح‌طلبان روی حمایت از یک فرد تاکید نکنند، بالای 90 درصد نیروها میان آقای جهانگیری و آقای عارف توزیع می‌شوند.



- جهانگیری هویت شخصی نمی‌خواهد برای خود تعریف کند تا دیگران از او حمایت کنند. مطلوب آقای جهانگیری این است که نامزد یک مجموعه‌ای باشد نه اینکه به‌صورت فردی به صحنه رقابت بیاید و دیگران افتخار حمایت از او را پیدا کنند. بنابراین اگر آقای جهانگیری با این نگاه بیاید بخش اصلی بدنه اصلاحات حول او جمع می‌شوند.

- به‌طور روشن بخشی از باقیمانده مشارکت در انتخابات فعال نمی‌شود. بخش فعال آنها نیز قسمتی به سمت آقاي عارف می‌روند و بخشی هم به آقای جهانگیری کمک می‌کنند، اما این ناشی از تضادهای درونی نیست چون وقتی تصمیم جمعی حاصل نشد هر کسی برای خودش تصمیم می‌گیرد.

- روحانی با -بدنه جریان اصلاحات- ارتباطی نداشته که حالا آنها بخواهند از او حمایت کنند. آقای روحانی بیشتر نزدیک به آقای هاشمی است.

- اصولگراها نیز آقای روحانی را جزو خود محسوب نمی‌کنند؟
این مشکل آقای روحانی است، آقای هاشمی می‌تواند از هر دو جریان مستقل باشد چون خودش در چارچوبی تعریف می‌شود که می‌تواند در یک مقام بالاتر از دو جریان سیاسی اصولگرا و اصلاحات قرار گیرد، اما کسانی که بخواهند بدون داشتن آن پتانسیل از هر دو جریان مستقل باشند لزوما موفق نخواهند بود.

- این ظرفیت در جریان اصلاحات وجود دارد که روی یک نامزد به اجماع برسند؟
در اصلاحات این ظرفیت وجود دارد اما نکته آن است که آیا می‌تواند آن را به فعلیت برساند؟ به نظر من موانع متعددی بر سر این راه وجود دارد و احتمال اینکه آنها به این نقطه برسند ممکن است کمتر شده باشد.

- شما از احتمال توافق اصلاح‌طلبان بر حمایت از آقاي قالیباف صحبت کردید...
حداقل در دور اول به هیچ وجه اصلاح‌طلبان این کار را نمی‌کنند. من گفتم اگر اصلاح‌طلبان به‌طور جریانی از یک نفر حمایت نکنند بخشی از بدنه ممکن است به یک نامزد اصولگرا آن هم فقط آقای قالیباف کمک کند.

- چرا فقط آقای قالیباف؟
بخشی از بدنه اصلاحات در شهرستان‌ها روی تمایزهای سیاسی زیاد تاکید نمی‌کنند و بیشتر به واقعیت‌های جامعه نگاه می‌کنند. آنها ممکن است در ستاد آقاي قالیباف فعال شوند اما این به آن معنا نیست که اصلاح‌طلبان در دور اول نتوانند بین خود یک نفر را تعیین کنند، البته در دور دوم ممکن است شرایط مثل سال 84 فرق کند و آنها بین دو گزینه که از خودشان نیست تصمیم بگیرند.

- در رأس جریان اصلاحات گرایش آقایان عبدالله نوری، خاتمی و موسوی‌خوئینی‌ها به آقایان عارف و جهانگیری مشخص است یا آنکه تا لحظه آخر برای تصمیم‌گیری صبر می‌کنند؟
بیشتر آنان در انتخابات شرکت می‌کنند چون شرایط با انتخابات مجلس نهم متفاوت است اما معتقدم اگر صریح از کسی حمایت نکنند به‌طور ضمنی از یکی دو، نفر حمایت می‌کنند.



- با ورود آقایان خاتمی یا هاشمی به انتخابات، در جریان اصلاحات چه اتفاقی می‌افتد؟
این دو با هم نمی‌آیند اما هر کدام بیایند نامزد جریان غالب اصلاحات می‌شوند و دیگر نامزدهای این جریان کنار می‌روند، به عبارت روشن‌تر اصلا کنار نرفتن برای آنها امکان‌پذیر نیست.

- از بین آقایان هاشمی و خاتمی کدامیک آمدنشان قابل پذیرش‌تر است؟
اگر منظور از قابل پذیرش بودن، برای حکومت است حضور هیچ‌کدام از آنها قابل‌پذیرش نیست، اما نوع برخورد با هر‌کدام متفاوت است. من فکر می‌کنم پرونده مهدی هاشمی که 15 اردیبهشت وعده رسیدگی قضایی به آن داده شد پیام روشنی به آقای هاشمی داد یعنی اگر بیاید آن پرونده به جریان می‌افتد و در انتخابات باید دائم به آن قضیه پرداخت، اما اگر آقای هاشمی نیاید رسیدگی به این پرونده شايد عقب بيفتد. آقای خاتمی هم بیاید ممکن است بحث‌های دیگري از طریق شورای نگهبان مطرح شود. من نمی‌توانم دقیق وارد این پیش‌بینی‌ها شوم که چه اتفاقی می‌افتد ولی می‌دانم که برای هر دو آقا فضا طبیعی و بهنجار جلو نخواهد رفت.

- شرایط آمدن برای کدام یک بهتر است؟
از لحاظ عبور از شورای نگهبان و نخبگان  قاعدتا فضا برای آقای هاشمی بهتر است، ولی در فضای اجتماعی ظرفیت‌های آقای خاتمی بهتر از آقای هاشمی است.

- به نظر شما صحبت‌هایی که آقای هاشمی می‌کند و گمانه‌هایی که درباره حضور وی در انتخابات مطرح و سپس تکذیب می‌شود چقدر موضوع نامزدی او را جدی نشان می‌دهد؟
به چیز‌هایی که علنی یا براساس شنیده‌ها گفته می‌شود کاری ندارم. معتقدم این دوره از انتخابات ایران بیش از آنکه یک پایه سیاسی شفاف داشته باشد، گویی یک نوع بازی است که همه دوست دارند دستشان خوانده نشود، در حالی‌که در سیاست مدرن انتخاباتی این حرف‌ها مطرح نیست و همه باید رو بازی ‌کنند. از شش ماه پیش آدم‌ها، حرف‌ها، موضوع چالش‌ها معلوم است و چیز پیچیده‌ای هم وجود ندارد ولی این طور که پیش می‌رود تا ثانیه آخر روز ثبت نام نامزدها که هیچ، حتی بعد از آن هم گویا نباید مشخص شود که چه کسی و چه طوری وارد صحنه می‌شود. بعضی‌ها فکر می‌کنند این زرنگی است، ولی در عالم سیاست مطلوب نیست، چون آن موقع ممکن است همه ببازند. به این دلیل واقعا شنیده‌ها را قبول ندارم چون بسیاری از آقایان حرف‌های واقعی خود را حتی به اطرافیان شان هم نمی‌زنند. مثلا یک نفر می‌گوید که فلانی به من گفت که نامزد نمی‌شوم. این گفته حتی اگر به درستی شنیده شده باشد من باور نمی‌کنم که گوینده مقصود واقعی خود را گفته است، چه‌‌بسا آن فرد می‌خواهد این پیام را بدهد که من نمی‌آیم، بعد کاری دیگر انجام دهد.

*** هاشمی منتظر مشخص شدن نامزد دولت است/نامزد دولت هم علاقه دارد که هاشمی بیاید ***

همان‌طور که گفتم همه در اوضاع کنونی می‌کوشند وانمود کنند که یک برگ دیگر برای رو‌کردن دارند و این در سیاست انتخاباتی درست نیست. به‌طور کلی معتقدم نامزدی آقای خاتمی بسیار بعید است، ولی درباره آقای هاشمی به یک دلیل اینقدر با اطمینان صحبت نمی‌کنم. آقای هاشمی مترصد این است که ببیند وضعیت نامزد دولت چه می‌شود. نامزد دولت هم خیلی علاقه دارد که آقای هاشمی بیاید چون در این فضا او می‌تواند برای خود هویت‌‌یابی کند و این یک پارادوکس است. چنانچه آقای هاشمی وارد شود، اما نامزد دولت نباشد خیلی برایش مناسب نخواهد بود؛ اگر هم برای انداختن نامزد دولت بیاید این هم بد است، چون نامزد دولت هم منتظر همین قضیه است. در کل نمی‌دانم ایشان چه تصمیمی در آخر می‌گیرد.

*** هاشمی 80 ساله است/ تحرک برایش خیلی سخت است/ حضور هاشمی به معنای فقدان کادر‌‌سازی در 35 سال انقلاب است ***

- روشن‌تر بفرمایید آقای هاشمی تصمیم بر آمدن دارد یا نیامدن؟
به چند دلیل اصل بر نیامدن است؛ یکی اینکه سن آقای هاشمی بالاست، او 79 یا 80 سال دارد و به‌لحاظ فیزیکی تحرک برایش خیلی سخت است. دوم اینکه شخصیت ایشان متناسب با انتخابات بعد از دوم خرداد 76 نیست. یک شخصیت نخبه‌گرایانه دارد که در پالیتی بیشتر مطرح است و اینکه برود این طرف و آن طرف از مردم رای بگیرد برایش جذاب نیست. سوم آنکه در چهارسال اخیر چهره ایشان بازسازی شده ولی شاید حفظ این بازسازی و اثرگذاری ناشی از آن از بیرون بیشتر مدنظر قرار گیرد تا اینکه بخواهد دوباره خود را به محک رای مردم بگذارد که معلوم نیست آخرش چه می‌شود. بر همین اساس خیلی از دوستان‌شان معتقدند که نامزدی آقای هاشمی به نفع او نیست. به‌علاوه حضور ایشان به معنای فقدان کادر‌‌سازی در 35 سال انقلاب است و این برداشت مطلوب ایشان نیست.

- اگر آقای هاشمی بیاید شخص ایشان موضوع اصلی انتخابات خواهد بود، وزن و وضعیت سیاسی آقای هاشمی این‌طور نیست که بتواند در یک بازی وارد شود و همانند دیگر نامزدها یک طرف بازی باشد، بلکه خود او موضوع بازی می‌شود و این ضعف ایشان است، اما شاید آقای هاشمی توجه کافی به این مساله نمی‌کند.


- آقای هاشمی و آقای موسوی‌خوئینی‌ها اختلافات دیرینه‌ای با هم داشتند. اگر آقای هاشمی بیاید، موضع مجمع روحانیون در قبال آقای هاشمی چه خواهد بود؟
اختلاف یا دوستی دیرینه، در سیاست پایدار نیست. سیاست محل موضع‌گیری در قبال مسائل واقع و موجود است، در این میان ممکن است دو دوست با هم دشمن یا رقیب شوند و برعکس، بنابراین برداشتم این است که مجمع روحانیون از آقای هاشمی حمایت می‌کند.


- ورود آقای ولایتی به انتخابات را چگونه می‌بینید؟
یکی از مشکلات کسانی که در سیاست خارجی بودند این است که به پیچیدگی‌های سیاست داخلی در قیاس با سیاست خارجی توجه نمی‌کنند چون حوزه دیپلماسی پروتکل دارد اما سیاست داخلی این‌طوری نیست، بنابراین چه‌بسا آنها با ورود به این حوزه دچار مشکل شوند. آقای ولایتی به لحاظ شخصی باید ترکیبی از ساخت قدرت و تشکیلات اصولگرا را به این نتیجه برساند که ایشان گزینه مطلوب است، البته نمی‌دانم این اتفاق می‌افتد یا خیر.

*** ائتلاف 5 نفره جلوی هاشمی نمی ایستد/ شاید حمایت هم بکنند***

- اگر آقای هاشمی نامزد شود ائتلاف 2+3 به کجا می‌رسد؟
به‌احتمال فراوان اینها به‌طور ضمنی حمایت می‌کنند یا بهتر بگویم جلوی آقای هاشمی نمی‌ایستند، به‌خصوص اگر نامزد دولت وجود داشته باشد حتی ممکن است حمایت هم بکنند. در غیر این صورت به‌شکل متحد جلوی آقای هاشمی نمی‌ایستند.

- در صورتی که نقش دولت را هم در نظر بگیریم، انتخابات ریاست‌جمهوری چندقطبی خواهد بود؟
به لحاظ نظری جریان دولت، اصولگراها و اصلاح‌طلبان سه قطب اصلی و بالقوه آن هستند، اما خود جریان اصولگرا ممکن است به سه شاخه جبهه پایداری، ائتلاف 1+2، ائتلاف پنج‌نفره تقسیم شود که اینها به لحاظ گفتمانی در بخش‌هایی با هم اشتراک دارند. جریان دولت می‌تواند گفتمان انتقاد علیه الیگارشی حاکم (مانند اصلاح‌طلبان البته از موضع کاملا متفاوت)، اقتصاد، سبک زندگی و سیاست خارجی را پیگیری کند، اما مردم ممکن است با نگاه متفاوت ادعاهای اینها را ارزیابی کنند. حال اینکه واقعا در عمل چه اتفاقی می‌افتاد به رد صلاحیت‌ها برمی‌گردد، اگر نامزد حداکثری اصلاح‌طلبان به میدان نیاید یا نتوانند او را بیاورند ممکن است یک بخشی از آن گفتمان ضعیف شود یا اصلا شکل نگیرد ولی چون زمینه‌اش وجود دارد جریان دولت آن را بر‌می‌دارد اما اگر هم دولت نتواند با نامزد اصلی خود بیاید، اتفاق‌های دیگری رخ می‌دهد. چون نمی‌دانم چه کسی می‌آید و چه کسی نمی‌آید قطعی نمی‌توانم درباره آن اتفاقات صحبت کنم.

- الان استراتژی و تاکتیک آقای احمدی‌نژاد را چگونه می‌بینید؟
آقای احمدی‌نژاد از زاویه خودش فکر می‌کند اگر از ریاست‌جمهوری کنار برود عملا دیگر جایی در بالای سیاست ندارد، مگر اینکه بتواند دوباره در قدرت بماند. ایشان یک بدنه رای اجتماعی گسترده دنبال خود دارد، اما این بدنه رای خیلی در خیابان پای کار نیست و تداوم هم ندارد. به همین دلیل اگر کنار برود به‌راحتی می‌توانند او را حذف یا خیلی از مسئولیت‌ها را متوجه او کنند، در نتیجه می‌کوشد کسی را جای خود بگذارد اما این فرد مهم است که چه کسی باشد.

- فکر می‌کنید سرنوشت سیاسی آقای احمدی‌نژاد چه می‌شود؟
بخشی به نحوه بازی برمی‌گردد که او انجام می‌دهد. باخت دو جور است، یک وقت می‌بازد اما تمکین می‌کند و دوره ریاست‌جمهوری را به خوبی و خوشی به پایان می‌رساند، در این صورت بعید می‌دانم حکومت هم با او برخورد کند ولی باید برود و آماده این باشد که در رسانه‌ها و گوشه و کنار همه مسئولیت‌ها را به عهده‌اش بیندازند، بدون آنکه جای دفاعی هم داشته باشد. حالت دوم آن است که می‌بازد اما تمکین نمی‌کند که در این صورت فکر نمی‌کنم به آخر دوره هم برسد. از طرفی معتقدم اگر احمدی‌نژاد تایید صلاحیت نامزدش را بگیرد، رای او تضمینی است چون مشایی با او لینک و جفت جدانشدنی است، در حالی‌که افراد دیگر دولت چنین ویژگی ندارند، اما اگر نتواند تایید صلاحیت بگیرد خیلی کارش سخت می‌شود.

- انتخابات را چند مرحله‌ای می‌بینید؟
چنانچه نامزد خاص دولت بیاید یک مرحله‌ای می‌شود.

- حتی اگر نامزد دولت بیاید و آقای هاشمی هم بیاید، یک مرحله‌ای می‌شود؟
بله، در شرایط فعلی و مساله یارانه‌ها نامزد دولت به احتمال زیاد حتی خاتمی را هم می‌برد. البته انتخابات بین خاتمی و نامزد دولت دو‌قطبی می‌شود و حکومت به این امر راضی نخواهد شد. چون آن موقع دو قطب اصلی انتخابات از نظر آنان فتنه و انحراف می‌شود این از نظر حکومت مناسب نیست، چون برای بقیه جایی نمی‌ماند.